سیا ست خام ونیم بند مصالحه ی "حزب وطن " فرایند فروپا شی جمهوری دموکراتیک افغانستان را شتاب بخشی

اکادمیسین دستگیر پنجشیری

 

                    

 

ای " کابل داغ " وچشمه ی با ورما

ای  شهر  و دل  دلاور خا ور  ما

ما منتظر نشاط  و  لبخند  توا یم  

  تا شاد  کند  ، قلب وفا پرور ما
" فروغ هستی
"

 

 

سیا ست خام  ونیم بند  مصالحه  ی "حزب وطن " فرایند

فروپا شی جمهوری دموکراتیک افغانستان را شتاب بخشی

 

        مصالحه ( بضم میم وفتح لام وحا)  واژۀ عربی است درفرهنگهای فارسی به معناهای  باهم صلح کردن  ، آشتی کردن  وسازش کردن  بکار رفته است. پیرامون  معانی لغوی  اصطلاحی دینی وریشه های تاریخی  مصالحه از سوی محترم " نجیمی بهرمان " درتارنمای "دیدگاه " پژوهشهای سودمندی انجام یافته است.

         این پژوهشگر وتبعیدی فرهیخته  میهن ،  در روشنی تحقیقات وتحلیلهای تاریخی دینی  واجتماعی ژرفی ، سرانجام  پرسشی را مطرح ساخته اند که  : " مصالحه باکی ؟ "

         به پاسخ  این پرسش منطقی  آقای  بهرمان باید نوشت  که " مصالحه "  واقعا ریشه ی عربی  تاریخی و دینی داشته و غالبا به معانیی  ترک دشمنی میان دو قبیله یا پیروان دودین ،  دوجبهه و  دو جانب درگیر جنگ  ازطریق مصلحت مشوره ، مباحثه ومذاکره بکار میرفته است و  مصلحت  نیز در زبان عربی  به معنای " آنچه مایه ی سود ، آسایش وصلاح و خیر  انسان وکارنیک  " است.

         به پاسخ  پرسش مصا لحه  باکی ؟ این پژوهشگر  روشن بین میهن  به ایجاز کامل باید   نوشت  که   به این معانی لغوی دینی ، عرفی و عامیانه  مصالحه ی ملی، دکتر  نجیب الله و اکثریت اعضای دفتر سیاسی  حزب دموکراتیک خلق   افغانستان  کم وبیش آشنایی داشته اند .

ولی  حقیقت این بوده است که : در آستا ن فروپا شی اتحاد  شوروی، سیاست " مصالحه ملی"  نزد گرباچوف ، به هیچ رو ، به مثابه ی یک مشی سیاسی استراتیژیک و ملی پایه دار برای حزب دموکرا تیک خلق و دولت جمهوری  افغانستان مطرح نبوده است .

          درآ ن برهه ی تاریخ  ، گوربا چوف ، حزب کمونست اتحادشوروی، احزاب کمونست و کشورهای سوسیالستی ی عضو پیمان وارسا  به استثنای "بلوروس "تمامی  دست آوردهای دموکراتیک  وسنن  انقلابی  کارگران وزحمتکشان خودرا در یک تند پیچ سیاسی و قماری  خطرناک  به محافظه کاران نو وکهن امریکا وبریتانیای کبیر وکشورهای عضو ناتو پاک  باخته بوده اند .

          گوربا چوف رهبر حزبی ودولتی شوروی وهمتایان انگلیسی و  امریکایی ایشان  از مصالحه ی ملی د کتر نجیب لله رییس جمهور، فقط   وفقط  دو " ابتکار معجزه آسای   سیاسی !"   را انتظار داشته اند  :

            نخست : امضای  اسناد توافقات " ژنیو" بویژه  امضای  قرارداد  به رسمیت شناختن  مرز استعماری "  دیورند" ؛

          - دو دیگر بازگشت  مطمین و عبور بدون تلفات جانی  قشون اتحاد شوروی از دل  ودامان گذرگاه  سا لنگ واز پل حیرتان .

           تا جاییکه  از خاطرات شواردنازده  وزیر امور خارجه  ، ورتنیکوف  معاون لوی درستیز  شوروی وکارشناسان  برجسته ی  اتحاد   شوروی بروشنی آشکار است   این هردو  وظیفه  به همکاری نیروهای مسلح وحکومت  جمهوری  افغانستان پیروزمندانه انجام  یافت  به گونه  ای که  هم توافقات واسناد "ژنیو"  بین جمهوری افغانستان  و جمهوری اسلامی -  پا کستا  ن  به تاریخ  26 حمل  1367 خورشیدی  به ا مضا ء رسید  وهم به تاریخ 27 دلو  1367 برابر به  15فبروری  1989 ع  آخرین سرباز اتحادشوروی ،از پل حیرتان  بدون هیچگونه تلفات جانی  عبور توانست و قطعات  اتحاد شوروی  به سرنوشت مرگبار سربازان جنگ اول انگلیس ( در شباخونهای  خورد کابل – جلال آباد ،)   گرفتار ، تارومار و خاطرات شکست تلخ اول جنوری  1842ع  سربازان انگلیس  بار دیگر درسال 1367 خورشیدی بر  قشون سرخ شوروی در راه  جلال  آباد و در گذرگاه  سا لنگ   تکرار نشد .

         [ بلی ! کاملاً درست است! بخاطری که سربازان و افسران کشور شوراها باستناد معاهدات تاريخی دولتين افغانستان و اتحاد شوروی و دعوت رسمی نورمحمد تره کی رئيس دولت افغانستان ، بمنظور جلوگيری از يورش ارتجاع سياه قرون وسطايی و ارتش پاکستان و حاميان امريکايی و انگليسی آنان، مانند حادثۀ خونين هرات ؛ پيشگيری از حوادث خونبار ناشی از سقوط حاکميت و کشتار دسته جمعی مردم افغانستان که يک نمونۀ آن قتل عام 70 هزار نفر تنها درشهر کابل ثبت شده است؛ سرکوب رژيم خون آشام حفيظ الله امين، اين قاتل دو رئيس جمهور، دو صدر اعظم ، هزاران عضو رسالتمند ح. د. خ. ا ، دهها هزار روشنفکر و صدها هزار شهروند بيگناه ميهن مان، آمده بودند که بعداَ در يک عقبگرد سياسی معاهدۀ ننگين ريکياويک ايسلند و آغاز برنامه ی "باز سازی و علنيت" گرباچف که پژوهشگران شوروی آن را" خيانت به سوسياليسم "، ارزيابی نمودند؛ عساکر اتحاد شوری بصورت مسالمت و بدون جنگ، به کشور آبايی شان برگشتند  ؛ درحالی که انگليسها بعد از اشغال سرزمين هندوستان ، بخاطر توسعۀ مستعمرات و قلمروهای اشغالی خويش به افغانستان لشکر کشی غارتگرانه نموده ، مدت 80 سال جنگهای خونين را برمردم ما تحميل کردند و بعد از آخرين  نبرد روياروی درسال 1919 ، شکست خورده و از کشور مان  اخراج شدند و استقلال افغانستان را نيز برسميت شناختند.

      بنابران اتحاد شوروی سابق بنابرماهيت و قانونمندی سياست داخلی و خارجی آن از سال 1919 به بعد مناسبات دوستانه با مردم افغانستان داشته که کمک هايش در بخشهای سياسی، اقتصادی و فرهنگی ميهن ما اظهرمن الشمس است ؛ ولی دولتهای انگليس و امريکا برمبنای ماهيت استثماری  سودجويانه، جنگهای اشغالگرانه را بر کشورها، ازجمله بر سرزمينهای هندوستان ، افغانستان، ويتنام ، عراق ... تحميل نمودند . از اينرو آنها از جملۀ دولتهای اشغالگر جهان بحساب می آيند و دشمنان مردم ما و ساير کشورهای جوان محسوب می گردند.  بقول شاعر :

 فرق اين وآن زماهی تا مه است + داند آنکس کز حقيقت آگه است ـ" سپيده دم"].

 

           ورنتسو ف سفیر کبیر شوروی درکابل ، ورتنیکوف معاون لوی درستیز شوروی ، شواردنازده وزیرامور خارجه، کریچکوف وزیر امنیت دولت اتحاد شوروی،  دکتر نجیب لله  وهواداران  آشکار وپنهان او همه وهمه  به همین تصورات  ضد دموکراتیک وضد مصالح دراز مدت ملی مردم افغانستان ،  زیرنام مصالحه ملی عملا با پیشوایان طریقه های نقشبندی ، قا دری و تنظیمهای تندرو ، شاه مخلوع ( محمد ظاهر )، محافل حاکم کهنکار پاکستان، ایران آخوندی، بریتانیای کبیر، امریکا ، عراق ، لیبیا ، بدون  کسب  هیچگونه  امتیاز سیاسی  در معامله وتگ ودو بود ه اند  به گونه ای که در بخشهای پیشین یادشد : از 64  ماده دموکراتیک قانون اساسی و حتا  از نام حزب دموکراتیک خلق ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان نیز بدون هیچگونه امتیازی  به  اساس امر ونهی  حضرت صبغت الله مجددی  ودیگر مخالفان مسلح سیاسی چشم پوشی وپسرفت داوطلبانه نموده ، فرایند  فروپاشی " جمهوری دموکراتیک  افغانستان " را آگاهانه آغاز کرده بود ه اند.

       ولی مانع اساسی ای که در آخرین ماهها وهفته های رهبری نجیب  الله  دربرابر امرونهی او  به صورت آشکار وپنهان  خود نمایی میکرد همانگونه که "بهرما ن "  تحلیل  وارزیابی  دقیق  کرده ست  " دو نام کلان  خلق  وپرچم " واتحاد یه "گروههای انشعابی" این دو جناح حزب : " سازا" ، " گروه کار "  و... بود .  بنا برین برای ایجاد تفرقه  میان  رهبران  و صفوف  این دوفرکسیون همانگونه  که در بالا  بیان شد؛  نخست زنده یاد  ببرک کارمل رهبر حزب دموکراتیک خلق و  رییس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان  به پشتیبانی پشت پرده ی همراهان نزدیک گربا چوف با کودتای سپید قصری به همکا ری وزیران قوای مسلح افغانستان مجبور به استعفاء گردید ؛ سپس [ دوکتور اناهيتا راتبزاد عضو اصلی بيروی سياسی کميته مرکزی ح. د. خ. ا و رئيس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان از هردو مقام سبکدوش و به تقاعد سوق داده شد ] به ادامۀ آن  سلطان علی کشتمند  صدراعظم جمهوری دموکراتیک افغانستان، نور احمد نور منشی کمیته مرکزی، سید محمد گلابزوی وزیر با کفایت  امور داخله ، میر صاحب کاروال ، دکتو ر زیری منشیان کمیته ی  مرکزی  و... ،  یکی پس ازدیگر ازمقامات کلیدی رهبری حزبی  ودولت  به بهانه های  گونه گون دور وغالبا تبعید و تجرید شدند.

          من نیز با درک بازیهای چند پهلوی نجیب الله  برای تصرف رهبری حزب  ودولت ، راه  خود را پنج ماه قبل  ازدیگران جدا  کرد م واز عضویت دفتر سیاسی به رسم اعتراض علیه سیاست نادرست کادری  حزب، بویژه به بهانه ی چشم  پوشی آشکار منشیان کندهاری ما  علیه  ارتقای نقش  شایسته جاودان  یاد استاد خلیل  کهستانی ، داوطلبانه استعفا ء نمودم .

       درفرجام  دکتر نجیب لله  باتکیه بر پشتیبانی نظامی سیاسی گروه ازبندرسته حفیظ الله امین  وشماری ازجنگسالاران  بی سپاه وبی سلاح خویش ، بویژه به مساعدت روانشاد محمد اسلم وطنجار ،  دکتر راز محمد پکتین وزیر امور داخله  وانجنیر نظر محمد،  بر قرارگاه  وزارت دفاع  حمله ی هماهنگی را  آغاز نهاد و زمینه فروپاشی اردوی منظم ملی را فراهم ساخت .

        ا ین جانب ودکتور صالح محمد زیری  دوعضو کمیته ی مرکزی  منتخب کنگره ی  مؤسس  " جمعیت  دموکراتیک خلق افغانستان ر ا بدون هیچگونه  جرمی  از دفتر  تفتیش  مرکزی حزب دموکراتیک خلق ، زیر نظارت شدید گارد جمهوری ،  به  کوتی  باغچه  ی  ارگ ودر محل سرکوب  بدون  خونریزی روانشاد  نورمحمد تره کی  انتقال  دادند وبیدرنگ  دستبند  زدند  و آنگاه بر صدها  فعال سیاسی فرکسیون خلق و فرماندهان وقهرمانان باتجربه نظامی خلق  و بطور کلی بر هشتاد هزار عضو مخالف  آشکار مشی تسلیم طلبانه دکتر نجیب   ضربات پاشان کننده  وخونین  وارد آمد و آگاهانه یاغیر آگاهانه آب به آسیای اداره ی نظامی پاکستان ریخته شد .