گناهی "عابدِ" نقاد! چی بوده؟
گناهی "عابدِ"
نقاد! چی بوده؟
ترور و قتل و دزدى؟ يا
دريدن؟
------------------------
دو بيت سكته را اى بى
خدايان!
از اين بى چاره مى بايد
شنيدن!
دمى انصاف و عدل و
مهربانى!
به اين غم ديده مردم
آوريدن !
هر آن گاهى دراين آشفته
بازار!
هزاران رنج و دردى را چشيدن؟
به هر سو مى كند غوغا
مصيبت!
فساد و غارت و قتل و
دريدن!
اگر رسوا كنيد ما را به
جامى!
نه در كشتار و قتل و سر
بريدن!
چنين وارونه و بيباك و
مضحك!
به جام و باده يى بدنام
کردن!
گناهی "عابدِ"
نقاد! چی بوده؟
ترور و قتل و دزدى؟ يا
دريدن؟
شراب و چرس ممنوع نيست؛
ليكن!
صداى رنج مردم را كشيدن؟
بساط و ريشه ى ظلم و ستم
را!
نشايد اين چنين طفلانه
چيدن!
زبير واعظى
گر شدم مهمان تان شهدى ز زنبورم دهيد
هر چه را آريد و از نزديك و يا دورم دهيد
خسته و افگار و بيمارم ، نباشد اشتها
از براى تندرستی ام، كه ناجورم، دهيد
تخم تند و تيز و نان خاصه در هنگام صبح
بعد ازان قيماق چاى و كلچه ى شورم، دهيد
چاى سياه هيل دار آريد يك چند لحظه پس
دم به دم با پسته ى خندانى از غورم، دهيد
زان كباب بره با يك قابلى هنگام چاشت
خوشه يى شيرينى از يك تاك انگورم، دهيد
عصر روزم نيست چندان اشتها اى دوستان
آب تلخى ، آب جو ، يا شرب مشهورم، دهيد
شب تعارف نيست لازم با من بيمار و زار
فرنى و ماغوت و حلوا، روت و خجورم دهيد
زبير واعظى