افغانستان به بیطرفی دایمی وغیرنظامی شدن نیاز مبرم دارد نی به پیمانها و پایگاههای نظامی تجا وزکار

اکا دمیسین دستگیر پنجشیری

 

 

ای میهن من  وخنجر  خاور من

هستی سپر قا ره ء پهناور   من

پیغام  زمان و  زنده گی را بشنو

از " بام جهان " وچشمهء باورمن

                 " فروغ هستی "

 

 

افغانستان به بیطرفی دایمی وغیرنظامی شدن نیاز مبرم دارد

  نی به پیمانها و پایگاههای نظامی تجا وزکار

 

    

                 محافظه کاران کهن ونوین انگلیس و امریکا، یکبار درربع اخر سدۀ بیست تنظیمهای بنیاد گرا، طالبان، القاعده، تیرورزم بین المللی ، مافیای مواد مخدر  و" شهادت طلبان !"عربی، عجمی، پاکستانی و افریقایی را به افغانستان صادر کردند و  کشوردرحال رشد ومستعد به تکامل ما را به میدان جنگ وبستر خونین کشمکشهای تنظیمها ی بنیادگرا وطالبان وبه شکل چندین اقلیم ملی- مذهبی  دینی، قومی وزبانی  مخالف ومختلف  درآوردند .

                 بار دیگر در آغاز سدهء بیست ویک ، گره کوری بردهها وصدها گره سر درگم دیگر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ملی وبین المللی جامعه ء زخمی  بیمار  و نیمه جان  ما زدند وطرح تحکیم پایگاههای نظامی خود را در" قلب  پر تپش آسیا" به پیش کشیدند.                                                                         

                 این طرح نخست توسط  سناتوران ونماینده گان برجستۀ سلاطین نفت و صنایع  جنگ افزارها ی جهان مطرح گردید واینک این طرح به شعار مبرم روز   امریکاییان افغان تبار ورهبری مقامات نظامی  ومالی مردم نیمه جان وصدها حزب سیاسی بی نقش وپراگندۀ افغانستان تبدیل گردیده است و به مقیاس ملی وبین المللی  دراین جا و آن جا  بمثابه یک ضرورت ملی واجتماعی از این طرح با آب وتاب ویژه ای  دفاع میشود.                  

                 ولی مردم رنجکشیدهء ما درپشت این شعارهای به ظاهر خوشایند، بوی دود،  شعله های بی لگام  و  وحشی آتش ، صدای انفجار بمبهای ویرانگر ، کاروانهای جنگ افزارها ،  بازارهای پر رونق فروش وخرید  مواد مخدر،  جنگ افزارها و مهمات جنگی  و" طنابهای اسارت خلق  وطن "  خودرا  با چشمان باز می  بینند و صدا های  مرگبار  جنگ  و خو نریزی " تخته خیز" و حضور ونفوذ جا معه جهانی را  از طریق رسانه های گروهی و تارنما ها ی یک سر و ملیونها  زبان انترنتی می شنوند و می خوانند و مردم میهن آتشدل ما بانگرانی پیشبینی  میکنند که با  تحکیم پایگاههای نظامی سرزمین سوخته ونیمه جان ما  بازهم  به  میدان زور آزماییهای جنگی و تخته های خیزخطرناکی  مبدل و عمر حضور ونفوذ نظامی وسیاسی سلاطین نفت وگاز  بر صدها  گنج خفته ِ  کشورما  طولانی تر  و  دراز تر خواهد شد. احتمال  خیزهای بلند  دیگری  به آنسوی مرز آمو وبه   میدانهای غنی نفت و گاز " بحیره خزر"  بیش از پیش افزایش خواهد یافت  ودر نتیجۀ این پیشرویها، رهبران سنتی آسیای میانه، بویژه  رهبری  دولت  فساد پرور کشورما مانند  گرجستان با  تحولات مخملین، نارنجی  و با سناریوی از قبل تنظیم شدۀ دیگری گوشه نشین، بی نقش و یا با تارهای نفیس " راه ابریشم "، سازمانهای ناتو یا شانگهای وایکو، بسته خواهند  شد.

                 نماینده گان آگاه  مردم میهن در روشنی تجارب تلخ و آزمون شده ء یکربع قرن گذشته به حق مشوش اند وبا نگرانی به فضای  ناروشن  فردای جامعۀ  بلاکش خود ابراز نظر میکنند که:

                          روسیۀ شوروی  ووارث با استحقاق آن " روسیۀ فدراتیو" هنگامیکه  قادر  به مهار کردن تحولات دمو کرا تیک مخملین ونارنجی طرا ز دمو کراسیهای غربی،  درگرجستان شده نتوانست  از کلوخ  دولت جمهوری اسلامی افغانستان نیز به هیچ

        صورت آتشی بر نمی خیزد؛ ولی مردم افغانستان  منافع دیگری دارند، همه به تفاوت نظروعمل، تفاوت گفتار و کردار رهبران دولت اسلامی با ور خود را باخته اند. این دولت پشت وروی ندارد؛ بین دوستان و دشمنا ن ؛ میان پاسداران زنده گی وطالبان خودکش وبیگانه پرور؛ میان دهقانان، باغبانا ن، تولید کننده گان گندم ، انار ، انگور  زعفران وتولید کننده گان چرس، تریا ک ومواد مخدر وبین القاعده طالبان وتنظیمهای تندرو ونیروهای طرفدارآزادی دموکراسی،ترقی و مقاومت عادلانۀ ملی- دموکراتیک ، علامت تساوی می گذارد.

                             بنابرین این دولت دوست و دشمن استراتیژیک و سیاسی دایمی ندارد ؛ تکیه گاه آن برچۀ خارجی است؛ برچۀ میراثخوارا ن بریتانیای کبیر و شرکای نفت نوش عربستان وایران آخوندی به هیچوجه جای پاسداران وسربازان باشهامت وطن و فرزندان مردم را پر نه میتواند. برچه های دشمنان روزتاروز کند وبی بُرش میشود   دلیل این بی بُرشی و کندی این برچه ها ی جامعه جهانی روشن تر از آفتاب است به گونۀ مثال:یکبار طالبان وبنیادگرایان حزب اسلامی، بخش جدایی ناپذیر تروريزم  بین المللی قلمداد شد. سالی نگذشت که این نیروهای واپسگرا، تندرو  وتشنه گان خون زن ومرد و  کودک وطن  با یک چرخش تند و"تحول کیفی! "  به طالبان سپید وخاکستری و " رزمنده گان مقدس" مبدل شدند. در اداره های محلی و دولت مرکزی  مقامات مهم و پردر آمدی را به اشاره ء ابروی اقای خلیلزاد، بدست آوردند. سپس حضرت صبغت الله مجددی یکی از پیشوایان  طریقه نقشبندیه  رییس کمسییون  "مستقل تحکیم صلح "  وشیخ الحدیث شینواری رییس قوۀ قضاییه طالبان بازهم گامهای دیگری به مساعدت  پولی انگلیس بلند کردند وملا عمر وحکمتیار را  برای اشتراک در دولت فرا خواندند. 

                       فردا یا پس فردا بدون ترس از اشتباه نوبت سازش با ابن لادن و دیگر رهبران برجستۀ وها بیت و تروريزم  بین المللی نیز فرا خواهد رسید. 

                 ازا ین کجروشیهای آشکار شعبده بازان  یکسر وهزاران زبان جهان، یک نتیجه منطقی بدست می آید  که سناریوی 11سپتمبر، ترورفرمانده احمدشاه مسعود  ، کنفرانس" بن "  لویه جرگه ها ی طراز قرون وسطایی، صحنه سازیهای انتخاباتی برای ریاست جمهوری وشورای ملی  وآزادیهای بی پشتوانه  مردمی  یک هدف استراتیژیک داشته است ودارد تا نخست آخرین پا یگاههای جنبش ملی  دموکراتیک  ومردمی کشور  درهم شکسته و جاروب شود و آنگا ه چاووشان ( طلایه داران و پیشقراولان)  سلاطین نفت از افغانستان به حیث تخته ء خیزی  بسوی  ثروتها و بازار کشورهای نو استقلال آسیای میانه، بوِیژه بسوی میدانهای گاز ونفت  سرشار بحیره خزر(1) وتصرف ثروتهای سرشار زیر زمینی میهن آتشدل ما گامهای نوینی بلند نمایند.

                 به تلخی باید یاد کرد که مردم افغانستان دوبار سپر  نیم قارۀ هند و روسیه تزاری وروسیه شوروی شده اند. باری در دهه ء آخر قرن 19 و بار دیگر در ربع آخر سدهء بیست؛ ولی با هزاران دریغ باید گفت که درهر دوبار آزادی وحاکمیت ملی وتمامیت ارضی خودرا  درنتیجه معاملات پشت وپرده  امیران معا مله گر  از دست داده  وبهترین فرزندان و قهرمانان وطن قربانی تهاجمهای قشون  رنجبران و گنجبران جهان ویا مجبور به ترک ده ودیار خود شد ه اند.

                   با صراحت میتوان پیشبینی کرد  که  تکرار آگاهانه اینگونه قردادها و معاملات سیاسی پشت پرده ، اشتبا ه تاریخی جبران  ناپذیر دیگری است که به خلق وطن تحویل داده میشود. نفوذ وحضور بیگانه، خصال آزادی دوستی و آزاده گی مردم بیگانه ستیزمیهن ما را زایل میکند و دولتهارا به افزار بی شعور منافع انجوها و انحصارات امپریاليستی مبدل میسازد؛  پروسه ء رشد مستقل ملی را کند میکند؛ حق حاکمیت ملی استقلا ل ملی ما نقب گذاری میشود و ثروتها وگنجهای نهان مردم ما طی چندین دهه به غارت میرود.  

                 خلاصه مردم چین قدیم مثلی داشته اند که : "  گذشته را بدانید تا آینده را بدانید " ما نیز به گذشتۀ دور نه میرویم فقط  از سالها ی 1365-1371 خورشیدی به ایجاز کامل یادی میکنیم: 

                 دران سالها جامعه ء پرتب وتاب ما  باهمه تضادهای سردرگم ونیروهای محرکه ء ان وارد یکی از تند پیچهای  نوین تاریخ گردید؛

                 سیاست مصالحهء ملی مطرح شد؛ همه نیروهای اجتماعی وسیاسی  ونظامی کشور در معرض یک آزمون تاریخی  قرار گرفت؛ لویه جرگه دایر و قانون اساسی وضع وتصویب شد؛ قانون انتخابات، قانون احزاب سیاسی، قانون مطبوعات  ودیگر اسناد تقنینی بسود دموکراسی و مردمسالاری نافذ گردید؛ زمینه ء اشتراک آگاهانه  وسازمان یافته ء صفوف فعالان سیاسی کارمندان دولت کارگران  ومتحدین حزب حاکم  درحیات سیاسی  مساعدشد این تحولات صرفه جویانه تراز اداره ء  دولت اسلامی مختلط  ساخت پاکستان بریتانیا و امریکا و دهها بار بیشتر  دارای کفایت کاردانی با انضباط  وحساب وکتاب  شفاف  و دارای فعالان سیاسی لشکری و کشوری شایسته تر از امروزبود. 

                 گذشته ازاین  اصلاحات روبنایی  صحنه سازیهای انتخاباتی برای شورای ملی آغاز وانجام گردید  ازدرون صندوقهای انتخاباتی  به گونه مصر و افغانستان  امروز رهبران حزب حاکم  ومتحدین قابل اعتماد  آنا ن و اعضای جبهه پدر وطن سر بلند کرد؛ نخستین اجلاس شورای ملی پس از پانزده سال وقفه گشایش یافت؛  نخستین صدراعظم غیر حزبی در دوران حاکمیت ح .د خ. .ا  مامور تشکیل حکومت شد؛ اولین کنفرانس تجارملی گشایش یافت؛ سلطنت طلبان، سرمایه داران متوسط ملی، بویژه دردوران به کارگیری سیاست مصالحۀ ملی (1986 - 1992) از تسهیلات وتضمینات حقوقی وقانونی فراوانی برخوردار شدند؛  دهها ملیارد افغانی در بیش از هفت صد شرکت تجارتی جدید تراکم وتمرکز یافت؛ از 64 ماده قوانین بسود رشد آزاد مناسبات سرمایه داری عقب نشینی آشکار صورت گرفت؛ صاحبان عالیترین امتیازات اقتصادی واجتماعی دوران سلطنت مستقیما یا توسط نماینده گان قانونی خویش صاحبان جایدا دهای ازدست رفته و مصادره شدهء خود شدند و ازحق اشتراک درشورای اقتصادی برخوردار گردیدند؛ ولی این عناصر دوپهلو امروز بیش از محافظه کاران کهنه ونو انگلیس و امریکا برضد کارمل  وتره کی در رادیوهای بیرون مرزی خویش، های وهوی بپا می نمایند.          

                 رهبر حزب وطن خلاف ارادهء اکثریت رهبران حزبی ودولتی چهار اسپه بسوی مرکز  تجارت جهانی  وروم  بدون خسته گی وعقب نگری منزل میزد؛ ولی  محافظه کاران کهنه ونو بریتانیای کبیر وقصر سفید زندانی تخیلات ذهنیگرانه ء دوران جنگ سرد خود بودند وتصمیم  آگنده از تعصب گرفته بودند که افغانستان و نظم دمو کراتیک آنرا بهر قیمتی ، بسود سیطره ء کامل ادارهء نظامی  پاکستان ،   وهابیان سعودی وسلاطین نفتخوار منطقه و شوربختانه با قربانی صدها هزار مردم بی گناه  و ویرانی کامل  اين کشور، نخست  مسخ و آنگا ه با صدور طالبان ظلمت  پاکسازی وراه امریکاییان افغان تبار را برای پیشرویهای بعدی بسوی آسیای میانه روشن وهموار کنند.

                 " مردم را به مرگ بگیرند  تا به تب راضی شوند " بهر حال دکتور نجیب الله در جاده ء یکطرفه با همه  خوشباوری و خوشبینی تاریخی  مناسبات خودرا با گذشته گسسته میرفت؛  دوستان، رفیقان و همکاران قدیم  خودرا به امید جلب حمایت محافظه کاران بریتانیا و بابای ملت خود زیر چرخهای تانک ،اوره گان و توپ های دور منزل خورد وخمیر، زندانی، محکوم به حبسهای دوام واعدام  میکرد و به لطف شاهان فرتوت، میراثخواران استعمارمنابع غنی نفت وگاز وثروتهای فساد ناپذیر " قلب آسیای بیدار" دل بسته بود. 

                 محاصرۀ شهرها را درهم شکست؛  شاهراه حیاتی کابل- بگرام احداث شد؛  با نماینده گان تنظیمهای  تندرو، نظامیگران  پاکستان  مذاکرات و تماسهای پشت پرده بر قرار گردید؛عفو عمومی اعلان شد ؛ برای بازگشت آبرومندانه ء هموطنان دور ازمیهن و مهاجران تدابیر لازم اتخاذ گردید؛ توافقات و اسناد ژنیو بین جمهوری افغانستان و جمهوری اسلامی پاکستان بتاریخ 26 حمل به امضاء رسید و مطابق آن بتاریخ 27دلو 1367 خورشیدی ( مطا بق 15فبروری 1989 م ) آخرین سرباز شوروی از افغانستان بیرون شد.

 

 

                 هزاران زن، کودک، پیر وجوان، شهید ومعلول شد؛  شورای مشورتی اقتصادی به مقصد دفاع قانونی از منافع تاجران ملی و پیشه وران تشکیل شد؛  حزب و دولت از اشتباهات  دوران حاکمیت درسهای  نو وسودمند گرفت وتجارب غنی اندوخت؛ کینه و نفرت توده ها  نسبت به جنگ وخونریزی  افزایش یافت؛  نهضت مقاومت ملی  ونفرت مردم علیه  طرح کنفدراسیون با پاکستان رو به گسترش نهاد  وجنبش صلح روز تاروز  اوج نوین گرفت و گسترش پردامنه یافت؛  در سیاست داخلی وخارجی نیز انعطاف  آشکار شد. 

                 روان توده ها دیگر گون گشت؛ خلق افغانستان بیش ازهر وقت وزمان دیگر ضرورت  صلح وامنیت پایه دار و مصالحه را  در ژرفای شعور روان و تامغز استخوان احساس کرد؛ شک وتردیدهای گروگانان تنظیمها نسبت به ادامه مبارزه ء خرابکارانه وجنگهای غیرعادلانه رو به افزایش نهاد.

                 مردم به بیهود ه گی  جنگ باسربازان اردوی منظم  و فرزندان خویش روز تاروز متوجه شدند؛ نیروهای مخالف ومختلف  تند رو ( بنیاد گرا  ) و  کند رو (واپسگرا )  اگر درجنگهای نا منظم و پراگنده دست آوردهای  معینی داشتند در جبهه های گرم، ازجمله در جلال آباد  همه افسانه های برتری نظامی وروانی آنان به یکباره گی بربادرفت.

                 بیاد باید آورد که  امضای  اسناد وتوافقات ژنیو  وبازگشت  قشون شوروی واکنشهای ناهمگون ومتفاوت  و متضادی در کشور، منطقه و جهان ایجاد کرد؛   جنرال محمد ضیاءالحق رییس جمهور فعال مایشاء پاکستان وشماری از جنرالان  وفادار او ازجمله جنرال  اختر، در یک سانحۀ هوایی مرموزی  قربانی اشتباهات  تاریخی خود شد ند و " یزدان پاک این قاتلان حقیقی ملیون ها شهید و معلول افغانستان را  مجازات سنگین و عادلانه کرد ".

                   درنتیجه گرایش محسوسی به حل سیاسی افغانستان درمجامع بین المللی  و محافل سیاسی شرق وغرب تقویت یافت؛ به حل مسایل حاد منطقوی و جهانی از مجاری سازشهای سیاسی بیشترتوجه شد. 

 جنبش جهانی صلح نیرومندتر وپرتوان تر گردید؛ اعتبار سازمان ملل  و نهضت عدم انسلاک ارتقاء یافت؛ در روشنی  تفکر نوین سیاسی جنگ خونین عراق وایران پایان یافت؛ در انگولا، اتوپیا  ونیکارا گوا دموکراسیهای طراز غربی  پیشروی کرد؛ بخشی ازقوای مسلح شوروی از منگولیا و اروپای شرقی بازگشت؛ دراروپای شرقی نیز جنبش دموکراتیک گسترش یافت؛ شعارهای حقوق وآزادیهای دموکراتیک به پیش کشیده شد؛ درماه نوامبر 1989 ودسامبر همان سال رهبران سنتی المان دموکراتیک، بلغاریا، چکوسلواکیا و رومانیا یکی پی دیگر بزیر فشار جنبش "  دموکراسی "  سرمایه سالاری اروپا مجبور به استعفا وسر نگون شدند؛

اندیشۀ تدویر کنفرانس بین المللی دربارهء غیر نظامی ساختن وبیطرفی دایمی افغانستان طرح گردید ودر نوار مرزی افغانستان با پاکستان  مناطق غیر نظامی ایجاد شد.

                 اين انديشه، از سوی کمسیون عالی مصالحۀ ملی، لویه جرگه  وشورای ملی به سازمان  ملل متحد،   سران جنبش عدم انسلاک ، کشورهای همسایه و به پارلمانها  ومجامع بین المللی گسیل گردید  وبه این وسایل  تبلیغاتی  بانگ اعتراض افغانستان  علیه نقض خشن  توافقات و اسناد ژنیو  بلندشد.

                  ولی  با شگفتی باید گفت علی رغم آنکه وزیران خارجه ء شوروی  و امریکا درپای اسناد و توافقات ژنیو امضاء کرده بود ه اند، از همان فردای امضای توافقات ژنیو  تا همین امروزخلاف پیشبینی های ذهنیگرانه گربا چف ودکتور نجیب الله، شوربختانه حملات راکتی طالبان خود کش وبیگانه پرور،القاعده ، بنیاد گرایی  تروريزم بین المللی به فرماندهی آشکار وپنهان حمید گل  بابر کرنیل امام  و دیگر نظامیگران کهنکار " ازهزارجناح !  "  درکشور ما روبه افزایش نهاد  وبیداد کرد 

و مداخله و دخالت خشن و آشکار  و پنهان  پیوسته از انسوی مرز استعماری دیورند  در قلمرو افغانستان  صورت گرفت. طالبان و دیگر  بنیادگرایان عربی  و القاعده  در مرداب تروريزم  و مافیا وسازمانهای خرابکار بین المللی و درپاکستان   پرورش مییابند؛ ناپا کیزه مغز میشوند؛ بسیچ میگردند؛  وبرای خرابکاری وکشتار  بی گناهان کشورما صادرمیشوند. ازهمان  فردای قرار داد ژنیو همه دولتهای افغانستان به ( استثنای  دولت طالبان وحلقه  مشاوران  ج   حامد کرزی  رییس دولت اسلامی افغانستان ) ، بانگ اعتراض خودرا علیه دخالت ومداخله نا هنجار پاکستان  وتهاجم "مثلث شیطانی " (  القاعده ، طالبان  و نظامیگران پاکستان )، بلند کرده اند.

                 در روشنی این  دلایل زندۀ تاریخی، اگر رهبران محافظه کاران کهنه ونو    بریتانیای کبیر، امریکا و جا معه جهانی واقعاً پیرامون   صلح و امنیت پایه دار،  آزادی، دمو کراسی، ترقی وپیشرفت افغانستان  می اندیشند، اصولا باید درگام  نخست و بیدرنگ پا یگا ههای نظامی خودرا نه در قلمرو سیاسی افغانستان، بل در آنسوی مرز استعماری دیورند و در" وزیرستان آزاد!"  وبلوچستان محکوم  ودر کشور تجاوزکار پاکستان و دوست ومتحد سنتی و  منطقه یی خود استقرار بخشند؛  مانع دخالت و مداخله طالبان، القاعده  وبنیاد گرایا ن پاکستانی، عربی و تروريزم بین المللی و مانع کشت، تولید، پروسس، تجارت  و ترافیک مواد مخدر گردند؛ به فکر بیطرفی دایمی افغانستان شوند؛ به فکر غیر نظامی شدن کشور ما  شوند. 

                 دولت اسلامی افغانستان وجامعه جهانی به این تمکینی که در گلوی مردم تشنۀ وطن ما جرعه جرعه آب حیات میریزند، بدون ترس از اشتباه تا پایان قرن روان ، صاحب اردوی ملی منظم نیرومند و دارای سلاح اتومی شده نه میتواند و با ایران، پاکستان، هند، روسیه وجمهوری خلق چین درهیچ عرصه ء جز در عرصه کشت، تولید، پروسس، ترافیک و قاچاق  مواد مخدر، فساد اداری، رشوه و دستبرد به دارایی های عامه و زن ستیزی وواپسگرایی وخود کشی طراز طالبی ، رقابت نخواهد توانست. بنابراین بیطرفی دایمی وغیر نظامی شدن یگانه راه صرفه جویا نه و کوتاهی است که باید به آن اندیشه شود. 

                 امریکا، انگلیس، روسیه فدراتیو، جمهوری خلق چین ، هند، ایران، پاکستان  ودیگر کشورهای بزرگ اروپا، ایکو وشانگهای، زیر نظر ملل متحد کنفرانسی دایر کنند و بیطرفی دایمی غیر نظامی شدن  وصلح و امنیت پایه دار را برای افغانستان  به وسیله " کلاه آبی های  "  سازمان ملل متحد، تضمین نمایند.

        

مقالات مرتبط

...

نشست مسکو با حضور ده کشور و هیأت طالبان برگزار شد؛ اما بدون نتیجه ویژه‌ای پایان یافت. ادامه

...

طرح پيشنهادی برنامه ی صلح و تشکيل دولت فراگيرملی در افغانستان سال 1377؛ اهداء به آنانی که چشم های شا... ادامه

...

به ابتكار دو نهاد محترم «اراده» و «كپس» در همنوايي با دفتر يونوما بروز نزدهم جون كنفرانس ادامه

...

گرد باد های برخاسته از فروپاشی وسقوط بیش از بیست ولسوالی طی یک ماه اخیر خط پیکان وشتاب فروپاشی پایه... ادامه

...

با سرنگونی رژیم جمهوری مرحوم محمد داوود درهفتم ثور(۱۳۵۷) ه،ش وبقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستا... ادامه

...

آمریکا در آستانه خروج ارتش اش از افغانستان به بدیل رویکرد های استعماری نگاه نموده وهیچ گونه آمادگی ب... ادامه

...

در منازعات مسلحانه هميشه مردم ازلايه هاي مختلف اجتماعي، قربانيان اصلي هستند، شما به ندرت مشاهده نمود... ادامه

...

آشتی اصطلاح معمول است که در زنده گی روزمره مردم بکار می رود و به معنا و مفهوم  سازش و دوستی پس... ادامه

...

در اکثر مقطع های تاریخی و در کشورهای مختلف ایجاد حکومت های موقت بعد از جنگ های داخلی، بحران های بزرگ... ادامه

...

اشرف غنی احمدزی یکی از سازمان دهندگان و برنامه ریزان کارزار تبلیغاتی جهت جلب بیشتر پشتیبانی مالی، سی... ادامه

...

به جای تامین صلح تروریزم را مسلط میسازند ادامه

...

موفقیت تصامیم در دوحه، موفقیت پروژه ی تسلط و حاکمیت "انگریز-آی ایس آی" بر افغانستان است! ادامه