گذرگاه خطرناک تاریخ قسمت دوازدهم
سید داوود مصباح
گذرگاه خطرناک تاریخ
قسمت دوازدهم
قرن هفده که آغازعصر روشنگری و مدرنیته و صنعتی شدن کشورهای اروپایی است.
در خاورمیانه زندگی به اشکال مختلف کهن و باستانی ادامه داشت. وقتی وارد بحث تاریخی می شویم، نمی توان جهانی درک و تحلیل نکرد.
دراین نگارش هدف باز نویسی تاریخی نیست، بلکه درک و شناخت زندگی بشر و رخ داد ها و برسی علت آن است. عمدتاً علت عقب مانی خاورمیانه از تمدن مدرن و صنعت و تکنالوژی و درک و شناخت انسان و محیط او چه بوده است. موضوع بحث ما«انسان و محیط» آن است. ما باید علت اساسی عقب مانی و فقر مادی و معنوی خود را پیدا کنیم تا با رفع آن، راه زندگی اجتماعی و مادی خود را در یابیم.
ما برای تغییرخود و محیط خویش، لازم است که خود را بشناسیم و محیط خود وجهان را بشناسیم تا بتوانیم به کاروان تمدن خود را برسانیم. ورنه همانیم که هستیم.
انگلیس ها در قرن هفدهم بیش از پنجاه سال درگیر آن بودند که چگونه حکومتی را برقرار سازند که پا بپای کشتی رانی، تجارت دریایی، صنعت و مدرن ساختن کشاورزی همخوانی داشته و جامعه را رهبری کند. در درون ارتش کرومول با جنگ هفت ساله از حزب دموکراتیک« لولر ها» تا حزب کمونیست« دیگرها» و ازحزب جمهوری خواه تا سلطنت طلب به میدان آمدند و موضوع تأسیس حاکمیت ملی را بررسی و ارزیابی کردند. در این برسی بود که حتی یک شاه را سر بریدند و قدرت را به پارلمان دادند و بعد دیدند که این کافی نیست سلطنت را با شرط عدم مداخله در امور دولت پذیرفتند.
در فرانسه لوئی چهاردهم قدرت کامل را تصاحب و راه را برای انکشاف باز ساخت. در المان از درون کلیسا کمونیسم خیالی (اتوپیایی) سر بر آورد که جنبش پرونستانیسم را به نهضت انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی رسانیدند، که این نهضت از اروپا تا به امریکای شمالی آن عصر رسید ودرنهایت تخیلات مذهبی را از زندگی مادی وعلمی واکادمیک کنار زدند.
از اوایل سده شانزده میلادی با ظهور رفورماسیون و افکار سوسیالیسم و کمونیسم این اندیشه را رسوخ داد که مالکیت اجتماعی یک واقعیت در جامعه شناسی بشری است واین اندیشه که زمین وآب ومعادن متعلق به تمام افراد بشر است که عادلانه ازآن استفاده نمایند واین موضوع چنان صفحه ای در جامعه مدنی اروپا باز کرد که حتی در طرح کمونیسم فرانسه، مقاله ای «روسو» در باب عدم تساوی نوشته بود:
« تملک اموال خصوصی علل مهم عدم تساوی اجتماعی می باشد و نمی تواند عدالت را تامین نماید، دولت باید تنها مالک باشند»، که بعد آن را حذف کرد . اما « مسلیه» نویسنده فرانسوی ، قبل از روسو « مابلی» فیلسوف و مورخ فرانسوی ( 1709 – 1785 ) نویسنده کتاب های «مقایسه روم و فرانسه» ، «حقوق عمومی اروپا» و « تاریخ فرانسه». «مورللی» (1727ـ 1819) فیلسوف و نویسنده فرانسوی، بعد از روسو در کتاب ها و نوشته های شان طرح یک جامعه طبیعی را ریخته بودند که درآن جامعه «اجناس و اموال بخصوص اراضی باید متعلق به عامه باشد و محصول آن تقسیم و تسهیم شود » 1
همچنان فلاسفه و دانشمندان و اقتصاد دانهای اروپایی ازهمان آغاز سرمایه داری طرح اجتماعی عادلانه را ریختند، اما سرمایه داری ازسود سرمایه می گذشتند؟ هرگز.
بررسی و شناخت سده هفدهم بسیار پر اهمیت است، چون پایه و اساس مدرنیته وصنعت و تکنالوژی و ساختار های سیاسی نوین در تاریخ بشری بوده است. منشأ این تمدن یک و یکبار از آسمان به زمین نیامده، بلکه نتیجه تکامل اذهان بشری است. بشترین نظر و باور دراین است که این اندیشه از دانشگاه ها و آموزش های پایه و تفکر علمی آمده است . دراروپا به این مراگز علمی حرمت و ارزش قایل بودند که حتی درجنگ های بین انگلیس و فرانسه و بعد انگلیس وهلند و جنگ های داخلی هفت ساله انگلیس، هیچ کدام طرفین جنگ آسیبی به مراکز علمی و اکادمیک و دانشگاه ها وارد نمی کردند وبرعکس مشرق زمین که اولین هدف مراکز دانشگاهی بوده و کتاب سوزی یکی از فرهنگ جنگی فاتحین محسوب می شد.
تاریخ تکامل تمدن اروپا نشان می دهد که بعد از رفرماسیون و نهضت پروتستانها دیگر آزادی کامل قلم و بیان رعایت شد و دانشگاه از سانسور و تفتیش عقاید مصئون گردید. دیگر به پاپ ها و کاتولیک ها اجازه فتوای تکفیر به دانشمندان فزیک و ساینس وعلوم داده نشد.
داروینیسم، ماتریالیسم، اتائیسم و دیگران آزادانه ناشر افکارو اندیشه های شان بودند و تألیفات داشتند. اکنون هم مراکز بزرگ خداناباوران درلندن وجود دارد که تجمعات و تبلیغات می نمایند.
در اروپاآن همه فلاسفه، دانشمند، اقتصاد دان وحقوق دانها و سیاست گزاران فارغین داشگاه ها بودند. تمام تحقیقات علمی وتجربی در دانشگاه ها صورت می گرفت. فرهنگ علمی و مدون تمدن از دانشگاه منشأ می گرفت.خرد گرایی نقش عمده در روند مدرنیته و صنعت و تمدن داشته است. خرد از دانشگاه می آید. انانی که در راس اداره امور قرار داشتند، دانشگاهی ها بودند.
در اروپای سده هفده و هجده میلادی دو پدیده کنیش گر در سطح جامعه از همه برجسته بوده یکی اکتشافات که توسط دریا نوردانی صورت گرفت که دانشگاهی بودند و با نقشه، حرکت ستارگان درشب ودیگر افزارهای دریا نوردی آشنایی کامل داشتند.
دوم حوضه اختراعات و صنعت که قطب نمای شان دانش فزیک، کمیا، ریاضی وفلسفه بوده که با تلفیق سایر بخش های دانش علمی راه کشای صنعت و تکنالوژی و تمدن مدرن بوده است . این دوبخش عمده را کی هدایت و مدریت می کرد، بازهم دانشگاهی های که به روشنی دانش فیلسوفان،اقتصاد دانها وکارشناسان رشته های مختلف حکومت تشکیل دادند و برای انکشاف رشته های گونه گون صنعت و تکنالوژی برنامه ریزی و سرمایه گذاری را مورد حمایت قرار دادند.
فضای روشنفکری بورژوازی توسعه یافت و راه را بسوی تمدن مدرن باز نمودند.
این بخش عظیم دانشگاهی زمانی به پیشرفت آغاز کردند که دوعامل باز دارنده را کنار گذاشتند. یکی حاکمیت پاپ ها و مذهب، دوم فیودالیسم و لارها و اشرافیت فیودالی و سرکوب گروه های مسلح رهزن.
ازین دوپدیده صرف تا مدتی کاتولیک ها و دزدان دریایی فعال بودند، که از این دو عامل برای کسترش مستعمرات در افریقا وهند و امریکای لاتین استفاده افزاری کردند.
از کاتولیک ها برای تبلیغ دین عیسوی درمستعمرات و ازدزدان دریایی در رقابت اکتشافی و مستعمراتی بین انگلیس وهلند و پرتغال و اسپانیا. بورژوازی، در سطح ملی وهم درسطح منطقوی فرهنگ سازی کردند و فرهنگ نوینی را جاگزین فرهنگ کهن دین مداری کردند و سکولاریزم صنعتی را ترویج نمودند.
سکولار لبرال فرانسه با سکولار در انگلیس در محتوا باهم تفاوت نداشت صرف از جنبه لسانی در فرانسه لایتسه معنی می کردند. در محافل بورژوازی اروپا بحث های داغ فلسفی سیاسی و اقتصادی جریان یافت و روزنامه نگاری انکشاف و توسعه یافت و انتشارات بدون سانسور ادامه یافت و کار مدریت دولت به چالش کشیده می شد و هیچ کسی بخاطر عقایدش مورد سرزنش قرار نمی گرفت و محاکمه نمی شد.
دین دارو بی دین هر کدام می توانستند که عقیده و اندیشه های خود را منتشر نماید . اما معیار دموکراسی بورژوازی سکولاریزم بود که بحیث اصول اساسی دموکراسی پذیرفته شده بود. همه جا، لیبرال بورژوازی از آزادی فکرو عمل بحث داشتند و فعالیت های صنعتی وکشتی رانی را تشویق وحمایت می کردند. درضمن رفاه اجتماعی را می خواستند ، ولی زمانی که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید انکشاف می یابد، فضا برای مالکیت اجتماعی و رفاه عامه کوچک و کوچکتر می گردد. در کارخانه و کارگاه و مزرعه کارگر با مزد کم و ساعات کاری بشتر ارزش اضافی و سود سرمایه بوجود میآورد که نقطه مقابل رفاه عامه می باشد. وقتی از سرمایه داری صحبت می کنیم، باید در نظر داشت که اصل مالکیت بر وسایل تولید همزاد تضاد طبقاتی است.
با آن هم سرمایه گذاری و تاسیس کارخانه ها و ساخت و ساز شهری و ساختمانی و احداث جاده و راه و خط آهن و رونق کشتی رانی زمینه کار را برای مردم فراهم ساخت و باعث رشد اقتصاد و بهبود زندگی و صنعت و انکشاف گردید. همان قسمی که تذکر داده شد، عمده ترین عامل و پایه های صنعت وتکنولوژی عصر روشنگری دانشگاه و آموزش های پایه بوده است. درپرتو دانش وخرد متفکرین بزرگ، اختراعات یک پی دیگرصورت میگرفت. و فلاسفه و دانشمندان سیستم بوجود آوردند و فن آوری هارا مدیریت کردند و جهت دادند. در اروپا دولت های ملی بوجود آمد که با روند تکاملی روشنگری دانشمندان علوم پایه و تیوری های نوین حکومت داری همخوانی داشت. از جمله شگفت آور این روند رو به انکشاف سریع کشور اسپانیا بود.
اسپانیا تا اواخر قرن پانزدهم میلادی 1492گرفتار خلافت اسلامی و قسمت های جنوبی اسپانیا بنام اندلس دراشغال سپاه اعراب اسلامی بودند ودراین تاریخ کشورشان را ازاشغال نجات دادند و درحدود نه قرن قسمت های زیادی از سرزمین اسپانیا در اشغال قرار داشت که هیچگونه زمینه ای برای انکشاف وجود نداشت. بعد از راندن فاتحین مسلمانان ازخاک اسپانیا در مدت کمتر از دوسده کشورشان را به کنار سایر کشورهای اروپایی رسانیدند و رقیب عمده در دریانوردی انگلستان گردید وخود به استعمارگر بزرگ تبدیل شد.
تجربه اشغال اسپانیا برای اروپا درس بزرگی بود و از این سبب در برابر تهاجم ترک های عثمانی با شدت مقابله می کردند و نمی گذاشتند که پای این اشغالگران به سرزمین های اروپایی برسد.
خلاصه که در سده هفدهم که در اروپا عصر روشنگری، اختراعات و صنعت و کشتی رانی و اکتشافات بود در مشرق زمین حکومت های استبدادی تیوکراتیک با همان شکل و ساختار باستانی با رنگ و لعاب اسلامی ادامه داشت که بطور نمونه از ایران سده هفدهم که بنام «پریشیا» شناخته می شد از سفر نامه « ژان شاردن» یک دو مطلب را که روشنگر حقایق آن زمان است، می آوریم:
«ژان شاردن» جواهر ساز، بازرگان و سیاح فرانسوی (1643- 1713 م) وی در خلال سالهای 1665تا 1677 جمعاً دوبار به ایران عصر صفوی، مسافرت کرد و مشاهدات خود را در سالهای آخرعمر که در انگلستان بسر می برد، در سال 1711م در هشت مجلد به چاپ رسانید، که در اروپا مورد استقبال زیاد قرار گرفت و حتی توجه نویسندگان و فیلسوفانی چون منتسکیو، گیبون، ولتر و روسو قرار گرفت.
«شاردن» که خود متون قدیمی یونانی و رومی در باره ایران از جمله آثار هرودت و استرابو را خوانده بود. سفر اول وی مصادف با زمان حکومت شاه عباس دوم (1642-1666م ) و سفر دوم زمان شاه سلیمان صفوی ( 1666- 1694 م ) کتاب یا سفر نامه
«ژان شاردن» در یک پیشگفتار و یک مقدمه و یازده فصل و یک بخش پایانی است.
در این کتاب با جرئیات وضع اجتماعی و سیاسی ایران شرح داده شده است و از جمله دو نقطه که آئینه تمام نمای جامعه آنروز ایران که یک بخش عمده خاورمیانه آنروزی بود، چنین می خوانیم:
«ایرانیان بجای آن که شاخه ای ازعلمی را گرفته و آن را گسترش بخشند، به دور باطل کلی نگری و کلی گویی در باب دانش ها افتاده بودند و یا این که آنها به خلق و خوی شخصی دانشمند اهمیت بيشتری می دادند تا به ثمره دانش او...»
درضمن وی می نویسد که ایرانیان کم تجربه، محافظه کار و عدم رغبت به مسافرت و بی اطلاع از دنیای خارج هستند. در بخش دیگر چنین می نویسد: « شاه در حدود 800 باز و قرقی نگه میداشت که هرکدام دارای نگهبان مخصوص خود بود. اعیان واشراف هم دارای پرندگان شکاری بودند...»
«ژان شاردن» در مورد آموزش می نویسد: « مدارس /مکتب ، بیشتر بر دروسی مانند صرف و نحو، کلام، ریاضیات، نجوم و طب قدیم و ادب عرب تمرکز داشتند و در آنها از دانش معاصر مغرب زمین خبری نبود. بیشترین کتاب ها ی که در مدارس تدریس می شد از جمله شامل آثار خواجه نصیرالدین طوسی در زمینه اخلاق، نوشته های الغ بیگ وغیاث الدین کاشانی در نجوم و ریاضیات و متون یعقوب ابن اسحق گندی بود. درعین حال آثار موجود درهر یک از بزرگترین کتابخانه ها از چهارصد جلد تجاوز نمی کرد.» 2
در افغانستان آن روز گار که بنام خراسان شناخته می شد، ملک طوایفی بود و درآخر سده هفدهم سال 1709م هوتکی ها در قندهار یک حکومت تشکیل دادند، آن هم به نام ایران، که بعد به اصفهان حمله کردند و باعث سقوط حکومت صفویان شدند. بعد نادر افشار قدرت را در دست گرفت.
درافغانستان آن زمان از مکتب و آموزش های لازم عصر خبری نبود. مردم سواد نداشتند و فقط امور مذهبی اسلامی را میدانستند. در آسیای میانه هم حکومت های محلی بیسوادی وجود داشت که از تاریخ و تمدن مدرن که در مغرب زمین راه افتیده بود خبری نداشت. همچنان در قاره هند سلسله مغولان در بارهای پر از شعرو شاعر داشتند، اما آنان نیز از تمدن مدرن در غرب اطلاعی نداشتند و مشغول خود بودند و مردم با زراعت و سوداگری های محلی بسر می بردند و صنعت شان آهنگری و کوزه گری و صنایع دستی بود.
درخاور میانه یک درصدی مردم و حکام سواد خواندن و نوشتن زبان مادری شان را در مساجد نزد آخند محل فرا می گرفتند و برای سرداری لشکر و سپاه و فرمان روایی داشتن سواد شرط نبود.
درخاورمیانه عربی نیزاوضاع چنین بود وتحت حکومت وفرمان روایی شاهان«شاخ زرین » (ترک های عثمانی بسر می بردند.
دربغداد و مصر مراکز آموزشی دینی بزرگی وجود داشت، اما تمام آموزش ها دینی بوده و آخند تولید می کردند که فزیک و ساینس و فلسفه، حتی شعر راحرام و شاعر را ملحد میدانیستند.
اینجانب نگارنده درسال 2012م در مرکز« تحقیقات فارسی ایران در پاکستان» که یک کتابخانه بزرگ که دارای صدوچند هزارجلد کتاب های فارسی و سی هزارجلد کتاب نسخه های خطی وجود داشت، در آن کتابخانه سیزده هزارجلد کتاب چاپ سنگی را بشکل مدون و فنی فهرست کردم ،که در شبه قاره هند چاپ شده بود، که در میان سیزده هزار کتاب چاپ سنگی، یک اثر علمی بجز یک جلد « قانون» کتاب طبی ازابوعلی سینا و یک جلد هم کتاب طبی خارزمی، باقی همه کتاب های بسیار ساده دینی بودند که در بسیاری ازآن
«آخند درویزه» نامی حاشیه نویسی کرده بود که در باره مذهب نگاشته شده بود.
این است روزگار مشرق زمین. اقبال لاهوری یک تحصیل کرده دانشگاه کمبریج لندن در رشته فلسفه و ازجمله پان اسلامیست های شبه قاره واز مؤسسین و بنیاد گذاران«پاکستان» بود وعلاقه شدید به بیداری کشورهای اسلامی داشت که در دیوان اشعارش متجلی است.
دراخرعمر ازعمل و رفتار مسلمانان چنان خسته و دلگیر شده بود که چنین سروده است:
مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است زکارش جبرئیل اندر خروش است
بیا نقش دیگر ملت بریزیم که این ملت جهان را بار دوش است
«ارمغان حجاز، اقبال لاهوری» --------------------------
منابع :
1- دکتر بهاوالدین پازرگاد، تاریخ فلسفه سیاسی، ج2 ، چاپ مسعود، تهران، 1334خ، ص782
2 - علی قیصری، دنیای اقتصاد، شماره 4927
ـ دوشنبه 16 تیر / سرطان 1399 خ / 6جولای 2020م .