​چگونه صلحی را مدنظر داریم

 

محمد الله وطندوست


چگونه صلحی را مدنظر داریم؟

 

صلح کلمه دلپسند و خوش آهنگی است که امروز مرد وزن هموطن ما درهمه جا، آن را ورد زبان نموده اند. حقا که بعد از چهل سال جنگ خونین و تلفات بی حد وحصر انسانی، صلح همچون نان و آب و هوا مبرمیت دارد.

اما اینکه مؤلفه صلح چیست و اصولا ما چگونه می توانیم به صلح برسیم؟ نظریات گوناگون ابراز می گردد و هر هموطن با در نظر داشت وضع طبقاتی، موقعیت اجتماعی، تمایلات

ایدئو لوژیک و وابستگی حزبی، سازمانی و تنظیمی خود، تصوری در ذهن می پروراند، که بیشتر آرزو ها را انعکاس می دهد تا واقعیت های عینی وضع موجود.

 همه ما می دانیم، که جنگ چهل ساله کشور ادامه برخورد و تعارض تمدن و توحش، ترقی و عقب روی، جهل و دانش، ایستائی و پویائیست، که طبق اسناد دست داشته از زمان امیر

شیرعلی خان با نشر شمس النهار آغاز گردید و تا زمان شاه امان الله خان افتان و خیزان، گاهی به نفع دانش و غالبا به نفع جهل و نادانی ادامه یافته است.

دوره شاه امان الله غلبه تمدن بر توحش رقم زد و با کسب استقلال سیاسی زمینه و میدان برای پیشرفت و ترقی مهیا گردید. اما از آنجائیکه نیروهای عقب گرا و ارتجاعی هنوز زمینه نفوذ و جلب مردم را داشتند، با استفاده از اشتباهات دستگاه دولتی و با تکیه بر روحیه محافظه کاری جامعه سنتی زمینه سقوط حاکمیت را مساعد نموده نظام قرون وسطائی را بنام شریعت اسلامی قائم نمودند.

چون جهان و منطقه آبستن حوادث بزرگ و معروض به تغیيرات سریع بود، افغانستان نیز نمی توانست منحیث جزیره جدا از جهان به شکل قرون وسطائی اداره گردد. نادر خان با درک این وضع با تکیه بر کمک های استعمار انگلیس بسیار به آسانی توانست بساط حاکمیت نو پای قرون وسطائی را بر چیند و خود با استبداد خشن به حکمروای بپردازد.

 تا جنگ جهانی دوم و استقرار سیستم سوسیالیستی جهانی، افغانستان بصورت استبدادی اداره می گردید. اما با ختم جنگ جهانی دوم و ازادی کشور بزرگ هند در هسایگی افغانستان تند باد دموکراسی، ترقی و عدالت در کشور ما نیز نهاد های حاکمیت را به حرکت درآورد و ناگزیری همصدائی با تغیيرات جهان و منطقه را گوشزد نمود.

اولین جرقه تجدد خواهی نوین با صدارت شاه محمود خان بعد از دوره های اول و دوم مشروطیت دوباره زبانه کشید و آزادی های دموکراتیک با تاسیس احزاب، انتخابات پارلمانی، ایجاد اتحادیه محصلین و نشر جراید غیردولتی جلوه گرشد؛ اما محافل حاکمه فئودالی نتوانست این تغیيرات را برتابد.

 بزودی استبداد دوباره حاکم گردید و عناصر ملی و دموکرات روانه زندان ها گردیدند.

 عصر دموکراسی سلطنتی یا دموکراسی تاجدار ظاهر شاهی بعد از ده سال وقفه دو باره به حکم زمان آغاز گردید و منجر به ایجاد سازمان ها و احزاب چپ ، راست و میانه گردید.

این احزاب ضمن مبارزه در برابر همدیگر، ماهیت دستگاه دولتی را نیز افشا و ذهنیت مردم را به تغیيرات بنیادی آماده نمودند.

اعلان جمهوریت و بعداً  تحول هفت ثور، که منجر به حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان گردید، نوید بخش پیروزی نور بر ظلمت، ترقی بر عقب روی و سواد و دانش بر جهل وبی سوادی بود، که متأسفانه دیری دوام نکرد و نیروهای ارتجاعی را بکمک بیگانگان به تکاپو واداشت و در جنگ نیابتی مردم مظلوم ما را هیزم سوخت قرار داد.

جنگ چهل ساله افغانستان ادامه مبارزه نیروهای عقب گرا  با نیروهای ترقی پسند است، که ارتجاع منطقه و سرمایه داری جهانی با تقویت نیروهای ارتجاعی به اتش این جنگ هیزم

می اندازند و هر روز تنور جنگ را داغ تر می سازند.

بعد از تسلط جهادی ها که به کمک ارتجاع عرب، کشور های سرمایه داری و همسایه های طماع مخصوصاً پاکستان و ایران به قدرت رسیده بودند، کشور عزیز ما به ویرانه تبدیل شد و دار و ندار ما تاراج گردید. اما حرص و آز رهبران جهادی چنان جنگ خانمان سوزی را بر  مردم ما تحمیل نمود، که حامیان منطقوی و بین المللی نیز قادر به مها ر آن نبودند.

 بالاخره طالبان منحیث خشن ترین و عقب مانده ترین ذخیره ارتجاع به میدان اورده شد و افغانستان به زندان بزرگ باشنده گانش تبدیل گردید.

 این نیرو های قرون وسطائی چنان به عقب گرائی رو آوردند که با مجسمه های بامیان نیز سر ستیز گرفتند و حتی با حملات خشن القاعده در نیویارک هم آواز گردیدند و خشم نمک پروردگان خود را نیز بر انگیختند.

حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱،سقوط حاکمیت طالبان را رقم زد وبجای حاکمیت ارتجاعی طالبی، حاکمیت امریکائی - جهادی با عنوان پرطمطراق دموکراسی و جمهوری جاگزین گردید.

اما صرف نظر از جنبه ظاهری آین حاکمیت، از آغاز تا امروز جز کشتار مردم بیگناه افغانستان، تشدید فقر و بیچاره گی، تبدیل کشور به مرکز تولید، فروش و قاچاق مواد مخدر و بالاخره ترویج فساد گسترده، دستاورد دیگری ببار نیاورد.

در حقیقت به رشد نیروهای عقب گرا میدان داد و نیروی زوال یابنده طالبی را چنان به صحنه حاضر کرد که امروز از برقراری حاکمیت بیست سال قبل خود صحبت می کند.

طالبان این نیروی عقب گرا و خشن قرون وسطائی به کمک ولی نعمتان قبلی بعد از مدت کوتاه گوشمالی دوباره به صجنه نظامی افغانستان آورده شد و اینک دم از استقرار امارت اسلامی می زند.

آنان  که با سعی بی دریغ خلیلزاد این فرزند نا خلف افغانستان و مزدور وفادار امریکا به نیروی مطرح افغانستان تبدیل گردیده ،می خواهد در مذاکرات دوحه امتیاز ایجاد امارت اسلامی را بدست آورده جهادی های دست پرورده ایران و پاکستان را نیز در دستر خوان حاکمیت خود شریک نماید. در حقیقت مذاکرات صلح دوحه سر آغاز فصل جدید استقرار حاکمیت قرون وسطائی در کشور است که با جهادی های دموکرات شده ؟! و تکنوکرات های غرب زده تزئین می یابد و اهداف استراتیژیک امریکا را در منطقه تحقق می بخشد.

پاکستان منحیث همکار استراتیژیک امریکا به نیابت آن کشور اهداف منطقوی سرمایه داری جهانی را عملی نموده با لشکریان طالب می خواهد به عمق استراتیژیک خود دست یابد.

لهذا مذاکرات دوحه و صلح بر آمده از این مذاکرات به هیچ وجه منافع مردم افغانستان را براورده نمی تواند.

در مذاکرات دوحه دو جناح ارتجاعی بر سر تقسیم قدرت به چانه زنی می پردازند و در غیاب مردم می خواهند سرنوشت مردم را تعیين نمایند.

صلح حاصل از دوحه نه تنها منافع زحمتکشان افغانستان و نیرو های ملی، مترقی و عدالت خواه را تامین نمی کند، بر عکس اختلافات قومی، سمتی ،مذهبی و زبانی را دامن می زند و دستاورد های نیم بند کنونی در عرصه مطبوعات، حقوق زنان ،رشد نسبی تعلیم وتربیه و تحصیلات عالی را به تباهی سوق می دهد.

تامین صلح واقعی وختم جنگ به کمک نیرو های واقعاً ملی ،دموکرات و عدالت خواه نیاز دارد . همانطوریکه دموکراسی با حاکمیت دشمنان دموکراسی تحقق نمی یابد، جنگ نیز به کمک جنگ افروزان خاتمه نمی یابد.

لازم است نیروهای وطنپرست، ترقی خواه،عدالت پسند وملی در جبهه واحد ضد جنگ متشکل و با بسیج مردم بر ضد جنگ افروزان و تحمیل اراده واقعی مردم بر مذاکرات دوحه تاثیر وارد نمایند.

نیروی مردم زوال ناپذیر است؛  در برابر مقاومت مدنی مردم و حضور آنان در صحنه سیاسی کشور، هیچ قدرتی تاب مقاومت در برابر اراده خلق ها را ندارد.

پیروزی نهائی از آن مردم و نیرو های پیشرونده است. عقب گرایان همچون ابر های تاریک مدت کوتاهی آفتاب حقیقت را می توانند بپوشانند.

اما آفتاب حقیقت از عقب ابر های تاریک حتماً دوباره سر بر می آورد و با تحقق عدالت و دموکراسی شاهراه پیشرفت و شگوفائی را در برابر مردم می کشاید 

به آرزوی چنین روزی به پیش در راه روشنگری و ترقی خواهی !

مقالات مرتبط

...

نشست مسکو با حضور ده کشور و هیأت طالبان برگزار شد؛ اما بدون نتیجه ویژه‌ای پایان یافت. ادامه

...

طرح پيشنهادی برنامه ی صلح و تشکيل دولت فراگيرملی در افغانستان سال 1377؛ اهداء به آنانی که چشم های شا... ادامه

...

به ابتكار دو نهاد محترم «اراده» و «كپس» در همنوايي با دفتر يونوما بروز نزدهم جون كنفرانس ادامه

...

گرد باد های برخاسته از فروپاشی وسقوط بیش از بیست ولسوالی طی یک ماه اخیر خط پیکان وشتاب فروپاشی پایه... ادامه

...

با سرنگونی رژیم جمهوری مرحوم محمد داوود درهفتم ثور(۱۳۵۷) ه،ش وبقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستا... ادامه

...

آمریکا در آستانه خروج ارتش اش از افغانستان به بدیل رویکرد های استعماری نگاه نموده وهیچ گونه آمادگی ب... ادامه

...

در منازعات مسلحانه هميشه مردم ازلايه هاي مختلف اجتماعي، قربانيان اصلي هستند، شما به ندرت مشاهده نمود... ادامه

...

آشتی اصطلاح معمول است که در زنده گی روزمره مردم بکار می رود و به معنا و مفهوم  سازش و دوستی پس... ادامه

...

در اکثر مقطع های تاریخی و در کشورهای مختلف ایجاد حکومت های موقت بعد از جنگ های داخلی، بحران های بزرگ... ادامه

...

اشرف غنی احمدزی یکی از سازمان دهندگان و برنامه ریزان کارزار تبلیغاتی جهت جلب بیشتر پشتیبانی مالی، سی... ادامه

...

به جای تامین صلح تروریزم را مسلط میسازند ادامه

...

موفقیت تصامیم در دوحه، موفقیت پروژه ی تسلط و حاکمیت "انگریز-آی ایس آی" بر افغانستان است! ادامه