گپی خودمانی با ( زلمی رزمی ) نویسنده، مدیرمسئول و سردبیرنشریه تصویر
گپی خودمانی با ( زلمی رزمی ) نویسنده، مدیرمسئول و سردبیرنشریه تصویر
مصاحبه کننده : میلاد شریف
اولین باری که یکی ازنوشته هایش بنام (آوارگی) را دریکی از سایت های انترنتی خواندم وکلمات شیرینی که از درد غربت دربیانش دریافتم، تحت تاثیر طرز نگارش او قرارگرفتم و سپس چند اثر کوتاه پژوهشی وی را درباره تاریچه سینما و تیاتر، زندگینامه وکارنامه های هنری هنرمندان موسیقی کشور بخوانش گرفته و ویدیوکلیپ هایی ازآن تهیه وبه انتشار رسانیدم که بااستقبال بی نظیر دوستداران هنر و فرهنگ قرارگرفت.
:اخیرا دیداری که درآلمان با او داشتم دریک صحبت خودمانی و صمیمانه ازخودش گفت
درشهرکابل بدنیاآمده ام ۵۷ سال عمردارم درلیسه امانی و انستیتوت علوم اجتماعی ک. م درپولی تخنیک درس خوانده ام دیگرچیزبیشتری ندارم که جالب باشد.
درکابل در موسسه افغان فلم بحیث مدیرعمومی توریدو سانسورفلم و سینماها ایفای وظیفه میکردم و نیزبطور پراگنده چیزهایی مینوشتم و با برخی نشرات و نیز رادیو وتلویزیون هم همکاری قلمی داشتم.
عاشق کتاب و شعر و موسیقی و فلم و سینما و بطورکلی رشته های مختلف ادب وفرهنگ بودم، به طبیعت زیاد فکر میکردم و مداوم می اندیشیدم به این دنیای پر از آشوب و آدمهایش تا اینکه سرانجام از سال۱۹۸۸ بدینسو آواره ومهاحرشدم و تا امروزبعنوان پناهنده درآلمان بسرمی برم.
اززلمی رزمی پرسیدم : دراینجا چه کار میکنید ؟
گفت: ازمدت بیش از هفت سال بدینسو مدیرمسئول و سردبیرنشریه ای هستم بنام(تصویر) ونیز درنوشتن مقالات امورمهاجرت وپناهندگی، ادب و فرهنگ وغیره با برخی نشرات برونمرزی و سایت های انترنتی همکاری قلمی دارم و نیزمسئولیت شورای مهاجرات افغان درآلمان را بعهده دارم اینکه چه کارمیکنم، مثل همه که دورخودشان میچرخند و اسمش را زندگی کردن گذاشته اند
اما همانطورکه گفتم در مهاجرت آغازجدیدی برای نوشتن و اندیشیدن پیدا کردم و ازاین بابت خوشحالم.
پرسیدم: شما اشاره بزندگی درغرب کردید، سوالی برایم پیش آمده آیا دوری از وطن یک فرهنگی و نویسنده را از مسایل اجتماعی خودش که باعث خلاقیت او میشود دور نمیسازد ؟
جواب: مسئله مهاجرت و یا غربت انتخابی و داوطلبانه نه بلکه اجباری است و آنرا میبایست با یک دید روانشناسانه بررسی کرد، من فکرمیکنم که ضربه روحی و عاطفی که یک انسان درغربت متحمل میشود جبران ناپذیراست خصوصا آدم بااحساس و صاحب اندیشه که ارتعاشات عصبی و حساسیت های عجیب و غریبی پیدا میکند و روحش را بشدت فرسوده میسازد. و اما روی دیگرسکه همین بحرانهای ژرف روحی وعاطفی است که باعث پیدایش خلاقیت هایی میشود و کارهای سنگین تر،پخته تر و غنی تر و بقولی انسانها با درد مواجه میشود اما خویشتن را کشف میکند.
برگردیم بخودتان، آقای رزمی ویدیوکلیپ هایی از دستنوشته های شما درفیسبوک و یوتوب مورداستقبال دوستداران نوشته های تان قرارگرفته و همین انگیزه باعث شد تا سراغ تان بیائیم وبرای دوستداران نوشته هایتان معلومات های بیشتری اززبان خودتان آماده سازیم.
لطفا بگوئیدکه آیا آثارتان را بشکل کتاب هم بچاپ رسانیده اید ؟
جواب: متاسفانه بایدبگویم که نوشته های من که بالغ بمقالات متعددپژوهشی، طنز وغیره درزمینه های گوناگون وبطورعمده درزمینه ادب وهنرهای هفتگانه است، تاکنون مطلقا پراگنده است و بشکل کتاب به چاپ نرسیده والبته درآینده درصورت میسرشدن امکانات مادی به چاپ آنها اقدام خواهم کرد.
البته ویدیوکلیپ هایی که ازبرخی نوشته های ناچیز و نارسای من تهیه شده همه اش لطف شما بوده که من ازاین بابت ازشما ممنون وسپاسگزارهستم میتوانم بپرسم ازکی شروع به نوشتن کردید؟
جواب: ازخیلی دور و پراگنده، اما آمدن به آلمان و درد غربت بودکه وادارم ساخت تا منظم تربنویسم همان بود که مسئولیت نشریه ای بنام تصویر را که یک نشریه ادبی و فرهنگی بیرونمرزی است بعهده گرفتم و نوشته ها و مقالاتم را بطور منظم منتشرمیسازم همینطوربرای بعضی نشرات بیرونمرزی، سایت های انترنتی و فیسبوک نیزچیزهایی مینویسم تا بتوان خدمتی هرچند نا چیزبه ادب وفرهنگ وهنرکشورم به انجام برسانم.
نظرتان درباره ادبیات معاصرکشورخصوصا سالهای اخیردربیرونمرز چیست؟
صرف نظراز احترامی که میتوانم برای نویسندگان متعهد معاصرکشورم قایل شوم درین زمینه کمی مشکل پسندهستم وآنچه میتوانم بگویم همه خوب مینویسند البته به استثنای من، که اصلا خودم را نویسنده نمی نامم
ازنظرمن هرنوشته ای میتواندآدم را عوض کند و به شگفتی وادارد بشرط اینکه درقالب هنری بیان شده باشد، بهرحال من فکرمیکنم ادبیات معاصرراه شگوفایی را درپیش دارد.
شگوفایی بدان دلیل که جامعه افغانی یکی ازبحرانی ترین ادوار را سپری میکند و همین تنش ها میتواند ادبیات ژرف و غنی را دربطن خود پرورش دهد.
چه مشوره ای به نویسندگان جوان هموطن تان دارید ؟
پاسخ : البته که من درمقامی نیستم که مشوره ای به نویسندگان جوان داشته باشم ولی بیمورد نخواهدبود اگر به این نکته شاره کنم که شرط اول نویسندگی،داشتن ذوق و استعداد است و شناخت مواد و ابزار و قواعدکاربرد آنها و نیز نباید مطالعه آثارنویسندگان بزرگ، تمرین و ممارست ، خوب اندیشیدن وانعکاس مطالب تازه و بکر را درآثارخود، ازیاد برد.
درینجاتوجه همه کسانی را که قلم بدست میگیرند و میخواهند چیزی بنویسند به این نکته صائب تبریزی جلب میدارم که میفرماید.
اگرسخن بدل از گوش بیشتر نرسد
یقین شناس که از نارسائی سخن است
پس هرنوشته ای باید روشن، جاندار و سرشار از هیجان و شور و حرکت باشدتا خواننده را به تکان آورد، بهترین ادیب و نویسنده کسی است که فکرش آزادتر و ذوقش لطیف تر و طرزبیانش رساتر است و میتواند احساسات و مدرکات خودرا به بهترین وجه درجملات کوتاه تشریح و توصیف کند
سوال - شما که مدیرمسئول و سردبیریک نشریه برونمرزی هستید، تعریف تان از یک نشریه خوب چیست؟
جواب: نشریه ای که وزین باشد،سنگین باشد،تحلیلگرباشد،بمسایل مهم جامعه توجه کند وبالاترین سطح سلیقه عمومی را ارضاء کند .
و آخرین پرسش ازآقای رزمی : شرف یک نشریه را درچه می بینید؟
جواب: شرف کاری یک نویسنده درآن است که دراثر یک نیازباطنی قلم بدست میگیردوآنچه ازمردم الهام گرفته با عشق وصداقت برای اجتماع مینویسد و شرف کاری یک نشریه سنگین،جدی وپربارهم ابلاغ پیام است، البته پیامهای انسانی ای که برای حفظ منافع بشر،برای مردم ابلاغ میگردد ونه پیام های مهلک وبرباددهنده غرض آلودکه به خرمن آرزوها واعتقادات مردم آتش میزند.
پیامی برای مردم تان دارید؟
میهنم! مادرپیرمن! پدرم! پدرعالیشان! طبع من! تاریخ من!ایمان من! میهن من! باردیگرچوبینم
شادبینم! سرت سبزو دلت آبادبینم