گذرگاه خطرناک تاریخ قسمت سی وسوم پیمان بریست لیتوفسک Brest-Litovsk
سیدداوودمصباح
9/30/2022
گذرگاه خطرناک تاریخ
قسمت سی وسوم
پیمان بریست لیتوفسک Brest-Litovsk
این که چرا ولادیمیرایلیچ لنین تن به پیمان صلح با المان رادردستورکار فوری خود قرار داد، هم دربین
رفقای حزبی وهم خارج ازحلقه حزبی بحث های بسیار داغی بوجود آمد.
هنوزلنین در اروپا بود که به این نتیجه رسید که برای ادامه انقلاب صلح با المان ضروری است.
چون با دشمن،دشمن باید مداراکرد.
المان درجنگ با انگلیس، فرانسه وجاپان است وباید با المان واتریش پیمان صلح منعقد گردد تا انقلاب
یک تنفس داشته باشد و فرصت داشته باشد تا با نیروهای ضد انقلاب درداخل تصفیه حساب کند.
از جانب دیگر مردم روسیه به شدت از جنگ خسته وآسیب دیده بودند و جنگ را نمی خواستند ولنین با
همین شعار صلح، نان و زمین به فنلند رسید ومورد استقبال میلیونی کارگران وتوده ها قرارگرفت.
لنین با دقت متوجه انقلاب کارگری درالمان بود ومیدانست که با پیروزی انقلاب کارگری درالمان مرزو
سرزمین های اشغالی همه متعلق به کارگران و زحمتکشان است.
لئون تروتسکی که هیئت مذاکره کننده جانب اتحاد شورو را رهبری می کرد یک بار در جریان مذاکره به
اثر زیاده خواهی المان، مذاکره را ترک کرد؛ اما، لنین وی را قانع ساخت که موقتاً به جانب المان و
اتریش امتیازبدهد چون صلح برای انقلاب حیاتیست، درغیراین صورت علاوه بر پیش روی المان،
انگلیس از طریق ایران و ممکن جاپان هم به مصاف ما بیاید وانقلاب به خطر جدی مواجه می گردد.
این پیش بینی لنین دقیق بود.
«پس ازعقد پیمان صلح برِست-لیتوفسک، امید امپریالیستهای آمریکا و بریتانیا و فرانسه به از میان
بردن انقلاب و جمهوری شوروی نقش بر آب شد.
از همین زمان بود که این متحدان پیشین روسیه در جنگ، همراه باضدانقلاب داخلی و آتشبیاری کادِتها
(مشروطهطلبان)، سوسیالیستهای انقلابی (اِساِرها)،مِنشویکها، ونظامیان رژیم سابق (گارد سفید)، آتش
جنگ داخلی علیه حکومت پرولتری را در روسیهٔ شوروی برافروختند که در حدود سه سال (تا پایان سال
۱۹۲۰) ادامه یافت. چرچیل که در آن دوره وزیرجنگ بریتانیا بود، در برههای از این جنگ به خود
میبالید که ”لشکرکشی ۱۴ دولت “را علیه کشورشوراها سازمان داده است! در همین ایّام بود که اِساِره
ا لنین را هدف گلوله قرار دادند (۳۰ اوت ۱۹۱۸) که البته منجر به مرگ او نشد ولی زخمی کاری به او
زد که یکی از عوامل مرگ او در ژانویهٔ سال ۱۹۲۴ شد، قرارداد صلح برِست- لیتوفسک فسخ شد.
(نوامبر ۱۹۱۸)، و بر اثر مداخلهٔ نظامی خارجی و ویرانی وخرابی اوضاع کشور، سیاست ”کمونیسم
جنگی “و کنترل شدید بر تولید و توزیع و خواروبار و به اجرا گذاشتن اصل ”هرکس کارنکند نباید بخورد
“موقتاً (تا اواخرسال ۱۹۲۰) برقرار شد.»1
بحث روی موافقت نامه برست در درون حزب همچنان ادامه داشت و بوخارین در رأس چپ مخالف پیمان
صلح برست بود . لنین ده ها بار توضح داد که اگردر شرایط موجود با المان صلح نکنیم جنگ وحمله
المان مزید برجبهه شمال با کمک و مداخله مستقیم انگلیس درباکو مارا زمین گیرخواهد کرد.
مخالفین بیرونی چون منشویک ها و اس ارها علاوه بر مخالفت تاپه های افتراح و تهمت در جیب شان
بودند واتهام های سختی به لنین وارد می کردند . لنین با نبوغ فکری وسیاسی که داشت مخالفین درون
حزبی را با استدلال های منطقی و دیالکتیکی با حوصله مندی پاسخ می داد. لنین در ماه می 1918
جزوه ای با عنوان « چپگرایی کودکانه » نوشت . در یک قسمت اشاره به رفقای مخالف صلح برست
چنین آورده است : « ضرورت و فایده دارد که روی قضاوت ها و نظریات کمونیست های چپ مکث
شود . . . زیرا آنها مشخصه دوره ای هستند که از آن در حال گذاریم ؛ وبرای ما آموزنده اند ، زیرا از
جمله بهترین افرادی اند که لحظه کنونی را درک نکرده اند واز لحاظ معلومات وصداقت ووفاداری خیلی
برتر از نمایندگان معمولی همان دیدگاه های اشتباه ، یعنی اس ار های چپ هستند.»2
لنین با این که با منطق قوی وتحلیل و تجزیه دقیق رخ داد های جهانی از موضع اصولمند انقلابی دفاع
می کرد، هرگزبررفقای حزبی کم توجه ویا پرخاش نمی کرد و به دموکراتیک بودن ساختار حزبی پایبند
بود. اما به تأسف ما حزب های خاورمیانه ای دموکراسی حزبی را قربانی واژه سنترالیسم کرده و به
اعضای حزب واندیشه های شان با خصومت برخوردکرده و دست به تصفیه و اخراج اعضای نظریه
درحزب دموکراتیک خلق افغانستان تنها ببرک کارمل فقید یگانه رهبر بود که به دموکراسی درون حزبی
توجه و عنایت داشت ، در صورتی که کسانی بودند، شمشیر خود را دولبه بر فرق اعضای حزب می
کوبید و طبر بدست حزب را شقه شقه می کرد و بدترین خصومت را با امان الله استوار، البرز
ونورالله تالقانی بنام گروه کار و با شاه محمود حسین و خلیل کوهستانی و دیگران احمال می کرد.
هنوزهم این غده های سرطانی درون حزبی دست از سرحزب برنمی دارد. جهان بینی مارکسیستی
هرگزنشنلیسم ارتجاعی وتفکر قومی و قبیله گرایی را درخود برنمی تابد. یک مارکسیست باید به پایگاه
انسانی خود صادق وبه توده ها و مبارزه طبقاتی متعهد با شد ورنه از این سوسیال دموکرات های
فرانسوی و انگلیسی در جهان زیاد هستند که متعهد به بورژوازی کشورهای شان و مبلغ ترفند های
سرمایه داری اند . این که احزاب فراوان چپ ( بنام ) در هر کشوری وجود دارد ، اما نمی توانند روی
اهداف دورو نزدیک علیه حکومت های مافوق ارتجاعی خود شان روی یک پلاتفرم کاری به توافق
برسند ؛ نتیجه ای همین گرایش های بورژوازی و عظمت طلبی فردی و گرفتارامراض بانگاه های دروغ
پراگنی رسانه های امپریالیستی جهانی و ارتجاعی خودی اند و نمی توانند تجارب بسیار آموزنده لنین و
انقلاب ( 7نوامبر ) 25 اکتوبر شوروی را درک نمایند و وظایف مبرم روز را با دقت لازم اتخاز نمایند.
به گفته ای رفیق مازیار رازی ، که بدون درک دقیق تجارب لنین در انقلاب اکتوبر چپ نمی تواند ، خود
را باز سازی کند . شوراهای کارگری پطروگرات تروتسکی را بحیث رهبرکارگری انتخاب کرده بود و
بر اساس رهنمود لنین حزب سوسیال دموکرات ( بلشویک ) وظیفه گرفته بود بدون آن که خود شان را
عضو حزب معرفی و بشناسانند در درون صفوف کارگران بحیث فعالین شوراهای کارگری فعال گردیدند
و تشکیلات منظم ایجاد نمودند و دراستانه انقلاب 1905 در حدود 25 هزارعضوداشتند و دراغازانقلاب
اکتوبربلشویک ها 250هزارکارگرعضوداشتند . بی جهت نبود که لنین تاکید می کرد که در تمام کمیته
های حزبی ازهرده ، هشت نفرکارگرودونفر روشنفکرکمونیست باشند . دردوران تهاجم سپاه بریتانیا
،فرانسه ،امریکا وجا پان واقمارشان جنگ داخلی این کارگران بودند که انقلاب را نجات دادند
ودرصفوف پنج میلیون ارتش سرخ به فرماندهی تروتسکی برضد ارتش سفید وحامیان خارجی شان
پیروزگردیدند.
مداخله نظامی 14کشورسرمایه داری برای شکست انقلاب اکتوبر 1917
دولت امریکا ورئیس جمهورودروویلسون Woodrow Wilsonاز حزب دموکرات ( ! ) سیاستی را
درجهان آن زمان تعقیب می کرد که علاوه بر توسعه وسلطه وحفظ منافع اقتصادی ، با تمام قد برضد
جنبش های کارگری و سوسیالیستی استادند ودرخلیج مکزیک برای شکست انقلابی که از 1911شکل
گرفته بود نیروپیاده کرد . نسبت به انقلاب روسیه سخت حساس بودند وبرای شکست آن راه کارهای
مختلفی را روی دست گرفتند.
در روسیه زمان تزار ، کمپانی های امریکایی فعالیت داشتند وازجمله نمایندگی بانک مرکزی امریکا
درپترزبورگ بزرگترین سهام دار بانک روسیه بود . نیروی دریایی امریکا در روسیه منافع اقتصادی
امریکا را رصد می کرد . ( منافع اقتصادی یعنی منافع سرمایه داران امریکایی ) دراین اواخر اسناد
محرمانه ای از آرشیف اطلاعات واسناد مافوق سری بیرون آمده است که امریکا با اعزام نیرو در
مکزیک وهم در روسیه برای جلوگری از انقلاب های کارگری بوده است واز1914 به مکزیک
نیروپیاده کردند . انقلاب 1905 درروسیه برای امریکا غیرمنتظره بود ، امریکا برای حمایت ازدولت
کرنسکی وغلبه کرنسکی بربخش های چپ حاکمیت تلاش کرد وبه حمایت مالی پرداخت وتا 1917
دولت کرنسکی 175میلیون دالراز امریکا ردیافت نمود . بااین حال « فرانسیس » که بیشتر درخواست
وام میی کرد ، به این نتیجه رسید که اعزام نیروهای امریکایی ممکن است سودآورتر از حمایت مالی
باشد ، زیرا این امر به سازمان « روس های معقول » ( مخالفان بلشویک ها ) انگیزه می دهد.» 3
یک روز قبل از درخواست « فرانسیس »( دراسناد توضح داده نشده که فرانسیس کیست ) برای اعزام
نیرو در 7نوامبر 1917 قیام مسلحانه مشهور در پتروگراد رخ داد ، که درخواست فرانسیس برای
حمایت از دولت کرنسکی با اعزام نیرو امریکایی موقتاً به تعویق افتاد.اما ، با پیروزی انقلاب بلافاصله
نیروهای آنتانت ( پیمان نظامی بریتانیا ، فرانسه وروسیه تزاری ) به مداخله مسلحانه تدابیر اتخاذ کردند
. درماه اگوست ، نیروهای امریکایی دقیقاً در مناطق شمال وشرق دورفرودآمدند ودرکنار نیروهای
جاپانی به عملیات نظامی علیه انقلاب پرداختند.
« پیاده کردن نیرووعملیات نظامی عملاً درفبروری 1918 آغاز شد.
آن هنگامی بود که نیروهای المان ، اتریش وترکیه عثمانی قسمت های بزرگی از خاک روسیه را تصرف
کردند . علاوه براین 14کشور دیگرنیز در اعزام نیرووتدارکات دست داشتند . این اقدامی برای مهار
کردن انقلاب اکتوبروجلوگیری از گسترش آن صورت گرفت . منجمله 14 کشور، امریکا به فرمان
وودروویلسون رئیس جمهور امریکا با اعزام ده هاهزارسربازوافسر، امپراتوری جاپان ، جمهوری سوم
فرانسه ، امپراتوری بریتانیا ، حکومت پادشاهی مجارستان ، پدشاهی رومانی ، پادشاهی ایتالیا ،
پادشاهی یونان وجمهوری دوم لهستان»4
« ویلیامز V.E » مورخ امریکایی می نویسد : « مداخله امریکا در روسیه با هدف حمایت مستقیم و
غیرمستقیم از مخالفان بلشویک ها در روسیه انجام شد . افرادی که تصمیم به مداخله گرفتند بلشویک ها
را انقلابیون خطرناک وافراطی می دانستند که منافع امریکا ونظام سرمایه داری درسراسرجهان را تهدید
می کرد.»5
طبق نوشته J.Kenen مورخ دیگر امریکایی ، نیروهای نظامی ایالات متحده تا سال 1920 درخاک
شوروی باقی ماندند واز نیروهای ضد شوروی حمایت می کردند.
دراعزام نیروهای نظامی برای براندازی انقلاب اکتوبر، انگلیس از طریق ایران لشکری که درعراق و
نواحی دجله و فرات بنام Dunsterforce داشت به فرماندهی جنرال دنسترویل به قفقازاعزام نمود که
علاوه براین لشکر، نیروی نظامی قزاق ها را که « رضاخان » میرپنج در قسمتی از فرماندهی قزاق ها
قرارداشت باقوای خود برای شکست انقلاب فرستاد . این نیروها تحت فرماندهی جنرال دنسترویل از
1918 تا اگوست 1919 با ارتش سفید علیه ارتش سرخ می جنگیدند . در این نبرد « رضا خان» که در
حد یک افسر معمولی بود از خود در جبهه جنگ برازندگی نشان داد و مورد توجه قرار گرفت که بعد
ها جنرال« ایرانت سیت » وی را پشنهاد کرد به وزارت خارجه امریکا برای زمام داری ایران بحیث
نیروی ضد شوروی. ازاین لحاظ جای تعجب نداشت که رضاخان میرپنج و محمدرضاشاه ضد هرگونه
جنبش توده ای بشدت واکنش نشان میداد ودر سرکوب آنان بلادرنگ اقدام می کرد . دراینجا لازم است کمی رضاخان را بشناسیم . رضاخان از زبان همسرش ( تاج الملوک ) که پدرش « تیمورخان آیرملو» افسرنیروی قزاق ، ان دخترش را « تاجی » صدامی کرد که نام اصلی وی « نیم تاج آیرملو » بود که درسال 1274خ دربادکویه ( باکو ) تولد ودرسال 1295خ نیم تاج آیرملو درعقد رضاخان میرپنج درآمد. « تاج الملوک » از زندگی رضاخان چنین حکایت می کند : « رضا خان درنوجوانی شاگرد مسگری بود وکارش دمیدن ( بادهان ) در دم آتشخانه مسگری بود . بعد چند شغل دیگر را هم تجربه می کند که اخرسرجزوابواب جمعی اصطبل خانه سفارت انگلیس می شود ودرآنجااسب هاراتیمار می کرده است. پس ازاین مرحله وارد دیویزیون قزاق می شود ، وچون اصالتاً ازخانواده نظامی بوده وروحیه اش با نظامی گری جوشش داشته ودرین مسیرپیشرفت می نماید رضاخان در باکویه ( باکو ) متولدشده ودوماه بعد از تولدش ، پدرش به مرض ذات لریه فوت می کند . مادررضا « نوش آفرین » روانه تهران می شود ودرراه رضا دچارسرمازدگی می شود ومادرش می بیند که پسرش از دست رفته ، اورا به متولی امام زاده هاشیم برای دفن کردن می سپارد وخودش روانه تهران می شود . چون مهر مادری پای وی را از رفتن باز می دارد ، دوباره بر می گردد . متولی طفل را در آخورطویله می گذارد . وقتی که نوش آفرین برمی گردد با تعجب می بیند که طفل وی زنده است وباخوشی وی را در آغوش گرفته تغذیه می کند وباخود به تهران می آورد.
بعد ها پدرم تیمورخان آیرملو که به درجه میرپنجی درقشون قزاق روسیه تزاری بود ، رضاخان راکه
سرباز بوده ودریک جنگ با شجاعت جان پدرم را نجات داده مورد مهر پدرم واقع شده ودرقشون قزاق
وی را به درجه میرپنجی می رساند ومرا که پدرم ( تاجی ) صدا می کرد ، به عقد وی در آورد ...»6
منظور ازباز نویسی یک قسمت کتاب خاطرات تاج الملوک ( مادرمحمدرضاشاه ) بخاطر این است که
موضع ضد شوروی وضد جنبش های مترقی درایران وتکیه برانگلیس و امریکا ازوظایف تعیین شده
او بوده است . بعدها دیدیم که محمدرضاشاه 250میلیون دالری که امریکا به سردارمحمد داودخان اختصاص
داده بود در سفراین سردار بی کله در تهران توسط محمدرضاشاه به اوداده شد که نیروهای چپ افغانستان
( جمعیت دموکراتیک خلق ) را سرکوب نماید . که سردارمحمد داود خان این کار را کرد که در نتیجه باعث
مرگ خودش شد و انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان به پیروزی رسید.
آخرین تلاش نظامی 14 کشورسرمایه داری :
دولت های امریکا و انگلیس با خرج کمپانی های بزرگ سرمایه داری تا آخرین توان نظامی ، اطلاعاتی و
رسانه ای برای شکست انقلاب اکتوبرتلاش نمودند . وودروولسون رئیس جمهور امریکا علاوه بر اعزام
نیرو ، دستورداده بود تا کارشناسانی را که قبلاً در روسیه کارکرده وبا زبان و فرهنگ روسی آشنایی
دارند ، دوباره پیشاپیش جبهه درروسیه جهت تبلیغ و پروپاگند ضد انقلاب بلشویکی و رخنه کردن در
صفوف کارگران و حزب بلشویک بروند.
دیگرترفند رسانه های اطلاعات جمعی بود که به تبلیغات وسیع جعلی ودروغین علیه انقلاب و اتحاد
شوروی بطور وسیع وگسترده پرداختند ، که گویا بلشویک ها زن هارا اشتراکی می نمایند و بچه ها را از
مادران شان می گیرند و اموال شخصی همه را مصادره می نمایند و ده ها از این دروغ ها و پروپاگند ها
. این تبلیغات چنان وسیع بود که حتی درکشورهای چون افغانستان که در آن زمان رادیو ورسانه اطلاعات
جمعی وجود نداشت ،تنها سراج الاخبار محمود طرزی بجای تنویر افکار مردم به تبلیغ همان پان
اسلامیزم خود می نوشت که آن هم مردم افغانستان سواد خواندن آن را نداشتند . عوام باورکرده بودند که
کمونیسم چنین یک سیستمی است وحتی در زمان حکومت ملی دموکراتیک افغانستان در دهه 1980 گروه
های تروریستی به مردم چنین تبلیغی را راه انداخته بودند واذهان عامه را تخدیر می کردند . دشمنان
بیرونی انقلاب ثور 1357خ / اپریل 1978 توسط شبکه های خود در داخل افغانستان ملا و آخند های
عقب افتاده و دکم را تحریک کردند تا در منابیرومساجد علیه نظام تبلیغ نمایند که کردند.
ازانقلاب اکتوبر 1917 سرمایه داران ، کمپانی ها و بانک های امریکا و اروپا تأثیرواهمیت رسانه های
اطلاعات جمعی را درک کردند که چه افزارخوبی است برای تبلیغ و به دست گرفتن اذهان عامه جهان
را . از این سبب بود که به خرید بانگاه های رسانه ای پرداختند و اکنون تمام رسانه ها و انترنت
درانحصارملیادرها وکمپانی های سرمایه داری جهانی امپریالیستی است . بعد از انقلاب اکتوبرتا کنون از
این طریق علیه جنبش های کارگری و انقلابی اسفاده می نمایند . این سرمایه داران ، کمپانی هاو بانک ها
، حکومت های دست نشانده شان را در امریکا و اروپا تا جاپان ، دموکراتیک (!) وحامی حقوق بشرمی
گویند . این درحالی است که در هرگوشه ای از جهان منافع سرمایه داری امپریالیستی درخطربی افتد ،
بالا درنگ مردم آن سرزمین را بخاک و خون می کشانند ، چنانچه درعراق و افغانستان ، لیبی ،سوریه
ودیگرکشورها دیدیم .
اکنون که درحال یادآوری از تجارب انقلاب اکتوبرهستیم ، یک جنبش اعتراضی درایران سرتاسری
گردیده که آغاز آن ازدستگیری وقتل مهسا امینی دختر کردی ای که از روستای خود به تهران آمده بود
، گشت ارشاد اورا باخودبرد وکشته اورا تحویل داد . این اعتراض از فراخوان حزب دموکرات کردستان
از روستای محل زندگی مهسا امینی آغاز و حال در سراسر ایران درهفته ی دوم خود است.
وامروز29سپتامبر 2022ع /7مهرماه / میزان 1401خ است ، چند محل را که گویا پایگاه های حزب
کمونیست و کارگر کردستان ،حزب دموکرات کردستان ودیگراحزاب خلق کرد است ، دها موشک توسط
سپاه ایران به اقلیم کردستان عراق شلیک شد و خانه ، مکتب ومراکز مسکونی را ویران واطفال و زنان
کشته شدند ، این درحالی است که ، هنوز جنبش درکف خیابان است ، بسیاری ازگروها ازاصلاح طلب تا
نواسه زضاخان میرپنج می خواهند براین موج سوارشوند این گروهای بورژوازی وابسته به ارتجاع
وامپریالیسم ، فکرمی نمایند که می توانند چون جنرال سیسی در مصرکه برموج جنبش میدان تحریر سوار
شد و این بورژوازی دلال کمپرادورروی موج جنبش ایران سوارشوند.
شعار اساسی این جنبش براندازی نظام جمهوری اسلامی می باشد.
اما، هنوزهسته های رهبری کننده معلوم نیست. اعتراضات خیابانی صرف بیان انقلاب است، نه انقلاب .
انقلاب زمانی رخ می دهد که نیروهای مسلح براندازی وجود داشته باشد . تجارب انقلاب1871در
فرانسه نشان می دهد که جنبش توسط کموناردهای انقلابی وکمونیست رهبری می شد که با تصرف
انبارسلاح به زندان باستیل یورش بردند .
همچنان درانقلاب 7نوامبر( اکتوبر) 1917 بلشویک ها بامدریت تروتسکی درشورای پتروگرات
ملوانان کرونشتات و سربازان ناراضی راسازماندهی وتنظیم کردند . « لنین » در پتروگراد رفت واز
اقدامات تروتسکی در سازماندهی قیام حمایت کرد . در25اکتوبر( 7نوامبر ) 1917 کمیته انقلابی
شورای پتروگراد به رهبری تروتسکی ، شبانه پل ها ، راه آهن ، خطوط تلفن وساختمان های دولتی را
تصرف کردند وبایک یورش نظامی ، کاخ زمستانی تزار را درشب هفتم نوامبر1917 به تصرف خود در
آوردند.
درانقلاب ثور1357خ / اپریل 1978ع ، قوای چهارزره داربه میدان آمد وبعد نیروی های نظامی وبعد
قوای هوایی . ورنه سردارداوود خان ، رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان را توقیف کرده بود
وبرای اعدام رهبری وبعد قلع وقم کادرها وصفوف آن تصمیم گرفته بود.
می بینیم که انقلاب بدون چنگال آهنین نمی شود به پیروزی نشست.
ادامه دارد
منابع :
1 – حزب توده ایران ، به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتوبر1917-2017 .
2- لنین ، چپ گرایی کودکانه ، منتخب آثار ، منتشره در پراودا سال 1918ع .
3 - از آرشیف نیروی دریایی امریکا در سواحل روسیه . طبقه بندی شده .
4 - دوپویی ترونویت، سیری درجنگ داخلی روسیه، بازنویسی فشرده: وبگاه راسخون، 13 اکتوبر
2017ع .
5 - ویلیام اپلمن ویلیامز، فاجعه دپلماسی امریکا ، نشر: دانشگاه هاروارد ، 2002 ع .
6 - قشقاوی ، گذری برتاریخ مختصر ایران ، زندگی تاج الملوک ، 23آذر/ قوس 1391خ .
7 - نگارنده ، دفتر شماره نهم ، ص 229 ، 295 .