ژاژ خاﯾﯽ های آلوده با کینه توزی

 

غفار عریف

 

 

ژاژ خاﯾﯽ های آلوده با کینه توزی 

 

 

 

حرف های سلیمان لایق ، آن شعبده باز سیاسی شناخته شده و (بهو)(1) آخر زمان میهن مانرا که به تاریخ 2008-09- 3 و 2008-09-11 (روز چهار شنبه مورخ 13-6-1387 و روز پنجشنبه مورخ 21-6-1387 خورشیدی ) به پای میز مصاحبه با تلویزون آریانا در کابل افغانستان نشسته بود شنیدم و دیدم که ایشان با چه بیشرمی و لجام گسیختگی خاصه حالت روانی برهم و درهم خودش با سقوط در لجنزار دروغگویی و شایعه پراگنی به داوری های سخیف و دور از واقعیت میپردازد.

پیش از این رادیوی مکار و مفتن بی بی سی نیز با نیات شوم و پر از فتنه و نیرنگ ، از سلیمان لایق دعوت به عمل آروده بود تا بساط دروغگویی و مکروب خودخواهی خود را پهن سازد. متصدی برنامه پشتو به اساس سناریوی از قبل توافق شده با طرح پرسش های قالبی و دریافت پاسخ های فرمایشی ، تلاش ورزید تا با پاشیدن خاک سیاه بر روی واقعیت ها از خمیر فطیر ، نان ترش بپزد و آنرا به خورد مردم بدهد .

و اما به همه اگاهان سیاسی واقعیت نگر مانند آفتاب روشن است که تعدادی از چهره های بدنام و معامله گر سیاسی از قماش سلیمان لایق که در جریان سال های حاکمیت ح.د.خ.ا بازیگران سوال برانگیز عرصه سیاست بودند ، هرگز و هیچ وقت پابندی اخلاقی به قول و قرار حزبی و سازمانی خود نداشتند ، کنون با مکاره گی در گفتگو های رنگ باخته و فاقد محتوا در صدد آن برآمده اند تا با استفاده از ابزارهای کور و کتمان حقایق ، نقش مخرب و مرگ آفرین خویش را در شکل گیری حوادث دلخراش و تکاندهنده تا سرحد سقوط در گدال بدبختی ماست مالی کنند.

سنگی و گیاهی که در او خاصیتی هست

از آدمی به که در او منفعتی نیست

سلیمان لایق در مصاحبه با تلویزیون آریانا افغانستان چنان وانمود ساخت که گویا شادروان ببرک کارمل با خروج قوایی شوروی از افغانستان  مخالف بود!

در اینجا کافی دانسته میشود که صرف بخشی از حرف های سلطان علی کشمند عضو دفتر سیاسی ح.د.خ.ا و صدرعظم جمهوری دموکراتیک افغانستان را که در برنامه های بی بی سی (افغانستان در قرن بیستم) ابراز داشته و جز هیات مذاکره کننده با گرباچف (نوامبر 1985) بود، نقل گردد :

" سوال : میگویند در همین صحبت گرباچف گویا چنین معلوم میشد که با نظریات کارمل موافق نیست و حتیِ پیشنهاد اش را در مورد یک ملاقات خصوصی رد کرد ؟

جواب : تا جاییکه من شاهد ملاقات بودم ، در یک فضایی بسیار خوب پایان یافت و صحبت ها بسیار صریح و روشن مطرح میشد کارمل هم با صراحت تمام نظریات خود را مطرح کرد و همچنین گورباچف بیشتر روی مسایل جهانی جلوگیری از جنگ ، از یک جنگ هسته ای و حل مسایل جهانی زیاد صحبت کرد . این طور چیزی معلوم نشد که دلیل براین امر باشد . این بیشتر افواهات بود و شایعات بعدی است . بعضی ها صحبت های کردند بخاطر موضع های شخصی خود و حقیقت ندارد ؟

سوال : میشود بگویید در این جلسه سخنان آقای کارمل چه بود ؟

جواب : سخنان کارمل تمام مطالبی است که بعد از این جلسه به عنوان تز های ده گانه کارمل که بسیار مشهور است نشر شد ، اعلام شد و انعکاس یافت .کارمل در همان زمان طرفدار نرمش جدی بود و خواستار حل مساله از طریق صلح آمیز بود .

سوال : و این که میگوییند کارمل نمیخواست نیروی شوروی خارج شود ؟

جواب : نه ! این حقیقت ندارد . اصلاَُِ  در انجا اشاراتی به عمل آمد و مساله با صراحت و بسیار وسیع مطرح نشد ،به بحث گذاشته نشد ، بحث بسیارطولانی نشد که اظهار نظر های زیادی در این مورد  صورت بگیرد..."(2)

بلی ! خواننده عزیز ! آیا میشود از کسی که در زنده گی سیاسی خود چه در اوج قدرت و چه پس از آن همیشه سیاه بوده  و با توطــَه و معامله گری ، به خاطر رسیدن به مناصب بلند دولتی و مدارج عالی حزبی ، معیار های اخلاق سیاسی را زیر پا گذاشته ، جز دروغ بافی و تهمت زنی ، چیزی دیگری را انتظار داشت ؟

به یقین که نه !

احسان طبری نگاشته است :

" دو فرومایه گی را هرگز نمیتوان بخشید :

 1-   فرومایگی خدمت به  منافع خود علیه جامعه .

2- فرومایگی خدمت به ستمگران و تاراجگران تاریخ ، علیه عدالت و حقیقت .

 این دو فرومایگی ، در سرشت خود یکی است ، یعنی ازخوی جانورانه و سفله بهره کشان جامعه ، و چاکران ، چاکران چاکرانشان سر چشمه میگیرد و کمترین اعتنایی به فضیلت انسانی و مسولیت شهروندی و تعهد میهنی ندارد :

این فرومایگان گاه از روی دغلی و پلیدی ، گاه از روی تسلیم بی صفتانه در قبال امواج حوادث ، گاه از روی ترس ، بهر جهت پای در پارگین میگذارند و جمعی را با خود همراه میکشند . ممکن است حامل تسلیم شخص را در دید گان در خور ترحم سازد ولی این ترحم ، از فرومایگی و زیان پراگنی عملش ، از تاثیر عینی عملش نمیکاهد " (3)

آری ! خواننده عزیز!

این دگر عادت سفله گان زمانه شده که با تهمت بستن ها  و چسپیدن به استنباط های نادرست و با تکیه به حربه دروغگویی و خیال پردازی های مغرضانه و داوری های واهی ، جهت توجیه  امیال ناشریفانه خویش کلیه سجایای انسانی را زیر پا کند و با یاوه سرایی های دون صفتانه و قلم فرسایی های نا بخردانه و با بر چسپ های مصنوعی و پوشیدن جامه تزویر ، چهره کریه و نکبت بار خود را رنگ کرده به نمایش بگذارد . این دسته افراد در طول حیات سیاسی خویش میان نیرو های سالم اندیش نهال دشمنی ، کینه توزی و تعصب را غرس کرده و در ریشه آن نیات پلید و طاغوتی خود را پنهان ساخته است ، طبعاَ با این عملکرد مورد انزجار عمیق حقیقت پرستان قرار گرفته و در فرجام به علت خود خواهی ها و خود پسندی ها در بدنامی سقوط نموده اند .

 زنده گی ستم پیشه گان تاریخ و دروغگویان زمانه پایان ذلت باری دارد !

" ارجاسب دروغ پرست با شمشیر اسفندیار دو نیم شد "

و اما اینکه حامل اصلی ناکامی سیاست  مصالحه ملی و سقوط حاکمیت چه چیزها و چه کسانی بوده اند ، اندکی قابل تِامل دانسته میشود:

پیش از هر چیزی دیگر لازم به تذکار است که از همان نخستین روز های پس از تاریخ 7-2-1357 تا سقوط حاکمیت شماری افراد و اشخاص  بی قدر و بی اعتبار در درون جامعه ، در دستگاه دولت و در تشکیلات ح.د.خ.ا کم نبود که متوجه وزنهَ پله های قپان بودند و مانند ماش به جانبی میلولیدند که بتواند چند صباحی منافع فردی و ازمندانه خود را تضمین کنند . تعدادی از انسان های بی خاصیت که از عزت نفس و وجدان منزه و جان پاک آدمی ، ذره یی در ضمیر و مغزشان سراغ نمیشد ، در سکان های قدرت حزبی و دولتی اخذ موقع کردند و به منظور دست یابی به امیال ناشایسته خویش جنایات نابخشودنی را مرتکب شدند.

در کتگوری اشخاص یاد شده یکی هم سلیمان لایق بود که چوکی وزارت رادیو تلویزیون را تصاحب نموده و در همکاری با بارق شفیعی وزیر اطلاعات کلتور ، با سازماندهی و برپای پروگرام های نمایشی رقص و آواز ،خلاف عرف و عادات معمول در جامعه  سر آغاز" انقلاب فرهنگی و هنری " را به پیش گاه" رهبر کبیر انقلاب  نابغه شرق" تبریک گفتند . این خوش خدمتی پر از حقارت تا آن سرحد به پیش رفت که سلیمان لایق حاضر گردید تا موی سر نور محمد ترکی را ریش سفید گویان شانه زند و بوت های حفیظ الله امین را پالش دهد و در جنایات تکاندهنده انها بر ضد مردم و وطن شرکت ورزد ، لیکن دست بوسی ها و پا بوسی ها کارگر واقع نه افتیدند. تا اینکه نه بر پایهَ پابندی به اعتقاد ها ، باور ها  و اندیشه ها و یا ضدیت با سیاست ها وعملکرد ضد انسانی و ضد میهنی رهبران حزبی-دولتی ، بل به  علت جور نیامدن بر سر تقسیم غنایم به غنیمت گرفته شده به زندانش کشیدند. بعد از شش جدی 1358 از حبس آزاد شد و مورد عفو و تفقد قرار گرفت و به منصب وزارت اقوام و قبایل رسید و بدین گونه از مطرود شدن نجات یافت. ولی به حکم عادلانه تاریخ هیچ تردیدی وجود ندارد که روزی جایش در زباله دان تفاله های گندیده نباشد و کیفر گناهانش را نبیند .

سلیمان لایق خوب میداند :

همان گونه که پس از تاریخ  7-2-1357 اعمال و حرکات شوونیستی ، افکار فاشیستی ، ماجراجویهای تواَم با انقلابی گری ، طرزتفکر ماکیولیستی ، خشونت ، استبداد فردی و گروهی...برخرد

جمعی ، تفکر سالم و اراده اکثریت غلبه حاصل کرد و در اندک مدت مسیر تحولات را به انحراف کشانید و با برخورد های غلط و خیانت بار به مسایل اجتماعی و نادیده گرفتن واقعیت عینی جامعه ، در سراسر کشور سایه وحشت مستولی گردید. به همین سان بعد از کودتا ننگین 14-2-1365 نیز سیاست سرکوب گرانه دوران ترکی – امین از سرگرفته شد . کار برد خشونت ، زور گویی ، اختناق ، یکه تازی ، بی اصولیتی ، تهدید ، تخویف  ،تعقیب و پیگرد ، بازداشت و به زندان انداختن در حزب و دولت  بار دگر رونق یافت . اولین اقدام رهبران کودتایی در حزب و دولت ، تصفیهَ وسیع و اخراج دسته جمعی مخالفین کودتا بود که توانستند با این ترفند صدای معترضین را به زور برچه در گلو خفه سازند و اردوی عظیم ای از بیکاران شامل کارمندان ملکی و نظامی و کادر های حرفوی حزب بوجود اورند . به تعقیب این پروسه رهبری حزبی و دولتی سرمست از باده قدرت ، شروع به روبیدن و تکانیدن خوش خدمتانی کردند که فعالیت های فرکسونی آنها در همدستی با چند مشاور فاسد و رشوت خوار روسی در موفقیت کودتا وبه قدرت رسانیدن کودتا چیان نقش بزرگی را ایفا نموده بودند.

" در کلیه حوادث ناهنجار ، در هر دو رویداد (پس از 7-2-1357 و بعد از 14-2-1365 ) سلیمان لایق چهره مطرح بود"

یک عده افراد پر عقده در دفتر سیاسی ح.د.خ.ا  با انگیزه های ذهنی گرانه و ماهیت خرابکارانه درمقابل رقبای سیاسی خویش روحیه انتقام گیری را دنبال کردند.

خودخواهی ، جاه طلبی ، گروه بندی ، رفاقت بازی ، محل پرستی ، عصبیت قومی ، برتری جویی لسانی و قبیلوی تواَم با دسیسه سازی ، توطــَه چینی ، خدعه و نیرنگ ، انعطاف ناپذیری و تحمیل امیال بزرگ منشانه شخصی بر دیگران با چسپیدن به حَربه تفتین ، افترا ، دروغ و لاف زنی نسبت  به مصالح علیای کشور و منافع مردم و همچنان رعایت اصول زرین حزبی دست بالا پیدا کردند.

بنابرآن سلیمان لایق مکار نمیتواند با چم و خم کردن نیمی از بدنش و با لفاظی های گمراه کننده و سخنان میان تهی واقعیت ها را وارونه جلوه دهد و قیافه عالمانه بخود بگیرد.

نباید نهادن دل اندر فریب

که هست از پس هر فرازی نشیب

سخن مشنو از مرد افسون منش

که با جان تیره بود بد کنش

و حال بایست به چند کتاب مراجعه صورت گیرد تا ماهیت حرف های زشت لایق دروغگو برملا

گردد:

1-  پروفیسور محمود قارییف مشاور ارشد نظامی نجیب الله در اثر خود زیر عنوان " افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی " ترجمه عزیز آرینفر ، مشکلات در تطبیق مشی مصالحه ملی را اینگونه ارزیابی نموده است :

" مگر تحقق عملی مشی مصالحه ملی تنها در صورت بر داشتن  گامهای همانند از جانب مقابل ممکن بود. در حالیکه مخالفین با ارزیابی مشی آشتی ملی و آتش بس به عنوان ضعف حکومت نه تنها پیشنهاد مصالحه را نپذیرفتند ، بلکه اشکارا اعلام نیز داشتند که مبارزه با " رژیم کمونیستی " را تا نابودی کامل آن با شدت پی خواهند گرفت.... ص 56-96 ".

2- گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در اثر خود تحت نام " دسایس پنهان  چهره های عریان"  نگاشته است :

" در جریان گفتگو ها با هیئت های پاکستان ، عربستان سعودی ، ایران ، عراق ، لیبیا و سازمان الفتح دریافتم که مسکو و کابل هر دو برای حل بحران افغانستان ، خواهان مذاکره و تشکیل حکومت ائتلافی اند. همچنان از چینل های گوناگون پیام های شخصی نجیب به ما رسید. ولی خان رهبر حزب عوامی ملی پاکستان در همین راستا غرض ملاقات به خانه ام آمد. بر این تاکید داشت که به وساطت او، مذاکرات با نجیب را آغاز کنیم . پیام های ارسالی بدست بعضی از میانجیگران  حاکی از آن بود که گویا نجیب به این راضی شده که بخاطر تشکیل حکومت موقت از قدرت دست بردارد ، مگر این کار را زمانی میکند که  بالمواجه با من ببیند .

باری در پیغامی چنین گفته بود : حکمتیار را به حیث برادر بزرگ میپذیریم و ده وزارت خانه مهم کابینه را خودش انتخاب نماید . و این پیام را پنج روز قبل از استعفایش فرستاد که اگر شما با حکومت ائتلافی موافقه نگردید ، آنگه خواهید دید که ما قدرت را به چه کسی میسپاریم ؟ این مطلب را هم گفته بود که در نتیجه مخالفت با حکومت ائتلافی اگر ظاهر شاه روی صحنه آمد مسولیت آن به دوش حکمتیار خواهد بود.

با هیئت های نجیب در لیبی و عراق نیز دیدار های صورت گرفت. از جانب ما کریاب و غیرت بهیر و از جانب آنها در مذاکرات بغداد یعقوبی ، سلیمان لایق ، وطنجار ، و کاویانی و در مذاکرات طرابلس سلیمان لایق و کاویانی ، نمایندگی میکردند.

 اصرار انها در تمام این دیدارها و رفت آمد ها فقط یک مساله بود : تشکیل حکومت ائتلافی میان آنها و حزب اسلامی ، بدیهی است که از جانب ما نیز همواره یک جواب اراَه میشد و آن اینکه قدرت به حکومت موقت غیر ائتلافی انتقال یابد ، سپس  انتخابات برگزار شود و اعضای حزب وطن صرف به امتیاز عفو عمومی اکتفا نماییند ..."

3- فلیپ کاروین در کتاب " سرنوشت غم انگیز در افغانستان " ترجمه حکیم سروری ، رویداد های کناره گیری نجیب الله از قدرت و فرار نافرجام او را بصورت بسیار مشرح نگاشته که با مطالعه آن میشود، علت یاوه سرایی ها و حقه بازی های سلیمان لایق  را فهمید . به ویژه مطالب مندرج در برگه های (160-168) طشت رسوایی سلیمان لایق را از بام می اندازد .

سلیمان لایق با مصاحبه خویش در تلویزیون آریانا افغانستان در کابل عملاُ ثابت ساخت که پیرو مکتب سوفسطایی گری بوده و با تکیه به فرهنگ سوفسطایی حیات بسر میبرد.

دفاتر محلی موسسهَ ملل متحد در اجرای بسا کار های ناروا به آدم های شارلتان ضرورت دارد بدین لحاظ استخدام و به کار گماری سلیمان لایق چهره شرمسار تاریخ معاصر ا فغانستان به همین اساس صورت گرفته است .