برگزاری اجلاس و نشست های اخیر درمورد افغانستان

برگزاری اجلاس و نشست های اخیر درمورد افغانستان

کدام دردِ مردم و کشور را مداوا خواهد کرد؟

از تسلط گروه متحجر و تاریک اندیش طالبان در افغانستانِ نگون بخت یک سال و هشت ماه گذشت. ادعاهای طالبان که رهبرانشان در نشست ها با نمایندگان جامعه جهانی، قبل ازینکه ازجانب دولت امریکا بالای مردم ما تحمیل شوند، مطرح نموده بودند، خلاف عملکرد فعلی شان میباشد. درحقیقت رژیم طالبان مردم افغانستان را گروگان گرفته اند.

درعملکردِ این گروه مانند حکومت قبلی شان ازسال۱۹۹۶ الی ۲۰۰۱ هیچ تغییری به وجود نیآمده است. آنها با اجرای قوانین اسلامی وشرعی نوع تعبير و دلخواه خود شان که درکشورهای اسلامی ديده نشده و تطبیقِ مجازاتحدود و قصاص درمحضرعام، باعث شدند تا کشورما را درسطح جهان بدنام و جامعهٔ جهانی علیه این رژیم قرار گیرد.

دراین دوره، جهان شاهد مجازات "وحشیانه و غیرانسانی" آنها علیه شهروندان کشورما بودند. بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، قوانین جزایی افغانستان، ازتطبیق اینگونه مجازات صرف نظر نمود. بعد از۲۰ سال حیاتِ یک نظام دست نشاندهٔ امریکا درکشورما، با ادعاهای کاذب ازجانب طالبان و زلمی خلیلزاد فرستادهٔ ویژهٔ ایالات متحده امریکا که گویا طالبان کنونی با طالبان امارت اسلامی ۲۰ سال قبل تفاوت دارند و آنها کاملاً عوض شده اند، یکبار دیگرکشور و مردم بی دفاع ما دو دسته به طالبان تسلیم  داده شد.

ولی طوریکه طی مدتِ یک سال و هشت ماه دیده میشود، درعملکرد آنها هیچ نوع تغییری وجود نداشته است، بعداز کسب قدرت، این گروه قوانین نافذ کشور را ملغی نمودند و در عدم موجودیت قانون اساسی، حاکمیت قانون و نهادهای نظارت بر تطبیق قانون عمل نمودند. گروه طالبان در واقع، عملاً قوانین بینالمللی و حقوق بشررا نقض کرده اند.

طالبان طی مدت تسلطشان بر افغانستان برجستهترین قوانین را براساس کنوانسیونهای بینالمللی و حقوق بشر، منجمله، حق زندگی، حق آزادی و امنیت شخصی، حق آزادی بیان، حق مسکن، حریم خصوصی و کوچ اجباری، حق آزادی انتخاب و ازدواج، حق تحصیل و کاربرای زنان و تعداد بیشماری از حقوق اساسی و آزادیهای مدنی شهروندان به ویژه زنان را نقض کرده اند.

حق آموزش، تحصیل و کار که از اساسیترین حقوق بشری محسوب میگردد، با تسلط دوبارهٔ گروه متحجر طالبان بر کشور، از دختران و زنان که نیم پیکر جامعه را تشکیل میدهند، بر خلاف موازین حقوق بشر، سلب گردید.

برعلاوه  گروه طالبان یک تعداد از استادان دانشگاه کابل و ديگر استادان را از وظیفه سبکدوش و به جای آنها افرادخودشان را كه اکثراً از مدارس دینی فارغ شدهاند، جابجا نموده اند.

درهنگام تسلیم دهی مردم و کشور ما به گروه طالبان، جامعهٔ جهانی منجمله سازمان ملل متحد با وجود  شناخت کامل ازاین گروه، نظاره گر بودند، ولی اکنون جامعه جهانی و سازمان ملل متحد تازه ازخواب بیدار شده اند و مراتب تشویش و نگرانی شانرا ابراز نموده و بحال مردم ما اشک  تمساح میریزند، درحالیکه خود باعث رویکار آمدن این گروه گردیدند.

دولت های که از وضع رقت بار حقوق بشر دربعضی ازکشورها، بایست ازآنها فاصله بگیرند، وقتی پای صادراتِ پردرآمد سلاح و منافع سیاسی، اقتصادی و ژیوپولیتیکی شان در میان باشد، چشمان خودرا بخاطر منافع سیاسی و اقتصادی شان میبندند.

یکتعداد ازکشورهای جهان فعلاً بصورت آشکار و پنهان اظهار میدارند که راهی جز گفتوگو با مسئولینِ امارت اسلامی منحیث حاکمان جدید افغانستان وجود ندارد.

گروه طالبان طی این مدت عملاً ثابت نمودند که رفاه ، آسایش و امنیت مردم افغانستان برای شان اولویت ندارد.

طالبان تاحال اقدام بر تشکیل دولت فراگیر ننموده اند و یا هم احتمال دارد که این تصمیم را نداشته باشند. به هرحالت چیزی که واضح است، این است که شرایط زندگی درکشور برمردم روز تا روز بدتر شده میرود، فقر وگرسنگی بیداد میکند، حقوق حقهٔ زنان و دختران افغانستان نقض گردیده، مهاجرت های قانونی و غیر قانونی از افغانستان به مقاصد مختلف سیل آسا جریان دارد و آنهای که در افغانستان زیست مینمایند، بخاطر زنده ماندن مطابق با خواسته های بی رحمانه وغیرانسانی طالبان عمل نموده و مجبوراند که بسوزند و بسازند.

طی ماه های اخیر گردهمآیی ها ونشست های توسط افراد و گروه های مختلف که قبلاً درحکومت های بعد از سالهای ۱۹۹۲  و ۲۰۰۱ بصورت مستقیم و یا غیرمستقم در دولت سهیم بودند،  تحت عناوین گوناگون، ظاهراً در مورد جستجوی راه حل مشکلات افغانستان برگزارگردید که آخرین آنها در استانبول و ویانا دایرشد.

ابتکار این نشست ها را افراد و نمایندگان گروه های که قبلاًدر دولت افغانستان سهم ونقش بسزا داشتند، رهبری نمودند. پرسش اساسی اینست، درمدت زمانیکه آنها وظایف کلیدی درحکومت های قبلی داشتند، تا چه اندازه برای کشور و مردم مؤثرتمام شدند؟

بنابرآن بایدگفت که دراینگونه نشست ها و کنفرانس ها، هدفِ جهت گیری و پالیسی گروه ها کاملاً واضح است. این افراد تلاش میورزند تا یکبار دیگر چانس شان را امتحان کنند که اگر برایشان چانس یاری کند و موفق شوند، دارایی های از دست رفتهٔ شانرا که نتوانستند با رویکار آمدن طالبان از کشور خارج سازند، دوباره آنرا بدست آورند و یا هم اینکه دارایی بیشترنصیب شان شود.

درمورد این اجتماعات و نشست ها باید گفت که آنها منسجم نبوده و از پشتیبانی قدرت های بزرگ برخوردار نیستند، برعلاوه کشورهای مثل امریکا نمیخواهند طالبان را از قدرت برکنار سازند و بجای آنها ازگروه های دیگر پشتیبانی کنند.

بتاریخ ۱۳ اپریل ۲۰۲۳ نشست سمرقند با اشتراک وزیران خارجه و نمایندگان کشورهای روسیه، چین، ایران، پاکستان، ازبکستان، تاجکستان و ترکمنستان درشهر سمرقند ازبکستان برگزار شد.

قبل از نشست عمومی، نشست چهارجانبه وزیران خارجه روسیه، چین، ایران و وزیر مشاور در امور خارجی پاکستان برگزار شد که در پایان نشست، این کشورها امریکا را مسئول وضعیت کنونی افغانستان خوانده و بر تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان تأکید ورزیدند.

افغانستان بی ثبات، نا امن وغیر همکار با پروسهٔ پیشرفتِ سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و تکنولوژیکی اورآسیا، در اصل تهدیدی جدی برای منافع اقتصادی و امنیت این کشورها خواهد بود. چنان یک تهدید باعث فروپاشی اجماع بزرگ منطقوی شده ویا کشور افغانستان را به میدان رقابت های جهانی مبدل مینماید.

این اولین بار است که طی ۵٠ سال اخیر تمام قدرت های اورآسیایی درمورد افغانستان بجای رقابت های ناسالم، استراتیژی مشترک و سازنده دارند.

آقای آنتونیو گوترش، سرمنشی سازمان ملل متحد در اجلاس دو روزهٔ دوحه که بتاریخ ۱ و ۲ می ۲۰۲۳ بدون حضور نمایندهٔ طالبان برگزار گردید، اشتراک نمود. این نشست را منحیث تلاش مشترک کشورها و سازمان ها برای رسیدن به یک موضع واحد در مورد حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان، حکومت، مبارزه با تروریسم و مواد مخدر در افغانستان توصیف نمودند. این نشست عقب درهای بسته بدون به رسمیت شناختن دولت طالبان پایان یافت.

رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه به آسوشیتدپرس گفت که حکومت طالبان این مذاکرات را رد کرده است. وی علاوه نمود: «اگر آنها آمادگی شنیدن سخنان ما را نداشته باشند و نخواهند موضع ما را در قبال مسائل بدانند، چگونه می توانند به یک راه حل قانع کننده و خوب برسند؟ تصامیم یک جانبه نمی تواند نتیجه داشته باشد. افغانستان یک کشور مستقل است؛ صدای خودش را دارد؛ ما می خواهیم که آنها به صدای ما گوش دهند».

دلیل خودداری اشتراک طالبان در چنین نشست ها، بیانگر ناتوانی آنها در انجام مذاکرات بین المللی میباشد، زیرا گروه های بنیادگرای اسلامی به ویژه طالبان درمجموع  معیارهای بین المللی و معاشرت با جهان صنعتی و دیگر کشورها را خلاف شرع دانسته و آن را نمی پذیرند.

کشورهای همسایه، منطقه و جهان در قضیه افغانستان سهم بارز ایفا میکنند. هدف این نشست ظاهراً تسهیل روابط با گروه طالبان بوده است. این مسئله در توافق نامهٔ دوحه قبل از سقوط حکومت اشرف غنی، با ارائهٔ تضمین های مشخص ازجانب طالبان و امریکا، میان طرفین تائید شده است.

طالبان هیچ تصمیمی را برخلاف مشورهٔ قدرت های بزرگ بخصوص امریکا و متحدانش اتخاذ نمیکنند. پس این که می گویند این نشست روابط با طالبان را تسهیل می کند، جُزعوامفریبی چیزی بیش نیست.

طوریکه تذکر داده شد، این اجلاس درعقب درهای بسته و دور از چشم رسانه ها برگزار شد. تصامیمی که دراین اجلاس اتخاذ گردید نیز واضح و روشن  نیست، تأثیرات چنین نشست ها مستقیماً برشرایط و وضعیت زندگی مردم افغانستان ارتباط دارد. گرچه مردم ما درهیچ نوع توافق، نشست و تعامل منطقوی ، سهمی نداشته اند، ولی آنها همیشه قربانی چنین تصامیم شده اند. درحقیقت نشست دوحه جهت تبرئهٔ طالبان بوده که مرحله به مرحله اجرأ می شود.

 

گروهٔ طالبان با استفاده از ابزاری، چون مسدود نمودن مکاتب به روی دختران، ممنوعیت کار زنان، وضع محدودیت ها و وارد نمودن فشارهای غیرانسانی و سرکوب عام مردم تلاش میورزند تا به رسمیت شناخته شوند.

امریکا و هم پیمانانش گروه متحجر طالبان را دوباره بالای مردم افغانستان تحمیل نمودند و فعلاً  تلاش دارند تا فشار را بالای طالبان کمتر ساخته و آنها را به تدریج ازنظر سیاسی منحیث یک شریک در جهان مبدل سازند. درواقع از نشست دوحه برای نجات طالبان استفاده شد تا منافع امنیتی و سیاسی امریکا در منطقه حفظ گردد.

گروه طالبان درشرایط فعلی، درتمام عرصه ها از حمایت قوی جهان مستفید میگردد تا برنامه های از قبل تعیین شده را درقبال بی ثباتی منطقه به پیش برند، طورمثال اخذ کمک های نقدی چهل میلیون دالری هر هفته که تاحال بالغ بر ۲ میلیارد دالر شده است ، دال براین ادعا است. اما ازآنجائیکه درشرایط فعلی پلان های مطروحهٔ امریکا و متحدانش به خواست شان انجام نمی یابد، سازمان ملل متحد را وارد صحنه نموده اند.

اینکه ادعا می گردد که ابتکار نشست دوحه در دست ملل متحد است، صرف خاک درچشم مردم پاشیدن است. سازمان ملل متحد درحقیقت منحیث وسیله جهت سرپوش گذاشتن برنامه های منطقوی و بین المللی امریکا درجهان عمل می کند. هرگاه این طورنیست، پس چرا در اجرای مرحله اولین دوحه که به سقوط جمهوریت و تسلط طالبان بر افغانستان منجر شد، دست به هیچ نوع اقدامی نزد؟

عملکرد ناسازگار طالبان بعداز بقدرت رسیدن دوبارهٔ شان درافغانستان، امریکا، کشورهای منطقه و حامیان شان را درموقعیت دشواری قرار داد. زیرا طالبان با ماهیت دوگانهٔ که دارند، در قول و قرار شان صادق نیستند، ازهمین رو آنها ازکارکرد طالبان بخاطر بی ثبات ساختن منطقه راضی نبوده و مایوس شدند.

 قابل تذکراست که بازی با کارت طالبان، عملاً با شکست مواجه شده است. زیرا کشورهای منطقه و قدرت های آسیایی با پلان های امریکا که بایست تحت پوشش حمایتی امارت طالبانی اجرأ می شد، شدیداً عکس العمل نشان داده و عملاً با آن درمخالفت قرار گرفتند.

ازماهیت اسرارآمیز این نشست میتوان نتیجه گرفت که، این اجلاس بر بهبود وضعیت افغانستان هیچ نوع  تأثیری نخواهد داشت و مشکلات جاری پا برجا خواهد ماند، هرنوع به رسمیت شناختن و یا حداقل شناسایی غیر رسمی طالبان به نفع این گروه و به ضرر مردم افغانستان و امنیت منطقه تمام و افغانستان به میدان رقابت های خونین تبدیل خواهد شد. این بازی رو به ختم است، زیرا عصر هژمونی طلبی امریکا رو به زوال است.

دوکتور نظیفه «توخی»

هالند، می ۲۰۲۳