به بهانه ی هشتم ثور ودوام فخرفروشی دنیاپرستان دین فروش

ح . تلاش

نهم ثور ۱۳۹۰ خورشیدی

 

به بهانه ی هشتم ثور

 ودوام فخرفروشی دنیاپرستان دین فروش

روزی كه:

زناموس درشهـر نامی نمانـد      به سازوبه قانون مقامی نماند

sayaf     

“امروز اگر طوفان برکشتی ما افتاد … “عنوان سرمقاله یی است كه بتاریخ ۴ ثور سال روان در “پیام مجاهد ” یكی از ارگانهای نشراتی “مجاهدین” درشهر كابل به نشررسیده است، كه در سطرهای اولیی آن چنین آمده است:

“ازهمین رو با دستان خالی و پاهای برهنه، اما ایمان پولادین و عزم آهنین، برای دفاع از ارزشهای دینی و پاسداری ازمام میهن درمقابل ارتش تا دندان مسلح شوروی وقت ]جنگیدند[ ...  پس از چهارده سال مبارزه ... آخرین میخ را برتابوت کمونیزم کوبیدند. و ... گلیم رژیم دست نشانده آن را نیز از صحنه‌ی سیاست افغانستان برچیدند و فاتحانه زمام امورکشوری و لشکری را به دست گرفتند...”.

ودوام آنرا باكلمات ذیل چنین آرایش میدهد:

” ...وقتی جهان غرب به ویژه همسایگان افغانستان، شکست طلسم مهار ناپذیر کمونیزم را به دست انسان های روستایی و پا کفیده مشاهده کردند، عنان از کف شان ربود شد و آینده خود را نیز در خطر دیدند… از همین رو برای سرکوبی دولت نوپا و جدیدالتاسیس مجاهدین فشارهای فزاینده تحمیل نمودند و در نتیجه هزاران هموطن ما را شهید، معلول، آواره و دربدر ساختند، تا اینکه مجاهدین را ودار به ترک از صحنه‌ی قدرت نمودند...”

وهمچنان ازقضا، دینه روز به سایت خبر رسانی بی بی سی، فارسی، نیز مراجعه وسری به “روزنامه‌ های کابل: چهارشنبه، ۷ ثور” زدم. بی بی سی، بطوركوتاه تبصره های نشرات كابل را بمناسبت قیام هفتم ثوروعكس العمل دفاعی ومشروع نظامیان دربرابرعمل وحمله ی دیوانه واروناسنجیده ی“ سردار(!) داودخان”، بازتاب داده بود؛ ازآنجمله مطلب كوتاه ذیل را ازنشریه ی وابسته به رژیم مافیاییی كه خودرا “دولت اسلامی” مینامد،به بطرز بسیار بچه گانه وساده لوحانه بیان داشته شده است، باهم می خوانیم:

]“انیس” نوشته است که هشتم ثور روز پیروزی ملتی پابرهنه است که با دست خالی و با جاذبه‌های ایمانی ابرقدرت متجاوز قرن بیستم را با شکست مواجه کرد. این روزنامه تاکید کرده است که این روز باید مایه عبرتی باشد برای “متجاوزان و بی‌خدایان تاریخ”.  [سرویس  بی بی سی، فارسی ، چهارشنبه، ۷ ثور.

ای مگس! عرصه ی سیمرغ نه جولانگه تست

عـرض خود مــی بـری وزحــمت ما مــیداری

                          (حافظ(

نخست مکثی کوتاهی برمقاله ی امروزیی “ اگرطوفان برکشتی ما افتاد … “ مینماییم:

اول  - جناب نویسنده واضح ننموده اند:  این نیروی كه “ ... برای سركوبی مجاهدین كه ...بادستان خالی و پاهای برهنه، اما ایمان پولادین و عزم آهنین ... آخرین میخ را برتابوت کمونیزم کوبیدند. و فاتحانه زمام امورکشوری و لشکری را به دست گرفتند...” ؛ چه فوق العاده گی و برتری ازنیروی نظامی شوروی وقت و “دولت دست نشانده ی آن “ داشته است كه توانسته  “ ...ایمان پولادین و عزم آهنین ...” مجاهدین فی سبیل الله(!) راخورد وخمیر نماید؛ این نیروی بر تر از “...ارتش تا دندان مسلح شوروی وقت ...که لرزه بر اندام شرق و غرب افگنده بود...” ولی توسط “خالی دست مجاهدین” شكست داده شد، چه توانایی معجزه آسایی داشته است كه توانسته بر”... دولت نوپا و جدیدالتاسیس مجاهدین فشارهای فزاینده را تحمیل...” وگرداننده گان ایمان پولادین آنرا “مظلومانه “ وجبراً “ وادار به ترك ازصحنه ی قدرت” كند؟

مگرچنین نیرویی كه”...با دستان خالی  و پاهای برهنه وایمان پولادین...” میخ برتابوت چنان ابرقدرت...” كوبید ، ازسوی نیروهای نظامی دیگری می تواندتا این حد آسیب پذیرباشد؟ مگرعقل سلیم این چنین ادعای بلند بالایی را كه با”...دستان خالی و... ایمان پولادین ... “، میخ برتابوت چنان ابر قدرت بكوبد...”، می توان قبول كرد كه توسط  نیرو ویا نیروهای نظامی دیگری تااین حد ناتوان وسست ایمان گردند ؟ پرسشی دیگری بمیان می آید وآن اینكه: مگر انسان عاقل وسالم چنین ادعای بلند بالایی نویسنده گان “ پیام مجاهد” و” انیس“، را كه گویا به تنهایی و ”...با دستان خالی  و پاهای برهنه وایمان پولادین.. ارتش تا دندان مسلح شوروی وقت را شكست داده اند...” ، میتواند قبول كند ؟!

نه! امااین چنین ادعای میان تهی را، فقط میتوان ژاژخایی وهذیان های برخاسته اززبان ودهان یک بیمارتب آلوددانست وبس.

ز گفتار یاوه نداری تو شرم

به دامت نیایم به گفتار گرم

)فردوسی(

….

چند حرفِ طمراق وكاروبار

كاروحال خود ببین وشرم دار

(مثنوی)

دوم ـ اینكه  جناب نویسنده ی “ پیام مجاهد”، بیان داشته اند:

“ ... در نتیجه...مجاهدین را وداربه ترک از صحنه‌ی قدرت نمودند...”، چراازین نیروی مافوق“ابر قدرت شوروی وقت “ كه توانسته بازوروفشار” مجاهدین را وداربه ترک از صحنه‌ی قدرت ...” نمایند، بطورمشخص نام برده نمیشود؟

ازجناب نبشته ی مقال “امروز اگرطوفان برکشتی ما افتاد…“كه بیرون جسته از دل ناراض واندوه ناك شان است، پرسیده می شود:

 شما كه به گفته ی خود تان، به زور وفشار ازحاكمیت رانده شده اید، دیگرمنتظركدام “طوفان” بدترازان هستیدكه بركشتی تان، حمله ورگردد؟ مقصود ازین كشتی، بقا ودوام حضور دین ـ تفنگ ـ تریاك سالاران، تان درحاكمیت گندیده ی كنونی است؟ اگرچنین است وباید هم چنین باشد، درین صورت باید گفت كه نویسنده بیجا وبی موردبه وحشت افتیده است؛ دوام اشغال ودوام حاکمیت این مشت غارتگرومزدورداخلی، لازم وملزوم همدیگر اند.

حرف دیگر اینكه:كشورو”مام میهن” كه درمفهوم این كشتی ازروی عقل ومنطق نمی تواند شامل گردد؛چونكه این “مام”، ده سال است كه دراشغال اهریمنان جهانی درآمده است؛ وجناب نویسنده ی “ اگر طوفان بركشتی ... ” دیگر چه “طوفان” بد ترازین راانتظاردارند؟

آوردن طالبان؟ مگرنمی شود ازآن هم هراسی نداشته باشند؟ چونكه می توانند، یا با تكیه بر”ایمان پولادین وعزم آهنین“، برای نجات كشتیی مورد نظرشان، عندالضروره، دعای خیزش “باد شرطه “نمایند؛ یاهم، پناه به “استخاره” های جناب مجددی ومزوران دیگرهمكیش شان، برده ودرین مورداستمداد مطالبه ورفع تشویش نمایند!

  درغیرباید گفت كه جناب نویسنده وهمفكران وهمره هان شان برنیروی “ ایمان آهنین...” خود یقین داشته باشند، همانطوریكه اشغال ”مام ومیهن” را بوسیله ی امپریالیستان توسط اوشان وسایر“جهاد ـ دین“ سالاران مفسدشان، استقبال كردند، طالبان راهم قبول خواهند كرد ویا (باسازش ویا هم با بكارگیری همان نوع فشار”)، قبولانده خواهد شد! بكار گـــیری فـــشــــــار توسط اشغالگران با ایزاد پاكستان، پایگاه اولین مجاهدین وزاد گاه اصلیی تنظیم های  هفتگانه ی جهادی ؛ توسط آنانكه دردهه ی هشتاد ترسایی به “مجاهدین...عزم آهنین!“ دایه های مهربان تر ازمادر بودند. (توضیحات روی این موضوع در سطوربعدی مطالعه گردد).

شایسته گفتن است كه مصاحبه واعترافات جنرال داود داود، روی مذاكره وموافقه ی بخشی ازگروه های “ مجاهدین” در چهار آسیاب وتوافق روی خواست چهار فقره یی طالبان بوسیله ی نماینده ی باصلاحیت جمعیت اسلامی، وملاقات ومذاكرات و” موافقات “باطالبان درعشق آباد، هنوزدرذهن قشرآگاه وطن خود نمایی میكند؛ وخلاصه اش هم، بر میگردد به همان تجربه ی جناب نویسنده ی “امروز اگر طوفان ...”، كه باتلخكامی و ضجه های مظلومانه  درمقال شان از آن یاد كرده اند. ولی شما بنابرضعف حافظه و چشم بصیرت ودیده ی بینش كه عامل آن حجاب غرور وخودبینی تان بوده است،آن زمانه ها وآن «افسانه» هارا، فراموش كرده اید؛ ولی تاریخ وحافظه ی انسانهای آگاه هرگز آنرا فراموش نمی كند. وتاریخ به شما می گوید:

گر بایدت همی که ببینی مرا تمام

چون عاقلان بچشم بصیرت نگر مرا

)ناصر خسرو(

نویسنده ی مقال یاد شده در”پیام مجاهد”، كشتی مورد نظر خودرا باموج وتند باد های “ طوفان” مهیب تخیلی اش، آسیب پذیرمیداند؛ مثل اینكه خواب از چشمانش ربوده شده است؛ اودرهراس است كه مبادا بادوباران وطوفان وتوفان و سونامی همه دریك لباس ودریك چهره ودر یك بدن به كشتی جاه وجلال ومقام حمله و حضور باالفعل رؤسا وپیشكسوتان بدنام شان درمقامات رژیم مافیایی، كم رنگ گردد؛ ویاهم خدای ناخواسته دارایی های غیرمنقول خود راازدست دهند؟ چونكه گفته میشود، آنان دارایی های منقول خود راقبلاً وبرای روزمبادا، به خارج به بانك های مورد اطمینان خود انتقال داده اند. به افتضاح كابل بانك نظراندازید!

ناگفته روشن است كه این بیم وهراس صرف، ناشی ازایمان وعشق جنون آمیزچنین “مجاهدین پولادین وعزم آهنین ” ، به مقام وجاه و جیفه ی دنیا است بس! شکوه و ناله برای حرص به دنيا وجمع كردن مال دنيا وآزوهوای نفسانی وشیطانی! وبجاگفته اندكه چشم چنین حریصان لئیم الطبع را، جز آوارچیزی دیگری نمیتواند ُپــــر كند.

آن شنيدستي كه در اقصاي غور

بار سالاري بــيفتاد از ســتور

گفت چشم تنگ دنيا دوست را

يا قناعت پر کند يا خاک گور

)سعدی(

 نباید هم بدان باچشم تعجب نگریست، چونكه هدف اولین وآخرین “جهاد” هم همین بوده و است. تشنگی به جاه ومقام، گرفتن دارای های عامه زیرنام واصطلاح غنیمت، داشتن قصرها، ماركت ها، بلند منزلها، سهم در بانكها، وثروت و...عشق مجنون صفتانه آنان را بازتاب میدهد! گریان درگلو پیچیده شده ی عبدالله عبدالله] كه بانوشیدن جرعه آبی آنرا ازحلقوم خود فروبرد[ درآستان استعفایش ازرفتن به دور دوم انتخابات(!) ریاست جمهوری، شاهد دیگری این ادعا است! آفتاب آمد دلیل آفتاب!!

قشر” پابرهنه ها”، كه باشستشوی مغزی به صفوف“ جهاد آمریكایی وپاكستانی“، كشانیده شدند، سالهاست كه ازوجدان و حافظه ی رهبران تنظیم های بد نام وساخت پاكستان وایران بیرون و به قبرستان فراموشی سپرده شده اند! بسا كسانی ازین فریب خورده گان را سراغ داریم كه امروز زنده گی بخور ونمیر دا شته وازفقرجانكاه، رنج استخوانسوزمی برند؛ وبردین سالاران عوامفریب وجنگسالاران ورژیم مافیایی وتحمیلی بر مردم، نفرین ولعنت می گویند.

 

یاد همه آنانكه با شستشوی مغزی وافتیدن دردام اختاپوت ها وتیكه داران ودكاندارن دینی، اسیر و در راه جهاد آمریكایی وپاكستانی غافلانه جان باخته اند؛ یاد همه آنانكه كه دردفاع از وطن ومنافع مردم زحمتكش آن؛ دردفاع از آرمانهای انسانی جمهوری دموكراتیك افغانستان، جان باخته اند، گرامی وروح شان شادباد!

به عنوان پرسش مكرر والاحسن :

این چه نیرویی بالاتر ونیرومند تر” ازقوای نظامی تا دندان مسلح شوروی وقت “ است كه توانسته است تابینی“مجاهدین پولادین وعزم آهنین ” وفاتحین(!) جنگ سرد را به زمین بمالد وآنهارا” وا داربه ترک از صحنه‌ی قدرت” نماید؟!

مگرجنابان هریك: كرزی رئیس جمهور؛ كریم خلیلی و قسیم فهیم معاونین رئیس جمهور؛ برهان الدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح؛ جنرال عبدالرحیم وردك، وزیر دفاع؛  معلم عطا، والی بلخ ؛ جنرال داوود داوود قوماندان زون ۳۰۳ پامیر در زون شمال؛ رسول سیاف كه اكنون صاحب جاه وجلال وثروت وسرمایه ی منقول وغیر منقول گردیده است؛ بسم الله محمدی وزیر داخله ؛ به همین ترتیب صبغت الله مجددی، شیخ و پیرطریقت(!) و استخاره گرمزور؛ فاطمه گیلانی، محقق، قانونی، تورن اسماعیل، عبدالروف ابراهیمی رییس ولسی جرگه، وبسا وزراء و والیان و قومندانان و وكلا