مداخلات نظامی تا معاملات پنهانی کشورهای همسایه روی سرنوشت مردم بیدفاع افغانستان

مداخلات نظامی تا معاملات پنهانی

کشورهای همسایه روی سرنوشت مردم بیدفاع افغانستان

 

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینسو درافغانستان  شعله ور ساخته اند، اکنون بدور از تصور نخواهد بود که در چشم انداز های بعدی، عبورشعله های سوزان آن از سرحدات کشورما بسوی کشورهای همسایه، چون اژده هایی دهن بازخواهندکرد.

اینبار با تکرار تاریخ  گذشته ی چهار تاق وچهار مدنیت، بجای انتقال مدنیت از قلب آسیا، انتقال آتش به چهار سمت و سو در مسیر شاهراه ابریشم، باعبوراز سیحون وجیحون از اکسوس تا اندوس همچنان درغرب وشرق کشورما زبانه خواهد کشید.

به تصور برنامه سازان غربی، با حریق این مدنیتهای باستانی وثروتهای ملی، امواج غیر قابل کنترول آن در مناطق مرکزی آسیا، استراتیژی بازیگران بزرگ جهانی را به ثمر خواهد رسانید.

باآنکه ازنگاه جغرافیه ی تاریخی،کشورهای همسرحد وهمجوار،گهواره سنتی مردم افغانستان را تشکیل میدهند، مگرباتوجه به چرخش نامیمون تاریخ در دوران آغازین جنگهای تحمیلی برافغانستان از یکسو قدرتهای بزرگ با فعال ساختن چرخه های جنگ نیابتی وایجاد گروه های بنیادگرا وافراطیون مذهبی درخاک پاکستان واز سویی تشکیل ،تسلیح وتمویل تنظیمهای هشتگانه ی اجیر شده در کشور ایران، به جنگ کشاندن پای ارتش سرخ شوروی وقت درافغانستان به بربادی هستی وفرهنگ تاریخی این کشورتا لبه ی پرتگاه سقوط منجرگردید که در اثرات مشهود آن شکست وفروپاشی اتحاد شوروی را نمیتوان نادیده گرفت. تا اینکه دوام این جنگهای رقابتی ونیابتی درمنطقه باعث پیروزی قدرتهای ذیدخل وجاگزینی قوتهای متخاصم درافغانستان وتبدیل کشورما به مرکزجولانگاه تروریزم جهانی گردیده که درنتیجه باتخریب ساختارهای اقتصادی،سیستم زراعتی وصنعتی، مردم درحال فلاکت وبدبختی،بیکاری ،بیماری فقر،جهل ومرض خانه جنگی  وهزاران مظلومیت ومحرومیت بسر برده، در چنگال استبداد، ارتجاع وظلم وستم طبقاتی، تبعیضات وتعصبات قومی، جنسیتی ،مذهبی وستم عاملین استعمار، بسختی  ومحرومیت از ابتدایی ترین حقوق انسانی نفس میکشند.

 تشدید مستدام جنگ ،تعمیل تیوریهای شیطانی و بازیهای دهه ی هشتاد ونود میلادی اینبار فضای مناطق برونمرزی اطراف افغانستان را درمواجهه با تهدید آتش جنگ از افغانستان مکدر و متأثر خواهد ساخت. آتشی، که در نتیجه ي مداخلات نظامی کشورهای همسایه در دهه ی هشتاد ونود میلادی ومعاملات پنهانی وآشکار آنها با تیمهای سیاسی تحت الحمایه ی خود در قدرت ونیز با گروه های جنگی وجهادی مشتعل گردید وپس ازآن در فاز بعدی جنگ، یعنی سی سال اخیر بی تفاوتی کشورهای همسایه نسبت به سرنوشت جانکاه مردم افغانستان در واقع چراغ سبزهمسایگان درتشدید بحران واشغال افغانستان در واقع پامال نمودن حقوق وارزشهای حسن همجواری تلقی میشود.

 پاکستان که در قالب استراتیژی جنگی وبطور مصنوعی ایجاد گردیده است، دوام بقای خود را درنوکری به قدرتهای استعماری وادامه جنگ نیابتی درافغانستان میداند.

اما، سیاست مجهول ومواضع مبهم دولتهای روسیه، ایران وکشورچین، پيرامون سرنوشت خونبار مردم افغانستان سوال بر انگیز است؟

 بنابرآن مطابق به ضرب المثل مشهور باید گفت این برف بر سر هربام خواهد بارید واشتر مصسبت پشت هردروازه خواهد خوابید. زیرا اهداف استراتیژی وچرخه ی جنگ استعماری درافغانستان ومنطقه برای همسایگان وجهانیان اظهر من الشمس است، که عدم توقف جنگ وگسترش آن در منطقه ملتهای افغانستان ومنطقه را قربانی انتقال آتش به کشورهای همسایه خواهد نمود.

     درصورت بروزچنین اتفاقات ناخواسته، بقول مولانای بزرگ:

برمکافات عمل چون نگروی؟
هرچه میکاری همان خود بدروی

بنابران به باور این قلم، حل وفصل اوضاع افغانستان از طریق سیاسی، بخاطر صلح و آرامش میهن ما ومنطقه وجلوگیری ازوقوع جنگ وگسترش آن درمنطقه، نیازمند یک طرح حل صلح آمیز وجامع میباشد، که در گام نخست اجماع گسترده ملی، درقدم دوم جمع آمد بزرگ منطقوی ودرمرحله سوم مذاکرات وسیع جهانی با مشارکت نماینده گان جامعه جهانی و قدرتهای ذیدخل بطور علنی،آزاد وعادلانه، برپایه ی منافع علیای مردم افغانستان، منطقه وقدرتهای ذیدخل، با تضمین قوی وبا اعتبار صلح وامنیت درافغانستان میباشد.

درحالیکه اکنون با تغیير بیسابقه ی فضای جیوپلتیک جهانی وچرخش معکوس بازیهای بزرگ، بحران درونی پاکستان وربط دادن کذایی آن به اوضاع افغانستان، درگیری روسیه در جنگ اوکراین وگرفتاری ایران درشرق میانه،همچنان بازیهای اقتصادی چین در منطقه، زمینه ساز فرصتهای بزرگ استراتیژی قدرتهای متخاصم درآسیا خواهد بود که افغانستان را بمرکزتروریزم، تولید افراطیت وکارگاه آتشزای جنگی مبدل ساخته، درصورت وقوع جنگها، بادرد ودریغ که هیزم آن مردم بیدفاع افغانستان وگروه های پرتاب شده ازخارج کشور بوده و شعله های آتش آن تا به کشورهای همسایه افغانستان زبانه خواهد کشید. زیرا معلوم است که در جنگ قدرتها، عساکر و مردم بی گناه ملکی کشته میشوند.

با وجودی که درسهای تاریخی وتجارب تلخ روسیه از حضورپر رنگ نظامی وچگونگی بازگشت لشکر جنگی آنها درمعامله با قدرتهای ذیدخل و مخالفین داخلی دولت افغانستان ورهایی افغانستان همسایه در چنگال تروریزم و پرکردن خلای ایجاد شده ی بلاک شرق بوسیله قوتهای نظامی غربی درافغانستان بیاد ماندنی وغیر قابل فراموشی بوده، با آنهم نتایج اینگونه تجارب تلخ تاریخی شاید از نظر آنها بازتاب چندانی نداشته؛ ازطرفی هم بنظر میرسد که گویا استراتیژی غرب درمنطقه نیز ظاهراً زمانگیرشده؛ ولی نکته ی مهم این است که با وجود برقراری آرامش وتأمین امنیت درمنطقه، اما گمانه های آرامش قبل از توفان درقلب آسیای پرتپش، پروسه ی تحرکات سیاسی اوپراتیفی وبروز جنگهای احتمالی دور از تصور نبوده؛ بدلیل اینکه زیر مجموعه جنگی از طریق پاکستان ودیگرمناطق آسیا قابل پیشبینی میباشد.

با آنکه پاکستان موقف قبلی چهل سال پیش وزمان برژنسکی دوست قدیمی خود را درخواب هم نخواهد دید؛ مگر اینبار بیداری وهمبستگی مردم افغانستان در هماهنگی با کشورهای همسایه که داد از منافع خود وحسن همجواری درافغانستان میزنند، لازمه ی همکاری مشترک نیرومند درمقابل دسایس مداخله گرانه پاکستان وحامیانش میباشد واین گزینه ایست که دست پاکستان وحامیانش را از افغانستان کوتاه خواهد ساخت.

از سوی دیگر کسانی که درافغانستان شکست را به امریکا نسبت میدهند صرفنظر از مسایل دیپلوماتیک، درواقع آگاهانه ونا آگاهانه بروی واقعیتهای اوضاع آن زمان پرده پوشی نموده  زیرا که با ایالات متحده وناتو کدام قدرت جنگی مستقیماً مقابله نظامی نکرده است که منجر به شکست آن میگردید. ابرقدرتی که تمام اختیارات یک کشور را در قبضه خود داشته باشد آیا برای خودش شکست تلقی میشود؟

بلکه سوال درینجاست وقتیکه امریکا با جابجا نمودن نیروهای نیابتی خود درافغانستان دردفاع از منافع خود وتحقق استراتیژی آن باقوت بیشترتلاش صورت گیرد این چگونه شکست خواهد بود؟

آیا آویزان شدن صدها نفر هموطن ما به بال طیاره بمنظور نجات از خطر جانی هم شکست امریکا را نشان میدهد ؟؟ آیا تبدیل شدن افغانستان بمرکز تروریزم جهانی وتولید گروهای تروریستی در زمان جمهوری قلابی داکترغنی نیز بیانگر شکست امریکا میباشد ؟؟؟؟؟ آیا تشدید فقر، بیکاری، بیماری، مرض، جهل، محرومیت وانواع ستم درافغانستان بشکست امریکا محسوب میشود؟

 که نخیر بانظرداشت خصلت ذاتی قدرتهای بزرگ استعماری چنین نیست؛ بلکه  برعکس نسبت به تلاش نیروهای خودی، نیروهای زرخرید نیابتی بیشتراز منافع آن درافغانستان دفاع نموده واستراتیژی آن به پیش میرود . مسلماًهرقدرتی که هر وقت بخواهد بارها بدون اجازه دیگران وبمیل خود در کشوردیگری لشکر کشی ولشکر بری کند چگونه میتوان شکست را به آن نسبت داد؟؟

مبرهن است که پس از جنگ دوم جهانی قدرتهای بزرگ استعماری چرخش کلاسیک جنگ را با دو سلاح بزرگ وسود آور، یعنی بکار گیری واستفاده ابزاری ازکلمات دموکراسی ومذهب عوض نمودند. با بدست گرفتن این دو سلاح و داشتن لشکر نیابتی واجیر شده ی نظامی وتبلیغاتی خویش توده ها را اغوا نموده واستراتیژی بازیگران جهانی را به ثمر میرسانند.

با آنکه کشور های همسایه تحولات سیاسی منطقه وبخصوص افغانستان را کماکان وبطور مستدام زیر نظر داشته اند، مگر معاملات وتفاهمات پشت پرده نمیتواند پاسخگوی سرنوشت ومنافع خلقهای ستمدیده ی این کشورباشد.

 بنابرآن با تاکید برین موضوع که هرگونه بی تفاوتی دربرابر ملت هردم شهید افغانستان وکم بها دادن جامعه ی جهانی وهمسایگان افغانستان به سرنوشت توده های میلیونی این کشور بهترین فرصت ها را از کشورها ونهادهای یاد شده خواهند گرفت. زیرا که آماده سازی لشکر جنگی بمنظور انتقال آتش جنگ جبراً جوانان کشوررا بخاطر لقمه نانی وارد سخت ترین و صعب ترین جبهات جنگی نموده جانهای شیرین شان درخطرجنگ های ظالمانه وغیرعادلانه قرار خواهدگرفت.

آنگاه اگر دولتهای همسایه نتوانند برسر شعله های آتش جهانسوز اين جنگ؛ آبی بریزند ونسبت به سرنوشت انسان درکشورهمسایه بی تفاوت بمانند دورنخواهد بود که ثمر تلخ آن را خود خواهند چشید وبا جفا نمودن به ملت مظلوم افغانستان دربرابرتاریخ وشهروندان کشورهای خود وتاریخ پاسخگوی خواهند بود.

 زیرا این کشور ها با دنبال نمودن تنها منافع خود در افغانستان که در طی نیم قرن گذشته نتوانستند آتش جنگ را خاموش سازند، اکنون در صورت بروز درگیری، زبانه های آتش جنگ درافغانستان، مناطق برونمرزی کشور را نیزاحوال گيری(!) خواهد نمود.

به باور این قلم اوضاع افغانستان مستلزم یک راه حل سیاسی وصلح آمیز بوده، که بايست، در سطح عمومی با همصدایی وهمبستگی ملی وجهانی؛ احترام به ارزشهای مقام والای انسانی؛ برخورداراز گزینه های مبارزه مسالمت آمیز؛ با تفاهم ملی حل وفصل گردد.

 بنابرآن صلح وآرامش درافغانستان ونجات کشور از بد بختی، مستلزم توجه دقیق وعادلانه ی کشورهای همساییه ی افغانستان در پیوند نا گسستنی با مردم افغانستان ونماینده گان روشنگرا وفرزندان رسالتمند، متعهد ،دلسوز، صدیق وباورمند مردم بوده، که با اولویت بخشیدن منافع جمعی منافع همگانی تأمین گردد.

با عرض حرمت

عبدالوکیل کوچی

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه