بهانه ای که جهان را واژگون ساخت

بهانه ای که جهان را واژگون ساخت

هرگاه به ارزیابی تاريخ کشور ایالات متحدهٔ امريكا بپردازیم، درمی یابیم که این کشور بيش از هرکشور دیگر درجهان متوسل به جنگ شده است و این جنگها نه بخاطر آزادی این کشور، نه بخاطر تأمین حقوق بشر و نه بخاطر مردم جهان بوده، بلكه صرف جهت تحقق منافع آنها صورت گرفته و برای رسیدن به آن از هيچ نوع عملی ابأ نورزیده اند.

به نظر رابرت دريفوس نویسندهٔ کتاب بازی شيطان، سياست های امريکا طی شصت سال گذشته به بيراهه رفته، زیرا هدفش توسعه و تقويت گروه های راست اسلامی جهت تأمين سلطه اقتصادی و استراتژيک امريکا درشرق ميانهٔ زرخيز بوده است. وی با مطالعه و بررسی اسنادِ موجود معتقد است که وحدت تاريخی امريکا با گروه های راست اسلامی، مسبب اصلی بروز تروريسم در دههٔ نود قرن ۲۰ است. همکاری ها و تبانی های تاريخی و محرمانهٔ ايالات متحدهٔ امریکا با تندروهای اسلامی، منجمله ملاقات مخفيانهٔ آيزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا با رهبر اخوان المسلمين درسال ۱۹۵۳، اتحاد مخفيانهٔ بعدی ايالات متحدهٔ امریکا با اين گروه و هواخواهان سعودی آنها عليه جمال عبدالناصر رئيس جمهور وقت مصر، نقش برازنده در اين معماری داشته است. نويسنده، با دقت و به شیوهٔ علمی ثابت میسازد که چگونه سازمان  سی آی اِ درسرنگونی حکومت قانونی محمدمصدق درسال ۱۹۵۳ دست داشت و هم اینکه چگونه طراحان محرمانهٔ استراتژی امريکا در دهه هفتاد، با استفاده از اسلام سياسی گروه های را در خدمت خود گماشتند تا به نيابت  ازآنها برای جنگ عليه اتحاد شوروی در افغانستان عمل نمایند.

معماران سياست استفاده ازگروه های راست اسلامی اميد داشتند تا به این ترتیب مقدمات سلطهٔ کامل امپراتوری امريکا را برشرق ميانه،  شمال افريقا و آسيای مرکزی و جنوبی مستقر سازند. اما ثابت شد که اين يک بازی شيطانی است و امریکا به اشتباهٔ محاسبوی استراتژيک خود خیلی ها دير پی برد.در جريان جنگ سرد از ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ میلادی، برای امریکا دشمن صرف اتحاد جماهير شوروی نبود، بلکه تمام رهبرانِ که  برنامه های امريکا و غرب را نمی پذيرفتند، دشمن پنداشته شده و آنها را هیولا معرفی می نمودند. آنها اين گونه رهبران را  ملی گرا، سکولار و کمونیست تاپه میزدند.

بنياد گرا ها درکشورهای اسلامی مبارزهٔ سازمان يافته را نه تنها در زندگی روشنفکری، بلکه در کوچه و بازار عليه پیروان اين عقايد پيش بردند. ايالات متحدهٔ امریکا به اين هم اکتفا ننموده و سال های متمادی تلاش ورزید تا درمناطق جنوبی اتحاد جماهير شوروی سابق، موانع جدی ايجاد نماید. ايالات متحدهٔ امریکا با این سیاست نه تنها دين اسلام، سنت و نظام سازمان يافتهٔ عقيدتی صدها ميليون انسان را به بازی گرفت، بلکه درحقیقت اسلاميسم را هم به بازی گرفت.

عملیاتی به ظاهر تروریستی که در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در ایالات متحدهٔ امریکا بوقوع پیوست، پیآمدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی درقبال داشت. این تاریخ آغازگر مرحلهٔ جدید و تغيير تاريخی با علایم جديد درجهان است. تحلیلگران معتقد اند که یازدهم سپتامبر تاریخ سیاسی امریکا را تغییر داد، این کشور بعداز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه نود رقیبی درجهان نداشت، اما با دشمن ساختگی جدیدی تحت نام «افراط گرایی مذهبی» مواجه شد. باوجود سپری شدن ۲۲ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر حادثهٔ که سبب بروزمرحلهٔ جدید در ساختار بین الملل گردید، هنوزهم ابعاد بیشماری از آن ناگفته و پنهان باقی مانده است.

درمصاحبهٔ که جنرال وسلی كلارت فرمانده عالی نيروهای ناتو درجنـگ كوزوا، بعداز حادثهٔ ۱۱ سپتامبر با شبكه سی اِن اِن داشت اظهار نمود که: ما از قبل آگاهی داشتیم که برخی از گروه ها به پنتاگون حمله میکنند، ولی ما نتوانستيم از اين حمـلات جلوگیری نمائيم. اين اعتراف مرموز وی به تهاجم خارجی اشاره نکرده، بلكـه نقطهٔ در داخل کشورِامريكا را نشانه گرفته است.

نویسندهٔ کتاب دروغ بزرگ، نتايج مطالعات خودرا دراین زمینه چنین خلاصه نموده اسـت:

تروريست ها به کمک همكارانِ بخش زمينی شان، با تدارک تجهيزات لازم عمليات را انجام دادند. بخش زمينی وظیفه داشـت تا دو منبـع راديـويی هـدايت گـرِ طیارات را در زمـان مشخص فعال نموده و قبل از وقوع حادثه، افـراد مسـتقر در برجها را تیلفونی هشداردهند تا تلفات را به حداقل برساننده و درنهايت اقدام به تخريب انفجاریِ طبقات پائینی هر سـه بـرج شمالی، جنوبی و شماره ۷ نمایند، همهٔ اين مراحـل دربرابر چشـمان سـازمان اطلاعـاتی امريكا صورت گرفت، بدون اینکه جهت توقف آن کوچکترین اقدامی انجام دهند.

سوال اینست که آيا میتوان پذيرفت چنین عملياتِ دقيق و بزرگ، تراوش ذهن و افكار افرادِ که در مغاره های افغانستان زندگی میكردند و يا عدهٔ معدودی از شُبه نظاميان اسلامی صورت گرفته باشد؟

همچنین حسني مبارك رئـيس جمهـور آنزمانِ مصر به تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۱ درمورد اين اتفاق طی يك گفتگوِ تلويزيونی با سی اِن اِن بیان داشت: «هيچ ارگان اطلاعاتی در جهان وجود ندارد، تأئید نمايد كـه عدهٔ با طیارات مسافربری با مسافرانش به برجها حمله مینمایند ویا پنتاگون را هدف قرار میدهند. افرادِ كه چنين عملی را انجام دادند، بايست اين برنامه هـا را مكـررأ قبل ازقبل تمرين كرده باشند ......  مثلا، ساختمان پنتاگون برای يك پیلوت ارتفـاع زيـادِ نـدارد و هـدايت يـك طیارهٔ مسافربری بسوی هدفِ نه چندان بلند مثلِ پنتـاگون، آن هـم بـا پـروازِ در ارتفـاع پـائين، بايست بارها و بارها تمرين شده باشد تا پیلوت با موانع متعدد در مسـير پـرواز كاملا آشنا باشد.

مطمئنأ اين برنامه نهایت ماهرانه طراحی شده و افرادِ مذکور اين مسير و موانع را بدقت شناسايی و بررسی نموده اندکتاب دروغ  بزرگ، صفحه ۱۵ ـ  ۱۶.

پس از واقعهٔ ۱۱ ســپتامبر۲۰۰۱ که به تعداد ۲۸۴۳ نفر قربانی درقبال داشت، دولت بوشِ پسر با قبول نظریهٔ نومحافظه کاران، که جهان امروز را برخورد تمدن ها معرفی میدارد، به جنگ همه جانبهٔ علیهٔ تروریسم آغاز نمود وحملات اساسی متوجه القاعده، این ویروس زهرآ گینی که ایالات متحده امریکا خود در پدید آوردنش نقش عمده داشــت، بود. اسامه بن لادن رهبر این گروهٔ تروریستی، دشمن شماره يك امريكا معرفی شد و دولت امريكـا برای دستگیری یا اطلاعاتی که منجر به دستگیری وی شود پنج ميليون دالر جايزه تعيين، که بعدأ این جایزه به ۵۰ میلیون دالر افزایش یافت.

بعداز حادثهٔ ۱۱ سپتامبر، امریکا به مظلومنمایی آغاز وتمام جنایات خود را درجهان توجیه نمود، رئیس جمهور بوش بیان داشت که «یا همه دنیا با ماست یا علیه ما». به هرحال اتفاق ۱۱ سپتامبر مقدمهٔ برنامه جدیدِ بود که تا فعلأ ادامه دارد.

 

تیم عملیاتی حادثه ۱۱ سپتامبر اعلام داشت که همهٔ حمله کننده گان از کشورهای عربی و عضو سازمان افراطی القاعده بودند. چنانچه ۱۵ تن آنها ازعربستان سعودی، ۲ تن از امارات متحدهٔ عربی، یک تن از مصر و یک تن هم از لبنان بودند. دولت امریکا هیچ نوع توضیحی درمورد اینکه چرا با عربستان سعودی منحیث کشورِ که از ۱۹ عاملِ حملات ۱۱ سپتامبر، ۱۵ نفر آن ها اتباعِ این کشور بوده اند، برخورد قاطع و جدی انجام نداده، ارائه نکرده است و برعکس همیشه اتهامات را علیه  کشورهای دیگر و القاعده مطرح می کند. همهٔ این ابهامات، بیانگرِ ناکامی و شکست دولت امریکا در روشن ساختن ابعاد مختلف حادثه ۱۱ سپتامبر برای افکار عمومی این کشور و جهان است. با آنهم جورج بوشِ پسر دو کشور افغانستان و عراق را هدف قرارداده و آنها را «محور شرارت» و خطرِ بزرگ برای جامعه جهانی معرفی نمود.

به همین ترتیب اشغال افغانستان اولین اقدامی بود که برنامهٔ آن در دههٔ ۹۰ میلادی طراحی شده بود.

با اشغال افغانستان امریکا میخواست که یک ملت و یک نظام جدید نه تنها در افغانستان بلکه درسراسر شرق میانه شکل بگیرد. بنأ امریکا به بهانه مبارزه با تروریسم ابتدا به افغانستان و بعدأ به عراق حمله نمود، ولی با گذشت ۲۲ سال به جُز ازویرانی و تلفات سنگینِ جانی و مالی به هیچ یک از اهدافی که درسال ۲۰۰۱ اعلام نموده بود، نرسید.

باوجود آنکه چهره های سرشناسی مانند تیری میسان مؤلف کتاب دروغ بزرگ در سال ۲۰۰۲، اسناد و مدارک گسترده درمورد مهندسی بودن حادثهٔ ۱۱ سپتامبر به وسیله سرویس های امنیتی امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی منتشر نموده اند، اما تبلیغات رسانه ای آنقدر گسترده و وسیع بوده که مانع افشای این سناریو و نیرنگِ بی سابقهٔ امنیتی شده است.

شبکه خبری ولترنت می نویسد، که درقبال حادثهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هیچگاه سندِ رسمی مطلوبی به نشر نرسیده است وهیچ تحقیقِ قضایی و یا پارلمانی دراین مورد انجام نیافته است. یگانه سندِ ارائه شدهٔ دولتی، گزارش کمیسون ریاست جمهوری میباشد.

حال به ندرت میتوان تحلیلگرِ را سراغ داشت که با گذشتِ ۲۲ سال از حملات ۱۱ سپتامبر معتقد باشد که ازاثرحملات دولتهای امریکا و همپیمانانش در جهان و شرق میانه، امنیت افزایش یافته باشد. باید گفت که نه تنها امنیت تأمین نگردید، بلکه نا امنی و پیدایش گروههای افراطی درعراق و افغانستان هم نتیجهٔ حملات امریکا به این کشورها میباشد.حادثهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ درحقیقت جرقهای بود که سیستم بین المللی بخصوص ایالات متحدهٔ امریکا وهمپیمانانش به بهانهٔ موجودیت خطر ازجانبِ یک دشمن خیالی و ساختگی به نام اسلامِ بنیادگرا، ضرورت داشتند تا جنگی ساختگی را علیه دشمنی که خود، آن را بوجود آورده بودند، آغاز نمایند.

درحقیقت حادثه ۱۱ سپتامبر بهانه ای برای لشکرکشی بزرگ امریکا به افغانستان وعراق شد که بیش از ۳ میلیون کشته برجای گذاشت. کشتار مردم عراق و افغانستان و ایجاد جنگ نیابتی با حاکمیت های مردمی منطقه، از نتایج عمدهٔ این حملات میباشد. درمورد حادثهٔ ۱۱ سپتامبر چنان یک کارزار وسیع تبلیغاتی به راه انداخته شد که افکار عمومی فرصت تفکر دراین مورد را پیدا نکردند.

 

امریکا بعد از حضور نظامی ۲۰ ساله، افغانستان را با امضای توافقنامهٔ ننگین دوحه ترک نمود، اما وضعیت درکشور بسیار بدتر از زمانی است که در سال ۲۰۰۱ ایالات متحدهٔ امریکا و همپیمانانش به آن حمله کردند.

دوکتور نظیفه توخی

مقالات مرتبط

...

از مدتی است که اتاق فکری امریکا (کانون نظم نوین جهانی) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسل... ادامه

...

شکست در سیاست خارجی: ایالات متحده در حال کار بر روی یک طرح تسلیم است. ادامه

...

هنری کیسینجر سیاست‌مدار، نظریه پرداز مشهور سیاست خارجی آمریکایی، وزیر امور خارجه پیشین این کشور و مش... ادامه

...

شاید انتخابات ریاست جمهوری آینده در امریکا تبدیل به زلزله ای شود که هنوز نمی توان قدرت تخریب و "ریشت... ادامه

...

شبکه تلویزیونی اسپانیایی‌زبان تله‌سور در گزارشی آورده است: یک خاورمیانه‌ درگیر آتش جنگ، برای آمریکا... ادامه

...

هرگاه به ارزیابی تاريخ کشور ایالات متحدهٔ امريكا بپردازیم، درمی یابیم که این کشور بيش از هرکشور دیگر... ادامه

...

یازدهم سپتامبر ۲۰۲۱ روزی که بطرز معما برانگیز ایالات متحده آمریکا،اماج حملات تروریستی قرارگرفت و باز... ادامه

...

باید قاطعانه در برابر شکار جادوگران نژادپرستانه و ضد کمونیستی مقاومت کنیم و به ایجاد یک جنبش صلح بین... ادامه

...

در قرن بیست و یکم و در عصر مدرنیسم و اوج سرمایه داری، هیچ دولت در جهان میثاق‌ها و قوانین جهان‌شمول ب... ادامه

...

بیست سال حضور امریکا در افغانستان، تحت نظریه ژئوپولیتیکی نظم نوین جهانی، افغانستان را به کانون داغ س... ادامه

...

پروسه محاکمه دونالد ترامپ ریس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا به تاریخ ۳۰ مارچ ۲۰۲۳ آغاز گردید و پرو... ادامه

...

در حالی که جهان بیستمین سالگرد جنگ عراق را به یاد می آورد، مقامات غربی تلاش کرده اند تا اثرات مخرب ا... ادامه