خصم جهان نمی شرمد
خصم جهان نمی شرمد
جهان تبه شد خصم جهان نمی شرمد
فلک زبازییُ باز یگران نمی شرمد
زجویهای پراز خون کشتگان زمین
نگاه خیره سر آ سمان نمی شرمد
گلان در آتش توفان کینه پر پر شد
چمن بسوخته وباد خزان نمی شرمد
بدام فتنه ، فتا دست مرغکان چمن
بهیمه از قفس خونچکان نمی شرمد
زپاره پاره تن کشته های غرقه بخون
درنده از رمه نیمه جان نمی شرمد
ز عا جزان فتاده به دا م شیطا نی
نگاه خیره سری خصم آن نمی شرمد
یگا نه راه نجا ت اتحاد آد مها ست
وگرنه دد منش از آدمان نمی شر مد
عبدالوکیل کوچی