نای ونیستان
نای ونیستان
یاد آن نای و نیستان و نوای من وتو
یاد آن وعده و پیمان و فای من وتو
یاد آن گلشن زیبا که به آن زیبایی
بود مرغان سحر نغمه سرای من وتو
یاد آن ساقی وآن شمع و یاران قدیم
یاد بزمِ طربِ عشق و هوای من وتو
یاد آن همسفری نیمه ره راه دراز
یاد غمها ی جدایی و جفای من و تو
جای آن داشت اگرمن وتو«ما» می بودیم
فارغ ازمخمصه ی چون و چرای من وتو
چه شدآن عشق گرانمایه واهداف بزرگ
چه شد آن وعده و پیمان وفای من وتو
چه شد آن همسفر قله و راه خم و پیچ
چه شد آن جاذبه ی لطف عطای من وتو
چه شد آن حرمت ایثار و فدا کاریها
که هزاران سروجان گشت فدای من وتو
کو همان نور که تابد به سر این گلشن
کونسیمی که وزد خوش بسرای من وتو
تا که باشیم چنین در گرو فاصله ها
نشود حاصل ازاین رنج دوای من وتو
دشمن ازداخل و خارج بکمین افتادست
تا کشاند پیء هر حادثه پای من وتو
آمد و رفتن هرکس بمرادِ خویش است
عزم بیگانه نباشد به رضای من وتو
من وتو تا نشویم « ما » نباشیم آزاد
با همی صرف بود رمز بقای من وتو
تا نگردیم یکی همدل وهمره نشویم
هیچ گاه چرخ نگردد به ندای من وتو
ای خوش آندم که شب تیره به پایان آید
تا که خورشید بتابد به فضای من وتو
عبدالو کیل کوچی