گسترش افراط گرايی در هرات باستان

               

هدایت حبیب

گسترش افراط گرايی در هرات باستان

       

        طبق اطلاع آژانس های خبر رسانی معتبر داخلی و خارجی، ازجمله: "B.B.C"؛ کنسرت شفیق مرید هنرمند پرآوازۀ کشور در هرات پس از اعتراض یک روحانی متحجر و بنياد گرا، لغو شد.

 

 

        در سرويس خبری فارسی "بی . بی. سی" آمده است: کنسرت شفیق مرید پس از آن لغو شد که شماری از روحانیون از جمله یک روحانی به نام مجیب الرحمن، برگزاری چنین کنسرت هایی را ترویج فحشا خواند و از مردم خواست به این کنسرت نروند و جلو برگزاری آن را بگیرند.

        در خبر آمده است که : شفیق مرید نيزتائید کرده است که کنسرت او که قرار بود روز سه شنبه ۳۱ اسد  روز سوم عید رمضان در شهر هرات برگزار شود، لغو شده است . مقام های محلی در هرات پس از اعتراض شماری از کسانی که در حمایت از این روحانی گردهم آمده بودند، کنسرت شفیق مرید را لغو کردند. آقای مرید گفته است، برای خود، مردم و بویژه مردم هرات متاسف است. او تاکید کرده که اگر مساله تنها خود او بود، به هر قیمتی این کنسرت را برگزار می کرد؛ اما به گفته او پای هزارها نفر از هواداران و شهروندان هرات در میان است و اگر مشکلی پیش بیاید خود را مسوول می داند.

        آقای مرید در پیام کوتاهی که روی سایت یوتیوب نیز منتشر شده از هوادارانش عذر خواهی کرده و گفته است که در فرصت های دیگر به شهر هرات خواهد آمد و برای مردم این شهر کنسرت اجراء خواهد نمود. او همچنین گفته است که نام کنسرت او "یک تبسم" بود و می خواست لبخندی را به مردم هرات هدیه دهد؛ آرزو داشت تا آهنگ الله و اکبر را بخواند؛ آهنگ های میهنی اش را برای جوانان، کودکان و زنان سرزمين باستانی و فرهنگ دوست هرات تقديم نمايد.

        هرات از ولایت هایی فرهنگ دوست کشورماست، که علاقه مندی به موسیقی در میان شهروندان آن به میزان گسترده وجود دارد، لغو این کنسرت اعتراض های گستردۀ هواداران او را  به دنبال داشته است.

             بازتاب لغو کنسرت در بین طرفداران شفیق مرید:

        لغو کنسرت شفیق مرید، درانترنت و شبکه های اجتماعی از جمله فیسبوک، بازتاب گسترده ای داشته است. طرفداران شفیق مرید او را هنرمندی پابند به فرهنگ و اخلاق اسلامی و افغانی دانسته و نوشته اند که شفیق مرید کسی است که بیشترین آهنگ هایش را، در عشق ميهن و در رابطه  به وحدت ملی، اختصاص داده و در کلیپ های ویدیوئی او از رقص زنان و دختران خبری نیست.

        یک خواهر ما در فیسبوک خود نوشته است: "هر آنچه به عنوان واقعیت می بینیم، مردم شریف هرات به شکل اکثریتی همراه [با چنين فتواهای فرهنگ ستيزانه] نیستند؛ با چنین دیدگاه ها با چنین برخورد ها، جامعۀ روحانیت در مجموع با مسائل که روز سوم عید اتفاق افتاده است همراه نیستند. این نوع حلقات که نگاهی با شدت رادیکال دارند به هر حال تلاش میکنند واژگونی از وضیعت را به نمایش بگزارند و یا هم با یک نوع برخورد از آدرس دین تلاش میکنند که وضیعت تلخ را بوجود بیاورند که جامعۀ روحانیت هرات در مجموع با روحانیون تندرو همصدا و همنظر نبوده اند و نیستند."

        یکتن از مقامات پیشین وزارت خارجه افغانستان و استاد دانشگاه آمریکایی در کابل در فیسبوک خود در مورد لغو این کنسرت نوشته است:

        "آن چه که اهمیت ندارد، قدرت فراقانونی یک فرد نیست که این اجازه را به خود می دهد تا مقامات یک شهر، جوانان و هنر دوستان آن را مورد تهدید قرار دهد. مهم تر از همه عکس العمل مردم و مقامات محلی می باشد. آیا آنها می خواهند در قرن بیست و یکم و عصر فتح سیاره مریخ مانند یک انسان زندگی انسانی داشته باشند یا گوسفندوار تسلیم امر و نهی یک چهره مرموز استخباراتی و یا قربانی حملات انتحاری همکاران و همفکران چنین افرادی شوند؟".

        همچنان یک کاربر دیگر در فیسبوک خود نوشته است، کسانی که به برگزاری کنسرت شفیق مرید در هرات معترض بودند، شمارشان اندک بوده در حالی که هزاران نفر می خواستند در این کنسرت شرکت کنند. از نظر این منتقدان، مقام های محلی هرات خواست معترضان را پاسخ مثبت داده؛ اما به خواسته هزاران شهروند هرات که خواستار برگزاری این کنسرت بودند، توجهی نکرده اند.

 

         خوانندۀ عزيز! مشکل بزرگی در ميهن ما افغانستان اين بوده است، که شمار بيشتری از قشر روحانيت سرزمين ما، نسبت دوری ويا عدم دسترسی به پروگرامهای علمی و هنری راديو و تلويزيون وساير رسانه های جمعی و انترنت؛ برداشت درست و واقعی از هنر و يکی از بخشهای مهم آن "موسيقی" ندارند و تفکر آنان دراين رابطه، بربنياد پندارهای واهی و التقاطی عصر حجر و سنتهای خرافی قبيله يی، استوار بوده، از پيشرفتهای علوم و درخشش انواع فعاليتهای خلاقۀ هنری، تهی بوده است. بنابران ايشان چيزی را نديده و نه فهميده، بصورت کورکورانه وبگونۀ تخيلی روی ان قضاوت کرده ، حکم دلخواه خويش را صادر می نمايند.

        شمار ديگری که تاحدودی مطالعه هم دارند؛ ولی نسبت روابط سياسی و استخباراتی ای که خود آنان ويا پدران شان با شبکه های استخباراتی انگليس ـ امريکا و کشورهای عرب و منطقه، مانند عربستان سعودی، پاکستان، ايران ... داشته اند؛ مأمور و موظف شده اند تا دربرابر نهضتهای آزاديخواهی و هرنوع تجدد خواهی و فعاليت های خلاقۀ انسانی که بر رشد و تکامل فکری انسان و تنوير توده های مردم سودمند و مثمر قرارگيرد؛ با استفاده از باورهای دينی و مذهبی مردم، دست به تبليغات خصمانه بزنند، تا مردم را کمافی السابق درتاريکی نگهداشته، آب به آسياب کشورهای استعماری و مزدوران منطقه يی و داخلی آنان بريزد.

        تبليغات گمراه کنندۀ آنان، ازجمله "ملای لنگ" درسمت جنوبی بدستور استخبارات انگليس، برضد برنامه های ترقی خواهانۀ شاه امان الله، يگانه پادشاه تحول طلب و مردم دوست کشورمان، که منجر به سرکوب نهضت مشروطيت دوم و بقدرت رسيدن جنرال محمد نادر نمايندۀ اصلی دولت انگليس گرديد و افغانستان را برای صدها سال از کاروان تکامل جامعۀ بشری به عقب راند؛

        فعاليتهای وحشتبار و برنامه ريزی شدۀ آنان، در بيش از چهل سال اخير، بدستورهمين دشمنان معلوم الحال داخلی ـ منطقه يی و بين المللی کشورمان، برضد نهضت دموکراتيک عدالت خواه افغانستان که تاهم اکنون بصورت آشکار ادامه دارد؛ برای همه گان معلوم و هويداست و هيچ کس نميتواند از آن انکار کند.

        اما درعين زمان بايد بصراحت اذعان داشت که اين گونه تاريک انديشی و همه چيز را سياه ديدن؛ مزدوری و انجام خدمت به دشمنان ميهن و مردم مان؛ شامل حال همه روحانيون نبوده است. شمار زيادی از روحانيون خداپرست، وطندوست و مردم دار بوده و هستند که مثل اينها، دين مبين اسلام را آلۀ دست کشورهای غارتگر خارجی قرار نداده و وسيلۀ زراندوزی و خريدن قصرهای وزيراکبر خان و زمينهای شاهان پيشين درکابل و هرات و... نکرده اند.

        اين علمای جيد و روشن ضمير کشورما درطول تاريخ برضد استعمارکهنه و نو، مبارزه کرده، از انديشه ها، برنامه ها و اقدامات ترقی خواهانه و تحولات و پيشرفتهای اقتصادی و اجتماعی درافغانستان حمايت نموده اند، که نمونه های مشهود آن را در مبارزات آزاديخواهی برضد استعمار انگليس و حمايت بی دريغ از تحولات دموکراتيک و عدالت خواهانۀ دهۀ هشتاد ميلادی، دروجود شورای عالی علماء و روحانيون افغانستان، ميتوان مشاهده کرد.

        ازآن جايی که نزد شماری از روحانيون و علمای دينی شايد معلومات دقيق پيرامون هنر و از آن جمله موسيقی کمتربوده باشد ، بدان ملحوظ  بيمورد نخواهد بود تا درگام نخست معلومات مان را درمورد اين که هنر چيست و موسقي از کجا برخاسته و هردو چی رسالتی را درامر تنويرجامعه و بازتاب واقعيتهای زندگی و ارتقای سطح آگاهی توده های مردم ايفاء می نمايند؛ باهم ميهنان ما شريک سازيم :

        آنچه را که ما از بزرگان ادب، پژوهشگران فرهيخته و فرهنگيان شهير برداشت کرده ايم : "هنر انواع مختلف فعاليت خلاقه انسـانی مانند موسـيقی، تاتر، سـينما، معماری، حجاری، نقاشـی، ادبيات و غيـره را در بر میگيرد و آنچنان شـکلی از شـعور اجتماعی اسـت که واقعيت را به شـکل چهره های مشـخص هنـری  (نه به شـکل مفاهيم تجريدی علمی) منعکـس میکند و نه تنها وسيله درک واقعيت از طريق چهره است، بلکه افزار تأثير معنوی است.

        تاريخ پيدايش هنر بسـيار کهن اسـت و حتا به دورانهای ابتدائی کمون اوليه و قبل از آن به دوران گله های انسـانی ( نقاشـی غار بوسـيله انسـانهای نهآندرتال) باز میگردد.

        هنـر به صورت شـکل ويژه ارتباط انسـانها بـا هم و انسـانها با طبيعت بـروز میکند و بيـش از پيش به يکی ازمهمترين افزار«خود آگاهی» و«خود بيانگری» دورانهای تاريخ بدل میگردد.

        وظايفی که هنر انجام میدهد عبارت است از:

        یک: وظيفه معرفتی برای شناخت عميقتر زندگی و انسان و دوران معين تاريخ؛

        دو: وظيفه تربيتی برای دگرگونی انسان در جهت تکامل اخلاقی و معنوی خويش؛

        سه: وظيفه استه تيک برای بالا بردن سطح ذوق و سليقه و حساسيت و ظرافت روحی و قضاوت استه تيک انسان.

"هنرمند  که ايجاد کننده اثر هنری است طبيعت و زندگی را از ديدگاه خود بيان میدارد وآنرا به دادگاه جامعه میفرسـتد. ولی به علت تأثير اجتماعی ـ تربيتی اثر خود، در قبال جامعه مسـئول اسـت ".

        و اما، موسيقی چيست؟ موسیقی هنر بیان احساسات به وسیله ی صداهاست؟

موسیقى تراوش احساسات و اندیشه‌هاى آدمى و مبین حالات درونى وى مى‌باشد؛

موسیقى یا ترانه به هر نوا و صدایی گفته می‌شود که شنیدنی و خوش‌آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحول کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت. ارائهٔ تعریف آکادمیک موسیقی موضوعی است که برای قرن‌ها مورد بحث صاحبنظران بوده است. 

        

        ابوعلى‌سینا مى‌گوید: موسیقى علمى است ریاضى که در آن از چگونگى نغمه‌ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگى زمان‌هاى بین نغمه‌ها بحث مى‌شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.

        ابونصر فارابى در احصاءالعلوم موسیقى را علم شناسایى الحان مى‌داند که شامل دو علم است: یکى علم موسیقى عملى و دیگرى علم موسیقى نظری. امروزه نیز این تقسیم ‌بندى در موسیقى وجود دارد.

       افلاطون در تعریف موسیقى مى‌گوید: ”موسیقى یک ناموس اخلاقى است که روح و جهانیان و بال به تفکر، و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی، وحیات به به همه می بخشد."           

        مولانای بلخ و موسیقی :

        روح پرفتوح مولانا كه هميشه باهنر وزيبايي همراه بوده منشاء وسرچشمۀ سنت ‌‏هاي مختلف موسيقي شده است. از جمله به موسيقي طريقه مولويه در عثماني و بسياري از سبك‏هاي ديگر مانند هندوستان مي‌‏توان اشاره كرد كه هر كدام سبكي خاص است براي نزديك تر شدن به قلب و درون ومنشاء آن روح پرفتوح او....

        مولانا در عقاید و افکار و تعلیمات خود به سه عنصر علم الجمال تکیه کرده بود. «عشق، موسیقی و سماع » و در تمام آثار خود، از موسیقی به عنوان «یک هنر متعالی» یاد میکند. او معتقد بود: «آنجا که سخن باز می ماند موسیقی آغاز می شود». زبان موسیقی زبان جهانی و زبان عاشقان است.