خط مشی ناقص یک دولت یا برنامه سیاسی یک حزب؟ ( مروری به مسوده مرامنامه حزب واحد ) ( 5)
( نورمحمد سنگر)
خط مشی ناقص یک دولت یا برنامه سیاسی یک حزب؟
( مروری به مسوده مرامنامه حزب واحد )
( 5)
خوانندۀ عزيز! هنوز بخش چهارم این مقال به نشر نرسیده بود که خروس "بامداد" آذان ناموزون دیگری داد و افتضاح کم سابقه ای آفرید.اینبار"حمید"ی نا " مفید" شد وريکورد آن خواب بردۀ تاریخزده راکه گویا تازه"بیدار" شده بود،درهم شکست و بگونۀ مستقیم به ترور شخصیت زنده یاد ببرک کارمل،رهبر پيشين ح. د.خ.ا متوصل شد و چنان بی باکانه او را با یک فاشیست خون آشام که در مورد وابستگیش با سازمان جهنمی ( سیا)، دیگرهيچ تردیدی وجود ندارد، به مقایسه گرفت که هزاران رحمت به دروغ پراگنی های بلند گویان امپریالیستی!
حمله به سوسیالیسم و کمونیسم مطابق سناریو های از قبل طرح شده ازسوی دشمنان آزادی و عدالت اجتماعی و آن هم درست در خط استراتیژیک آنان ، که در وجود باند تبهکار امین برنامه ریزی شده بود؛ اینک توسط سخنگوی رهبران پشت پردۀ شورای اروپايی حزب واحد از سر گرفته شده است....
آری!همانطوری که در " آگاهی" کمیته فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان وعده داده شده است؛ازهمين جا اعلام میداريم که با ختم این نبشته نه تنها به پاسخ آن لگام گسیختگی بیشرمانه خواهيم پرداخت؛بلکه به ادامۀ سلسله این نبشته، حقایق بیشتری را که بعداز کودتای ننگین 14 ثور 1365، بویژه پس از فروپاشی حاکمیت جمهوری افغانستان بوقوع پیوسته، با مسؤولین و گردانندگان آن که اکنون در رهبری شورای اروپايی حزب به اصطلاح واحد گرد هم آمده اند تا مسیر مبارزه هدفمند را به انحراف بکشانند، بر ملا و افشا خواهيم نمود؛
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!"
وامابازهم درموردمرامنامه پیشنهادی حزب واحد:
مرامنامه نویس ها بعد از آن همه پریشان گویی، پیشگفتارراباین پاراگراف مبهم به پایان رسانیده اند:
" بر مبنای این ضرورت مبرم و تاخیرناپذیر و بخاطر تداوم مبارزه هدفمند و موثر برای انجام تحولات عمیق اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و در غایت تامین سعادت مادی و معنوی انسان این سر زمین که در راه آن مبارزات طولانی، قهرمانانه به عمل آمده و قربانی های بینظیر داده شده است....در تدوین برنامه و خط مشی سیاسی خویش دیدگاها و اصول مرامی ذیل را رهنمای مبارزات و فعالیت خود قرار میدهد"
کدام ضرورت ها؟ مگرشماچندپاراگراف بالاتر نه نوشته اید:
" کشورماافغانستان در مرحله جدید حیات سیاسی خودقرار گرفته است،جامعه افغانی برغم عقبگرد ها راه تکامل خودرا پیش میگیرد و مردم زحمتکش و آزادی دوست افغانستان در راستای تحقق آرمانها و خواستهای دیرینه و برحق شان بمرحله جدید مبارزه پا میگذارند که مضمون آنرا رنسانس ملی، پیشرفت عمومی، تعمیم و نهادینه ساختن ارزش های دموکراتیک و فراهم ساختن زمینه های ضروری برای اعمار جامعه مدنی، مرفه و عادلانه تشکیل میدهد."
وقتی کشوردرمرحله جدیدحیات سیاسی قرار گرفته است (!)و برغم عقبگردها، مطابق به قانونمندی،راه تکامل خود را پيش ميگيرد(!)؛ مردم زحمتکش وآزادی دوست افغانستان هم در راستای تحقق آرمانها و خواستهای دیرینه و بر حق شان به مرحله جدید مبارزه پای ميگذارند... و آن هم بدون حضور شما و تحت قیادت اشغالگران؛ پس دو باره فعال شدن شما برای چیست؟ برای اخلال این پروسه و یا هم کمک به آن....؟
مبارزه هدفمند يک سازمان ترقيخواه وعدالت پسند، بدون ارائه تاکتيک و استراتیژی و تعيين هدف نهايی مشخص ؛ گزينش ایدئولوژی نجات بخشی که بازتاب دهندۀ مناسبات اقتصادی ـ اجتماعی و چراغ رهنمای مبارزۀ سياسی می باشد؛ هرگز نمی تواند هدفمند پنداشته شود و اگر چنين نيست پس کدام هدفمندی؟ از کدام تحولات عمیق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی سخن در میان است؟ در حالی که دراين مسوده اصل اقتصاد بازار آزاد را پذیرقته اید و هم سیاست اجتماعی و فرهنگی امپریالیست ها را؟ پس چگونه از قربانی صد ها هزار انسانی حرف میزنید که در مخالفت با استقرار نظام ارباب رعیتی و درضديت با حاکم شدن نیرو های ارتجاعی جان های شيرين خود را ازدست دادند و بخاطر تحقق تحولات بنيادی واندیشه های ملی و دموکراتیک که مضمون آن را مبارزه علیه ارتجاع و امپریالیسم تشکيل می داد، رزميدند و تا آخرین لحظه حیات بااستقامت و مردانگی به ادامه راه خود، اعتقاد داشتند... و شمااکنون به همۀ آن آرمانهای مقدس وآرزوهای انسانی پشت کرده اید! اگر می گويید نه،پس بفرمائید طرح مرامنامه ارتجاعی خود را با معتدل ترین جنبش های ملی قبل از تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مقایسه گيريد. از خطوط کلی مرامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان که ملیون ها فرسخ فاصله دارید.
خونندۀ عزيز!حالا ببینم که این دوستان ما چه چیز های را در تدوین برنامه و خط مشی سیاسی خود، آنهم روی کدام اصول مرامی، رهنمای مبارزات خود قرار داده اند؟
در طرح مسوده می خوانیم:
" افغانستان کشور مستقل واحد و دارای حاکمیت یکپارچه و غیر قابل تجزیه می باشد. منافع و مصالح علیای کشور یعنی استقلال سیاسی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی ، یکپارچگی و تمامیت ارضی، امنیت ملی ، منافع اقتصادی،شگوفایی،رفاه و خوشبختی هر افغان، نیرومندی وارتقااعتبار بین المللی کشور با حفظ موقف عنعنیوی آن بحیث کشورغیر منسلک و تامین شرایط مساعد داخلی و بین المللی برای اهداف متذکره، مضمون میهن دوستی و آماج های اساسی مبارزه حزب ....افغانستان را تشکیل میدهد"
(بار دگر تکرار می کنم که اشتباهات املایی و انشایی این مسوده و ناموزنی جمله ها از لحاظ مفاهیم، ربطی به این جانب ندارد و من آنهارا مو به مو کاپی نموده ام)
دوستان عزیز!
نخست بايد پرسيد:آیاافغانستان واقعاًيک کشور مستقل، واحد و یکپارچه است؟ آیا یک کشور اشغال شده را مستقل نامیدن ، واقعبینی سیاسی است؟ آیا حاکمیت کنونی یک پارچه است؟ مگر آقای کرزی می تواند قدرت انحصاری شورای نظار و جمیعت اسلامی را در شمال،شمال شرق و شمالغرب کشور به چالش بکشد؟ این حاکمیت می تواند در مناطق اوزبیک نشین و ترکمن نشین افغانستان، بدون مشوره واجازه جنبش ملی اسلامی کاری رابه پیش ببرد؟ آیا در ولایات مرکزی افغانستان حاکميت مرکزی نمایشی نیست؟ مگر در اکثر مناطق 14 ولايت جنوب غرب ،جنوب شرق و شرق کشور طالبان ـ القاعده و " آی. اس. آی" عملاَ تسلط ندارند؟ آياافغانستان استقلال سیاسی دارد؟مگر شخص کرزی بار ، بار از جنایات متحدینش گريه و فغان و ناله وزاری نمی کند؟آیادر تاریخ افغانستان به اندازه شرایط کنونی وحدت ملی افغانستان آسیب پذیر بوده است؟ این که تمامیت ارضی افغانستان درهر شکل آن یکپارچه دراشغال امپریالست های آمریکایی و همپیمانان اروپایی آن است؛ هيچ کس نمی توانددرآن شک داشته باشد.
امنیت ملی یک کشور را نیروهای مسلح آن تامین می کنند، آنچيزی که در طول سالهای اشغال نه تنها ساخته نشده؛ بلکه برعکس نابود گردیده،همانا قوای مسلح است. در مورد امنیت ملی بهتر است تا به مصاحبه ها و سخنرانی های وزیر اسبق داخله و رییس امنیت ملی قبلی مراجعه کنید تا شمه ای از حقایق عدم تامین امنیت ملی را بدانید و یا به آخرین مصاحبه پرویز مشرف رییس جمهور سابق پاکستان رجوع نماييد.
در مورد رفاه وخوشبختی کافیست که به اعتراف باصطلاح" جامعۀ جهانی"(!) اکتفانماييم که گفتند: دولت افغانستان فاسدترین دولت در جهان است که هرگز درفکر رفاه و سعادت مردم نبوده، برخلاف باچنگ و دندان بجان مردم افتاده است... حقیقت سر سخت این است که افغانستان امروز نه حیثیت و اعتبار بین المللی دارد و نه غیر منسلک است...حالا اگر این دوستان منظور شان این باشد که اهداف شان به اصطلاح خود شان : (... مضمون میهن دوستی وآماج های اساسی مبارزه حزب . .... افغانستان راتشکیل میدهد)، نیاز است تا بار دیگر این پاراگراف را بازخوانی کرده تصحیح بدارند.
دراین رابطه در طرح خطوط اساسی اهداف مرامی و برناموی حزب دموکراتیک خلق افغانستان منتشره در سایت سپیده دم می خوانیم:
« برمبنای سياست يکه تازانۀ جهان غرب، درپيشاپيش آنها ايالات متحدۀ امريکا که ميخواهند با استفاده از گره گاههای استراتژيک بمثابۀ پايگاهها و مراکزنظامی، اقتصاد بين المللی وزندگی سياسی مليونها انسان را درسراسر گيتی، ميليتاريزه سازند؛ افغانستان با داشتن موقعيت بسيارمهم استراتژيک وسياسی، محل مناسبی برای رسيدن به اين اهداف تعيين شده است.
نگاه دقيق وکارشناسانه به رخدادهای دهۀ اخيردرافغانستان، بخوبی نشان ميدهد که ارتجاع و امپرياليسم چگونه و با استفاده ازکدام حيل و ذرايع موفق گرديدند تا دولت مجاهدين و رژيم طالبان را يکی پی ديگری بحيث نسخه های کارآمد، بخاطر تأمين و تضمين منافع سياسی واقتصادی درازمدت خويش درمنطقه، بر کشورما تحميل کنند. اين که سرزمين تاريخی و بلاکشيدۀ ما دراثر مداخلۀ خارجی با شعله ورساختن جنگهای فرسايشی به پرتگاه نابودی نزديک شد؛ استقلال ملی وتماميت ارضی افغانستان به مخاطره افتيد؛ تاسيسات سياسی- اقتصادی- فرهنگی ونهادهای خدمات عامه ازهم فروپاشيدند؛ به شخصيت وکرامت انسانی افراد جامعه تجاوزصورت گرفت ؛ حقوق بشربصورت خشن نقض گرديد؛ پروسۀ اتحاد باهمی شهروندان برهم خورد و جای آن را تعصبات آشکارقومی، لسانی، منطقوی و مذهبی گرفت که مسؤوليت آن بيشترازديگران، به عملکرد ها ، سياستبازی ها و روشهای خصمانۀ امريکا- انگليس ومتحدين بين المللی و منطقوی آنها درقبال افغانستان، ارتباط می گيرد.
همچنان پس ازتشکيل دولت موقت، انتقالی وانتخابی(!) ( مطابق موافقتنامۀ بن ) درافغانستان، ساختار رژيم دريک ترکيب نهايت پيچيده، عقبگرا وارتجاعی شکل گرفت که درآن ملوک الطوايف جنگی، مافيای توليد، فروش وقاچاق مواد مخدر، سران ونمايندگان تنظيم های پشاوری وتهرانی، فرماندهان محلی، تکنوکراتهای مقيم دردنيای غرب، سلطنت طلبان وشاه پرستان ، ناسيوناليسهای تماميت خواه، نقش بارز و تعيين کننده داشتند وچوکی های ادارۀ دولت را درمرکز وولايات به مانند ملکيت شخصی و متاع موروثی، با عقد و امضای پروتوکول ها وجورآمدهای سازشکارانه، دربين خود تقسيم وترکه نمودند.
همينگونه به هيچ کس پوشيده نيست که تا به امروز درافغانستان مظاهررعب و وحشت، چور وچپاول، قتل وغارت، تجاوزجنسی وآدم ربايی، بی امنيتی، نبود مصونيت فردی وجمعی، سلطۀ تفنگ، راه گيری ورهزنی، زرع- توليد وقاچاق مواد مخدر، زورگويی... نه تنها ساقط نگرديده، بلکه تشديد يافته است.
ايالات متحدۀ امريکا- انگليس ومتحدين سابقه ونوين آنها با اشغال نظامی و سياسی افغانستان و دخالت گسترده درزندگی اقتصادی مردم، قصد دارند تا به شيوۀ استعمار نو، پلانها وپروگرامهای اسارت آورخويش را درتار وپود نظام اقتصادی ( سيستم توليدی، نظم مالی- سرمايه وبانکداری، تجارت، مخابرات ومواصلات...) نفوذ دهند.
به همين منظور، دول غربی از آغاز مرحله، انجوها (سازماندهندگان رونق يابی اقتصاد مافيايی در افغانستان ) را با نصب کردن لمپن های مخمور( زيرنام همآهنگ کننده، متخصص، انجنير، کارمند فنی وتخنيکی ) درکارهای آن توظيف نمودند تا درهمدستی با معامله گران ودلالان حريص داخلی، مانند موريانه اقتصاد بيمار وناتوان مملکت را بکلی ازپا درآورند؛ بخش بزرگ کمکهای مالی را که مستقيمآ بحساب آنها انتقال می يافت ( ويا تا هنوز هم انتقال می يابد) غارت کنند ويا ازراههای مشکوک ونامرئی، بدون اين که در افغانستان ازآن استفاده صورت گرفته باشد- دوباره به کشورکمک دهنده بازگردانند ؛ زمينۀ جلوگيری از زايش- بسط- انکشاف وتوسعۀ صنايع ملی ( سبک وسنگين ) را فراهم سازند ؛ شرايط مساعد را بغرض غارت سرمايه های ملی وثروتهای طبيعی افغانستان بوجود آورند ....
براساس همين پاليسی غارتگرانه واستثماری دزدان بين المللی که به ناحق به نام جامعۀ بين المللی ياد می شوند، امروز افغانستان به يک کشورگدا، جيره خوارودست نگر کشورهای دونر مبدل شده، تا آن سرحد که حتی ادامۀ زندگی مردم، کار وفعاليت ادارۀ دولت، وابسته به ميزان کمک های مالی ومادی مغرضانه و قروض کمرشکن خارجی می باشد.
بدين سان مشاهده ميگردد که روند چرخش برمحورسياستهای بسيارخطرناک وزيان آورجهان غرب ( جامعۀ بين المللی ! ) درافغانستان ، درنبود يک جبهۀ واحد متشکل از نيروهای چپ ومترقی، باسرعت تمام ادامه دارد. درحال حاضر افغانستان به سمت ويرانی وبربادی استقلال ملی ( سياسی- اقتصادی) درزيرشعار اقتصاد بازار آزاد به پيش ميرود که هدفی جز فقر، درماندگی ومحروميت جانکاه وهمچنان حاکم ساختن عدۀ انگشت شماری از صاحبان سرمايه های دوران جهاد ( تنظيمی وغيرتنظيمی) وتاجران وقاچاقچيان مواد مخدر ، چيز ديگری را دنبال نمی کند، که اين پروسه منجربه ظهورو حضور ورشد يک قشر طفيلی بوروکراتيک فاسد وضد ملی گرديده است. اين سرمايه سالاران نوتشکيل با سازشکاریهای منفعت طلبانه با اختاپوت انجو های خارجی بربخشهای عمدۀ اقتصاد کشورتسلط حاصل کرده اند که متأسفانه نيرومندترين وبانفوذترين بدنۀ حاکميت سياسی امروزين افغانستان نيز درآن شامل می باشد. »
ادامه دارد