آخرین دیدارم با منشی عمومی

محمد الله وطندوست

آخرین دیدارم با منشی عمومی

​توضیح ضروری :​

در این روزها که نوشته های پراگنده گذشته را مرور می کردم به یادداشتی برخوردم که در سال 1378نوشته شده بود.این یادداشت خاطره اخرین دیدارم با جاودان یاد ببرک کارمل رهبر زحمتکشان کشور ویکی از منشیان عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان است.

می خواهم آن خاطره را بدون تغیير و دستکاری، بمناسبت بیست ودومین سالگرد جاودانه گی آن بزرگمرد، بدسترس خواننده گان عزیزقراردهم.

یکی از روزهای گرم تابستان سال 1374 در حیرتان بعد ازانتظار طولانی درصف متقاضیان ویزه روسیه که از ساعت 9 تا 2 ادامه داشت و تقاضای ما به فردا موکول شده بود،باهمسفرم بمنزل یکی از دوستان که کارمند شرکت آستراس بود، رفتم. 

بعد از صرف نان و استراحت،ساعت پنج که هوا کمی سرد شده بود،به پیشنهاد مهماندار به قدم زدن به محوطه رهایشی حیرتان پرداختیم. مهماندار ضمن صحبت ازمحل بودوباش منشی عمومی اطلاع داد که وی هر روز درهمین ساحه به قدم زدن می پردازد.من که آشنائی چندین ساله با آن بزرگمرد داشتم، بی میل نبودم او را در این محل بعد از فراز ونشیب های فراوان ملاقات نمایم و نظرش را در مورد وضع کنونی کشور بدانم. هنوز صد قدمی نرفته بودیم که منشی عمومی با همان قیافه، ژست و حرکات همیشگی با قدم های نه چندان تند از دور نمایان شد. در عقب وی یکی از ارادتمندان سابقه دارش که او را نیز می شناختم درحرکت بود. همینکه بمن نزدیک شد با بشاشیت آغوش باز کرد و مرا در آغوش گرفت و دستانم را به رسم زمان های قدیم به سختی و گرمی فشرد.

بعد از اینکه لحظه یی به ذهنش کند و کاو کرد گفت:«تو هنوزوطندوست هستی؟» من درآن لحظه چندین استنباط ازاین حرفش داشتم. یکی اینکه شاید می خواست بگوید که تخلص توهنوز وطندوست است؟ ویا اینکه هنوز وطنت را دوست داری یا نه. بهر حال من سریع گفتم که از وطندوستی هیچ وقت پشیمان نبوده ام و هنوز هم وطندوست هستم.

او باخنده از وضع زنده گی، کار و وظیفه ام پرسید. بعداً که جواب مراشنید،در مورد یکی از دوستان مشترک قدیم مان سوالاتی کرد. وقتیکه شنید با وجود دوستی و صمیمیت از نظر سیاسی ّبا آن دوست راه مشترکی نداشتیم، بعد از تذکر استعداد و شایستگی آن دوست درمورد اشتباهات سیاسی وی  مطالبی ابراز داشت .

من برای اینکه موضوع صحبت را تغیير داده باشم،گفتم که آن موضوعات همه سپری شده اکنون علاقمند هستم تا در باره وضع موجود رهنمود هایش را بشنوم. بازهم منشی عمومی از گذشته صحبت کرد و اینکه من درزمان زمامداری اش به وی مراجعه ننموده ام گلایه داشت. موصوف گفت که درصورت مراجعه به پست مناسبی که خدمت بیشتری به مردم انجام می دادم گماشته می شدم. من با تواضع گفتم وظیفه مناسب حال خود را داشتم و وظایف سپرده شده از جانب رهبری حزب را تا جائیکه می توانستم صادقانه انجام داده ام وهیچ وقت نمی خواستم بالاتر از استحقاق خود به پست و مقامی برسم.

بعد ازاین صحبت ها موصوف در مورد اتحادشوروی و اینکه شوروی ها مخصوصاً گرباچف به مردم افغانستان بزرگترین جفا را روا داشته وافغانستان قربانی رقابت های بین المللی گردیده و شخص وی بیشتر ازهمه قربانی این حوادث گردیده است،توضیحات مفصل ارائه داشت. وی توضیح کرد در مدتی که در شوروی درحال تبعید بسر می برد و درحال حاضر به مطالعات متون مذهبی ونقش مذهب در جامعه می پردازد و خوب درک می کند که چقدرحزب در قبال مذهب و استفاده مثبت از اعتقادات مذهبی مردم در مبارزات سیاسی اشتباه نموده منبر ومسجد را به اختیار دشمنان مردم واگذاشته است.

منشی عمومی در مورد جنبش ملی اسلامی افغانستان و شخص رهبر جنبش نیز صحبت کرد. درمورد جنبش نظرش این بود که جنبش منحیث یک نیروی ملی و طرفدار دموکراسی و عدالت اجتماعی درجامعه نقش بزرگی را می تواند ایفا کند و جنرال دوستم منحیث سپرمطمئن دربرابر افراطیون راستگرا مقاومت نماید. از من نیز تقاضا نمود که با موصوف همکاری نزدیک داشته باشم.

منشی عمومی یاد آوری نمود که در شبرغان و مزار شریف دوستان زیادی اند که می خواهند از جنبش دفاع کنند و به رهبری جنبش مشوره های لازم ارائه نمایند. من منحیث یکی از کادر های سابقه دار باید با این دوستان که از امراض فراکسیونی مبرا هستند ارتباط داشته باشم. موصوف علاوه نمود که حاضر است تا نامه هائی به یکی دو تن از دوستانی که من می شناختم بنویسد و از آنان بخواهد بر حرف های من توجه نمایند و در موارد مشخص مشوره وتبادل نظر نمایند.

این صحبت ها که بیشتر از یک ساعت را در برگرفت با اشاره آن دوستی که وی را همراهی می کرد خاتمه یافت. منشی عمومی گفت که می خواهد ادویه های لازمه خود را صرف نماید. لهذا وقت مراجعت به منزل است. اصرارداشت که فردا باز هم او را ببینم و نامه ها را دریافت نمایم. من به عذراینکه فردا اگر ویزه را بدست اورم عازم روسیه خواهم شد و بعد ازمراجعت از روسیه که دو، سه ماهی را در بر خواهد گرفت به دیدارش مشرف خواهم شد. با گرمی و صمیمیت خدا حافظی کردیم وبه امید دیدار بعدی که متأسفانه هیچ گاهی صورت نگرفت، همدیگر را ترک گفتیم.

بعد از ترک منشی عمومی با همراهانم که در همان ساحه به قدم زدن ادامه می دادند ،ملحق شدم و خاطرات آشنائی های گذشته و روز های محبوبیت او را در میان مردم و اعضای حزب بیادمی  آوردم. روز های زمامداری وی را و بالاخره وضع امروزی اش را .

 آن جوان تنومند، ورزشکار و با انرژی و آن سخنور بی همتا که با سحر کلامش ملیون ها هموطن را مجذوب می کرد، امروز به پیر مردی که دستانش می لرزید و پاهایش یارای تحمل وجودش را نداشت، تبدیل شده بود.

من با مرورخاطرات گذشته در مورد وی می دیدم که زنده گی چه زود به خط آخر می رسد و همه چیز رو به افول می گذارد. بالاخره با خود می اندیشیدم مردیکه تقریبا نیم قرن در حوادث سیاسی افغانستان ودرتربیت نسلی از روشنفکران انقلابی ووطن پرست نقش ارزنده و انکار ناپذیر داشت، من همقطارانم همگی ازچشمه ذلال دانش و خرد او مستفید شده ایم، چگونه در میان کانتينر با ابتدائی ترین وسایل در حالیکه حتی از نبود یک ایرکاندیشن فعال شکوه داشت، به زنده گی شبانه روزی خود ادامه می دهد وبا وجود امکانات بی حد و حصر گذشته اکنون لقمه نانی را دوستان و پیروانش برایش فراهم می کنند .

گرچه من منشی عمومی را درحالت های مختلف بارها ملاقات نموده بودم، حتی درآستانه انشعاب های حزبی باوی جر وبحث ها و مذاکراتی داشتم ،اما هیچ ملاقاتی مثل آخرین ملاقاتم ذهن مرا بخود مشغول نداشته وروزها، هفته ها وماه ها خاطره اش درذهن من نقش بسته بود. 

بعد از مراجعت از روسیه نتوانستم به قولم وفا کنم و بعداً نیز با مریضی صعب العلاج سرطان او پدرود حیات کفت.

من آخرین ملاقاتم را منحیث خاطره ارجمند از آن شخصیت بی بدیل اینجا ثبت نمودم تا باشد که آینده گان آن را مطالعه کنند و لحظه یی خود را در آن سال ها قرار دهد.

 

مقالات مرتبط

...

ستاره ای که در سپیده دم ۱۹۲۹ ترسایی در آسمان جنبش ترقیخواهی افغانستان درخشید و در پرتو تابشهای ناب و... ادامه

...

داکترمصطفی دانش بیش ازده بار مصاحبه با روانشاد ببرک کارمل انجام داده است. شما در این مصاحبه امروز بع... ادامه

...

نیمه ی اول قرن بیستم مصادف است با طلوع خورشیدی که با نام وهویت تاریخی زنده یاد ببرک کارمل درسپیده دم... ادامه

...

درباره نقش شخصیت، پیشینۀ کار زنده گی ومبارزۀ زنده یاد ببرک کارمل همه صفوف وکادرها ومردم افغانستان، د... ادامه

...

ببرک"کارمل" یکی از دولتمردان استثنایی تاریخ نوین افغانستان بود،هیچ شاه،امیر ورئیس جمهور در رشد فرهنگ... ادامه

...

شخصیت گرامی زنده یاد ببرک کارمل بسیار بزرگتر از آنست که وصف آن در قلم بیان بگنجد؛ باآنکه نظریات و نگ... ادامه

...

من بیش‌ترین رنج ها را در دورانِ حاکمیت و رهبری رهبرِ عزیزم دیدم و بیش‌ترین رشد را در دورانِ حاکمیتِ... ادامه

...

ببرک‌ کارمل نام و نمای درخشان و نشانه‌ی معطوف به عدالت طبقاتی و قومی بود. ادامه

...

با اندوه جانکاه و روان سوز و با دنیایی از آه و افسوس و حسرت، به آگاهی کلیه پیکار جویان انقلابی افغان... ادامه

...

این سوالی است که روز نامه هشت صبح مطرح کرده است. من که هفت سال در زندان کارمل گذراندم؛ از روی وجدان،... ادامه

...

در بخش دوم در باره نقش بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تدوير پلینوم هژدهم کمیته مرکزی حزب... ادامه

...

بيست و پنج سال قبل کاخ سرافراز و شکوهمند تاریخ که در سیمای ببرک کارمل تبلور داشت،از فراز زندگی افتید... ادامه