پیشتر برویم؛ عمیقتر بیاندیشیم و بهتر بیاموزیم!  برخ سوم

 

محمد عالم افتخار

پیشتر برویم؛ عمیقتر بیاندیشیم و بهتر بیاموزیم!

(ادامه گذشته)

 برخ سوم

واماندن بشر در تکمیل رُشد؛ حسب اطلس ژنتیکی

با درود ها!

از همه عزیزان شناخته و ناشناخته که این سلسله تإلیف و نگارش را مورد توجه قرار داده؛ می خوانند و به ویژه که سایران را هم به خوانش و مطالعه آنها ترغیب می کنند؛ قلبا‍ً سپاسگذاری نموده مختصراً یاد آور میشوم که نظرات و انتقادات ایشان نیز برایم سخت گرامی و ارزشمند است؛ چنانکه تعدادی محترمان؛ نسبت به اینکه استالین و ماؤو نیز با فیگور های بد و محکوم بشری در یک ردیف آورده شده؛ ابراز مخالفت نموده اند و استالین را از جمله به دلیل نقش بزرگ رهبری کننده اش در نبرد جهانی علیه فاشیزم و امر کبیر نجات بشریت و ماؤو را به نسبت خدماتش به خلق بزرگ چین و روند پیشرفت و توسعه بشری از سایر نمونه ها و نماد های نکوهیده؛ مجزا و متفاوت شمرده اند.

اذعان میدارم که یک چنین بیدقتی بخصوص هنگام بازبینی نوشتار که مال و محصول جوّی ذهنی ی کم از کم 20 سال پیش است؛ نبایستی اتفاق می افتاد؛ معهذا قول معروف است که "ما حق داریم اشتباه بکنیم!"

مورد دیگر اعتراض بر فزونی مصطلحات دشوار فهم است که تا حدودی پذیرفتنی میباشد مانند: واژه "سبوعیت" که میتوانست و میبایست برابر آن ":دد منشی" به کار برده شود. ولی ناگفته نماند که مضمون ها و اندیشه های عمیق و چندین بعدی به ساده گی ی نوشته های خبری و یاد داشت مثلاً فیس بوکی نبوده گنجینه هرچه بزرگتر واژه ها و اصطلاحات و کمابیش اشارات و استعارات ... را می طلبد! 

جهت اینکه همچو نقد ها و نظر ها و پیشکش ها یکراست به من برسد؛ اینک آدرس ایمیل خدمت عزیزان تقدیم میدارم؛ هم سزاوار یاد دهانی است؛ رسانه های گوناگون که میخواهند این مباحث را به کاربران خویش ارزانی بدارند و یا در بایگانی ها و آرشیف های خویش داشته باشند؛ کاملا آزاد اند که از منابع نشر و پخش اصلی آنها را برداشت نمایند و یا بدینطریق؛ نشانی پُستی بفرستند تا مطالب همزمان و تازه به تازه خدمت ایشان گسیل گردد:

alemeftkhar@gmail.com

**************

درین بخش مایلم از خواننده گان عزیز و به ویژه از بزرگان اندیشه و قلم و تحقیق و علم و هنر و تعلیم و تربیت و رَسانِش و روشنگری(*)؛ بپرسم که:

ـ آیا زمانیکه از 100 تخم یا قلمه ایکه  میکارید؛ قرار باشد فقط 2 تای آنها به بوته مطلوب و درخت کامل برسد و گل و میوه بدهد؛ این پروسه برایتان رقت انگیز و ناکام و قابل طرد و انصراف نیست؟

ـ آیا زمانیکه از 100 جوجه که در فارم مرغداری خود تحت پرورش میگیرید؛ قرار باشد فقط 1 یا 2 تای آنها مرغ گوشتی یا تخمی شود و سایرین مریض و علیل و نحیف و غیر قابل استفاده و حتی مضر برای شما و محیط برجا بماند؛ هنوز حاضرید به این مشغله ادامه دهید؟

ـ آیا زمانیکه از 100 لقاح گوسفند یا سایر جانوران اهلی؛ اگر قرار باشد فقط 1 یا 2 تای آنها به گوسفند و حیوان معینهِ کامل برسد و بقیه همه ناقص و بیمار و گَرگ زده و مبتلا به آفاتی چون "جنون گاوی" وغیره گردند؛ پروسه را چگونه ارزیابی میکنید و در همچو موارد چه تدابیری می سنجید و چه اقداماتی به عمل می آورید؟

حالا که چنین حقیقت مخوفی در مورد نوع خودِ تان؛ ـ بشرـ محقق و مبرهن است؛ چه میفرمائید؟

واماندگی 98 درصدی بشر در "کمال":

یعنی اینکه بنابر انبوه مطالعات و تحقیقات؛ به ارقام ریاضی تبیین شده است که اولاده بشر؛ هنوز که هنوز است؛ فقط در حوالی 2 فیصد به کمال رشد میرسند یعنی مراحلی را که در نقشه ژنتیکی شان وجود دارد؛ میتوانند قسم کامل یا حدوداً کامل طی نمایند. از این لحاظ بشر تنها موجودی در دامان طبیعت است که گرفتار واماندگی 98 درصدی در مسیر رشد و کمال حسب اطلس ژنتیکی(نقشه توارثی) اش؛ میباشد!

آیا این؛ مسئاله هست یا نیست؟

آیا این مسئاله بزرگتر و ریشه ای تر از مسئاله "طبقات و مبارزه طبقاتی" نیست؟

آیا مسایلی چون "طبقات و مبارزه طبقاتی" فروعاتِ این اَبَرمسئاله نیستند؟

آیا نظام های ظالمانه و استثمارگرانه از برده داری گرفته تا کاپیتالیزم استعمارگر و تجاوزکار و جنگ افروز و جهانخوار، تا فاشیزم و اکستریمیزم... از تبعاتِ این اَبَرمسئاله نیست؟

شاید برخی ها به طنز و شماری هم به طعنه بفرمایند که این همان مسئاله ایست که خدا با 124000 پیغمبر؛ و با هزاران گونه عتاب و عقاب چون توفان نوح و غیره وغیره؛ هنوز گره ای از آن نگشوده است و لهذا توان پرداختن به آن در عهده هیچ بشری نیز نمی باشد!

ولی صرف نظر از طنز و طعنه؛ بائیستی چار و ناچار با این مسئاله روبرو شد و جداً به آن پرداخت. و از نظر من هیچ زمانی بهتر از زمان ما برای پرداختن موفقانه به این مسئاله نبوده است. کارهای دانشمندان بزرگ و نوابغ مسلم بشری تا این زمان؛ همه مقدمات لازم را برای این امر فراهم آورده است و تجارب تاریخی معلوم و مسجل گذشته از یکطرف و انبوه جریانات تجربی ی تاریخی که هم اکنون در دنیا جریان دارد و یکی از فشرده ترین و پر تلفات ترین آنها در افغانستان و حوالی آن متمرکز میباشد؛ امکان میدهد که حتی پرداختن به این مسئاله؛ با دقت و طمانیت لابراتواری؛ همذاتی پیدا نماید.

پاسخ به این مسئاله که چرا بشر نتوانسته و نمیتواند بیشتر از دو فیصد به کمال برسد؟؛ میتواند دو گونه و برعکس هم باشد:

1 ـ ذات و سرشت و گوهر بشر معیوب و نارسا است؛ بشر موجودی ناقص الخلقه بوده عناصر متضاد سلطه جویی و شرارت و عبودیت و زور پرستی و ظالم دوستی و مماثل ها را در فطرت (شامل اطلس ژنتیکی یا نقشه خلقتی)ی خویش دارد. آیا میشود یک بخش از بشر(حدوداً 2 فیصد) نیکو ذات و خوش گوهر(مثلاً برخور دار از فَرّه ایزدی و همانند ها) باشد؛ و بخش دیگر (حدوداً 98-99 فیصد) بد ذات و زشت گوهر؟

آیا حقیقت مسلم و مسجلی چون «ناهنجاری های ژنتیکی» که عامل امراض و نارسایی های توارثی شناخته شده اند؛ میتواند به بد ذاتی و زشت گوهری (حدوداً 98-99 فیصد)ی بشر نسبت تعمیمی و توجیهی داده شود؟

عجالتاً بحث زیاد پیرامون این پاسخ؛ بسیار ضرور نیست. لذا میرویم بالای پاسخ دوم:

2 ـ ذات و سرشت و گوهر بشر در مقیاس نوعی "خوب و بهتر" است؛ بشر دستاورد تاکنون متعالی ترین خلقت در روی زمین میباشد؛ در سلسله موجودات حیه؛ بشر علاوه بر همه استعداد های تکامل یافته فطری؛ دارای یک افزوده (یا افزونه) تکاملی است که به او؛ امتیاز "آزادی و عقل" را می بخشد و او را قادر میگرداند که از جبر "اتوماتیزم غریزی" که بر سایر جانوران حاکم است؛ به نسبت هایی؛ رها گردد.

اگر این وریانت؛ درست و دقیق است که هست؛ پس چرا همه افراد بشری علی السویه نمیتوانند رشد و رسش نموده «انسان کامل» شوند؟

سرشت بشر مستلزم «انسان کامل» شدن است:

برای نزدیکی به این مفاهیم؛ شما را دعوت میکنم به تشریحات استاد گرامی فرهنگ هلاکویی پیرامون "سرشت انسان" در این ویدیو های سه گانه 8ـ 9 دقیقه ای متصل به هم؛ لطفاً خوب دقت بفرمائید:

https://www.youtube.com/watch?v=muAqiCythsk

https://www.youtube.com/watch?v=nhbObc1Oi0I

https://www.youtube.com/watch?v=czcJIfEK5NM

اینکه دانشمند بزرگ و انسانشناس و روانشناس و رواندرمانگر برجسته ای چون دکتور هلاکویی؛ مؤکداً میگوید که سرشت بشر؛ "خوب و بهتر" است و در آن عیب و ایرادی نیست؛ سخن بزرگ و برخوردار از پشتوانه پیشرفته ترین دانش های معاصر میباشد. در عین حال اینکه ایشان سرشت و ذات و گوهر بشر را؛ از ژینوم او در نخستین سلول؛ تفکیک مینمایند و تا حدودی آنرا مفهومی فلسفی و قسماً هم مذهبی میدانند؛ دلایل و اسباب علمی محکمی دارد.

ژینوم بشر که در تداوم زاد و ولد نسل ها؛ طی بسته کروموزومی ی هسته سلول؛ نیمی از مرد و نیمی از زن فراهم می آید؛ نمیتواند همان بسته کروموزومی متشکل از تکثر همان DNA نخستین مفروض باشد که موجب گذار موجود حیه ماقبل؛ به بشر گردیده است.

چرا که اثرات پایدار و متواتر محیطی؛ بر ژن های موجودات حیه؛ مؤثر اند و میتوانند ژن ها را روشن و خاموش و خصلت های ناشی از آنها را ضعیف و قوی بگردانند . بر علاوه اثرات پایدار و متواتر محیطی؛ عندالایجاب ممکن است به پیدایش ژن های جدید بیانجامند که در یک استقامت سلسله ژن های مرضی در ژینوم خاندان ها، اقوام و قبایل و نژاد های بشری مختلف و متفاوت کنونی (یا همان ناهنجاری های ژنتیکی)؛ هم مصداق و هم ثبوت این حقیقت اند.

بدینجهت؛ دسترسی مستقیم علمی به سرشت و ذات و گوهر و فطرت بشر؛ به علل عینی و ذهنی فراوان؛ عجالتاً نامیسر است و شاید تا اخیر نامیسر باقی بماند؛ ولی این امر؛ بدان معنی نیست که ما نمیتوانیم سرشت و ذات و گوهر و فطرت بشر را چنان کشف فلسفی نمائیم که با احتجاجات و قرینه ها و مؤیدات علمی هم تأئید و تثبیت بگردد.

حکم جناب دکتور هلاکویی که سرشت و فطرت بشر"خوب و بهتر" میباشد و نبایستی با یک سلسله ناهنجاری های ژنتیکی (که ناشی از ناهنجاری های اوضاع زیستی ی بعدی در طول تاریخ تکامل 3 تا 5 میلیون ساله است) در مورد به مغلطه و سفسطه پرداخت؛ حاکی از همین امکان کشف و ورود به حقیقت و اصالت سرشت و گوهر بشر میباشد.

درین راستا منجمله مورد استفن هاوکینگ دانشمند نامور انگلیسی که در عین فلج بدنی تقریباً کامل ناشی از یک بیماری لاعلاج؛ مظهر و مُثَبِت کمال بشری در دماغ و روح و روان بود و تا هنگام مرگ؛ کرسی استادی ایرا به پیش می برد که زمانی به ایزاک نیوتن تعلق داشت؛ جداً سزاوار غور و تإمل است!

60 درصد بشر؛ اصلاً عقل ندارد:

ایضاً براساس تحقیقات انبوه؛ به رقم ریاضی تبیین گردیده است که حدوداً 60 درصد افراد بشر در جهان کنونی اصلاً عقل ندارند در حالیکه به همان اندازه نیوتن و اینشتاین و گاندی و ماندیلا... کمیت مغزی و دماغ سالم از نظر سخت افزاری را حایز بوده از کمال این ماحصل افزونه تکاملی و ژینوم بشری برخورد دار میباشند.

طبق آخرین یافته ها در دانش های زیست شناسی، بشر شناسی، مغز شناسی و خاصتاً پیشرفته ترین مدل های تحلیل کوانتوم مکانیکی ی روند ها و جریانات دماغی؛ مغز بشر؛ نه تنها بر تمامی دماغ های جانوران دیگر؛ برتری های کمی و کیفی دارد؛ بلکه این دستگاه مغلق ترین و خارق العاده ترین نظامی میباشد که تا کنون در عالم به شناخت در آمده است.

مغز سایر جانوران نهایتاً تابع سیستم اتوماتیسم غریزی است که در طول تمامی تاریخ حیات قوام و کمال یافته و به طریق استعداد ها و قابلیت های ژنتیکی از نسلی به نسلی منتقل میگردد. این وابسته گی؛ اگر از جانبی کار آیی دماغ جانور را محدود میسازد؛ از سوی دیگر امکان میدهد که از تمامی ظرفیت ها و امکانات آن به درستی استفاده گردیده و امور حیاتی جانور به نحو مقدر محقق گردد.

بدینجهت؛ چیزی به مصداق "آسیب فرهنگی" در جانوران و مغز و روان آنان معنا و مورد ندارد. البته این حکم وقوع بیماری ها و ناهنجاری های مغزی ـ روانی را در جانوران منتفی نمیکند ولی این بیماری ها و ناهنجاری ها از صدمات و سموم و میکروب ها وغیره حادث میگردند و نه از جریانات و ضدِ جریانات فرهنگی!

اینکه موجود حیه ای به بشر گذار نموده اصلی ترین رویدادی را که از سر گذشتانده؛ آن همانا بیرون جستن کم از کم از یکی از گردونه های نظام اتوماتیسم غریزی میباشد.

لهذا مغز بشر؛ جز در لایه های بسیار قدیمی که روند های فیزیولوژیک (وظایف الاعضایی) عمومی اندام های داخلی را منجمله در حد معینهِ تطابق با محیط بلا فصل؛ متحقق میسازد؛ تابع اتوماتیسم غریزی نبوده به درجهِ اول از خدمات بسیار عظیم صیانتی ی آن؛ محروم شده است.

و نیز به همین علت؛ در حالیکه جانوران مجاز به اشتباه نیستند؛ آدمی مخیر شده است که اشتباه کند و به طریق اشتباه تکامل نماید.

تخمین زده شده است که از لحظهء مفروض جهش تکاملی که گذار به بشر شدن را آغازیده است؛ بیش از 50 میلیون سال میگذرد. طی این 50 میلیون سال؛ اگر فقط یک فرد بشرگونه را نسل پی نسل مدنظر گیریم و در هر دقیقه تلاش و تپش او برای تنازع بقا و ادامه حیات؛ ناگزیری از تشبث به 1 اشتباه و خطر اشتباه را فرض نمائیم؛ عدد نجومی 453600 ضرب در 50 میلیون تشبث به اشتباه و خطر اشتباه؛ حاصل می آید.

حالا اگر اوسط نفوس گونه های مختلف بشر سان را طی این 50 میلیون سال؛ 1000 نفر بگیریم؛ چه عددی خواهیم داشت و اگر 10000 نفر بگیریم ... و اگر 100000 نفر... و اگر 1000000 نفر تصور نمائیم؛ چه اعدادی خواهیم داشت که احتمالاً اعداد بالاترین را آخرین مدل کمپیوتر های کوانتومی هم نخواهند توانست پروسس نمایند.

قاعدتاً هر اشتباهی اگر به مرگ و نابودیِ مرتکب نیانجامد؛ چیزی به گونه تجربه و کشف به او ارمغان میکند و اگر احیاناً قیمت آن قربان گشتن تشبث کننده بود؛ غالباً ناظر یا ناظرانی آنسوتر شاهد آن میباشند و بدینترتیب تجربه و کشف (که البته ناگزیر بدواً به حکم ذرات و کوچکتر از ذرات اند!)؛ توسط این دیگران دریافت میشود.

دانشمندان تاریخ و باستانشناسی مدت زمانی را که نوع بشر قادر شده است؛ آتش را کشف نماید؛ 40 هزار سال برآورد کرده اند. طی این پروسهِ سخت طولانی و در برگیرندهِ دوران حیات هزاران نسل؛ تصور اینکه چقدر افراد و دسته جات بشری زنده گانی ی خود را از دست داده و چقدر معیوب و معلول شده باشند؛ برای عقل اندکی سالم؛ زیاد دشوار نیست. در حالیکه آتش نه تنها در آن 40 هزار سال بلکه بیرون از آن تا همین امروز هم از بشر قربانی های فراوان میگیرد.

امتیاز برجسته دماغ بشر:

امتیاز برجستهِ دیگر دماغ بشر این است که یافته ها و پنداشته ها و باور کرده ها را ـ به ویژه که به سختی و به قیمت گزاف حاصل شده باشد ـ نه تنها پردازش و ضبط میکند و آنها را به رهنمای عمل زیستی مبدل میسازد بلکه امکان میدهد که علی القاعده بخش غالب یا عمدهِ آنها به نسل های پسین انتقال داده شده برود.

...
عالم افتخار

تعداد مقالات در سپیده دم 92

نمایش تمام مقالات عالم افتخار

مقالات مرتبط

...

بغات عربده کش و "شریعت" سرِگردنه» عنوان تحلیل و حلاجی یک فیصله طاغوتی دیوان نامنهاد مدنی محکمه حوزه... ادامه

...

در جوامع شرقی که بیشتر تحت احساسات مذهبی، عاطفی و انسان دوستانه اند، نحوه انتخاب مهره ها از جانب ساز... ادامه

...

 شیخ محی الدین ابن عربی در کتاب فصوص در باب شهود کامل این چنین " زن" و " مرد" را تعبیر و تعریف می‌کن... ادامه

...

سلمان رشدی، بر اساس حکم ارتداد خمینی، بعد از گذشت ۳۴ سال از صدور آن فتوی، مورد حمله با ضربات چاقو قر... ادامه

...

فخر بی اساس اعراب هنوزدر بین مسلمانان رواج دارد. آنها فخر می‌کنند که پیامبر عرب است؛ اما کتمان می‌کن... ادامه

...

طالبان با عنوان امارت اسلامی، نظامی قومگرا در افغانستان بنیان گذاشتند. اگرچه پشتون‌ها از لحاظ جمعیتی... ادامه

...

طالبان متحجر و تاریک اندیش در تازه ترين برخورد وحشی صفتانه خويش به زنان مظلوم کشور هشدار دادند، که ح... ادامه

...

          در فرهنگ دهخدا، واژه ی بیدادگری به معنای: بیدادی، ظلم و تعدی و ستم و زبردستی و بی قانونی آ... ادامه

...

در افغانستان مجاهدين به شمول طالبان، حکومت‌های مافیایی ساخته‌اند و مردم را با دیکتاتوری اداره می‌کنن... ادامه

...

مردی که خاتم پیامبران بود به عربی سخن می‌گفت اگر چه چندین نسل او در میان عرب زیسته بودند اما خداوند... ادامه

...

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً... ادامه

...

در سطح؛ این پاسخ نه تنها به عقل عامیانه؛ بلکه به عقل ریاضیاتی و هندسی هم درست است.   چون ز... ادامه