بحثی پیرامون استقرار پایگاههای نظامی ایالات متحده ء امریکا درافغانستان
بحثی پیرامون استقرار پایگاههای نظامی
ایالات متحده ء امریکا درافغانستان
بقلم دکتور " جهش "
مورخ - 28 اپریل 2011 میلادی
بامطالعه وارزیابی تاریخ ا ستعمار میتوان دریافت که استعمار جهت نیل به اهداف ستراتیژیک (راهبردی ) خود در مستعمرات ، به گونه های زیرین عمل میکند
- کنترول وادارهء قدرت نظامی
- تعیین ونصب حکومت مزدور ، جابجا کردن عناصر فاسد ،خاین وطنفروش ،سست عنصر وگوش به فرمان استعمار نو ، در راءس ودرتمام سطوح رژیم مستعمره
- سلب وقطع ارتباط سیاسی فعال ومستقل مستعمره ، با ممالک دیگر
- دیکته وکنترول تجارت خارجی وبازارهای داخلی
- مما نعت ازطرح پلان ایجاد زیربنای اقتصادی وپلان انکشافی مستعمره
- اعمال نفوذ جهت تغییر تدریجی فرهنگ ، زبان ، معتقدات دینی , چاق نمودن وتشدید اختلافات قومی،لسانی،منطقه یی وقبیله یی با استفاده ازذهنیت قبیله ئی درمستعمره.
- رشد ذهنیت قبیله سالاری بابرتری دادن یک قوم برقوم وقبیله ء دیگر به ویژه ذریعه تقسیم پستهای دولتی وکمکهای پولی
- کنترو ل نشرات ورسانه های گروهی ،ایجادرسانه هاونشرات زهر آگین جهت شستشوی مغزی افراد مستعمره به ویژه جوانان وتشویق مبلغان دینی جهت رخنه گری درباورهای دینی ومذهبی مرد م مستعمره
- گردآوری راپورهای استخباراتی وپولهای کمکی بن المللی ذریعه NGOها
- ترویج فساد ،رشوه ،اختلاس، فحشا ءومواد مخدره
- تاراج منابع طبیعی مستعمره که یکی از اهداف ستراتیژیک استعمار است به کمک حکومت دست نشانده ، نیرو وپایگاههای نظامی درمستعمره .
- خلاصه وابسته ساختن عام و تام مستعمره ازجهات سیاسی ،نظامی واقتصادی به استعمار.
ذخایر طبیعی ا فغانستان وآسیای میانه از سالهای قبل توجه ا ستعمارو به ویژه استعمار نو راکه ماسک دموکراسی وحقوق بشر درچهره دارد به خود جلب نموده بود وبه براساس این دلچسپی طی پنجاه سا ل اخیر مرحله به مرحله پلان اشغال افغانستان به طورآتی عملی گردید .
با تبارز سردارمحمد داؤد خان اولین رییس جمهور افغانستان به مثابه یک رهبر ملی ودلسوزمردم درآغا ز این احتمال به وجود آمد تا وطن ما راه رشد مستقل ترقی وانکشاف خودرا درپیش گیرد ، کدرهای علمی لازم در تمام عرصه های اقتصاد ملی به کمک کشورهای دوست تربیت شود وحرکت مملکت بسوی ترقی آهنگ نو وشتاب گیرد ولی همه گواه زنده اند که استعمار وامپریالزم جهانی بامداخلات اشکاروپنهان دراموراقغانستان و از طریق عناصری در داخل حکومت سردار محمد خان او را وسوسه نمودند وتوازن سیاست خارجی کشوررا برهم زدند. ازطرف دیگراحتمال ان میرفت که بعد از سردار محمد داؤد خان از طریق مبارزپارلمانی واز درون جنبش ملی دموکراتیک افغانستان سلوادور الیندی ثانی مسؤلیت خدمت به مردم را بدوش گیرد اما سوگمندانه برخلاف توقع حفیظ الله امین با استفاده از احساسات وطندوستی افسران جوان اردو به گونه حیرت آوری قادر به غصب قدرت سیاسی شد. درباره پیوند حفیظ الله امین با قدیر نورستانی و CIA نیز در مطبوعات روسیه فدراتیو وافغانستان نشرات چشمگیری شده است که خواننده میتواند به آن مراجعه کند.
حفیظا لله امین با استفاده از نیرو ونام حزب دموکراتیک خلق مرتکب چنان جنایات جبران ناپذیری شد که درهیچ جریان مردمی ودموکراتیک دیده نشده است وتا امروز مردم افغانستان کفارهء گناهان اورا می پردازند.گرچه از زمان سردار محمد داؤد خان مداخله جهت بی ثباتی دولت افغانستان صورت میگیرد اما در وقت امین با استعمال و استفاده ازمخالفین مسلح دولت افغانستان مرحله مداخله غیر مستقیم نظامی استعمارونوکران منطقوی شان آغاز میگردد.
درسالهای آخیر رهبری زنده یاد ببرک کارمل هرچند درنتیجه دفا ع قهرمانانه اردوی افغانستان اپوزسیون ( مخالفان مسلح ) وحامیان بین ا لمللی ایشان ازپیروزی نظامی بالای افغانستان امید خودرا از دست داده ومایوس گردیده بودند ولی ظهور گرباچوف به حیث اجنت امپریالزم بین ا لمللی وعضو گروپ " بلدر برگ " فضای سیاسی ونظامی جهان ر ا تغییر داد . دکتور نجیب الله آگاهانه یا ساده لوحانه ، زیر تاءثیر هوا وهوس دسترسی به قدرت به امر گرباچوف کودتای داخل حزبی را آغاز نهاده به قلع وقمع و ازریشه برانداختن مخالفان پرداخت وموجبات پراگنده گی اعضای حزب دموکراتیک خلق ونیروهای مسلح آنرا فراهم ساخت غافل ازآنکه طرح ملل متحد بجز طرح CI A چیز دیگری نیست با دریغ ودرد که به ملل متحد پناهنده شد وبا این همه اشتباهات سروسنگررا باخت .
پس از سپردن قدرت سیاسی به حضرت صبغت الله مجددی وانجام مراسم تسلیمی ,هنوز ساختار دولتی ونیروهای دفاعی وطن تواءم با تخنیک وتجهیزات محاربوی آن پا بر جای بود دران هنگام هنوز فرمانده مسعود وفرمانده عبدالحق زنده بودند. قرار نوشته موءلف « جنگ ارواح»
احمدشاه مسعود زیر تاءثیر احساسات وطندوستی از تخریب تونل سالنگ صرفنظر کرده بود و فرمانده عبدالحق به اندیشه تشکیل حکومت افغانستان مستقل بود .ازاینجاست که استعماربین الملل و اعمال منطقوی شان ازبیم آنکه افغانان مبادا دوباره متحد شوند وبه نوسازی وبازسازی وطن خود آغاز کنند , جنگ داخلی تنظیمی را مشتعل ساختند ویک قدم دیگر خودرا به اهداف خویش نزدیک نمودند وشاید هنوز هم مسایل به مرام شان پیش نمی رفت که به ویرانی وتباهی شهر کابل در افغانستان اکتفا نکردند وطاعون طالبان را بالای مردم و کشورما نازل ومسلط ساختند .
با فروپاشی اتحاد شوروی امریکا به فکر واندیشه دشمن مصنوعی دیگری شد وترورزم بین االمللی را اختراع نمود وبا برانداختن 11سپتمبر که فکرمیکنند یک دسیسه داخلی امریکا باشد دلسوزی جهان را کسب نمود تا بتواند بطور آزادانه به بهانه مبارزه با ترورزم به هرنقطه جهان که بخواهد لشکرکشی نماید به این ترتیب امریکا یک قدم دیگر خودرا به اشغال افغانستان نزدیک ساخت وبه بهانه ء ترورزم وجنایاتی که خودش توسط طالب علیه مردم افغانستان انجام داد در حالیکه هیچ طالبی در واقعه 11سپتمبر دست ودخلی نداشته و مردم میهن ما درزمینه هیچگونه مسوء لیتی نداشته اند افغانستان را اشغال کرد.
وقایع بی شمار گذشته وحال وتمایل صلح با طالب ، ادعای دروغین امریکارا که جهت از بین بردن طا لب وگرفتاری ملا عمر وبن لادن آمده است ثابت میسازد وواضح می نماید که : بجز از جوانان بیسواد وسخت مذهبی وآنانی که نسبت قتل عام مردم شان درقریه جات وکشته شدن فامیلهای ایشان از قوای استعماری عمیقا متنفراند وبه طالب پیوسته اند متباقی طالبان ورهبران ایشان، به جزاز ارتش مخفی ISI ; CI A , MI 6 ، کس دیگری نمی باشند . زیرا این امریکاییان بوده اند که طالبان را از قندز نجات بخشیدند انگلیسها بوده اند که در هیلمند برای شان کمک مالی وسلاح پرتاب کردند . اجنتها ونماینده گان ایشان اند که افراد انتحاری طا لب را تا دم دروازه وزیر دفاع این آقای که زمانی پایه های برق را تخریب میکرد ونور را بالای شهریان کابل حرام ساخته بود رسانیدند وزمینه را مساعد ساختند تا تعدا د زیادی از مجرمین طالب اززندان قندهار فرارنمایند .اکنون با قاطعت میتوان گفت که این مدا فعان حقوق بشر در وقایع ترورستی ماه حمل که تا اکنون بیش از پنجصد هموطن مارا به کام مرگ کشا نیده است دست دارند. آنان مردم ما را به گروگان گرفته درشرایط دشواری قرار داده اند که یا پایگاههای نظامی مارا قبول کنید یا شمارا توسط طالبان قتل عام میکنیم تابهانهء برای حضور ایشان درافغانستان باشد درغیر آن عدم موجودیت طالب ،ضرورت قوای استعماری را درافغانستان مرفوع میسازد .از فهم روشن این حقایق میتوان نتیجه گرفت که : درزیر کاسه استعمارنیم کاسه ء موجود است حضور نیروهای خارجی نه برای امنیت واعمار دوباره افغانستان وآرامی مردم آنست بل هدف آن دستیابی به اهداف ستراتیژیک ایشان ازطریق احاطهء چین ، روسیه فدراتیو وتاراج منابع طبیعی افغا نستان وآسیای میانه میباشد که البته درعقب این همه پلانها , امپریالزم بین المللی وشرکتهای چندین ملیتی نفت وگاز قراردارند . درینجا باید یاد کرد که افغانستان به سرمایه گذاری خارجی ضرورت دارد و بدون کریدتهای مالی وکمکهای تخنیکی مما لک دوست نمی تواند منابع طبیعی خودرا استخراج وراه رشد اقتصادی واجتماعی خودرا درپیش گیرد ولی مردم افغانستان خواهان قرارداد های عادلانه ومنصفانه ا ند که با طرف مقابل به مثابهء دوطرف معامله با حقوق مساوی درمیز مذاکره بنشینند, اما استعمار جویان ، خواهان آن نیستند که مانند یک جنتلمن ( انسان شریف ) درباره منابع طبیعی وپروژه های عمرانی ما دریک مجلس عادلانه داوطلبی کنند بلکه آنان میخواهند منابع مارا به قیمت کاه ماش به دست آورند و پروژه های عمرانی مارا بالای چندین سوبکانترکتر بفروشند وصدها ملیون دالر به جیب بزنند , برای این منظور آنان به یک حکومت دست نشانده ونیروی نظامی درمحل ضرورت دارند. بلاخره درنتیجه این بی عدالتی ، پولهای به دست آمده ء ازگاو غدود توسط حکومت مزدور حیف ومیل گردیده ومردم افغانستان بازهم از فقر, گرسنه گی , بیماری , بیسوادی و بیکاری رنج کشیده واز ذ خایر سرشار طبیعی وطن به جز از گودالها ی وسیع وعمیق آنهم با صدها پرابلم مجیط زیست در دل خونین وطن ، برای نسلهای آینده چیز دیگری باقی نمی ماند ونسلهای آینده عمر خودرا درغلامی انحصارات خارجی سپری خواهند کرد .
اکنون عمکرد امریکا ومتحدین اییتلاف آنرا در مقایسه با خصلتها وعمکرد استعماری مورد برسی قرار میدهیم .
گفتیم که نصب حکومت دست نشانده یکی از عملکردها ی استعمار ا ست
درمورد افغانستان این تاکتیک ازکنفرانس بن آغاز میشود . کنفرانس بن به اشتراک گروپهای گونا گون جاسوسان ونوکران استعمار که "ستیوکول " درکتاب خود بنام " جنگ ارواح " ایشان را خوب معرفی کرده است به اساس یک سناریوی قبلا تنظیم شده ،درغیاب مردم افغانستان ودیگر نیروهای ملی درعقب درهای بسته دایر گردید اگر که بران تاپه ء ملل متحد زده شد ولی دوعضو دیگر شورای امنیت که حق " ویتو" دارند دران اشتراک نداشته اند بنابرین باید گفته شود که استعمار وامپریالزم ملل متحد را به مثابه وزارت خارجه خود استعمال میکند و چها ر تگهای امریکا ، انگلیس فرانسه و جرمنی ملل متحد را درجنایات خود علیه بشریت مورد استفادهء غیر قانونی قرارمیدهند . جنایات علیه مردم عراق و افغانستان که ازسی واند سال به این سو مردمان این کشور همدیگر را قتل عام میکنند وبمباردمانهای امروزین لیبیا,کمک مستقیم به القاعده بر ضد قذافی که همه عمرخود را صرف مردم لیبیا و اتحاد افریقا نموده همه وهمه گواهی میدهد که امروز به ملل متحد هیچ ابرو وحیثیت نمانده وبه یک خربیکارسواری بچه ها مبدل شده است. بنابرین چون فیصله های بن بالای گروپهای خود ساخته استعمار دیکته شده است تبارزات بعدی آن ،از قبیل تشکیل حکومت موءقت،احضار لویه جرگه ،انتخابات تقلبکارانه ریاست جمهوری وپارلمانی وقانون اساسی که نه تنها مردم افغانستان، بل همه مردم جهان از جنایت وساخته کاریها ،درین مسایل باخبر اند توسط پول وسرنیزه نیروهای استعماری وکارشناسان خارجی درشرایط اشغال وفقدان استقلال ملی وتمامیت ارضی افغانستان صورت گرفته است همه قانونی ومدار اعتبار نمی باشد. زیرا قرار قوانین بین ا لمللی همه میدانیم که به مجرد پیاده شدن یک نفر عسکر خارجی دریک مملکت ،استقلال ملی وتمامیت ارضی آن از میان میرود .
در مورد تعیین ونصب اشخاص دردستگاه دولت تحت استعمار. طی دهسال آخیر اخبار فساد دولت تحت استعماری کابل روز نامه ها دنیارا پرکرده است . فساد دولتی ناشی از موجودیت اشخاص فاسد دردستگاه دولت میباشد استعمار واشخاص فاسد وخاینین به وطن لازم و ملزوم یک دیگر اند, زیرا افراد وطندوست علاقه به کار درمقامت رهبری دستگاه استعماری ندارند, تنها جاسوسان حرفه یی ونوکران اند که نظر به فرط علاقه به پول قدرت ویا از روی مجبوریت چون قبلا تعهد کرده اند همیشه درخدمت میباشند. راه جا سوسان جادهء یکطرفه است راه برگشت ندارد مجبوراند این جاده را تا اخیر طی نمایند.واضح است که رهبران رژیم