ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ (VI)

پیوست به گذشته

 

ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ

 

Text Box:  

(VI)

 

ﻋﻠﯽ ﺑﻬﺮﺧﯽ

 

جون ۲۰۱۳

 

 

بخش پنجم: جریانات فکری طیف چپ در ارتباط با همبستگی بین المللی


       این واقعیت بر همگان آشکار است که در عصر حاضر سرمایه داری جهانی (گلوبال) در کنار "حاکمیت و مالکیت" اکثریت قریب به اتفاق منابع اقتصادی، مالی و طبیعی چه در کشورهای مرکز و چه در کشورهای پیرامونی، بخش های سیاسی، فرهنگی و رسانه ای را نیز به طور گسترده و نامحدود تحت کنترل خود داشته و یا حداقل به نحوی آن ها را به نفع خود "دستکاری" می کند.

    به علاوه، از موضع و دیدگاه نیروهای مترقی وانسان دوست، تنها زمانی می توان سخن از "پشتیبانی و کمک" به خلق های تحت ستم و در حال مبارزه به میان آورد که این گونه اقدامات از دل جوامع و از درون خود مردم بجوشد نه این که از سیاست های دولت ها و مؤسسات رسمی نشأت بگیرد. خوشبختانه، تعداد قابل توجه ای از شخصیت ها، گروه ها و سازمان ها در جوامع مرکز چنین کرده و در این زمینه ابتکارات قابل تحسینی ارائه می دهند...

بهار عربی منجر به برگزاری جلسات بحث، میتینگ ها و برنامه های همبستگی با مبارزات خلق های منطقه به طور گسترده و با علاقه مندی بیشتر در محافل چپ و سیاسی (در کشورهای غربی) گردید. در این گردهمایی ها پرسش ها و نکته هایی از این دست مطرح می گردید: به چه کسی باید کمک کرد؟ چگونه باید کمک رسانی نمود؟ این کمک ها را باید به چه کسانی رساند؟ چگونه می توان اطمینان یافت که این کمک ها به افراد مورد نظر رسیده است؟ ...

کسانی که با چنین دیدی به امر "کمک کردن" می نگرند، حتی اگر قصد نیک و انسان دوستانه نیز داشته باشند، از بالا به جهان نگریسته، از واقعیات های موجود در اطراف خود فرسنگ ها به دور بوده و از صورت مسأله کاملاً غافل اند.

چنین درک و برداشتی از "کمک و همیاری" هیچ گونه شباهت و قرابتی با اصل "همبستگی بین المللی" نداشته و بیشتر یادآور برنامه های امداد رسانیِ کلیسایی و دولتی است که پیروان و شهروندان خود را برای "کمک" به فقیران و مستمندان جهان فرا می خوانند. "کمک" با برداشت "همبستگی بین المللی" در درجه ی اول در کمک به خود معنا پیدا می کند که همانا کمک و پشتیبانی متقابل در مقابل دشمن مشترک است.

نیروهایی که قصد کمک و یاری رساندن از کشورهای مرکز سرمایه داری به خلق های تحت سلطه در کشورهای پیرامونی را دارند، قبل از هر چیز باید به دنبال پاسخ برای نکته های زیر باشند:

چه عواملی مسئول شرایط رقت بار اقتصادی و معیشتی در کشورهای پیرامونی هستند؟ بازیگردان اصلی فجایع "جهان سوم" کیست؟ و کدامیک از کشورهای "دموکرات" غربی از پشت صحنه این وقایع را مدیریت می کند؟

هر فرد اندیشمندی که دارای مواضع چپ و آزاد و انتقادیست (البته نه فقط در سطح شعار و ادعا بلکه اگر در عمل نیز ثابت قدم باشد)، پی به این تضاد و دوگانگی آشکار می برد که چگونه دموکرات ها در "مراکز سرمایه داری" ناگهان در "کشورهای پیرامونی" به عنوان یار، مشاور و شریک جرم قاتلین و دیکتاتورها سر در می آورند!

همانطور که گفته شد، بهار عربی نکته ی اوج مبارزاتی است که خلق های منطقه ده ها سال است به طور عینی برای تغییر شرایط موجود به پیش می برند. از یک طرف " قدرت های بزرگ" مایلند که وضعیت فعلی در منطقه بدون تغییر باقی بماند. اما آن روی سکه، رسانه های هدایت و کنترل شده هستند که هر چه در سر دارند، به خورد مردم می دهند.

با تبعیت از یک "قانون نانوشته"، رسانه ها موظف اند که سیاست های مداخله گرانه ی امپریالیستی در امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خلق های تحت ستم را به عنوان " کمک برای توسعه" و "همکاری های تکنیکی و صنعتی" جا انداخته و تبلیغ نمایند.

اگر لحظه ای چشم را بر تاراج منابع طبیعی، غارت نیروی کار انسانی و تجاوزات نظامی توسط کشورهای امپریالیستی در جهان سوم ببندیم و بر "کمک برای توسعه" ی آنان متمرکز شویم، نیم نگاهی به گزارش های کاملاً رسمی و معتبر برای افشای سیاست های امپریالیستی در کشورهای در حال توسعه کافی است:

"...مراجع و کمیسیون های مختلف سازمان ملل چندین سال پیش به این نتیجه رسیده بودند که آن طوری که سیاست های کمک برای توسعه طرح ریزی شده و به اجرا گذاشته می شوند، کشورهای کمک دهنده را ثروتمندتر و کشورهای دریافت کننده را فقیرتر میکند..."( 2) و در گزارش دیگری از سازمان ملل در همین کتاب به طور روشن و قابل فهم قید شده:

"جریان سرمایه از کشورهای صنعتی به جهان سوم در مقابل بازگشت بسیار بالاتر همین مبلغ از جهان سوم به کشورهای صنعتی قرار دارد..."

بنابراین آشکار گردید که رسانه ها در مورد "کمک های کشورهای صنعتی به جهان سوم" با سوء نظر، گزارشات گمراه کننده ی خود را تدارک دیده و واقعیات را بیان نمی کنند.

حال، انسان های آزاد اندیش و چپی که هنوز بقایایی از تفکرات و برداشت های "خود مرکزبینی اروپایی-غربی" را دارند، برای درک بیشتر شرایط موجود در "مرکز" و "پیرامون"، نخست باید خود را از نفوذ و تأثیر تبلیغات رسانه ای رها سازند. اینگونه می توانند با تلاش و کوشش برای ایجاد افکار عمومی مستقل و آزاد اولین گام ها را در جهت کمک - به خویش- و پشتیبانی از مبارزات خلق های جهان بردارند...

در آغاز سال های 1980 (دهه ی 60 شمسی) به وضوح بر همگان مسلم گردید که رژیم تازه سرهم شده ی جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کرده تا قیام بهمن 57 را از ریشه بخشکاند.

 سپاه پاسداران که دقیقاً برای همین منظور تشکیل و مسلح گشته بود، با کشتار جمعی ده ها هزار تن از زنان و مردان انقلابی ایران زمین، انقلاب آنان را در نطفه سرکوب نمود. در همین زمان، امپریالیست ها و ارتجاعیون در سرتاسر جهان مراقب وقایع داخل ایران بوده و اطمینان یافتند که از جانب انقلاب ایران خطری متوجه آنان نخواهد بود...

چین و روسیه در منطقه در مقابل سیاست های توسعه طلبانه ی آمریکا و دولت های محور اتحادیه ی اروپا از خود سرسختی نشان داده و سعی دارند کشورهای معینی در منطقه را تحت نفوذ خویش درآورند.

اگر گروه هایی در طیف منتقدینِ سرمایه داری، در اقدامات چین و روسیه در منطقه "رگه ها و نشانه های ضد امپریالیستی" پیدا می کنند، نه برگرفته از تاریخ است و نه منطبق با شرایط زنده و سیال کنونی است. سیاست های داخلی چین و روسیه گویای این واقعیت است که هر دو دولت از نظر اقتصادی فاسد و رشوه خوارند و از نظر سیاسی نیز به شیوه ی دیکتاتوری حکومت نموده و منافع ملت های خویش را به خشن ترین وضع زیر پا می گذارند.

       حال می توان پرسید که چگونه می توان از چنین دولت هایی انتظارِ "غم سرنوشت ملت های تحت ستم در دوردست" و "اقدامات ضد امپریالیستی" را داشت؟...


       در سی و سومین سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، نظامی دیکتاتوری متکی بر موازین مطلقه ی دینی بر سر کار است که تاریک ترین لحظات تفتیش عقاید را تداعی می کند. زنان و مردان ایرانی به دلیل افکار و اندیشه ی سیاسی، فعالیت های سندیکایی- حرفه ای، تعلق به دینی دیگر و یا "عدم توجه به پوشش اسلامی" در خیابان ها، محل کار، مراکز درسی- آموزشی و یا حتی در منازل شان به دست داروغه های رژیم دستگیر شده و روانه ی زندان می گردند.

زندانیان سیاسی به همراه بیماران مبتلا به ایدز، معتادان و خلافکاران عادی در سلول های تنگ و تاریک محبوس گشته و در خطر شکنجه و مرگ قرار دارند. مضاف بر این، برای ایجاد جو رُعب و وحشت در جامعه، آدمکشانِ رژیم تقریباً به طور روزانه از زندان های مملو از زندانی زنان و مردانی بی گناه را بیرون کشیده و پس از محکومیت در "دادگاه های یک دقیقه ای" اغلب به طور گروهی در میادین عمومی حلق آویز می کنند.


       در کنار نابودی فیزیکی انسان ها، تخریب اقتصاد ایران در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی عبرت انگیز است. ایران در طول تاریخ هرگز تا این حد وابسته به واردات اجناس روزمره نبوده است و این بحران بیش از هر بخش دیگر گریبانگیر بخش کشاورزی است.

به دلیل عدم کارآیی اقتصادی و فساد مالی حاکم در کلیه ی سطوح رژیم، تولید در بخش های پایه ای و سنتی به صورت تعطیل و یا نیمه تعطیل در آمده است. ایران امروز مجبور است مهم ترین نیازهای تغذیه ای روزمره (گندم، برنج، گوشت، لبنیات، میوه جات و ...) را از خارج وارد کند. اگر فرضاً برای مدتی کوتاه جریان پول دلارهای نفتی ایران قطع شود، بخش های عظیمی از مردم با خطر قحطی روبرو خواهند بود.


      همین امروز نیز تغذیه ی ناکافی و ناسالم و عدم تأمین نیازهای اولیه و بهداشتی باعث بروز مشکلات اجتماعی جدی در ایران شده است. در آغاز سال 2012 (1391) مقامات رسمی رژیم به افزایش قیمت و تورم 30 تا 100 درصدی، قرار گرفتن بیش از 40 درصد از جمعیت کشور زیر خط فقر و بیکاری 25 درصد از نیروی فعال جامعه اعتراف کردند. باید توجه داشت که این ها آمار رسمی فیلتر شده از سانسور رژیم هستند و واقعیت، چهره ای به مراتب تیره تر و هولناک تر دارد.

       از نظر فرهنگی نیز حاکمیت اسلامی زیان های جبران ناپذیری به جامعه ی ایران وارد کرده است و نسل جوان و زنان ایران سنگین ترین تاوان را برای این نابسامانی ها می پردازند. خرافه های دینی از طرف رژیم تبلیغ گشته و گسترش می یابند. این چنین "سیاست و برنامه های فرهنگی" مسموم و آلوده که روح و روان انسان را فرسوده نموده و شکوفایی آن را تحلیل می برد، به طور رسمی از طرف مقامات دولتی تقویت شده و مدت هاست که به عنوان متون درسی به کلاس های درس مدارس نیز راه یافته اند.


       زنان ایرانی به طور رسمی و قانونی "نصف مرد" ارزش دارند. چندزنی (تا چهار زن عقدی) و صیغه (عقد با محدودیت زمانی) در ایران امروز هم "رسمیت" یافته و هم از واقعیات تلخ روزمره اند. در تمامی شهرهای ایران دفاتر صیغه با مدیریت ملاها کار می کنند. زنان در این گونه دفاتر خود را برای فروش عرضه می کنند و برای چند ساعت یا چند روز به "عقد" (ازدواج موقت) در می آیند!


        به دلیل نقش آشکار دولت در بروز فحشا و اینچنین نابسامانی های فرهنگی است که جوانان و زنان ایران در تمامی فعالیت های اعتراضی در صفوف اول مبارزه قرار دارند و افکار و نظریات رد کامل رژیم و مقاومت بر علیه آن را هر روز بیش از پیش به اعماق جامعه می برند.


       نه فقط خلق های ایرانی - به دلیل تجربیات تلخ شان رژیم اسلامی را آشکارا رد کرده و حسابشان را با آن جدا ساخته اند، بلکه حتی مخالفان بسیار لیبرال و متمایل به مبارزه ی پارلمانی نیز سال هاست به این نتیجه رسیده اند که این رژیم اصلاح پذیر نبوده و دعوا و نزاع در درون جناح های رژیم نه برای اصلاحات و رفرم بلکه بر سر تصاحب قدرت بین فراکسیون ها و جناح های مختلف رژیم است...

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ



مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه