سیر فرا گرفتن علم ودانش زنان افغانستان
نوشته کریم پوپل
مورخ ۲۹ دسمبر سال ۲۰۲۲
سیر فرا گرفتن علم ودانش زنان افغانستان
طوریکه احصایه مرکزی افغانستان در سال ۱۳۹۷ اعلان کرد نفوس افغانستان۳۱.۶ میلیون در
داخل خاک است که ۱۵.۴ میلیون آن را زنان و۱۶.۱ میلیون آن را مردان میسازند. بدین معنی که زنان نصف جامعه را تشکیل می دهند، که در بسیاری فامیلها زنان نان آور خانه است.
در دولت قبلی زنان عضو فعال جامعه بوده حق تحصیل کار را داشته ازاینطریق به جامعه خدمت
می کردند.
ولی طوریکه هویداست دولت سرپرست امارت اسلامی دانست، سیستم دولت طالبی را جهان نمی پذیرد خواست بالای زنان فشار وارد کنند تا جامعه بین المللی بتواند خواسته های آنرا بپزیرد. ولی جهان به اساس توافق نامه که طالبان با امریکا امضا کرده بودند باید طالبان یک دولت همه شمول را که تمام افغانها در آن سهم داشته باشد بسازد. درغیر تعدادی در لست سیاه بوده و دولت امارات یک دولت غیر شرعی و رسمیت ندارد.
این قضیه در سطح ملی و بین المللی یکی از مهمترین عوامل نارضایتی از نظام کنونی محسوب میگردد. آگاهان بر آناند که هرگونه تصمیم دراین مورد برای نظام فعلی سرنوشت ساز خواهد بود.
طوری که معلوم گردید طالبان یکسال و چند ماه را سپری نمود؛ ولی موضوع درهمان حالت اولی اش باقی مانده بود.
مهمتر اینکه درماه قوس سال ۱۴۰۱ طالبان نه تنها درواز پوهنتونها رابست؛ بلکه کار زنان را در دفاتر ممنوع قرار داد. درین مورد نه تنها مردم؛ بلکه تعدادی از طالبان نیز اعتراضات خودرا نمودند ولی تاثیر ننمود. معلوم میشود این دستور را ملا هیبت الله داده و شاید ملا هیبت الله از جای دیگر دستور می گیرد. بدین وسیله به خاطر خواست خود مردم به گروگان گرفته اند.
در مقایسه با طالبان یک تفاوت بزرگ در دیگر دولت های اسلامی مشاهده میشود. اینکه دیگر کشور های اسلامی اسلام را در خدمت وطن نهاده اند. ولی طالبان وطن و مردم را قربانی دین نموده اند، که کاری است نادرست.
جهان دین را آنچه که به مفاد وطن باشد برای مردم آسایش به آفریند قربانی می کند. چنانچه سرپرست وزارت تحصیلات عالی ملا ندا محمد ندیم گفته است: «اگر به آبادی و تمدن توجه میکردیم، اسامه بنلادن را به امریکا میدادیم و به زنها آزادی میدادیم. جنگ بیست ساله نبود و طالبان هم سرکار میبودند. الله اجازه نمیدهد که خواهشات کفار را قبول کنیم.» وی میگوید طالبان خواهان تمدن نیستند.
به نظر من آنچه که طالبان می خواهد در آینده پذیرفته نشود نه تنها فشار بالای زنان؛ بلکه بالای مردان نیز وارد خواهند نمود. گمان میکنم روزی خواهد رسید کشتن، دست وپای قطع کردن، شلاق زدن، سنگساردر میدانی ها، جاری خواهد شد. ریش، پیراهن و تنبان معیار خواهد شد. در مساجد از مردم حاضری گرفتن معمول خواهدشد. حتی در سرک، کوچه و بازار طالبان از مردم سوالات دینی نموده در صورت ندانستن مردم را به سیلی زدن، شلاق زدن و زندانها کشانیده خواهد شد. بدین ترتیب طالبان یک دولت غیر مردمی را بنا خواهد نموده که به جز مردم آزاری دیگر مقاصد نخواهد داشت.
آموزش تعليم و تربیه در اسلام برای زنان
شمار دانشمندان زن و زنان با سواد در تاریخ نظام آموزش اسلامى در مقایسه با مردها کمتر است که قبلا در افغانستان بخصوص در قریه جات و ولسوالی ها سبغه تنها اسلامی نداشته دیگر وریانت وجود داشت که اموزش زنان را محدود ساخته بود. ولی طالبان شرعاً اموزش را برای زنان ممنوع قرار داده است.
بعضىها پنداشتهاند در اسلام محدودیتى درباره تحصیل زنان و دختران وجود دارد. زنان دانشمندى که کم و بیشنامشان درتاریخ برده شده به طور غیر رسمى تحصیل کردهاند.
براى رفع این معضله طرح دو سؤال و پاسخ به آنها ضرورت دارد:
۱. آیا در اسلام تحصیل علم و دانش تنها به مردان اختصاص دارد و یا شامل زنان هم مىشود؟
۲. آیا آموزش در میان زنان و دختران مسلمان در طول تاریخ؛ بخصوص در صدر اسلام- یک شیوه رایج بودهاست؟ جواب این سوال را بشرح زير می نویسم.
زن و تحصیل علم
اسلام مرد و زن را در تدبیر شؤون زندگى به وسیله اراده و کار، مساوى مىداند از اینرو هر دو در تحصیلاحتیاجات زندگى و آنچه مایه حیات انسانى است یکسان مىباشند. زن مىتواند همانند مرد مستقلا کارکند و مالک نتیجه کار و کوشش خود شود. در صدور فرمان الهى فرقى بین زن و مرد نیست مگر در احکامى که مخصوص به یکى از ایشان است.
تحصیل علم و کسب دانش نیز از احکامى است که زن و مرد در آن مشترک مىباشند و هرگز دین اسلام جنس راسد راه دانش اندوزى نمىداند. در هر امرى که مرداستقلال دارد، مانند ارث، کسب، معامله، تعلیم و تربیت و دفاع از حقوق و غیره زن هم مستقل بوده حقی دارد.
بررسى آیات و روایات در مورد آموزش زنها
تمام آیات و روایاتى که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند «یاایهاالناس» ای مردم و «یاایهاالذین آمنوا» ای کسانیکه ایمان آورده اید که عمومى است و شامل زنها هم مىشود.
اسلام «علم» را نور و «جهل» را ظلمت وعلم را بینایى و جهل را کورى مىداند. در قرآن آمده است:
قل هل یستوى الاعمى والبصیر ام هل تستوى الظلمات والنور... بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالت بانور علم ومعرفت مساوى است؟
در آیه دیگر آمده است:
هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب.
آیا آنان که به سلاح علم مجهزند با آنان که با جهل و نادانى دست به گریبانند، با هم برابرند؟فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک مىکنند و امتیاز آنان را باز مىیابند.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز فرمودهاند:
«طلبالعلم فریضة على کل مسلم»
وقتى علم در دیدگاه اسلام نور و بینایى است دستیابى به آن بر هر مسلمانى فرض است. آیامىتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمتخارج شوند و به روشنایىبرسند، اما زنان چنین وظیفهاى ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانى باقى بمانند؟!
آیه دیگرى درباره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىفرماید:
یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة...
به شما: پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر مردم بخواند و روح آنها را تزکیه کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد.
در آیه «تزکیه» و «تعلیم» با هم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است. آیا مىشود یزکیهم ویعلمهم را منحصر به مردان دانست؟!
فقها مىگویند بعضى عمومات و کلیات از «تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان به گونهاى است که قابل تخصیص نیست و مطلب آنچنان است که براى عقل قابل تبعیض و تفریق نمىباشد. مثلا درباره علم و تقوى آمده است:
آیا کسانىکه دانا و عالم هستند با کسانىکه نادان و جاهلند، مساوى هستنددرباره «تقوا» هم گفته شده:
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فىالارض ام نجعل المتقین کالفجار».
آیا آنهایىکه ایمان دارند و عمل صالح انجام دادهاند، آنها را مانند فساد انگیزها قرارمىدهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را مانند هم قرار مىدهیم؟
و باز فرموده:
ان اکرمکم عندالله اتقاکم - در همه این موارد صیغهها مذکر است. آیا مىتوان ادعا کرد، آنچه درباره «تقوا» گفته شدهاختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زنها باید از کلیه احکام و فرایضمعاف باشند.
همچنین آیا مىتوان گفت فرموده پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله: «طلب العلم فریضة على کل مسلم» چون«مسلم» مذکر است تعبیر «کل مسلم» آیا شامل زنان نمىشود؟ ولی اینطورنیست.
طلبالعلم فریضة على کل مسلم و مسلمة» تحصیل علم براى تمام مردان و زنان مسلمان واجب است.
گفتارهای رهبران طالب در مورد بازگشای مکاتب وکار زنان در دفاتر
سرپرست اسبق وزارت معارف به تاریخ ۲۰ سنبله سال ۱۴۰۱ در ولایت ارزگان در یک نشست خبری گفت که علت باز نشدن مکاتب دختران رامحدودیتهای فرهنگی میداند. وی گفت: در مناطق دور افتاده مردم نمیخواهند که دختران جوان خود را به مکاتب بفرستند. در حالیکه ما نمی توان شهرها را با قریه مقایسه نمود. در زمان کرزی در هر ولایت قریه و ولسوالی مکاتب دختران فعال و به درس خواندن می امدند. ولی پس از تهدید طالبان بسیاری از مکاتب در قریه ها مسدود شدند.
شیر محمد عباس ستانکزی معاون سیاسی وزارت خارجه در یک گردهمایی در کابل مؤرخ ۵ میزان سال ۱۴۰۱ خواستار بازگشایی هر چه زودتر مکاتب دخترانه گردید. وی گفت: که تعلیم بر مرد و زن فرض است و در برابر تعلیم دختران هیچ مشکل شرعی وجود ندارد. ولی در همین گردهمایی وزیر سرپرست وزارت امر به معروف اظهارات وی را رد کرده و تعلیم عصری را مباح خواند. از اظهارات وی چنین برمیآید که مکاتب دخترانه به فرمان امیر امارت اسلامی بسته شده، چون گفت که تطبیق حکم امیر در مقابل یک عمل مباح واجب است.
پیشینه تعلیم دختران در افغانستان
در قرن گذشته زمانی که مکاتب دختران در شهرها ایجاد شد بنام مکاتب مستورات یاد می گردید که از صنف اول الی ۱۲ آراسته با چادری بوده معلمین آنها زنان ترکی وبعضا مولوی های ریش سفید و بعداً بکلی زنان افغانی [افغانستانی] بودند. تا انکه در سال ۱۳۴۰ تنها دختران کابل یونیفورم مکتب را می پوشیدند که با مشکلات زیادی مواجه بودند.عده ای با پاشیدن تیزاب مواجه می شدند. حتی برای زنان شفاخانه در پل محمود خان بنام مستورات بود که در مراحل اول همشیره های کلیسا از کشورهای خارج همکاری داشتند تا آنکه یک تعداد از صنف ۹ فارغ شده با سپری نمودن ۹ ماه کورس نرسنگ دیپلوم بدست آورده به صفت نرس ایفای وطیفه مینمودند.
برای اولین بار در زمان سلطنت امیر امان الله خان برای دختران زمینه تعلیم برابر شد. اولین مکتب ابتدایه دختران در سال ۱۲۹۹ در کابل افتتاح گردید. تعداد شاگردان در آن زمان به ۴۰ دختر می رسید. امیر امان الله خان در زمان سلطنت خویش نه تنها در داخل افغانستان برای دختران زمینه تعلیم را مساعد نمود؛ بلکه یک تعداد از دانش آموزان دختر را به خارج جهت کسب علم فرستاد.
در سال ۱۳۰۷ حبیب الله کلکانی در زمان حاکمیت ۹ ماهه خویش مکاتب دختران را بست. خروج زنان بدون محرم را نیز ممنوع کرد و فرمان صادر نمود که آنعده دختران که در زمان امیر امان الله خان جهت تحصیل به خارج رفتهاند باید دوباره به وطن برگردند. مورخین بر این باورند که نادر خان با در نظر داشت تجربه دوره امان الله خان تعلیم و تحصیل دختران را ممنوع اعلان کرد تا از بوجود آمدن مشکلات در برابر حاکمیت خویش جلوگیری کند.
در دوره ۴۰ ساله حکمرانی محمد ظاهر شاه یک بار دیگر زمینه برای تحصیل و پیشرفت زنان مساعد گردید و به لحاظ سیاسی نیز برای اولین بار زنان تا مقام وزارت و وکالت رسیدند؛ باز هم این پیشرفت ها تا حد زیاد به شهرهای بزرگ محدود بود. جهت مجسم نمودن تصویری از تعلیم زنان در آن زمان، به احصائیه دانشآموزان دختر در سال ۱۳۳۶ اشاره میتوان که در مناطق اطرافی شمار دانش آموزان دختر تا ۱۵۳ نفر می رسید، ولی این تعداد در اواخر دوره حکمرانی ظاهر شاه (۱۳۴۸) در تمام افغانستان به ۱۰۴۵۰ افزایش یافت که در ۱۷۳ مکتب مصروف تعلیم بودند. این وضعیت در سال ۱۳۵۲ به اثر به میان آمدن اولین نظام جمهوری و بعدا در سال ۱۳۵۷ با به وجود آمدن نظامهای تحت حمایت شوروی سابق با فراز و نشیب هایی روبرو شد.
در دوران چهار ساله مجاهدین که در افغانستان جنگ داخلی به شدت جریان داشت، نیز تعلیم دختران متوقف نگردید؛ ولی بر اساس فتوای صادر شده، تعلیم و کار مختلط پسران و دختران ممنوع گردید. در این دوره به اثر مشکلات امنیتی زنان نمیتوانستند با خاطر آرام به تعلیم و کار بپردازند. در سال ۱۳۷۵ با روی کارآمدن نظام طالبان، همه چیز تغییرات بینادی یافت و محدودیتهای فراوانی در مورد تعلیم و کار زنان وضع گردید.
در سال ۲۰۰۱ بعد از حوادث یازده سپتامبر نظام طالبان از بین رفت و نظام جدیدی روی کار آمد، و بار دیگر کشور شاهد دگرگونیهای بزرگی شد. زمینه برای تعلیم وکار زنان به پیمانه وسیعی الی اگست سال ۲۰۲۱ مهیا گردید؛ ولی باز هم در این دوره افراط و تفریط حاکم بود؛ بیشتر در شهرهای بزرگ که ازجمیعت بزرگ برخور دار بودند بیشترین شاگردان را داشتند. این در حالی بود که در اطراف و مناطق دور افتاده زنان با زندگی بسیار سخت دست و پنجه نرم می کردند و اکثرا به اثر مشکلات امنیتی از کسب تعلیم بی بهره ماندند.
اگر در بیست سال گذشته به تعلیم دختران نظر اندازیم، معلوم میشود که در این زمینه از نگاه کمیت پیشرفت وجود داشت. مثلا شمار زنان بیسواد سال به سال کاهش می یافت، بر اساس احصائیات در سال ۱۳۸۸ در تمام افغانستان به تعداد ۳۱۲۰۰ مراکز سواد آموزی فعال بود، که در آن بیش از ۳۹۵هزار شاگرد از ۸۸۶۰ معلم اناث دانش می آموختند؛ مگر این شمارش بعد از شش سال[ در اثر اشتعال جنگهای خانمانسوز طالبان جهالت پيشه ـ سپيده دم] در سال ۱۳۹۴ تقریبا به نصف پایین آمد و در تمام مملکت ۱۷۴۰۰ مراکز سواد آموزی فعال بود که به تعداد ۲۱۶ هزار دانشآموز دختر و ۴۲۰۰ معلم اناث در آن حضور داشت. به همین ترتیب در بخشهای تعلیم و تحصیل نیز همه ساله پیشرفت به نظر رسید. به اساس برخی احصائیهها در سال ۱۳۸۸ در پوهنتون های خصوصی و دولتی به تعداد ۱۲۹۵۰ دختر توسط ۴۵۴ معلم اناث آموزش می دیدند؛ این احصائیهها در سال ۱۳۹۴ چند برابر افزایش را نشان می دهد که به ۶۳۹۷۴ شاگرد زن و ۱۶۱۴ معلم زن رسیده بود.
مشکلات امارت اسلامی در قبال تعلیم دختران
اول:اگر به دو دوره طالبان نظری اندازیم شکی وجود ندارد که در این دو دوره تعلیم و تحصیل دختران بخاطر سیاستهای سخت با مشکلاتی مواجه شده است؛ ولی باز هم به شکلی از اشکال تعلیم دختران جریان دارد و بشکل کلی متوقف نشده بود. دختران که تا صنف ۶ اند خورد سن بوده حق تحصیل دارند ولی از آن ببعد که جوان میشوند حق تحصیل را در خارج از خانه ندارند. معنی می دهد که اکثر طالبان که از قریه و ده اند ۱۰۰ فیصد به رفتن دختران به مکتب و کار مخالفت نشان می دهند. در بعضی شهر ها و قریه ها که مردم تعصب ندارند مکاتب الی صنف ۱۲ به گونه غیر قانونی مجاز است.
دوم: برسمیت نه شناختن طالبان یک کشیدگی بزرگ در افغانستان است. طالبان از وسیله های فشار میخواهند تا جامعه جهانی مجبور سازد تا آنهارا برسمت بشناسند.
سوم: طالبان ترس دارند اینبار هم به شکلی از عاشیه دور نروند.
موخذ
۱. رقم دقیق نفوس معلوم گردید رادیو آزاد
https://da.azadiradio.com/a/29819030.html
۲. طالبان خواهان تمدن نستند
https://da.azadiradio.com/a/32194257.html
۳. علم آموزی زن در اسلام
۴.علم آموری زن از دیگاه قرآن
۵. تاریچه روش تدریس در مفاله سیر معارف در افغانستان نوشته بنده