در سوگ درگذشت قادر فرخ
غفار عریف
در سوگ درگذشت قادر فرخ
سوگ اندر سوگ
حافظ ز غم از گریه نپرداخت بخنده
ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست
خانواده ی هنر و فرهنگ سرزمینم سوگوار است؛ همه ی همشهری هایم سوگوارند!
هیچ روزی نیست، که در آن ستم آباد:
ستمکاری، ستم پروری، ستم اندیشی ستمگران، از فرزندان سرزمین خورشید کین خواهی نکند و از شمار همشهریان، یکان یکان و چیده چیده به کام نیستی سپاریده نشود و خانواده ها را در اندوه از دست رفتن عزیزان شان ننشاند.
غم بالای غم، تا هنوز در خانواده ی هنر و فرهنگ سرزمین خورشید، گلیم ماتم درگذشت غم انگیز " آصف جلالی " هموار است؛ کنون کشتی نشینان اقیانوس هنر و فرهنگ و همه ی هنر دوستان در سوگ درگذشت غم انگیز " قادر فرخ " بر گلیم ماتم نشستند و آب دیده ریختند.
" فرخ " رفت و باز نمی گردد؛ اما تا درازی تاریخ در ژرفای قلب و خاطره ی مردم سرزمینش، جایگاه شایسته ای را از آن خود ساخته بود.