ملت بى اتفاق



ملت بى اتفاق

—————

ماييم و جدال و بى وفاقى

مرد و زن ما لجوجى ناقى

تا پير و جوان و كودك مان

بالنده به جنگ و اختناقى

ار چى ز ازل به امر يزدان

جنگجو شده ايم و طمطراقى

در ريشه ى خود زنيم تيشه

از خود نه گذاريم هيچ باقى

بازار رياء ميان مان چاق

هر يك به دگر كنيم چتاقى

از تاجيك و پشتون و هزاره

تا اوزبيك و پشه يى دماقى

هر يك به دگر كنيم نصيحت

يعنى كه شديم همه خلاقى

جنگ و جدل و غريو و غوغا

بدماشى كنيم هميشه ناقى

دشنام بدهيم، فحش و توهين

مشت و لگدست و چارپلاقى

عربده كشيم همه به محضر

قال است و مقال و چپه لاقى

جنگيست ميان ما شب و روز

شمشير بكشيم، زنيم شلاقى

كشتار بكنيم و هم جنايت

با بمب و به ماينى انفلاقى

وحشت بكنيم بهر سو ايجاد

با طالب و داعشى مزاقى

فحشا و فساد و هم مخدر

فقر است و گرسنگى و قاقى

در حاليكه يك عده كفيدند

زين خوردن و بردن و ز چاقى

اين رابرك؟! هاى دون و خاين

تا كى بكنند چنينن چتاقى؟

هر جا بكنند به ما خيانت

نزدى من و تو چنين نطاقى

هيچ كارى ديگر زما نه يايد

چون نيست بدست ما پتاقى

پس دفترى زين شكايت ما

نتوان كه برد خرى قزاقى

جامى برسان كه خلق تنگست

زود رس تو به داد بنده ساقى

من خسته به حق سپارم تان

تو زنده و اين نوشته باقى

زبير واعظى