هنرمعماری در افغانستان

نوشته کریم پوپل

                                                                                                                

 

          هنرمعماری در افغانستان 

  Architecture

معمارییکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه میباشد. این هنر  نماد مناسبی برای مطالعهفرهنگآن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. یا معماری هنر و فن  ساختن بناها , راه , میدان , تونل, کانال , فابریکات, پارکها وغیره میباشد. که غرض سهولت برای زندگی بشری  و سایر جانداران اعمار می گردد. معماری کشور افغانستان دارای سبک خاص افغانی بوده که توسط طراح معماری یا مهندس طرح گردیده است.. در معماری افغانی یک فاصله یا مرز بین هنر ,معماری, مهندسی وجود دارد.   معماری در افغانستان از شهر بخدی آغاز گردیده  وپس از در تقاطع هنر معماری هندی  چینائی یونانی عربی و اروپائی  بخود اشکال و انواع مختلف معماری را بخود گرفته است. که در غنا معماری کشور افزوده شده است.  با شکوهترین دوره معماری در افغانستان دوره یونانیان باختری , کوشانیان  , تیموریان , غزنوییان , غوریان , امانی ظاهر خان و حامد کرزی  میبباشد. از قرن 18 ببعد معمولاً معماری اروپائی در افغانستان مروج گردید. کنون سبک معماری هندی  ایرانی و اروپائی مروج گردیده است. که در زیبائی شهرهای افغانستان افزوده است.در معماری سه اصل  یعنی استحکام، کارائی و زیباییخیلی مهم است  . معماری خاص و تیبیک افغانی را در نورستان , بلخ وآطراف آن , شهر کهنه کابل  خانه های سنگی سالنگ ها و هرات دیده میتوانید که هنوز دست ناخورده است و مطابق به آب هوا  و محیط  طبیعی و اجتماعی آن  ساخته شده است.

darlaman

تاریخچه معماری در افغانستان

انسانهای اولیه افغانستان  پس از اینکه مغاره را رها کرده صحرا نشین شدند. برای حفاظت خود از ساختن خانه های توسط چوب آغاز نمودند تا آنکه مالدار میشوند وخانه از تار تکه پشم حیوانات می سازند. بسا اووقات  متوجه شدند که خانه های تکه ای در اثر رعد برق , حمله حیوانات وحشی و انسانها در امن نبوده برای خود خانه های گنبدی از سنگ گل و چوب ساختند. تا از عوامل ذکر شده در امان بمانند.  بدین ترتیب دست انسانها ظریف گردیده توانستند خانه های گمبدی با دروازه,  کرکین , هوا کش  سازند. نخستین معماری خانه ها توسط آریایها در کناره های رود آمو بخصوص سغد و شهر بلخ اعمارگردیده است.  این در زمان اعمار میشود که راه ابریشم جدیداً ساخته شده بشر توسط تجارت فرهنگها وهنر یک ملت را با دیگر ملیتها بیانگو می نمایند. بدین ترتیب تاجرین اسباب سهل کننده کار زیورات وغیره اشیا واسباب را از یک کشور به دیگر کشور انتقال میدادند. در حقیقت تجارت وسیله انتقال فرهنگها از یک کشور برای کشور های دیگر گردید.

طبق نوشته های خانم گالیا پوگوچینکو صنعت  حقیقیمعماری از زمان تاسیس باختریا در شهرهای بلخ، طلاتپه و آی خانم آغاز می‌گردد. خانم گالیا  صنعت معماری  کوشانیان را در مناطق نوبهار سینی‌های بدخشان سرخ کوتل بگرام هده فندقستان، شهکاری‌های قرون وسطی یا دوره اسلامی را در محلات بلخ غزنی مساجد قندهار هرات   منارها مدارس زیارتها وبناهای مشابه، شهکاریهای دوره تیموریان را در موضوعات و محلات  چون مدرسه گوهرشاد گمبدیها  حصار ارگ هرات آرمگاه انصاری در گازرگاه مدرسه خرگرد  بنای جانمرد قصاب، بلخ ارگ غزنی روضه مزارشریف  دوره مشعشع هرات  خیابان مصلی اخلاصیه هرمندان و عروج هنری قرن ۱۵ را مورد مطالعه قرارداده‌است. مهمترین دوره باشکوه معماری در افغانستان دوره باختریونانی میباشد. معماری  یونانیان در افغانستان در زمان سکندر مقدونی و در زمان سلوکیان آغاز گردید. این تمدن صد ها سال  دوام کرد که  آثار باقی مانده ای آن عموما در شمال افغانستان قابل دریافت میباشد.  در بنای عمارت آی خانم در ولایت تخار  که در زمان سلوکیان ساخته شده بود اکثراً از خشت خام و قسمأ ً هم از خشت پخته در تهداب ها  استفاده میشد.

یونانیان باختری  از شگفتی های معماری  مصر الهام گرفته بودند ، به همین ترتیب رومیان از یونانیان و سر انجام افغانستان نه تنها اثارگرانبهائی یونانیان را در خود جا داده است بلکه  اثار اسلامی تا بیزانتین که تمامش به یک تناسب اعمار گردیده بودند  نیز در افغانستان قابل ملاحظه است.

سنگ ها در قسمت ستون ها و سر ستون ها به کار گرفته میشد، از سنگ در قسمت اشیا تزئینی نیز استفاده به عمل می آمد. از آثار به جا مانده یک ورزش گاه یک قصر و یک تیاتر به گنجایش ۵۰۰۰ تماشاگر را میتوان نام برد. چون مردم بلخ قدیم (باکترا) به آئین بودیست عقیده داشتند به همین لحاظ به آسانی رسوم و فلسفه ای یوناینان را پذیرفتند، و در نتیجه از امپراطوری سلوکیان بدون مانع  شهرآی خانم  را که بعدا ً به یک شهر شگوفا و آباد مبدل گردید. مهندسی امپراطوری کوشانیان نیز تحت اثر رسوم یونانیان آمده و بنا های مختلط را به وجود آورده بودند. در شبرغان معبدی در تپه ئی وجود دارد که در دامنه آن زینه به بزرگداشت مذهبشان ساخته شده بود. این معبد در حدود ۵۵ متر طول و ۷ متر عرض دارد. نشانه های وی تا حال در ساحه موجود است.

در شروع قرن اول میلادی تمدن گندهارا (ګندارا) که شامل افغانستان شرقی و پنجاب می باشد ظهور کرد. از اثار به جا مانده میتوان از گنبد کجکی، منار شیوکی و منار چکری نام برد.   

« درشروع اسلام (زمان حکمروائی سامانیان) مهندسین در بلخ بنا های مشهور و معتبر  را اعمار نمودند، حتی سبک و نوع ساختمانی آن ها فراتر از مرز ها نیز قابل ملاحظه میباشند.همانند مقبره اسماعیل سامانی در بخارا، در سایر کشورها اعمار گردید.. تنها عمارتی که ازین میان  فعلاً در افغانستان به جا مانده است  مسجد ۹ گنبد میباشد.

به مرور زمان تمدن بلخ به تمدن سلجوقیان انتقال می یابد، که از آن زمان میتوان پل مالان، شهر سیستان، منار جواجه سیاه پشت و منار زدیان که یکی از منار های زیبای کشور میباشد نام برد.

در قرون ۸ و ۹ اعراب تنها قسمت غربی افغانستان را تصرف نموده بودند، تصرف کامل افغانستان در زمان سلطان محمود غزنوی آغاز می شود.

آثار غزنویان: لشکری بازار که در آن تاق بُست موجود می باشد. این قوس در حدود ۲۷ متر وایه که به گمان اغلب جهت این قوس به جانب یک ساختان و یا مسجد که فعلاً موجود نیست میباشد. این تاق به طور کامل طراحی و گلگون گشته است. از بنا به جا مانده  تا حال میتوان از منار های پیروزی در غزنی نام برد، که در حدود ۲۱ متر طول دارد که متأسفانه قسمت بالائی آن درقرن بیست از رفته است.

آثار غوریان: منار جام یکی از شهکار های مهندسی افغانستان به شمار میرود. این منار در حدود ۶۳ متر بلندی دارد. از آثار دیگر این دوره میتوان از مدرسه چشت شریف در بابا خاتون نام برد.

آثار تیموریان هرات: در غرب افغانستان میتوان از بادگیر ها نام برد. مقبره اولغ بیگ در غزنی که نقشه و طرح آن بعداً به آگره برای ساختمان تاج محل استفاده،  به هندوستان انتقال داده شد.

آثار صفویان تا امپراطوری مغولهای هندوستان میتوان از چهل زینه قندهار که به مناسبت پیروزی بابر شاه اعمار گردیده بود، و مسجد مرمری بابر شاه در کابل نامبرد.

. تا حال به تعداد کثیری از کتاب های باستان شناسی در رابطه به افغانستان نوشته، طبع و تالیف گردیده است. اما هیچ گونه مطالعات دقیق مهندسی اجرا نگردیده است. در این قسمت میتوان از آی خانم نام برد که توسط یک گروه چاپانی و فرانسوی مورد مطالعه قرار گرفته است. آین گونه مطالعات و تحقیقات میتواند بسیاری از در های بسته را باز و اذهان عامه را روشن سازد. به طور مثال میتوان سوال را از آینجا آغاز کرد: در صورت پیوستن  دو سبک مهندسی یونانی و اسلامی چه گونه مهندسی به وجود خواهد آمد .» چون کشور افغانستان در طول تاریخ مصروف جنگ وآتش سوزی بوده است به جز مقبره و مسجد همه داشته این وطن چپاول و سپس در اتش سوختانده شده است.   مغلیان این کشور را یکبار به خاک مبدل نموده است. تیمور لنگ ,  اعراب  هرات وبلخ را بخاک یکسان نمود.  غوریان  غزنی را مکمل به آتش کشید.  متاسفانه عمارات زیبا وسبک بهتر در شهرهای بزرگ اعمار گردیده بود ولی همه دوباره به خاک مبدل شده است. یکتعداد تعمیرات پس از قرن 18 بجا مانده تعداد توسط انگلیسها ویران و دوباره اعمار شده است. تعداد از اعمارات زیبا پغمان و کابل در جنگهای داخلی ازبین رفته است.

«پادشاهان افغانستان در سالهای بین ۱۱۵۳-۱۲۹۸ یکتعداد آثار از خود گذاشتند که  از آثار به جا مانده این دوران میتوان از مقبره احمد شاه در قندهار و تیمورشاه در کابل نام برد.» البته اثار متعدی دیگری در کابل نیز موجود است. با وجود این جنگها  کابل یگانه محل برای تشریح بیشتر آثار مهندسی افغانی باشد. در داخل اطاقهای خود از گچ زیاد استفاده میشد. در چها گوشه اطاق از ستونهای گچی با نقش ونگار استفاده مینمودند. سقف اطاق با اشکال از گچ  پلستر کاری میشد. طوریکه اول سیم جالی را در سقف می گرفتند سپس روی آن گچی می ریختند . پس در قالبهای چوبی  انواع گلها و خط های گچی را می ریختند و آنها را توسط گچ به سقف نصب می کردند. که معماران کابل درین سبک مشهور شده بودند. در محل بنام سمنت خانه از ریک گچ تخم مرغ  البسه کهنه وغیره مواد توسط دست سمنت تر ساخته میشد. سپس آنرا بالای مرکبها  به شهر آورده بفروش می رساندن.

«کابل در سال ۱۲۵۹ در حدود صد هزار باشنده داشت. در سال ۱۱۵۵ کابل تنها ده هزار باشنده داشت زمانیکه پایتخت افغانستان از قندهار به کابل انتقال کرد. خانه های رهایشی در آن زمان در حدود ۲ الی ۳ منزل می رسید، این خانه ها در احاطه چهار دیواری موقعیت داشت. در این احاطه ها تنها یک راه دخولی داشت، که گاهگاهی نقش و نگار فلزی نیز در آن مشاهده می شد. خم و پیچ کوچه های باریک آن بد بو و متعفن بود. این کوچه ها یک پی دیگر توسط جویچه ها با هم دیگر تقاطع می گردید . آب چویچه ها در خندقها می ریخت .  بیت الخلأ ها عموماً در قسمت بام ها موقیعت داشت، و مستقیمأ ً به جانب کوچه ها تخیله می شد. و باعث تعفن در کوچه ها میگردید.  مردم فقد محیط خانه  کار و مسجد را حفاظت مینمودند در باقی کاری نداشتند هیچ  گونه توجه خاصی در قسمت ساحات عامه وجود نداشت. مهندسی کابل را میتوان به یک مهندسی داخلی تشبح نمود، زیرا توجه بیشتر به احاطه داخلی چهار دیواری میبود، یعنی توجه عموماً به یک حویلی بزرگ و نما ها عموماً از چوپ که با نقش و نگارها مزئین میبود آراسته  و تزئین شده بود. نظم و ترتیب داخلی به مراتب بهتر از فضأ خارجی خانه بود.

زمانیکه عبدالرحمن خان در سال  ۱۲۶۰ به سمت امیری رسید و تصمیم گرفت تا کاخش را خارج از حویلی چهار دیواریش اعمار نماید. نامبرده محل بود و باشش را در قسمت شمال دریا کابل اعمار نمود. که به نام شهر نو یاد میگردید. عبدالرحمان خان یک شیوه کاملاً جدیدی را در افغانستان مروج ساخت. یعنی مهندسی خارجی که بر علاوه ساختمان های قبلی که به داخل توجه بیشتر داشت به خارج توجه نیز داشته باشد. ، نما ها به استقامت باغ  مجهز با چشمه ها بود. عبدالرحمن خان طرح و نظریات شخصی اش را در قسمت مهندسی تطبیق می نمود. راه رو های تاق دار که نوع از مهندسی آسیا میانه بود در ساختمان هایش دیده می شود. قابل یاد آوری است که عبدالرحمان خان قبل از امیر شدن سال ها در تبعید در بخارا اقامت داشت. نامبرده پیوسته از نقشه های مربعی، ساده و یک منزله استفاده به عمل می آورد.  که شامل گنبد مرکزی، صالون عمومی هشت ضلعی با اطاق های مربعی که هر کنج آن با راهرو های ستونی وصل گردیده بود. نما های تعمیر عموماً از پلاسترکاری گچ و چونه استفاده می شد.

امیر حبیب الله خان ۱۲۸۰-۱۲۹۸ توجه بیشتر به سبک و مهندسی هند بریتانوی نمود. این نوع مهندسی به اردوگاهای نظامی که دارای بام های مایل بود شباهت داشت. سردار نصرالله خان پسر دوم عبدالرحمان خان یک تغییر عمده را در قسمت مهندسی افغانستان در ابدائی قرن ۲۰ آورد.

سردار نصرالله خان بنابردعوت ملکه وکتوریا انگلستان در سال ۱۲۷۴ رهسپار لندن شد. در جریان اقامتش در آنجا در یکی از خانه های رونیسانس ایتالوی بود و باش داشت. نقشه آین خانه وی را بسیار مجذوب نمود و در وقت برگشت به سوی کابل نقشه این خانه را نیز با خودش آورد.  نمونه ئی خانه را در قصر خویش در کابل اعمار نمود، و به نام ذین العماره مسمی ساخت. این زمان آغاز ناپدید شدن معماری سنتی اسلامی در افغانستان در قسمت رهایشی و اداری بود. معماری سنتی اسلامی تنها به عمارات مذهبی محدود میگردید.

امیر امان الله خان وارث امیر حبیب الله خان همانند کاکایش سردار نصرالله خان رسوم وعنعنه اروپائی را جانشین مهندسی اسلامی نمود. و تعمیری به اسمی عین العماره را اعمار نمود. برعلاوه آن امیر امان الله تزئینات دیگری را که وابسته به تزئینات شعله مانند که در مهندسی گوتیک فرانسه مروج بود، را نیز وارد مهندسی اسلامی نمود، مانند پیش برامدگی در منزل دوم، نشانه حلقه گل در بالای دروازه.  همانند پدر کلانش امیر عبدالرحمان خان، امان الله خان مهندسی شخصی خودش را تجسم می نمود. شهری به اسم دارالامان که ۹ کیلومتر دورتر از شهر نو بود ایجاد نمود. تمام این اثار به طور سریح نشانه پیشرفت و ترقی پنداشته می شد.

از شاروالی برلین تقاضا به عمل آمد  تا مهندسین و انجنیران خویش را به کابل بفرستند. اما نقشه و طرح ایشان مورد قبول شاه قرار نگرفت. بعداً شاه رو به مهندس تازه وارد اندرگودارد (M. Andre Godard) که تازه همرابا باستان شناسان فرانسوی وارد کابل گردیده بود نمود. طرح  و نقشه گودارد مورد قبول شاه قرار گرفت.

قصر مجلل دارالامان به فراز تپه ئی ساخته شد. از فراز تپه میتوان ساختمان های چون سکرتریت، شاروالی و دیگر ساختمان های  مربوط به وابستگان شاه را تماشا نمود. در سال ۱۳۰۱ اولین قانون ساختمانی و یا نظام نامه را صادر نمود. در این نظام نامه از همه گان تشویق برای ساختن بنا ها  به عمل آورده می شد. زمین  به  کسانیکه در مدت یکسال  خانه ئی را مطابق معیارات ساختمانی  میساخت  رایگان داده میشد.

یکی دیگر از تغییرات امان الله خان این بود که تا پایتخت را از کابل به پغمان که در۲۰ کیلومتر آن قرار داشت انتقال دهد.  در قسمت دخولی پغمان به مناسبت بزرگداشت استقلال افغانستان بنائی را به اسم طاق ظفر ایجاد نمود. این طاق شبیه بنائی بود که در شهر پاریس موقعیت دارد.  از آن پس تمام وابستگان شاه نیزخانه های شبیه خانه های اروپائی را در حومه ساحات عامه و باغ های عمومی اعمار نمودند. در ساحات عمومی میتوان از یک مسجد، نندارتون، شفاخانه، کتابخانه، هوتل، چائی خانه های مجهز با محل نمایشات و موسیقی نام برد. در نظام نامه، قانون ساختمانی طوری بیان گردیده بود که نه تنها خانه ها باید از بیرون معلوم شود بلکه خانه ها باید از یک دیگر در حدود ۱۵ متر فاصله و در حدود ۱۰ متر عقب تر از محل دخولی اعمار گردد.  به همین لحاظ تمام ساحه به یک باغ بزرگی شباهت داشت.

انبوهی از مهندسان کشور های مختلف  مانند  فرانسه، جرمنی، ایتالیا، ترکیه، اطریش و دیگر ممالک به پغمان سرازیر شدند. کارگر ها تحت سرپرستی مهندسان ایتالوی همانند ماریو، دوگادو… کار می نمودند. به مرور زمان و با کسب تجربه نقشه های شخصی خودشان را ترسیم میکردند،  که بعداً به اسم معمار باشی یاد میگردیدند.  معمار باش ها نقشه ها را با در نظر داشت تصاویر ساختمانی که در مجلات اروپائی و امریکائی بود ترسیم می نمودند. حتی بسیاری از اعضأی شاهی به یک معمار باشی شناخته شده مبدل شده بود.

تغییرات حکومت نادر شاه در قبال شهر سازی نیز قابل دید است. نامبرده نخست تمام املاک شاهی را به خزانه عامه انتقال داد. بعداً کار امتداد شهر دارالامان را ملغی و به عوض وسعت شهررا از جنوب غرب کابل به شمال غرب انتقال داد.

در دوران حکومت ظاهر شاه زمانیکه شاه محمود خان صدراعظم افغانستان نتوانست تا یک ارتباط قایم را بین دول امریکا و افغانستان ایجاد نماید، از سمت برکنار شده و داود خان پسر کاکای   ظاهر شاه به مقام صدراعظمی رسید. زمانیکه تنش ها  بین امریکا و افغانستان به وجود آمد، داود خان تلاش به قایم ساختن ارتباط با اتحاد جماهر شوروی شد.»

کمک  و همکاری شوروی از ۱۳۴۰-۱۳۷۱ آدامه داشت.  سه دهه کمک و همکاری های فنی و حرفه ئی شوروی تحول شگرفی در قبال مهندسی افغانستان به جا گذاشت.

روسها طی مدت زمان که در افغانستان بودند معمولاً در مزار شریف کابل و شبرغان بلاکهای رهایشی را بنا نمود.  ساختمانهای رهایشی مکرویان 1,2,3,4 مجهزبه  آب سرد و گرم مرکز گرمی و کانالیزاسیون نوید بزرگ برای همزیستی بود. بلا کهای رهایش تفحصات مزار شریف فارم غازی آباد  هده و سمر خیل نوع زندگی جیدید برای کارکنان افغانی معرفی نمود..

«افغانستان ملتی است که در قرن ۲۱ دوباره ظهور کرد. قسمیکه برای همه معلوم است پیشرفت و ترقی یک جانبه قرن ۲۰ و مهندسی آنزمان جامعه را به جانب غیر ملی ساختن سوق داد. اما همیشه مهندسی محلی و عنعنوی با وجود زیروبم ها تا حال پا بر جاست و یک ارتباط مستحکم را با جامعه برقرار ساخته است.

بعد از استقرار جمهوری اسلامی افغانستان در سال ۱۳۸۰ شهر ها یکی پی دیگر توسعه پیدا نمود، تمام این انکشافات  بعد از سال ۱۳۵۷ بی سابقه بوده است. اما متاسفانه تمام سبک و نوع ساختمان ها  بی نظم و پر هرج و مرج بودند. بسیار از شیوه های ساختمانی از کشور های همسایه چون پاکستان، ایران و بسیاری ازممالک عربی، و حتی از ممالک دور دست همانند اروپا و امریکا مختلط با شیوه های افغانی وارد گردیده است. بسیار از باشندگان شهر کابل، کابل را همانند یک شهر افغانی در نمی یابند.

پیشرفت و ترقی یکجانبه قرن ۲۰ باعث توسعه و آبادی شهر ها گردید، اما به هر اندازه که در قرن ۲۱ به جلو میرویم به همان اندازه مسئولیت حفظ و نگهداری محیط زیست بیشتر میگردد. پیش بینی ها نشان میدهد که محیط مهندسی اسلامی در افغانستان در صورت حفظ ونگهداری آن یک وسیله مهمی در حفاظت محیط ماحول میباشد. زیر پا کردن عرف و عنعنه در قرن ۲۰ توسط گروه (Modernist) نه تنها در ممالک غربی بلکه درتمام ممالک جهان رایج گردید.

درصورت تنظیم نمودن یک میزان درست بین فعالیت های بشری و تاثیرات آن بالای محیط زیست گامی نخستی میباشد به سوی یک پیشرفت پایدار. ممالک اسلامی باید با در نظر داشت عرف و عنعنه شان مشکلات شهری را از بین برده و جامعه را به سوی محیط طبیعی و سالم سوق دهد.

با ملاحظه به تمام مثالها میتوان اذهان عامه را متوجه هویت مهندسی افغانستان نموده و امروز که افغانستان  به طرف  یک حکومت لیبرال  در حرکت میباشد ، فرصتی است به تمام مردم چه آگاه یا ناآگاه تا در باز سازی وطن خویش مسوولانه سهیم گردند.

از طریق این تحقیقات و مطالعات  نه تنها مسیری جهت حفظ و نگهداشت سنن و رسوم  اجتماعی، پروسه های طبیعی و محیطی و بلاخره ساحات سبز ایجاد میگردد،   بلکه کیفیت و کمیت معماری  را از قبیل اقلیم نامساعد، روشنی، جریان هوا، مصرف گزاف انرژی و بلاخره استعمال مواد های ساختمانی نامناسب را نیز بهتر میسازد.

اخیراً گروه از مهندسین هسپانوی (AV62) مقام نخست را در رقابت های بین المللی برای طرح موزیم کابل به دست آوردند.  این گروه در زمان ارائه های نقشه هایشان سخنان از مهندس مصری حسن فتحی را چنین بیان نمودن : طبعیت اعراب بیابان و صحرا است و یگانه امتیاز ایشان منحیث طبعیت آسمان است. مهم دانسته میشود که ذکر گردد اینکه طبیعت اعراب بیابان اما طبعیت افغانها کوهستان است. برعلاوه حسن فتحی نیز میافزاید:  مهندس باید از همان نقطه کار را آغاز کند که در همان نقطه کار رها شده است. کوشش به عمل آید تا رخنه ها و دهانه های ایجاد شده را توسط روش جدید اما با مهارتهای که از اجداد ما برای ما به ارمغان مانده وصل نمائیم. تنها مرجع  مهندسین هسپانوی برای موزیم کابل مسجد قرطبه در هسپانیه میباشد.در مسجد قرطبه تمام تاق ها دارای یک منحنی اند، اما تاق ها در افغانستان اکثراً از دو منحنی که به یک نقطه ختم میشود ساخته شده است.   شاید آنها از این موضوع آگاهی ندارد و یا آثار بی شمار بنا های اسلامی و غیر اسلامی را در افغانستان  نادیده میگیرند.

با این گونه تحقیقات نه تنها به سوی یک مهندسی پایدار به جلو می رویم، بلکه به جانب یک مهندسی  افغانی نیز در حرکت خواهیم بود.

در شهر های قدیم از نقش و نگار ها برای جلب و توجه استفاده به عمل آورده میشد.  جان گیل در کتابش (Cities for the people) این گونه شهر را در عصر معاصر توصیه مینماید.

...
کریم پوپل

تعداد مقالات در سپیده دم 39

نمایش تمام مقالات کریم پوپل