خط بطلان
خط بطلان
گر بسته نکردید کمر در شکن ما
ویرانه نسازید دیگر این وطن ما
تا چند کشید بهر خدا، این خط بطلان
بر مذهب و آئین و به کیش و سنن ما
کشتید و ربودید همه هستی اين خاک
با وصف زنید مشت و لگد بر دهن ما
کفاره ی کردار شما هاست که زینهار
هر اجنبی چون گرگ درد پیرهن ما
از جور شما ددمنشان تاب و توان رفت
خشکیده رگ و ريشه ی خون در بدن ما
با عزم نماز گر بشتابیم سوی مسجد
فی الفور و به سرعت بربائید چپن ما
گیرید و بگوئید بده پول و رها شو
یا همچو جلادی بزنید سر ز تن ما
در غارت و تاراج ز بس چابک و تیزید
حتی که برید از ته گور هم کفن ما
صد تیر جفا بر دل ما خورده ز طالب
زخم دگر افزوده به زخم کهن ما
این دد صفتان بار دیگر باز خدایا
بر بسته کمرشان ز پی گم شدن ما
این خیره سران ره نبرند سوی حقیقت
بنگر که چسان گشته همه اهرمن ما
بیجاست توقع ز چنین مردم وحشی
گماشته چه باشد که بداند سخن ما
ای یار برو سوی وطن باری گذر کن!
آبی بريز از اشک به بیت الحزن ما
درميهن ما حرف زانصاف ووفا نيست
افسرده شوی آئی ، گر از انجمن ما
بیداد و ستم واعظی تا چند به ما رفت
ثبت است چنین فاجعه اندر زمن ما
زبیر واعظی
Said Zobair Waezi