بازهم وحدت

بازهم وحدت

از رفیقان  دور بودن، نا روا ست

زیر پا کردن هدف را، نا بجا ست

دورسنجیدن ز همد یگر، خطا ست

آب پاره، باز باهم ، آشنا  ست

پس چه شدآب پاره ها یا سنگ  شد

کو کجا شد، پا رچه های سنگها ؟

یا چو نای و نی شدیم از هم جدا

کز جدایی سر کنیم یا  شکوه ها

گیرم از بی حاصلی ها خسته یی

حق بجا نب هم اگر باشی، جفا ست

آن  شنید ستی که در اصول رزم

پل شدن بررهروان اسلوب ماست

نقد کردن سا  لها بر د یگرا ن

چیست حاصل در پی این ما جرا

کور خود ، بینا ی  مردم تا بکی

حا صلی آن چیست؟ اندر دست ما

نا م  میهن  گفته،  گفته شد  تبه

بیشتر  د ا نی  ز من  بهتر  بجا

یک عمر مصروف  کار  با همی

پس بگویید ا شتبا ها در کجا ست

د ر  تیوری ،  پیشتا ز وحد تیم

در عمل بازی به حرف جمله ها

گر بخوا هی صد کتا ب اتحاد

می نو یسند  فیلسو فان از وفا

لیک یک ذره هم ازموضع خویش

کی کنند از خود گذ شت  وز ا دعا

مردم  و خاک وطن  بر باد شد

دوست داران و طن ، از هم  جدا

خواست تاریخ وطن ازماچه هست

آنچه هست که آ نچنان نیستیم  ما

حکم تاریخ است وحد ت ای رفیق

غیر از آن محکوم  تاریخ ایم  ما

غیر از آن  محکوم  تاریخیم  ما

با عرض حرمت