تحميل حاکميت دولتی برح. د. خ. ا.
نگاهی به نهضتهای آزاديخواهی ضد استعمار درکشور مان فغانستان
بخش سوم
تحميل حاکميت دولتی برح. د. خ. ا. از7 ثور1357 ، تا 8 ثور1371
و يا ( ازبرچيدن بساط ستم شاهی ، تا افتيدن درمرداب بنياد گرايی )
1،مرحلۀ اول: طوريکه همگان اطلاع دارند، بتاريخ 17 اپريل 1978 استاد ميراکبرخيبر يکتن ازموسسين وعضواصلی کميتۀ مرکزی ح. د. خ. ا ازمنزلش واقع مکرورويان اول بوسيلۀ عبدالقدوس غوربندی عضو ديگرکميته مرکزی حزب، که با وی رابطۀ نزديک تأمين نموده بود، بعزم قدم زدن بيرون کشيده شد.
غوربندی استاد خيبررا الی منطقۀ شيرپوربا خود برده ودربرگشت اورا تنها گذاشت. زمانيکه خيبر درساعات شام به منطقۀ مکرورويان دوم کنونی رسيده بود، درسرک عمومی متصل مطبعۀ دولتی کابل باضرب گلولۀ ترورستان به شهادت رسيد وقاتلين فرارنمودند.
درمورد شهادت استاد خيبروقاتلين وی حدس وگمانهای متفاوتی زده شد. رفقا وهمسنگران وی اين جنايت را ازوظايف مسلکی مخالفان ودشمنان سوگندخوردۀ حزب ووطن دردرون وبيرون حزب وکشور دانسته، مبارزه را عليه آنان تا سرحد نهايی اعلام نمودند.ولی دشمنان حزب وخيبرشهيد قتل اورا به گردن رفقای نزديک روزهای دشوارش حواله نموده، خواستند تا باصطلاح " با يک تير دوکبوتررا شکارکنند ".
اما، سليک هريسن محقق پرآوازه و روزنامه نگار قدرت مند وبا امکان ايالات متحدۀ امريکا درمورد علل وعوامل سقوط حکومت داؤد وقتل استاد خيبر، اينگونه ابرازنظر می نمايد :
« وقتی به سال قبل ازکودتای کمونستی به عقب می نگرم، خيلی روشن به يادم می آيد، که مامورين حکومت افغانستان فکرميکردند، که درحالت محاصره قراردارند. داؤد خودرا مانند هرديکتاتورديگردرانزوا قرارداده بود. پافشاری وی به وفاداری شخصی غيرقابل سوال وکنترول کامل حتی برامورخيلی جزيی اداری، يک عده از مشاورين خيلی کارفهم وکارآگاهش را ازحکومت راند.
درحالی که داؤد خودش زندگی زاهد منشانه داشت برکسان نزديکش اتهامات رشوه وفساد اداری،که بعضی از اين اتهامات به معاملات کمکهای خارجی مربوط ميشد؛ واردگرديد. اين اتهامات رژيمش را درمعرض خطرانهدام ونابودی قرارداد.
انکشاف اقتصادی باوجود کمکهای اقتصادی خارجی وافر، به مشکلات مواجه بود. انفلاسيون به بيست درصد بالغ ميشد وحالت اقتصادی روزبه روزبه خرابی ميگراييد.اين حالت بردهقانان وکارگران، که ازتنگدستی رنج ميبردند، نسبت به طبقات ديگرفشارزيادتروارد می نمود. افزودی درمعاشات صاحب منصبان قوای مسلح و سبسيدی های قيم برای مامورين ملکی، ثبات مالی رژيم را ازبين می برد ونميتوانست آن نارضايتی های را ازبين ببرد، که به سبب صعود قيم دراردو ومامورين کشوری بوجود آمده بود. به سبب آنکه تاجران برحکومت بی اعتماد گشتند، سرمايه گذاری های خصوصی بکلی ازبين رفت.
داؤد ، که با انتقاد متزايد وروزافزون مواجه گرديد، دريافت، که اساس قدرتش را فقط عده ای ازمحافظه کاران افراطی درکابينه وحلقۀ کوچکی وفادارانش درپوليس وقوای مسلح تشکيل ميدهد. طرفداران داؤد درقوای مسلح، پوليس وکابينه، درمقابل آنانی، که خطری به رژيم پنداشته ميشدند به کينه جوييهای شخصی دست زدند. فکرميشد، که وزيرداخله نورستانی، وزيردفاع غلام حيدررسولی ومعاون رئيس جمهورعبدالاله" بمنظورمحوکلی کمونستها ازقدرت، کارميکردند. دپلومات ها ازنفوذ روزافزون ساواک، رابطۀ عالم اسلامی واخوان المسلمين آزادانه صحبت ميکردند. حزب اسلامی وسايرگروه های بنيادگرا، که در سابق تحت ستم قرارداشتند، مجددآ درصحنۀ سياست افغانستان پديدارگشتند.اين گروهها ذريعۀ پاليسيهای اسلامی کردن ضياالحق درپاکستان تشجيع شده بودند" .
دراين حالت متشنج، مبهم واستقطاب، يکی ازرهبران پرجم، ميراکبرخيبربتاريخ هفدهم اپريل 1978 خارج از منزلش به قتل رسيد. قتل وی منتج به مظاهره ونمايش نهايی قدرت بين کمونستها وداؤد گرديد. تا اين وقت هويت قاتل معلوم نگرديده است. يک نطاق رسمآ حزب اسلامی رامتهم ساخت.
لويی دوپری، که درآن وقت درکابل ميزيست ميگويد، که توطئۀ قتل خيبربه صورت مستقيم ويا غيرمستقيم ازطرف وزيرداخله نورستانی چيده شده بود. نورستانی به عدۀ ازدوستانش گفته بود، که وقت آن رسيده، که کمونستان قبل از آنکه بيش ازاين قويتر گردند، محوشوند.
دوپری ميگفت، که نورستانی" بيريای" وفادار ومردی بود، که فکرميکرد همه آنچه را ميدانست، که به نفع داؤد بود. وی خيال ميکرد،که ضرورنيست، که همه چيزهارا با داؤد درميان گذاشت.
عبدالصمد غوث ميکوشد، که اين اتهام قتل خيبررا برحفيظ الله امين وارد آرد. وی ميگويد، که عقيدۀ عامه در کابل اين بود، که حفيظ الله امين هم نقشۀ قتل خيبر وهم قبل برآن سوء قصد عليه ببرک کارمل را ترتيب داده بود.
غوث اظهارميدارد، که خلقی ها سعی ميکردند، که حريفان احتمالی خويش را درغصب قدرت، ازبين بردارند. زمانی که ببرک کارمل درسال 1980 جاگزين امين شد، وی اين اتهام رابحيث جزء ازمساعی وسيعش، که بخاطر سياه ساختن امين دراذهان عامه به راه انداخته بود، برشخص اخيرالذکر وارد کرد، نميتوان گفت، که ادعای ببرک کارمل کاملآ عاری ازحقيقت است. خيبربحيث تنظيم کنندۀ افسران درپرچم با حفيظ الله امين، که مسئوول شبکۀ مخفی نظامی خلق درقوای مسلح بود، رقابت مستقيم داشت. خيبروامين اکثرآ سعی ميکردند، که عين صاحب منصبان را جلب وجذب نمايند. اين دو دروقت مذاکراتی، که برای اتحاد خلق وپرچم صورت ميگرفت بر سر کنترول هستۀ حزب درقوای مسلح شديدآ تصادم نموده بودند.
طبق اظهارات منابع متعدد حزب کمونست، خيبردرزمان مذاکرات تا اخيربخاطرامتزاج هسته های نظامی پرچم وخلق مبارزه کرد. هدف وی اين بود، که به نقش امين درساحۀ نظامی ، که خيلی حساس بود، پايان دهد.» (1)
داکترحسن شرق ميگويد:« درحاليکه ميراکبر خيبردرهمان روز( 7 ثور57) قرارگفتۀ عبدالهادی مکمل معيين وزارت خارجه وعده داشتند تا 4 عصر با يکديگربه سينما ميرفتند. ميراکبرخيبر، که بگفتۀ تعدادی از اعضای حزب، خصوصآ پرچميها به قيام مسلحانه بضد جمهوريت افغانستان سرسختانه مخالفت ميکردند ساعت15 / 3 دقيقه ازخانه به بهانۀ قدم زدن و اشتراک به جلسۀ رفقای حزبی به شهرنو ميروند و ازآنجا آقای غوربندی با او تا دوصد قدمی جای قتل او يکجا آمده واز آنجا خدا حافظی کرده پس ميگردند وچند د قيقه بعد ازيک موترجيپ روسی بالايش فيرميشود وبزمين می غلطد بگفته وشهادت رهگذری چند.
دربارۀ سوی تفماهات [ سوء تفاهم ] هئيت رهبری شوروی با حفيظ الله امين و وابستگی و عقيده مند بودن او به نظام سرمايه داری، بعد ازکشته شدن او نشرات زيادی در افغانستان و شوروی صورت گرفته بود اما هرگز دليلی به اثبات ادعای خويش ارائيه کرده نتوانستند .
اما آنچه به موضوع ارتباط ميگيرد روابط حفيظ الله امين و بعضی از اعضای حزب انقلاب ملی می باشد.
وزيرداخله بروز پنج ثور 1375 ازمحمد داؤد هدايت ميگيرد تارهبران ح. د. خ. ا . را دستگير نمايند. اما حفيظ الله امين تا ساعت 9 صبح 7 ثورکه برفقای حزبی خود جهت قيام مسلحانه بضد محمد داؤد هدايت ميدادند؛ درخانۀ خود بودند به استناد فلميکه درزمان حفيظ الله امين تهيه شده بود.
جنرال جان نثارخان رئيس استخبارات وزارت دفاع ملی حکومت جمهوری ميگويد:
شخصآ به غلام حيدر رسولی بروز6 ثور اطلاع دادم که فعاليت تخريبی دراردو توسط حفيظ الله امين جريان دارد ودرعين روز محمدرفيع رئيس ارکان قوای 4 زرهدارازغلام حيدر رسولی هدايت گرفته بود تا تانکهای قوای 4 زرهدار را بروز 7 ثور اجازه بدهند که جهت تمرين از گاراج ها خارج و بطرف پلچرخی حرکت نمايند. بعد از اطلاع ازوزير دفاع ملی خواهش کردم تا به تانکست ها اجازه ندهند که روز 7 ثور بخارج قشله حرکت نمايند اما او نپذيرفت. بروز 7 ثور غلام حيدرخان رسولی به تمام قطعات قوايمرکز هدايت داده بود تا بخاطر دستگيری رهبران ح. د. خ. جشن برپا و اتن ملی اجرا شود.
تلفونی به او تماس گرفتم که وضع دراردو بکلی غير طبيعی بوده بايد به قطعات امر احضارات درجه اول داده شود او با يک تمسخر مرا توصيه به آرامش اعصاب و خاطرجمعی نمود. به ساعت 10 صبح روز7 ثور به وزير دفاع ملی تلفونی اطلاع دادم که تانکها برخلاف هدايت شما بطرف شهر کابل درحرکت می باشند گفت اطلاع دارم آماده گی گرفته ميشود.
از فرو گذاشتهای معتمدين محمد داؤد بموفقيت حفيظ الله امين غير ازغرور و خودخواهی وناچيز شمردن دشمن، اصلآ چيز ديگری وجود داشته نميتواند واگر بوده باشد آنهم صاف و ساده حماقت بوده و بس. زيرا دوستی آنها با حفيظ الله امين! محض بخاطر دشمنی با پرچمی ها بوده وغلام حيدر رسولی بحيث شخصی مسلمان و ملی دشمنی آشتی ناپذير خودرا از کمونست هرگز پنهان نميکردند وشايد دراثر همين توقعات طفلانه بوده باشد که برويداد 7 ثور عبدالقدير شديدآ جراحت برداشته بود و او را بشفاخانۀ 400 بستر اردو اشخاصی شناخته ناشده برای تداوی نقل داده بودند داکتر آدم درمل جراح مشهور اردو گفت که عبدالقدير خيلی آرزو داشت تا از زخمی بودن او به حفيظ الله امين اطلاع داده شود اما شرايط آنروز امکان تماس را با حفيظ الله امين ناممکن نموده وجراحات عبدالقدير به او اجازه نداد تا بيشتر از چند ساعت محدود زنده بماند. (2)
خبرشهادت خيبر با غصه و اندوه فراوان درميان خانوادۀ وی ، دوستان و اعضای حزب همراه گرديد و درميان مردم انعکاس وسيع يافت . شمارزيادی از اعضای بيروی سياسی در نخستين لحظات پس از استماع خبر، درمنزل ببرک کارمل درمکروريان اندوهگينانه گرد هم آمدند. اطلاع به سرعت به تمام اعضای رهبری حزب مواصلت ورزيد.
جلسۀ کميته مرکزی درمنزل نورمحمد تره کی دايرشد. درجلسه کميته مرکزی پس از صحبتهای مختصری فيصله بعمل آمد ، که برطبق پيشنهاد ببرک کارمل مراسم تشييع ، خاکسپاری و فاتحه خوانی بايد باشتراک وسيع اعضای حزب ، دوستان و هوا خواهان بنحو شايسته و شأ ن داری برپا گردد. با ينقرار تصميم اتخاذ گرديد، که مراسم تشييع جنازه پس فردای آنروز و محافل فاتحه خوانی دردو روز پيهم ديگر انجام شود.
بتاريخ 19 اپريل، جنازۀ خيبر با شرکت دهها هزارتن بردوش اعضای حزب ، دوستان و هواخواهان [ از مکروريان اول برداشته شده ، با راه پيمايی عظيم و شأن داری از راه پل مکروريان، چهارراهی صحت عامه، چهارراهی آريانا و چهاراهی پشتونستان، درحاليکه لانۀ جاسوسی قصرسفيد و کاخ استبداد سلاطين ستمگررا به لرزه درآورده بود، به مسجد پل خشتی انتقال گرديد، که بعد از ادای نماز جنازه ] ازمسجد پل خشتی تا مقبرۀ عمومی " شهدای صالحين " حمل گرديد و به خاک سپرده شد.
پس از انجام مراسم مذهبی ، نورمحمد تره کی مختصرآ صحبت نمود و سپس ببرک کامل بيانيۀ هيجان انگيز وداعيه ايراد کرد و اعلام نمود، که با اين حادثه ، طلسم سکوت سياسی در کشورخواهد شکست. [ تا جاييکه نگارنده بحيث يکی از فعالين حزب و شرکت کننده در مراسم تشييع جنازۀ استاد خيبرشهيد بخاطر دارم، ببرک کارمل دراخير بيانيۀ شان از مقامات مسؤول وذيصلاح افغانستان تقاضا نمودند تا عاملين قتل وترور خيبر شهيد هرچه زودتر دستگير و به پنجۀ قانون وعدالت تسليم داده شوند ، درغيرآن مسئوليت عواقب آن درپيشگاه داور تاريخ و مردم افغانستان بدوش مسئولين امورکشورخواهد بود.] بيانيه خيلی برانگيزنده بود ودر انطباق با شرايط زمان . زيرا ازمدتها بآنسو باعملکرد سياستهای اختناق آميزازجانب حکومت محمد داؤد، صدای مردم درگلوی ايشان خفه شده بود و آنان از جوروظلم، خود سری و خود کامگی عمال حکومت بستوه آمده بودند.
محافل حاکمه که از يکپارچگی روز افزون نيروهای چپ و دموکراتيک در هراس بود، اين تظاهرات و تقاضا هايی را ، که درجريان آن پيش کشيده شده بود، عجولانه محکوم کرد و بعنوان" يک عمل ضد قانونی " اعلام نمود.
اين حادثه درهرحال موجبات دردسر برای محمد داؤد و حکومت وی گرديد و برای حفيظ الله امين و نظاميان طرفدار وی برانگيزینده بود. آنان از بالارفتن درجۀ محبوبيت ببرک کارمل درميان مردم آشکارا هراسان شدند. برای اينکه پرچميها گويا ازاين رويداد بنفع خويش بهره برداری کرده نتوانند، دگربدون تذکر نام خيبرتمام حزب را برای نوعی رويا رويی با حکومت محمد داؤد بسيج نمودند که تا حدودی خصوصيت تحريکات سياسی را بخود گرفت. ازسوی ديگر حکومت محمد داؤد نيز درحاليکه لبۀ تيز مبارزه را اخيرآ عليه ح. د. خ. ا متوجه ساخته بود، با اطلاع ازمراسم با شکوه برگذاری[ تشييع جنازه ]، تظاهرات وپيامدهای آن بجوش آمده بود، خواست تا زهر چشمی برحزبيها وعلاقه مندان ايشان بزند. (3)
جنرال محمد نبی عظيمی يکی از افسران تحصيل کرده ، مجرب ووارد درامورنظامی وسياسی آن زمان، که درکودتای 26 سرطان 1352 وپيروزی محمد داؤد نقش برازنده داشت؛ جريان حوادث وتوازن نيروهای دوطرف را اينگونه توصيف و سقوط حکومت داؤد را در عوامل زير ميداند:
« شهادت ميراکبرخيبر، بگفتۀ ببرک کارمل سکوت سياسی را ، که درکشورحاکم بود درهم شکست وطوفانی ازخشم، قهر وغضب هزاران عضوحزب وهوا خواه او را موجب گرديد. درمراسم تشييع جنازه بيشتر ازچهل هزارنفر اعم از اعضای ح. د. خ. ا. احزاب چپی، روشنفکران، منورين و دوستداران وی حاضرگرديدند...اين حرکت به نمايش قدرت شبيه بود، تا به تشييع جنازه... مراسم فاتحه گيری نيز چنان بی نظير و پرطمطراق بود ، که تا امروز کسی نظير آنرا نديده است.
دربرابراين نمايش قدرت، که رژيم نميتوانست با آن مخالفت کند، عوض آنکه محمد داؤد ازصبر، حوصله و درايت کاربگيرد، بسيار عصبانی گرديد و امرداد تا اردو به احضارات درجه يک درآورده شود وتصميم گرفت تا کاررا با ح. د. خ. ا. يکطرفه سازد. اوتصميم خوفناک وعجولانه يی گرفت، تصميمی که درآن لحظات با سرنوشت خودش ونظامش [ نهضت وجامعۀ افغانستان ] بازی نمود.
درشام روز25 اپريل راديو افغانستان خبر توقيف نمودن هفت نفر آتی را به نشر رسانيد: نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، حفيظ الله امين، دوکتورشاه ولی، دستگيرپنجشيری، عبدالحکيم شرعی جوزجانی، ضميرصافی، اتهام آنها ، نقض نمودن قانون ومقررات دولتی و خيانت به وطن بود. معلوم نشد، که چرا ضميرصافی که يک کادر درجه سوم و چهارم حزب بود، زندانی گرديده و حفيظ الله امين[ که مسؤوليت تمام بخشهای نظامی جناح خلق را به عهده داشت و قدير وحيدر دوستانش! اورا خوب می شناختند] گرفتار نشده بود.
حفيظ الله امين [ بنا براينکه، قبلآ ميان نورمحمد تره کی ، ببرک کارمل، نوراحمد نور و شاه ولی بحيث اعضای دارالانشاء کميته مرکزی حزب مشوره بعمل آمده بود که هرگاه رژيم محمد داؤد عليه ح. د. خ. ا. به اقدامات سرکوبگرانه بگذرد ورهبران آنرا زندانی بسازد بايد نظاميان مربوط به حزب به قيام نظامی دست بزنند. اين موضوع بگونۀ يکجانبه و خيلی سری بوسيلۀ امين به نظاميان مربوط دربخشهای عمدۀ نيروهای زمينی و هوايی انتقال و تلقين گرديده بود (4)] دستورقيام مسلحانه را توسط عبدالرحمن پسرش به سيد محمد گلاب زوی درقوای هوايی مدافعۀ هوايی ، به گروپهای نظامی بخش خلقی ها صادرنمود. او به هواداران خود دستورداده بود که درصورتيکه دستگيرشود ، خلقی ها بايد قيام مسلحانه را از قوای 4 و15 زرهدار و قوتهای هوايی و مدافعۀ هوايی آغاز کنند. وی متذکر شده بود که بخش نظامی پرچمی ها نبايد از ساعت شروع قيام واقف باشند. زيرا هنگاميکه پيروزی بدست آيد ، پرچمی ها نيز امتيازات مساوی با خلقی ها دردولت آينده مطالبه خواهند کرد. ولی در صورتيکه حوادث به طرف منفی انکشاف نمايد، درآنصورت بايد پرچمی ها نيز درحوادث کشانده شده، خلقی ها خودرا از صحنه بکشند و گناه را برگردن پرچمی ها بگذارند.
اما درقوای 4 زرهدار که محمد اسلم وطنجاربحيث قوماندان کندک اجرای وظيفه ميکرد ورهبری قيام کنند گان آنجا را بعهده داشت، نميتوانست بدون تفاهم باجگرن محمدرفيع که هم رئيس ارکان قوا بود وهم درغياب محمد سرورکه به شوروی رفته بود کفالت قوا را بعهده داشت؛ عمل نمايد. درقوای 4 زرهدار و قوای 15 زرهدار درسطوح قوماندان تولی و بلوک افسران پرچمی نيز وجود داشتند که تعداد آنها کم نبود و وطنجار نميتوانست آنها را نا ديده بگيرد و مستقلانه عمل نمايد. همچنان دربعضی قطعات ديگرنيزمثلآ درلوای 88 توپچی که جگرن خليل الله رئيس ارکان آن بود، خواه ناخواه، پرچمی ها درجريان قرار داده شده بودند.
جريان حادثه:
قوماندن قوای 4 زرهدار دگروال سرورنورستانی درآن هنگام به اتحاد شوروی سفرنموده و دراستراحت بسر می برد، کفالت وی را جگرن محمدرفيع رئيس ارکان قوای 4 زرهدار بعهده داشت. جگرن رفيع درشام روز6 ثوراز حيدر رسولی اجازه خواسته بود که مطابق پروگرام های تعليم تربيه ، قوای 4 بايد مشق وتمرين دريوری وانداخت را اجرا نمايند و تانکها و وسايط زرهی بايد آمادگی گرفته ، از گاراژ ها و پارک ها وسايط خارج ساخته شوند ومشق وتمرين را مطابق پلان ها و تقسيم اوقات خويش اجرأ کنند وحيدر رسولی بدون کدام سوال و پرسش پيشنهاد اورا منظور کرده بود.
رفيع و وطنجار پلان خويش را طوری عيار ساخته بودند که اولآ قوای 4 زرهداربه حرکت آماده گرديده، قوای 15 زرهدار را محاصره نمايند. درصورتيکه قوای 15 زرهدارمقاومت نمايد افسران مخالف آنرا ازبين برده و بعدآ جانب مرکز شهرحرکت نمايند. پلان آنها درقوای 4 زرهدار با دستگيری چند افسر مخالف کاملآ عملی ميگردد اما درقوای 15 با مخالفت بعضی از افسران مواجه می شود که در رأس آنها غلام حضرت جگرن قوماندان کندک قوای 15 قرارداشت.
رفيع و وطنجار، هسته های مقاومت درقوای 15 را باسرعت ميکوبند، غلام حضرت به قتل ميرسد وقوای 15 زرهدار آمادگی حرکت را بطرف شهر کابل ميگيرد. ستونهای زرهی مرکب ازتانکها ، ماشينهای محاربوی و زرهپوش ها بسرعت فوق العاده يی ديوانه وار به طرف شهر به حرکت می افتند. بساعت 11 صبح سه تانک که درپيشاپيش اين ستونها قرار دارد درچهارراهی پشتونستان، مقابل وزارت دفاع و مقابل ارگ می استند. سايرتانکها به طرف ميدان هوايی خواجه رواش، راديو، مخابرات، چهارراهی های عمده، محبس دهمزنگ، وزارت داخله، محبس ولايت کابل و ارگ جمهوری هجوم می برند . ارگ و وزارت دفاع درمحاصرۀ تنگ و فشردۀ تانکها و وسايط زرهدار قرار ميگيرد .
جگرن فتح ازچهاراهی پشتونستان بالای گارد رياست جمهوری، وطنجارازمقابل ارگ بالای وزارت دفاع و شيرجان مزدوريار از جوار ارگ، اولين فيرهارا بالای اهداف مذکور انجام ميدهند.
وزيردفاع، شب قبل بعد ازصدور اعلاميۀ دولت مبنی برگرفتاری رهبران ح. د. خ. ا. بخاطر خوش خدمتی بيشتر امرداده بود که تمام قطعات و جزو تامهای بزرگ اردو ، چه در مرکز و چه دراطراف ، بخاطر زندانی شدن خائنين بدولت جمهوری افغانستان فردا اول وقت به برگزاری محافل، ميتنگ ها، اتن ملی، دهل و سرنا برپا دارند و ازاين روز تاريخی به مثابۀ يک جشن بزرگ ملی تجليل کنند. با اين قومانده در حقيقت احضارات درجه يک را که به اردو داده بود، شکستاند و خودش فارغ بال ، آسوده، راحت ومغرور به بستر خواب رفت. درحوالی ساعت 7 صبح به وی اطلاع دادند که يکی از افسران پايين رتبه و جوان فرقۀ 7 ريشخور بنام عبدالعلی ميخواست قوماندان فرقه را به قتل برساند ولی قوماندان فرارکرده وعوض وی رئيس ارکان فرقه به قتل رسيده است و عبدالعلی نيز توسط افراد امنيتی قوماندانی فرقه جابجا کشته شده است. جنرال مغرور وسرلشکر( بيباک!) حيدر رسولی که درهمه کارها احساساتی بود شخصآ به سواری موتر جانب فرقۀ 7 حرکت می نمايد تا چون و چرای قضيه را بررسی نمايد وازجريان به محمد داؤد رهبرانقلاب راپوردهد. او بعد از بررسی ذريعۀ تلفون جريان را به محمد داؤد گزارش داده و آنرا عمل کوچکی توصيف می نمايد. بعدآ از محمد داؤد عذر ميخواهد که در جلسۀ کابينه حاضر شده نميتواند. وی به ساعت 9 صبح خود را بدفتر کارش ميرساند واز وضع اوپراتيفی درساير قطعات راپور می گيرد. درگزارش ها همه چيز آرام و مطابق پلان گزارش داده ميشود. به او ميگويند که درتمام قطعات مرکز واطراف جشن و سرور برپا است و نظاميان از اعلاميۀ دولت کاملآ پشتيبانی کرده اند.
ازقول جنرال جان نثار خان رئيس اخذ خبر وزارت دفاع که يکی ازنزديکان وسرسپردگان رسولی است می نويسد." که بروز 6 ثور شخصآ به رسولی اطلاع دادم که فعاليتهای تخريبی در اردو توسط حفيظ الله امين جريان دارد..."
اگر حرفهای جنرال جان نثارخان را که حسن شرق درکتاب خود نقل کرده است[ ودربالا ذکرشد] جدی بگيريم بازهم الی رسيدن تانکها از پل چرخی به شهر يک ساعت وقت در اختيار وزير دفاع قرارداشته است يکساعتی که کافی بود و به وی فرصت ميداد تا تدابير امنيتی را بخوبی اتخاذ کند ، ازنزديکترين فرقه ها کمک بخواهد، قوای هوايی را استعمال نمايد، اقلآ محمد داؤد و فاميلش را دريکی از قطعات بزرگ و مطمئن اردو جابجا نمايد، تانکهای گارد را دراطراف ارگ مستقربسازد ودهها کار و وظيفۀ ديگر. ولی او معلوم نيست بعد از اطلاع از حرکت قوای 4 و 15 ، درين مقطع زمانی به چه فکر ميکند؟ و به کدام عملی دست ميزند؟ بيخود نبود که ما به وی " گنگس " ميگفتيم . اکنون ديگر وی واقعآ لقب گنگس کبير را ازخود ساخته بود.
ميگويند وطنجار توسط مکروفون به وی گفت تسليم شود ولی او که هنوز درحالت خلسه و نيايش بود وقعی به گفتار وی ننهاد، بناء تانک غريد و وزارت دفاع را درآتش کشيد . رسولی از خواب پريد وهمراه با عبدالعزيز لوی درستيز از در عقبی وزارت دفاع بيرون شد وتوسط موتر جيپی که از فرط عجله وشتاب با يک تکسی تصادم کرد خودرا به قرغه رسانيد.
درروز مذکور محمد داؤد خان جلسۀ کابينه را بصورت فوق العاده دايرکرده ميخواست درمورد رهبران ح. د. خ. ا. و سرنوشت اين حزب ا. با آنها مشوره وتصميم بگيرد.
محمد داؤد قبلآ با سفير کبير امريکا درکابل نيز درينمورد مشوره کرده بود وهردو به اين عقيده رسيده بودند که بايد با ح. د. خ. ا. تصفيۀ حساب صورت گيرد. وزيردفاع در جلسه نبود وبعد از آنکه تلفونی راجع قضيۀ فرقۀ 7 به رئيس جمهور راپور داد وآنرا بی اهميت تلقی کرد، محمد داؤد با اطمينان خاطر جلسه را ادامه داد. ساعت 11 بجۀ روز جگرن صاحب جان قوماندان گارد جمهوری وارد اتاق مجلس گرديد و به محمد داؤد اطلاع داد که ستونهای تانک و زرهپوش از پل چرخی به طرف ارگ و شهر کابل درحال حرکت است درهمين موقع اولين فيرتانک که وزارت دفاع را تحت آتش گرفته بود، محمد داؤد را بی اختيار تکان داد وديگر برای وی شک وشبهه يی از وقوع يک درگيری نظامی باقی نگذاشت وی دستورداد که افراد خانواده اش را از خارج ارگ جمع آوری کرده و به ارگ بياورند. مجلس وزرا را تعطيل کرد وگفت اگر کسی ميخواهد ازارگ بيرون شود مختاراست، به صاحب جان دستورداد که دروازه های ارگ را بروی کودتا چيان بسته کند وتدابير قوی و دفاعی اتخاذ نمايد. خودش همراه با سردار محمد نعيم ، سيد عبدالاله و افراد خانواده اش دريکی از اتاقهای گلخانۀ ارگ مسکن گرفتند.
تانکها و ماشينهای محاربوی ارگ را به محاصره گرفتند وبالای آن آتش گشودند. ازطرف ارگ نيزتوسط راکت اندازهای ضد تانک سبک و وسط ، بالای اين تانکها آتش گشوده شد و توسط هاوانهای وسط و ثقيل و تانکهای دست داشته، کودتا چيان مورد ضربات پيهم قرار گرفتند. ماشين محاربوی لمری بريدمن محمد عمرتوسط انداخت راکت انداز دستی حريق گرديد نامبرده با تمام مرتبات ماشين مذکور به قتل رسيد ند.
مقاومت گارد جمهوری استفاده از راکت اندازهای دستی و وسط که از مسافۀ نزديکی از بالای برج ها و باروهای ارگ تانکها را به سادگی شکار ميکردند، فزونی يافت.
افسران پرچمی که هنوز نميدانستند طرف مقابل کي ا ست و تعداد آنها در گارد کم نبود، صاحب جان را در دفاع از گارد ياری ميرسانيدند. مقاومت اين افسران بی نهايت زياد و شديد بود آنها حمله را از جانب گروپهای راست و اسلام گرايان فکر ميکردند و بهيچصورت حاضر نبودند دست از مقاومت بکشند. تنها دربعد ازظهر بعد ازاينکه با دگرمن گل آقا به شکلی از اشکال ازطريق کودتا چيان تماس گرفته شد آنها دانستند که دربيرون چه ميگذرد بناء آنها همکاری خويش را با صاحب جان قطع کردند و خواستند تا نامبرده را وادار به تسليمی نمايند اما صاحب جان تسليم نشد ومقاومت دوام يافت، اما نه به آن شدت قبلی. زيرا که پانيک بوجود آمده بود وافسران پرچمی وخلقی درداخل گارد به کارشکنی و پخش شايعات پرداخته بودند.
ظهورطيارات درفضای کابل و بمباردمان گارد رياست جمهوری پانيک را کامل ميساخت وبعد ازساعت دوازده شب مقاومت گارد درهم شکست. صاحب جان اسيرگرديد وجنرال گل آقا عوض وی سوق و ادارۀ گارد را بعهده گرفت اما داؤد و همراها نش مسلح بودند وهنوزهم به فکر آن بودند که جنرال حيدررسولی برای آنها کمک ميرساتد. پس هرکس که به اتاق وی نزديک می شد بالايش فيرميکردند. دستگيری داؤد به فردا به تعويق افتاد.
اما دراستقامت قوای هوايی، درساعت ده ونيم صبح يک ستون ديگر تانک حرکت کرده ، درنظام قراول قوای هوايی توسط جگرن نظرمحمد پيلوت وسيدمحمد گلاب زوی به سوی قرارگاه هدايت شده بالای قرارگاه قوای هوايی آتش می گشايند. قوماندان مفرزۀ ميدان هوايی خواجه رواش دگرمن خانجان مقبل( شاعر) قطعۀ خويش را که مصروف اتن ملی و جشن و سروراست به سرعت جمع نموده مسلح ميسازد وبالای تانکها آتش ميکنند اما تانکستها به وی امان نداده اورا به قتل ميرساتتد و افراد وی پراگنده ميشوند تانکها قرارگاه قوای هوايی و مدافعۀ هوايی( محل چنار) را بدست مياورند. عبدالقادرسواربرهليکوپترخودرا به بگرام ميرساند. وی بعد از ترتيب و تنظيم امور مربوط سازماندهی عمليات را برعهده ميگيرد و خودش نيز دربمباردمانهای هوايی شرکت می ورزد. بگفتۀ منابع شوروی تعداد طيارات 20 طياره ازنوع 76 وميگ 21 بودند که به ساعت سه ونيم بعد از ظهر برفراز کابل ظاهرشدند. قادر ميگويد که هفده بار ارگ را بمباردمان نموده است. بمباردمان فرقۀ 7 ريشخور و قرارگاه قوای مرکز6 ساعت دوام کرد.
پس ازمحاصرۀ ارگ، قطاری از تانکها درهمان آغازعمليات بسوی وزارت داخله و ولايت کابل باسرعت حرکت ميکنند. مقاومت پوليس دراطراف وزارت داخله و ولايت کابل درهم کوبيده ميشود. تانکها ديوار احاطۀ ولايت کابل را تخريب کرده ، رهبران ح. د. خ. ا. را رها نموده و بالای تانکهای خويش ارکاب می نمايند.
رهبران بعد ازساعتی به طرف قرارگاه قوای هوايی و مدافعۀ هوايی حرکت ميکنند درآنجا کميتۀ مرکزی ح. د. خ. ا. تشکيل جلسه ميدهد وحفيظ الله امين مؤظف ميگردد تا اعلاميه شورای نظامی را، که درآن خبرسقوط دولت محمد داؤدخان بمردم اطلاع داده ميشود ترتيب نمايد.[ متن اعلاميۀ نخستين، بدين شرح بود: « سردارمحمد داؤد آخرين فرد خاندان مستبد سلطنتی نادرخان، اين عوامفريب بی نظيرتاريخ ... برای هميشه از ميا ن رفت و حاکميت ملی بعد ازاين بشما خلق نجيب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، ازبين بردن هوا خواهان اين سردار مستبد وستمگر وظيفۀ فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است.» بعدآ در اثرپيشنهاد و پافشاری جدی ببرک کارمل وتاييد اکثريت،که اولين برخورده و دودستگيها درنظام نوين کشوربود، اعلاميه اينگونه تعديل و اصلاح شد:
« هموطنان گرامی! برای اولين باردرتاريخ افغانستان آخرين بقايای سلطنت وقدرت خاندان نادرخان خاتمه يافت وتمام قدرت دولت بدست خلق افغانستان قرار گرفته است...هرعنصرضد انقلابی که بخواهد ازهدايات و مقررات شورای نظامی- انقلابی سرپيچی نمايد بزودترين فرصت به مرکزنظامی سپرده خواهدشد.» (5) ]
طبيعی است که نشر آن بالای اعضای حزب د. خ. ا. درتمام اردو تأثيرات گوارا بجای میگذارد وباعث ميگردد تا آنها قوماندانان خويش را درقطعات اطراف خلع سلاح وگرفتار نموده قدرت را بدست گيرند. بعد ازنشر اعلاميه، افسران بخش پرچمی حزب کلآ فعال ميگردند و همراه بارفقای خلقی خويش کارهمآهنگ ومشترک را پيش ميبرند.
ساعت يک بجۀ شب گارد جمهوری سقوط ميکند جگرن صاحب جان و بعضی ازا فسران نزديک به وی دستگير ميگردند. امردستگيری سردار محمد داؤد به لمری بريدمن امام الدين افسر قطعۀ کوماندو داده ميشود.
امام الدين همراه با دگرمن گل آقا آمر اوپراسيون گارد به نزد داؤد ميرود و به وی ميگويد: « نظربه امرکميته مرکزی ح. د. خ. ا. شما سلاح خود را به زمين گذاشته تسليم شويد.» داؤد جواب ميدهد « برای کمونستها تسليم نمی شوم » وبه سرعت بالای امام الدين آتش می نمايد. امام الدين ازناحيۀ بازو مجروح می شود ولی باوجود مجروح شدن آتش جناحی را توسط کلاشينکوف دست داشته اش بالای محمد داؤد و همراهانش باز مينمايد.
زد وخورد شروع ميگردد و درنتيجه سردارمحمد داؤد، سردارمحمد نعيم، عبدالاله، زينب داؤد همسر، پسران و اعضای خانوادۀ محمد داؤد که تعدادآنها جمعآ به هفده نفر ميرسيد، جابجا کشته ميشوند وارگ نفرين شده تسخير ميگردد.
غلام حيدررسولی وزيردفاع، پس از آنکه ازفرقۀ 8 حرکت ميکند و کوشش ها يش جهت رسانيدن فرقۀ 8 به ارگ درحصۀ پل تخنيک کابل ازطرف کودتاچيان به شکست مواجه ميشود و فرقۀ 8 هزيمت می نمايد با همراهی تورنجنرال عبدالعزيزلوی درستيز و دو الی سه نفر افراد محافظ ازطريق بيراهه با پای پياده حوالی ساعت دونيم بجۀ شب به قرارگاه قوايمرکز رسيده و بعدازادای نمازخفتن و وداع با بعضی افسران نزديک خويش ميخواهد به طرف فرقۀ 7 حرکت کند اما درطول راه با موانعی برميخورد ومجبورميگردد که موتررا رها کرده به قلعۀ غيبی خودرا برساند ودرمنزل باغبان باشی قوايمرکزخود را پنهان نمايد. پسرباغبان باشی درروز28 اپريل کودتاچيان را ازموقعيت وی آگاه ميسازد.
سردارحيدررسولی که مردم اورا " سردارجان" ميگفتند، همراه با لوی درستيز عبدالعزيز وعبدالعلی وردک گرفتار ميگردند و درپوليگونهای پلچرخی از طرف آنها بقتل ميرسند.
بدينسان الی ساعت ده صبح روز8 ثور، بعداز 24 ساعت ، قيام مسلحانۀ خونين 7 ثوربه پيروزی ميرسد، نظام کهن ازبين ميرود و نظام جديد جاگزين آن می کردد.
ترکيب قوتهای اشتراک کننده درقيام 7 ثور 1357
الف – قوتهای متعرض ( قيام کننده گان ) درکابل از مجموع قطعات:
تعداد پرسونل اشتراک کننده( 1300 نفر)
تعداد تانکها،(70) ماشينهای محاربوی ( 20 عراده ) وتعداد زرهپوش ( 35 عراده )
تعداد توپچی مختلف النوع ( 40 ضرب )
تعداد طيارات ( 36 فروند )
ب: قوتهای مدافع ( قوای وزير دفاع کشور ) درکابل :
تعداد پرسونل اشتراک کننده ( 12500 نفر)
تعداد تانکها، ( 72 عراده ) وتعداد زرهپوش( 20 عراده )
تعداد توپچی مختلف النوع ( 24 ضرب اوبوس)
ازمقايسۀ جدول بالا، تناسب ذيل را بوجود آورده ميتوانيم :
ازلحاظ پرسونل ، دوازده به مقابل يک به نفع قوتهای مدافعه کننده يا دوازده بار نيروهای پيادۀ حيدررسولی نسبت به امين [ قيام کننده گان] تفوق داشتند.
ازلحاظ تانکها 72 بر 70 تناسب يک بمقابل يک را نشان ميدهد.
ازلحاظ اسلحۀ توپچی 24 اوبوس درمقابل 36 اوبوس فقط يک اعشاريه سه به نفع قوتهای متعرض . البته تفوق قوای هوايی صرف درمرکز ودرلحظات اول محاربه نفع قوتهای متعرض بود. اما تجارب نشان داده است که قوای هوايی به تنهايی هيچگاهی مؤثريت نداشته است.
بدينترتيب ، قوتهای نامساوی ازلحاظ پرسونل ولی همگون وهمسان ازلحاظ تخنيک جنگی دربرابرهم قرار گرفتند که اگرقوتهای مدافع بخوبی، مهارت وشايستگی سوق واداره می شدند، قادربودند که جانب متعرض را شکست دهند ويا با کمايی کردن زمان، احتياط های نيرومند خويش را ازساير نقاط کشور فراخوانند وجنگ را ابعاد وسيعتری ببخشند که درنهايت پيروزی دولت مسلم وقطعی بود.
تکتيک قيام :
-