خط مشی ناقص يک دولت يا برنامۀ سياسی يک حزب ( مروری بر مسودۀ مرامنامۀ حزب واحد ) 7

( نورمحمد سنگر)

 

خط  مشی ناقص يک دولت يا برنامۀ سياسی يک حزب

( مروری بر مسودۀ مرامنامۀ حزب واحد )

بخش هفتم



   
قبل از پیگیری این مبحث قابل ذکر می دانم که دوستان ما در حزب واحد برای گریز از پاسخگویی به پرسش های عدیده تاریخی، سازمان خويش را یک حزب مدرن با گرایش های "چپ" معرفی کرده و به صراحت بیان می دارند،که حزب واحد یک حزب فاقدایدئولوژی خواهد بود....

    خوانندۀ عزيز! آيا شما درجهان کدام حزب سياسی را ديده ويا شنيده ايد که دارای برنامۀ سياسی ، داير بر گرفتن قدرت سياسی و يا شرکت درقدرت و ادارۀ دولتی و ازطريق آن انجام خدمت به مردمی که آن حزب ازميان آنان برخاسته و مدعی سياست و کسب  قدرت است؛ وليک فاقد ايد ئولوژی، يعنی فاقد بيان  مبارزۀ سياسی درجهت تأمين منافع کتله های عظيمی ازمردمی باشد که اين حزب را بمثابۀ پيشوای سياسی خود برگزيده اند؟ نگارنده ، تا کنون چنين حزبی را  نه ديده ونه درکتابها خوانده است.

    درتمام اثارمترقی انديشمندان رسالتمند جهان ، ايدئولوژی بيان منافع طبقاتی هريک ازطبقات و اقشار اجتماعی درزمينۀ نحوۀ ساختار اقتصادی ـ اجتماعی جامعه تفسير گرديده ،ازجمله در کتاب " واژه های سياسی و اجتماعی" ، ايد ئولوژی، اين گونه تعريف شده است:

    « ايدئولوژی عبارتست از سيستم نظريات و انديشه های سياسی، حقوقی، هنری، مذهبی، فلسفی و نظريات درزمينۀ اخلاق. ايدئولوژی بخشی است از روبنا و دارای خصلت طبقاتی. بنابران درآخرين تحليل منعکس کننده ای مناسبات اقتصادی ـ زيربنای جامعه است. درجامعۀ که به طبقات متخاصم تقسيم شده يکی ازاشکال مبارزه ای طبقاتی، پيکار ايدئولوژيک است....

    دراين اواخر فلاسفۀ بورژوا شايع ميکنند که داشتن ايدئولوژی مغاير با برخورد علمی به مسائل و واقعيت است. آنها ايئولوژی را امری ذهنی خالص، بدون پايۀ عينی و نتيجه ای انديشه ای مجرد گروهها يا دسته های حزبی خالص دانسته و ادعا ميکنند که بايد فلسفه و علوم را از وجود هرنوع ايدئولوژی پاک کرد، نتيجه ای چنين روشی جز آن نيست که بطورمصنوعی، علم و فلسفه از مبارزۀ طبقاتی و از واقعيات اجتماعی جدا شود. هدف اصلی از اين دعوی نفی ضرورت ايدئولوژی مارکسيسم ـ لينينيسم يعنی تنها ايدئولوژی علمی است.  ( صص 49 ـ 48 )
   
همين گونه پرسشی ديگری نيز بميان می آيد که منظور از " مدرن " چیست؟ آیا مبارزه بخاطر تحقق آرمانهای زحمتکشان یک کشور در وجود یک حزب سیاسی مجهز با ایدئولوژی علمی...انتی مدرن است؟ و تسلیم شدن به ارتجاع و امپریالیسم مدرن؟
   
آیا آشتی ناپذیری با دشمنان آزادی، رفاه ، عدالت اجتماعی... انتی مدرن است و سرخم کردن در برابر بیداد اشغالگران و استعمار و استثمار مدرن؟ آیا دفاع ازارزش های ملی، تمامیت ارضی واستقلال سیاسی ...انتی مدرن است و خود را درخدمت به دشمنان آزادی ، استقلال و تمامیت ارضی قراردادن ...مدرن؟ آیا پابندی بر اصل تفکر مبارزه در چارچوب نجات انسان زحمتکش کشور از قيد انواع ستم، تبعیض و تمایز غیر انسانی مطابق آرمانهای دشمنان انسانیت، انتی مدرن است و سازش و تسلیم شدن به دشمنان تاريخی وطن و مردم مان،يعنی استعمارگران اشغالگر و استثماارگران مافیای حاکم و خاموشی با تبعیض پسندان مدرن؟
   
دوستان عزیز!
   
مدرنیته از لحاظ بار معنایی آن با اندیشه های انحرافی شما(مود روز) در تضاد آشکار قرار دارد، آنچه را شما مدرنیته و مدرن میدانید در واقع اپورتونیسم و سرخم کردن در برابر دشمنان داخلی و بین المللی میهن ماست نه چیزی کمتر از آن. زیرا تا حال مدلل نشده اید که " مدرن" با " مود روز" بودن فرق دارد. یک حزب مدرن با مبارزه آشتی ناپذیر و بی امان خود با دشمنان طبقاتی خلق ها ؛ جامعه استبداد زده، بیسواد و عقبمانده را بسوی ترقی ، اعتلا و آزادی واقعی سوق میدهد و حرکت انسانهای متمدن را برای زندگی بهتر عاری از استبداد و استثمار و زورگویی همیاری می کند و یک حزب "مودروز" با تقلا و زاری به پای دشمنان می افتد، تاخود را از قماش آنان معرفی داشته و از خوان قدرت چیزکی هم به کاسۀ گدایی خويش بریزد. یک حزب مدرن برای زندگی مدرن تلاش و پیکار می کند و یک حزب مود روزچشم به اشاره حاکمان مستبد میدوزد وازهمه تضاد های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی ... چشم پوشی می کند در یک جمله: حزب شما " مدرن" نیست! بلکه حزب مود روز است!!!

    دراين جا فکاهی (جوک ) مشهوری بخاطرم آمد: مادربزرگ به نواسه اش گفت: " بچيم گوشهايت را سوراخ کرده يی؟ » نواسه درجواب گفت: « مادربزرگ ، اين "مودروز" است." مادربزرگ گفت : احتياط کن بچيم که " مودروز " ازميان ميرود ، ولی سوراخ باقی می ماند! حالا به دوستان ما می گوييم شما نيز متوجه باشيد که اين " جامعۀ جهانی (!)" با " مود روز " آن ميرود؛ ولی تسليم شدن به اين غارتگران بين المللی ، ثبت تاريخ خواهد شد، و لکۀ سياه اين سازش و معامله گری درجبين مدافعان و پيروان آن باقی خواهد ماند.
   
رهبرزحمتکشان جهان می گفت: " بدون تیوری انقلابی نهضت انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد " انکار شما ازتيوری علمی و ایدئولوژی منعکس کنندۀ واقعيتهای عينی جامعه ، دشمنی شما را با  زحمتکشان و اندیشه های رهایبخش ملی خلق زحمتکش افغانستان را برملا می سازد و بر ادعای شما مبنی بر تمایل تان بسوی "چپ" خط بطلان می کشد.
   
در ادامه مسوده مرامنانه حزب واحد میخوانیم:

    " جامعه افغانی از بیعدالتی های بزرگ رنج میبرد. فقر و محرومیت،موجودیت اشکال مختلف ستم، نابرابری ها تسلط مناسبات عقب مانده و ظالمانه اجتماعی مظاهر روشن این بیعدالتی ها میباشد.
    
این وضعیت مغایر شان و حیثیت انسان و زندگی آبرومندانه انسانی است و در واقع همین وضعیت اجتماعی منشاء بحرانها و انفجارات سیاسی و اجتماعی شمرده می شود. تیوری و تجربه انکشاف جهانی موید انست که عدم تمرکز قدرت و ثروت یعنی استقرار یک دولت دموکراتیک ، توزیع عادلانه ثروتها و درآمد ملی و ایجاد فرصت های برابر در عرصه تامینات اجتماعی، اقتصادی و سرانجام ایجاد جامعه مرفه و عادلانه فارغ از بیعدالتی ها راه و راهکار های معقول و اصولی تامین ترقی و عدالت اجتماعی میباشد. عدالت اجتماعی ، دموکراسی  و آزادی پیوند منطقی و ارگانیک دارند. بگونه که مردم زمانی آزاد بوده میتوانند که از فقر و ستم اجتماعی رهایی یابند و دموکراسی زمانی ارزش دارد که با عدالت اجتماعی توام گردد."

   
از کــرامات شیـــــخ ما این است
   
قند را خورد و گفت شیرین است
   
حال که این دوستان زحمت کشیده و لطف کردند و نگاشتند که " جامعه افغانی از بیعدالتی های بزرگ رنج میبرد"؛ چرا این بیعدالتی ها را در فکتور های داخلی و خارجی آن مشخص نمی سازند ؛ ازمعلول ها حرف می زنند ؛ ولی علت ها را به تحلیل نمی گیرند وراه علمی وعملی نجات مردم بی نان، بی لباس، مريض و ازپاافتاده را را نشان نمیدهند؟
   
جامعه افغانی چیست؟ این جمله مرا بیاد برنامه شب نوروزی آقای هادی خرسندی انداخت که خطاب به هوطنانش توصیه کرد تا روابط خود را با افغان ها اصلاح کنند... ایشان گفتند اول که ما نباید آنها را افغانی بگوئیم چون افغانی واحد پول آنهاست مثل اینکه کسی بما بگوید دو تومانی....
   
مناسبات، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ...در میهن ما یکسان نیست و دشواری ها نیز متفاوت از هم اند و راه حل ها نیز از مسیر واحد نمیگذرد. برای رسیدن به اهداف مرامی بایست نحوۀ ساختاراقتصادی ـ اجتماعی کنونی جامعه را دقيقاً شناخت؛ سپس موقعيت گروههای اجتماعی راکه درروند توليد، توزيع و مصرف نعمات مادی نقش مرکزی دارند، برشمرد؛ وآنگاه شکل دولت  و شورا های مردمی را مشخص ساخت و نقش آنان را در روند رشد و انکشاف سياسی، اقتصادی اجتماعی  و فرهنگی جامعه برنامه ریزی کرد. البته از تعمیق موجودیت مناسبات ظالمانه اقتصادی ـ اجتماعی با نسبیت های مختلف ، در سرتاسر کشور نمیتوان انکار کرد؛ اما ریشه بحران ها و انفجارات اجتماعی نه در آن گزینه های تذکر یافته در مرامنامه این دوستان؛بلکه با ابعاد وسیعتر در فقر اقتصادی و حاکمیت جابرانه سیستم ارباب رعیتی نهفته است که شور بختانه از حمایت دولت مافیایی کابل و حامیان بيرونی آنان نیز برخوردار اند. منشاءهمه بحران های موجود در بیسوادی و عقبماندگی اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی مردم و نقش عقبگرایانه و سازشکارانه شماری از روحانیون وابسته به طبقات حاکم و حلقه های استخباراتی غرب،همسایه گان فتنه جو و فونده منتالیست های متحجر و مافیای بین المللی مواد مخدر... نهفته است که دوستان ما زیرکانه آنان را پنهان می کنند.        فکتور خارجی بحران موجود در افغانستان به مراتب تعیين کننده تر از فکتور های داخلی این ماجراست.
   
انکار از موجودیت طبقات و گریز از مبارزه طبقاتی و پشت پا زدن به پيکار ايدئولوژيک اين سلاح بران وبازگوکنندۀ منافع زحمتکشان ؛ تائید و مثال زنی از نظام های پوسیده و رو به زوال کشور های سر مایداری و آنان را مدرن گفتن، و تجارب آنان را رهگشا دانستن ؛ ابهام گویی های غیر موجه درباره مضمون اصلی و تاریخی  مبارزه دوران ما...کژ رویی و کژ اندیشی این دوستان را بنمایش میگذارد.

   
از یک جانب این دوستان اعتراف می کنند:

   
" ایجاد جامعه مرفه و عادلانه فارغ از بیعدالتی ها راه و راهکار های معقول و اصولی تامین ترقی و عدالت اجتماعی میباشد. عدالت اجتماعی ، دموکراسی  و آزادی پیوند منطقی و ارگانیک دارند.  "
    
از سوی دیگر برای رسیدن به عدالت اجتماعی و جامعه مرفه و دموکراسی... از نسخه نجات انکار می کنند؛  از یک سو معلول استقرار چنین حالت را بیان می کنند و از جانب دیگر علت ها را که معلول زادۀ آن است، نادیده گرفته و از عاملین اصلی نقض عدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی زیر چتر دروغین : " تیوری و تجربه انکشاف جهانی..."، پل پای دزدان و غارتگران آزادی و دموکراسی را تعقیب می کنند.
    
اما پاسخ منطقی و علمی این پرسش ها را در طرح " خطوط اساسی اهداف مرامی و برناموی ح.دخ.ا." چنین میابیم:

     « وظايف عمومی ؛  دولت وحکومت وحدت ملی، موظف خواهد بود تا وظايف آتی را بسر برساند:               

     ـ تأمين اتحاد دموکراتيک همۀ مردم برمبنای تساوی حقوق و وجايب يکسان واحترام متقابل ؛

     ـ استقرار نظام دموکراتيک و ايجاد يک جامعۀ مرفه ومترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی، حمايت ازحقوق وآزاديهای دموکراتيک شهروندان کشور و ايجاد شرايط مساعد برای مشارکت فعال آنان درتعيين سرنوشت شان ، درشوراهای محل ، ولسوالی ، شهر، ولايت ، ايالت يا زون های منطقوی و پارلمان مرکزی؛ ازطريق انجام انتخابات آزاد ، سری، مساوی، مستقيم و همگانی، متکی براصول دموکراسی با رعايت پلوراليزم سياسی واصل سيکولاريزم ، درنظام جمهوری پارلمانی وحکومت فدرال ويا درگام نخست تشکيل زون های منطقوی ؛

     ـ ( صلاحيت ادارۀ فدرال و يا زون های منطقوی، ازطريق پارلمان مرکزی بوسيلۀ قانون تعيين و تسجيل خواهد شد.)؛

     ـ تشکيل شوراهای انتخابی محل درسطح قری ، ولسوالی ها ، شهرها ، ولايات ، ايالات و يا زون ها وتفويض صلاحيتهای اجرا ئيوی گسترده برای آنان ، بشمول گزينش ولسوالها ، شهردارها ، والی ها ورؤساء ايالات ويا زون ها، ازميان نماينده گان منتخب شوراهای مربوط و اتکاء به کادرهای محل دارای تجربۀ کاری، تخصص مسلکی و تحصيلات....

    ـ تضمين وحمايت ازحق آزادی : انديشه ، بيان، قلم ، مطبوعات ، ازجمله رفع سانسورو جلوگيری از بروزآن در فعاليت آزاد رسانه ها ؛

    ـ تعميم وگسترش سالم شبکۀ وسايل ارتباط کتلوی ( تصويری، صوتی ونگارشی ) وتقويۀ فعاليتهای ژورناليستيکی مطابق به معيارهای پذيرفته شدۀ بين المللی ؛

    ـ رشد فعاليتهای علمی، پژوهشی، ميتوديک وآموزشی به همت دانشمندان وپژوهشگران رشته های حقوق ، اقتصاد، علوم طبيعی وجلب همکاری های علمی ،فنی وتخنيکی نهادهای بين المللی و موسسات دول پيشرفته ؛

    ـ رشد فعاليتهای خلاقۀ هنری مانند هنرموسيقی، تياتر ، سينما  وهنرهای زيبا با درنظرداشت معيارهای علمی- اشاعه و گسترش فرهنگ، ادبيات وآگاهی های اجتماعی و زنده نگهداشتن فرهنگ مردم.  دراين راه به ايجاد مراکز فرهنگی- ادبی وهنری وبرپايی نمايشگاههای نقاشی، رسامی وميناتوری، تدوير محافل شعر وموسيقی وبزم غزل اهميت ويژه ای داده می شود ؛

     ـ جلوگيری  ازتخريب وازبين رفتن ميراث های فرهنگی، يادگارهای تاريخی و آبدات باستانی درکشورکه معرف فرهنگ و مدنيت ديرين پايۀ مردم سرزمين تاريخی مان ميباشند.

     جلب همکاری بی شايبۀ مردم درامرحفظ ونگهداشت، داشته های تاريخی وميراث های ادبی و فرهنگی مربوط به دوره های مختلف تاريخ افغانستان، اين امکان را ميسر ميسازد تا دست مافيای ( داخلی وخارجی) قاچاق آثارعتيقه کوتاه ساخته شود وگنجينه های گرانبهای تاريخی و فرهنگی ازگزند قاچاقبران محفوظ بماند وبرنامه ممانعت ازکاوشها وکندن کاری های غيرقانونی مغاير اصول فنی مسلک باستان شناسی، تحقق پذيرد ؛

     ـ تعميم فراگيری دانش وآموزش بطور رايگان ازطريق گسترش مراکز آموزشی وپرورشی برای همگان ( دختر و پسر) وارتقای سطح مهارت های حرفوی وتخصصی، فراهم آوری زمينه های فراگيری تحصيلات عالی دانشگاهی و نیمه دانشگاهی درداخل وخارج؛

     ـ طرح وتطبيق برنامۀ ملی مبارزۀ بی امان وهمه جانبه درراه محو کامل بيسوادی درکشوربصورت تدريجی، با استفاده ازتجارب ثمربخش وميتودهای آزمون شدۀ جهانی وجلب همکاری ومساعدتهای بی غرضانه وبدون قيد وشرط سازمانهای بين المللی دراين راه؛

     ـ عرضۀ بهتر وبيشترخد مات طبی رايگان  وگسترش شبکۀ بيمه های اجتماعی، اعمار : بيمارستانها (عمومی واختصاصی ) ، کلنيک های صحی ( معالجوی و وقايوی ) ، مراکزتداوی دندان وجوف دهن، انجمن رهنمای خانواده ، دواخانه ها بصورت متوازن درشهرها و ولسوالی ها وحتی الامکان ايجاد واحدهای کوچک پزشکی درمدارس، موسسات وکارگاههای توليدی و دفاتر دولتی با درنظر داشت بهبود فعاليت کارمندان طبی وتهيه و تدارک وسايل وسامان آلات طبی پيشرفته ومدرن و تجهيز لابراتوارها با تخنيک امروزين ؛

      ـ طرح وتطبق برنامه های علمآ تنظيم شده بخاطر رشد- انکشاف و شگوفايی زبان وفرهنگ کليه اقوام و مليتهای باهم برادر و برابرساکن درميهن آبايی مان افغانستان عزيز- فراهم آوری شرايط وامکانات مناسب برای انجام  فعاليتهای مطبوعاتی به همه زبانهای که اقوام و مليتهای افغانستان به آن تکلم ميکنند- مساعد ساختن زمينه های لازم برای آموزش زبان مادری درپهلوی زبانهای رسمی کشور ؛