محصل استقلال افغانستان کیست؟

 

 

                                            

 

 

 

 

در آستانه جشن استقلال  کشور ما افغانستان که این افتخار وغرور ملی ما محصل مبارزه کدام شخص است با سوال نزد مورخ وشخصیت ملی و مبارز ومهربان، هموطن مهاجر ما در شهر وانکوور کانادا استاد آصف آهنگ مراجعه نمودم غرض معلومات بیشتر از واقعات  گذشته کشور ما   خدمت عزیز خواننده تقدیم می نمایم.

سوال  !

استاد محترم آصف آهنگ ! محصل استقلال افغانستان کیست؟ در باره آن معلومات دهید.

 

جواب!

 

تاریخ استبداد بعد از مرگ مستبد نوشته می شود

 

در باره ُ استقلال افغانستان

 

ظفر حسن ایبک در کتاب خاطرات خود موضوع جنگ تل را چنین می نویسد:

" روز دیگر سپه سالار مرحوم (نادر خان) از همه سنگر ها بازدید به عمل آورده، دستور دادند که با مشاهده ُ اشاره ُ مخصوص، همه یکدم به قلعه (تل) گلوله باری نمایند. پس از ظهر گلوله باری انجام یافت و پس از یک وقفه بار دیگر شروع شد. اما نتیجه ُ مطلوبی از آن بدست نیامد و مجاهدین نتوانستند داخل قلعه گردند. بعد از ظهر سرک میان کوهات و تل، به وسیله ُ هواپیماهای انگلیسی، بمباردمان گردید. در آغاز هدف آنرا ندانستیم، اما بعد ها ما از کوه های اطراف توسط دوربین دریافتیم که از این سرک یک تعداد سواران به سوی قلعه روان هستند. برای ما معلوم شد که به لشکر انگریز مستقر در قلعه همان کمکی رسید که انتظار آنرا می کشیدند و به امید آن به پرچم سفید صلح ما کدام اهمیتی ندادند . . .  قبل از شام آنروز من مشاهده کردم ، ماشیندار هایی که به خاطر گلوله باری بر پاسگاه های قلعه به سوی دریای کرم فرستاده شده بود، بر قاطر ها بار شده و از راه دره های کوهستانی بار دیگر می آیند. من آن سپاهیان را توقف داده ، کوشیدم ایشان را به حرکت دوباره به صوب محاذ اعزام دارم. اما وضع آن سپاهیان به اندازه ُ تغییر یافته بود که اگر من اندکی بیشتر اصرار می کردم، شاید ایشان بر من شلیک می نمودند. من مشاهده کردم که عقب نشینی سپاهیان از سنگر پایان یافت . . . سرانجام در نماز شام نزد سپه سالار رسیدم و از ایشان در یافتم که همه سپاهیان پیاده ُ انتهای دریای کرم و سپاهیان مسلح، ماشیندار ها و توپ ها را در سنگر های خود گذاشته و از دستور افسران خود سرکشی نموده، به طرف اردوگاه حرکت کرده اند. باقی لشکر با دیدن این وضع مورال خود را از دست داده و هر کس خود سرانه جهت عقب نشینی به طرف مرز افغانستان آمادگی گرفته است. حتی عده ای از سپاهیان بالای قاطران که برای حمل و نقل اسلحه تخصیص یافته بودند سوار شده، راه افغانستان را در پیش گرفتند و وسایل جنگی را با سایر ابزار که بایست بالای قاطر ها حمل می شد، در عقب خود به جا گذاشتند. برای ما علت رویه ُ بد و سرکشی و فرار آنها معلوم نشد. از جمله ُ آنها نه کس شهید شده بود و نه کسی جراحت برداشته بود. برای من هویدا گردید که همه بزدل بودند . . ." (1)

 

" رضای الهی همین بود که شام 27 می از کابل فرمان امیر صاحب (امیر امان الله خان) مبنی بر متارکه ُ جنگ با انگریز ها برسد. در فرمان آمده بود که انگریز ها، آزادی افغانستان را پذیرفته اند . . . به اساس حکم سپه سالار مرحوم در آن شب خیمه ها را بر قاطر ها حمل کردیم . . . چون برخی سپاهیان قاطر ها را سوار شده فرار نموده بودند، مجبور شدیم یکتعداد از وسایل جنگی را در میدان جنگ رها کنیم. مردم خوست از این وضع درهم و بر هم آگاهی نیافتند و نه موضوع در حلقات رسمی کابل نفوذ کرد. همه گمان می کردند که لشکر در تل به پیروزی دست یافته و صرف بر اساس فرمان امیر صاحب عقب نشینی صورت گرفته است. از خوش قسمتی سپه سالار صاحب (نادر خان) و کرم و عنایت خداوندی که شامل حال او گردید، این شکست در انظار مردم، رنگ فتح و پیروزی را به خود گرفت و بر عزت او افزود. " (2)

 

از چند سطر اخیر معلوم می شود که پیش از رسیدن فرمان ِ اعلیحضرت شکست رخداده بود و فرمان شاه سبب آبروی سپه سالار گردید، ورنه هیچ فرقی میان محمد نادر خان و سپه سالار صالح محمد خان نبود.

 

مرحوم غبار در جلد اول اثرش " افغانستان در مسیر تاریخ " جنگ تل را چنین شرح داده است:

" وقتیکه سپهسالار محمد نادر خان در 24 اپریل 1919 وارد شهر گردیز شد و عزم رزم با دولت انگلیس را آشکارا نمود در سر تا سر پاکتیا غریو عمومی برخاست و جنبش مردم شروع شد. " (3)

غبار ادامه داده می نگارد:

" سپهسالار محمد نادر خان در 26 می 1919 بطور ناگهانی با ده هزار لشکر ملی از مردم خوستی و وزیری و غیره و سه هزار عسکر منظم . . . در محاذ تل رسید. این قواه بلادرنگ نقاط حاکمه و قصبه ُ تل را اشغال . . . قشون فاتح افغانی داخل تل شده بیرق افغانستان را بر فراز آن افراشتند . . .

در حالیکه قوای فاتح افغانی قلعه ُ مهم تل را در دست داشته و کوهات و پشاور را تحت تهدید قرار داده بود، و قوای افغانی میتوانست بیک حرکت جناحی در پشاور بیفتد و سپاه خیبر انگلیسی را معدوم و هر دو کناره ُ دریای سند را در زیر پای استعمار امپراطوری به توده ُ آتشی تبدیل نماید. ولی این چنین نشد زیرا پایتخت کابل بدون مشوره با قوماندانان محاذات جنگ، بدون مشوره با مردم افغانستان، خواهش متارکه ُ دولت انگلیس را پذیرفته و به قوماندانان خود در تمام محاذات جنگ امر تخلیه ُ مناطق مفتوحه و عقب کشی از سرحدات صادر کرد. لهذا سپاه فاتح افغانی خواهی نخواهی رجعت کردند و نقاط مهمی که با خون مردم و عسکر افغانی فتح شده بود دوباره (به شمول قلعه ُ جنگی تل) بدست دشمن افتاد، زیرا پشت جبهات افغانی یعنی دولت مرکزی و دربار معنا ً متزلزل بود. " (4)

 

مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب " افغانستان در پنج قرن اخیر " در مورد جنگ تل چنین می نویسد:

" در محاذ خوست جنرال محمد نادر خان که یک تعداد از افراد قبایلی با او همراه بودند در 23 ماه می از سرحد عبور نموده پس از فتح سپین وام به سوی شهر و مرکز نظامی انگلستان در تل حرکت نمود و سعی کرد تا با تصرف بر نقطه ُ سوق الجیشی مذکور خط آهن کرم را قطع کند. نیروی نظامی و قبایلی که توسط افراد خانواده ُ حضرات مجددی و سایر روحانیون و عالمان دینی به جنگ تشویق می شدند، شش عراده توپ را از کوه های دشوار گذار سرحدی عبور داده در 26 ماه می در برابر تل ظاهر گردیدند و ساخلوی انگلیس را در آنجا غافلگیر کردند. قوای انگلیسی در قلعه ُ تل حصاری شدند و افغانها بر قصبه و بازار دست یافته قلعه را زیر آتش توپ گرفتند. وضع نیروی محاصره شده دشوار بود و پس از آنکه ذخیره ُ مواد خوراکه و مواد سوخت آن به اثر بمباران توپخانه ُ افغانی حریق گردید، دشوار تر شد. اما آنان پافشاری کردند و قوماندانی عمومی برتانیه یک دسته ُ کمکی به قیادت جنرال دایر عامل کشتار امرتسر به امداد ایشان حرکت داد. جنرال مذکور با سرعت تام خود را به تل رساند و با رسیدن او قوای افغانی پس از بر خورد مختصر به سوی متون عقب نشست. درست در همین وقت خبر رسید که متارکه ُ جنگ اعلان شده است و قوای جانبین در بین تل و خط سرحد توقف نمودند. " (5)

 

مرحوم غبار، مشروطه خواه و مبارز شهیر کشور ما در جلد دوم اثرش رویداد تل را بر خلاف آنچه در جلد اول نوشته، تصحیح نموده چنین می نویسد:

" شاه امان الله خان در جنگ سوم افغان و انگلیس، چانس شمولیت و کسب افتخار بین المللی برای نادر خان بداد و بعد از فتح حرب، میناره ُ استقلال را بنام او بساخت. آنگاه خواهران خود را به برادران سپه سالار (شاه ولی خان و شاه محمود خان) تزویج نمود. سپه سالار، وزیر حربیه و برادرانش جنرالهای سپاه گردیدند و اینهمه اسباب شناسایی و شهرت نادرخان در سر تا سر افغانستان شد. گرچه سپه سالار محمد نادر در جنگ تل میدان را گذاشت و می خواست عقب نشینی کند، ولی شمس المشایخ جلو اسبش را گرفت و نعره زد که: کجا میروی؟ نادر خان گفت (( الساعه مخبر سرحدی رسید و خبر داد که قوای زیاد انگلیس تجمع کرده و اینک بحمله مبادرت میکنند)) شمس المشایخ گفت از این چه بهتر، مگر ما و شما شهادت نمیخواهیم؟ سپه سالار مجبورا ً بایستاد و جنگ آغاز شد و انگلیس ها در هم شکستند. معهذا در حمله ُ متقابل انگلیس در تل، سپه سالار به عقب کشید و قلعه ُ مفتوحه را بدشمن گذاشت. او در راه عقب نشینی بود که فرمان شاه رسید و از متارکه ُ رسمی دولتین اطلاع داد و این حادثه باعث نجات شهرت سپه سالار گردید. " (6)

 

این بود نظریات ظفر حسن ایبک هندی همکار محمد نادر خان، میر محمد صدیق فرهنگ و میر غلام محمد غبار. قسمی که همه می دانند، جلد اول " افغانستان در مسیر تاریخ " اثر زنده یاد غبار در زمانی نشر و پخش گردید که بازمانده های محمد نادر خان هنوز قدرت را در دست داشتند ولی جلد دوم را محترم حشمت خلیل غبار بعد از فروپاشی سلطنت خاندان آل یحیی در خارج از کشور به نشر رسانید.

اما نویسنده ُ این سطور سبب اساسی متارکه و به رسمیت شناختن استقلال افغانستان را از جانب انگلیسها چنین می دانم:

انگلیسها گرچه در جنگ جهانی اول بر حریفان غالب و فاتح گردیدند اما این جنگ چند ساله آنها را آنقدر خسته، ضعیف و قرضدار کرده بود که توان جنگ دیگر را بخود نمی دیدند. شاه امان الله خان هم که جزو مشروطه خواهان بود، اولتر از همه فکر گرفتن استقلال کشور را در سر می پروراند. یکی از شهکار های سیاسی امان الله خان دعوت سران آزادیخواهان هند و سرحدات و تاسیس حکومت ملی هند در کابل بود. این عمل امان الله خان انگلیسها را سخت به تشویش انداخته بود، زیرا مردم هند با شنیدن نطق های غازی امان الله خان و رهبران آزادیخواه هند، سخت شیفته ُ شاه ِ غازی شده بودند. از جانب دیگر مصطفی کمال اتاترک همینکه قدرت را در ترکیه به دست آورد از خلافت اسلامی صرفنظر کرد و در فکر ارتباط با ترکی زبانان افتاد، لهذا مسلمانان هند از شاه امان الله خواستند تا خلافت اسلامی را نیز عهده دار گردد. به این اساس امان الله خان به مجاهدین ماورالنهر و سید عالم شاه پادشاه آن سامان نیز از هیچ نوع کمک خودداری نکرد، چنانکه بخشی یکی از نامه های ابراهیم بیگ لقی نشاندهنده ُ کمکهای شاه غازی به مجاهدین ماورالنهر است که ذیلا ً جهت مطالعه ُ خواننده گان می آورم:

 

عریضه ُ ابراهیم بیگ لقی مجاهد بزرگ در برابر تجاوز کمونیست های روسی بحضور شاه امان الله خان غازی

" جناب امیرالمومنین عالی مولایم

عرضداشت جانسپار ملا ابراهیم بیگ لشکرباشی بار یافته گان پایه سریر خلافت شاه جم جاه انجم سپاه فرشید سلاطین زمان، اکرمالخواتین دوران باعث الان و الامان اسکندر زمان، دادرس مظلومان، فریادرس بیچاره گان با هزار عجز و بندگی خود را چنین میرسانم

بنده نوازا تصدق سر عزیز مبارک جناب عالی حضرت مولایم هزاران مرتبه شوم بنده رضا جوی جان سپار هنوز بدولت خانه خدمت نکرده و نه به هیچ قطار بودم، جناب اعلیحضرتم محض از راه غلام پروری شفقت ها را ارزانی داشته تبرکنامه خسروانی مهربانی نموده کلام شریف ربانی و جای نماز تبرکی فرستادند . . . " (7)

 

دیده می شود که شاه غازی با وجود مناسبات حسنه با روسیه، به شاه بخارا و مجاهدین آن خطه کمک می کرد. اما محمد نادرشاه و هاشم خان با وجودیکه دست نشانده ُ انگلیس بودند همین مجاهد بزرگ را از کشور خود کشیدند که در آن سوی دریا به چنگ روسها افتاد و به شهادت رسید.

 

نظر به آنچه گفته آمد، مردم هند و مجاهدین ماورالنهر امان الله خان را به حیث یک پادشاه بزرگ و مستقل میدانستند و حرمت و احترام می کردند. با در نظر داشت این وضعیت انگلیسها بیم آنرا داشتند که اگر جنگ را در افغانستان ادامه بدهند، مردم هند و سرحدات به پشتیبانی از امان الله خان به پا خواهند خاست و بدینطریق انگلیسها هند را نیز از دست خواهند داد. لهذا انگلیسها با درک و تحلیل درست از اوضاع، استقلال افغانستان را برسمیت شناختند و بعدا ً به روی یک نقشه ُ از قبل ترتیب شده توسط عمال فروخته شده یعنی ملا ها و خوانین، مردم را بر ضد آن شاه ترقی خواه تحریک کردند و از بین بردند. بناءً موسس استقلال کشور تنها و تنها شخص غازی امان الله خان می باشد و بس.

امان الله خان فکر می کرد که مردم و روشنفکران نظر به تنفر ِ که از انگلیس دارند از اصلاحات وی که به نفع اکثریت مردم است پشتیبانی خواهند کرد. متاسفانه که شاه حد و اندازه ُ فهم و درک مردم را درست نسنجیده بود. با احساسات پاک وطن پرستی و ترقی خواهی، شاه دچار اشتباهی گردید که چاقوی دشمن دسته یافت. انگلیسها که دست زیر الاشه ننشسته بودند اوضاع را به نفع خود چرخ دادند.

اصلاحات شاه امان الله مختصرا ً چند موضوع ذیل بود:

 

1ـ قطع معاش ملا ها و سادات

2ـ قطع معاش خوانین و سرداران

3ـ پوشیدن دریشی و کلاه به جای پیراهن تنبان و دستار

4ـ برداشتن حجاب

5ـ تغییر رخصتی از روز جمعه به روز شنبه

 

این چند فقره ُ اصلاحی سبب شد که ملا ها، سادات، خوانین و سرداران از شاه برنجند و انگلیسها نیز بیشتر از این اصلاحات استفاده کرده و توسط ملا های دیوبندی آن شاه ترقی خواه را تاپه ُ کفر زده و بدنام کردند. انگلیسها که جانشین امان الله خان را پیش از پیش تعیین کرده بودند، نظر به ملحوظاتی به چشم مردم خاک انداخته و نخست مرد ساده دل کهدامنی را قربانی نمودند و متعاقبا ً شخص دلخواه خود، محمد نادر خان را بر تخت نشاندند و افغانستان دوباره زیر چتر همایونی انگلیس قرار گرفت. روشنفکران یا زندانی یا به قتل رسیدند و محمد نادر خان نیز بلاخره قربانی اعمال وحشیانه ُ خود شد.

 

خدا خراب کند هر کسی که مملکتی

برای منفعت خویش خوان یغما کرد

 

ماُخذ:

1ـ ایبک، ظفر حسن، افغانستان از سلطنت امیر حبیب الله خان تا صدارت سردار محمد هاشم خان، ترجمه ُ فضل الرحمن فاضل، اداره ُ روابط فرهنگی سفارتکبرای دولت اسلامی افغانستان، دهلی 1379، ص 171

 

 همانجا، ص 173ـ 174

 

 غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، چاپ سوم مرکز نشر انقلاب 1362، ص 764

 

 همانجا، ص 767 ـ 768

 

 فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، صدر ـ قم 1371

 

  غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم، ویرجینیا 1999، ص 32

 

  از اسناد شهید محمد ولی خان دروازی که توسط فامیلش بدست نویسنده رسیده است

 

امان معاشر خبر نگار آزاد