نهضت دموکراتيک و دادخواهانۀ زنان افغانستان دوباره جان تازه بخود ميگيرد
عبدالواحد فیضی
نهضت دموکراتيک و دادخواهانۀ زنان افغانستان
دوباره جان تازه بخود ميگيرد
به روز چهارشنبه مورخ 15 اپريل 2009، موج تظاهرات شاندار و خود جوش شهريان کابل (دختران و پسران) که بمنظوردفاع ازحقوق مسلم زنان افغانستان، يعنی نيمی ازپيکرجامعه، درضديت با قانون احوال شخصيۀ اهل تشيع، اين سند اسارت بار تراوش کرده از انديشه های خرافی آخوندهای دين فروش عصرحجر و مورد تاييد رژيم دست نشانده و مزدورکابل، راه اندازی گرديده بود. جوش و خروش اشتراک کنندگان راهپيمايی، خاطرات دوران شباب و رستاخيز آغازين جنبش آزاديخواهی دهۀ 60 ميلادی را دراذهان مردم، بارديگرزنده ساخت. شهروندان پايتخت بياد دارند که درآن برهۀ تاريخ وطن ما، رزمندگان راستين حزب دموکراتيک خلق افغانستان، با چه شور وشوق برای نخستين بارپرچم مبارزۀ انقلابی را بخاطرآزادی، دموکراسی، صلح، ترقی، سعادت و خوشبختی مردم افغانستان، به اهتزاز درآوردند که همگام با آن درفش پيکار زنان کشور بمقصد رهايی اززيرپاشنه های آهنين مناسبات فئودالی وسنتهای پوسيدۀ قبيلوی، عليه راه و رسم فرمانروايی حکام مطلق العنان زن ستيز و اختناق مرد سالارانه؛ برافراشته شد .
ثمرۀ اشتراک زنان ميهن ما درنخستين مراحل مبارزات تحول طلبانه ح. د. خ. ا بحکم قانونمندی جنبش عدالتخواهی زحمتکشان کشور، تاسيس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، درسال 1344 بود که درسرلوحۀ فعاليت خويش، رشد آگاهی سياسی و اجتماعی، سمتدهی درست جنبش نوپای زنان درجهت برآورده ساختن خواستها ومطالبات برحق صنفی آنان قرارداده بود. زنان و دختران آگاه و پيشتازجامعۀ ما، دروجود سازمان دموکراتيک زنان افغانستان برهبری دوکتوراناهيتا راتب زاد به نيروی رزمنده و توانمند تبديل گرديدند که بمرور زمان توانايی خويش را درنبرد با سنن پوسيده ورهايی ازپنجه های خونين جهل، اسارت ، انواع ستم و خرافات قبيلوی، به نمايش گذاشتند.
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان دراوج مبارزات سياسی دهۀ 40 خورشيدی،درمتن جنبش دادخواهانۀ مردم افغانستان دوشادوش ح. د. خ. ا سهم فعال گرفت. درجرايان مبارزات انتخاباتی دورۀ دوازدهم شورای ملی زنان افغانستان بابرجستگی خاصی تبارزنمودند که انتخاب دوکتور اناهيتا راتب زاد بحيث وکيل ( ناحيۀ سوم وچهارم شهرکابل)، نمونۀ بارزان است.
در کامپاين انتخاباتی کانديد های ح. د. خ. ا درکابل وساير ولايات صدای رسای زنان آگاه و مبارزوطن ما به گوش ها طنين انداخت و برای اولين بار آواز يک زن مبارز و نمايندۀ منتخب مردم ازتربيون شورا بگوش جهانيان رسيد.
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان بمثابۀ يگانه نهاد اجتماعی عدالتخواه و مدافع راستين حقوق زنان ميهن، مطابق قانونمندی تکامل پديده های اجتماعی مدارج رشد را بدون افراط و تفريط، پيمود و در درون نهضت روشنفکری ودرميان تودههای مردم ازاعتبارويژه ای برخوردارگرديد.
به ابتکار سازمان دموکراتيک زنان افغانستان بود که نخستين باراز روز هشتم مارچ ، روزبين المللی زن طی راهپيمايی وتشکيل گردهمايی ها تجليل بعمل آمد. درجريان تجليل ازاين روز بود که زنان آزادۀ افغانستان کبوترصلح را بعنوان نمادين آغازرهايی زنان کشورما از قيد وبند اسارت فئودالی درفضای شهرکابل پرواز دادند که بعداً اين سنت نيکودرسراسرافغانستان تعميم وگسترش يافت.
پس ازآن تاريخ زنان آگاه ميهن مان درشهرها و مناطق روستايی، امکان آن را دريافتند تا دوشادوش مردان در فعاليتهای سياسی واجتماعی سهم گيرند وازجايگاه زن در امورزندگی درمحدودۀ امکانات، نمايندگی و دفاع بعمل آورند.
بعد ازرويداد هفتم ثور1357 خورشيدی، که داشت زمينه های مساعدی برای دستيابی به حقوق و آزادی های دموکراتيک زنان فراهم گردد؛ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، مطابق به اوضاع جديد کشور، خواستهای برحق زنان را بصورت خيلی روشن مطرح ودر خطوط اساسی وظايف انقلابی ج. د. ا گنجانيده شد.
اما شوربختانه، بنابرانحراف کادرحزبی- دولتی ازاهداف و برنامه های مطروحه و مستولی شدن اختناق سياسی درجامعه، رهبرسازمان دموکرانيک زنان افغانستان، همراه با تعداد ديگری از رهبران اصولی وخدمت گذارمردم جبراً تبعيد شدند که سرآغاز کودتای خونين حفيظ الله امين وباند جنايتکارش عليه حزب دموکراتيک خلق افغانستان شمرده ميشود. پس ازاين عقبگرد،عده ای ازفعالين سازمان زنان يکجا با فرزندان حزب و روشنفکران مترقی و وطندوست درپشت ميله های زندان سياه امين قرارگرفتند . ولی اختناق، خشونت وشکنجه سد راه مبارزۀ سياسی زنان و دختران آگاه وپيشتازشده نتوانست. فعالين سازمان زنان به پيکار حق طلبانۀ خود برضد سوپرفاشيستهای هيتلر صفت ، تا زمان سقوط باند جنايت پيشه ادامه دادند.
بعد ازساقط شدن حاکميت طرازفاشيستی حفيظ الله امين درششم جدی 1358، نهضت عدالتخواهی زنان ميهن ما وارد مرحلۀ جديد خود گرديد و سازمان دموکراتيک زنان افغانستان فعاليتهايش را ازسرگرفت ودايرۀ کاربازنان و دختران را توسعه بخشيد.
دردهۀ 60 خورشيدی ( دهۀ 80 ميلادی) علی رغم جنگ تحميلی و اعلام ناشدۀ امپرياليسم وارتجاع جهانی که بوسيلۀ اجيران مزدورو خود فروختۀ داخلی عليه کشورما به پيش برده می شد، زنان و دختران افغانستان تحت رهبری سازمان پيشاهنگ خويش، کارهای ثمربخشی را به سررسانيدند. با وجود اين که نمايندگان ارتجاع سيه دل ، مدارس ومراکز آموزشی را درشهرها و روستاها به آتش می کشيدند؛ دانش آموزان را ازرفتن به مکاتب با تهديد به مرگ بازميداشتند؛ استادان ،کارمندان و کارکنان دولت، دانش آموزان مدارس و دانشگاهها ، افسران و سربازان نيروهای مسلح را، ترور و به گلوله می بستند؛ با آنهم زنان و دختران شجاع افغانستان جايگاه خويش را دردفتر و کارگاه، درمدرسه و دانشگاه ودرمقامات رهبری دولت ( قوۀ اجرائيه- مقننه- قضائيه) تثبيت کردند که ميتوان نمونه های ازفعاليتهای اين قشرزندگی ساز را چنين برشمرد :
« سازمان دموکراتيک زنان افغانستان بخش اعظم فعاليت خويش را وقف اين امربزرگ، آزادی زنان درخانواده و جامعه وبرابری آنان با مردان، ساخته بود....
شايان ياد آوری ميدانم که افزون بربرنامه های همه جانبۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، حکومت دردهۀ هشتاد ازطريق شرکت دادن گستردۀ زنان دراداره و درکارو توليد درجهت ارتقای موقف و اعتبار اجتماعی آنان تلاش ميورزيد. شورای وزيران کميسيونی را برای تطبيق برنامۀ دهۀ بين المللی زن درچهارچوب کميتۀ دولتی پلان گذاری ايجاد نمود. اين برنامه برطبق سفارشات بيست و سومين اجلاس کنفرانس عمومی يونسکو، پس ازبررسی و مطالعه موقف زنان درجامعه، اعلام گرديده بود و ازلحاظ زمانی به نيمۀ دوم سالهای 1980 مقارنت داشت.
برپايۀ برنامه، نخستين همايش سراسری زنان، درزمينۀ اعتلای نقش زنان درجامعه و ارتقای سطح اطلاعات حقوقی ايشان، درکابل برگزار گرديد و وضع زنان کشوراز جهات گوناگون اقتصادی- اجتماعی مورد بررسی قرارگرفت.
درپايان اجلاس بخاطرتقويت نقش زنان درانکشاف جامعه تدابيرعملی اعلام گرديد. کلوپ های زنان بخاطر ارتقای سطح دانش مسلکی آنان و سهم گيری فعال ايشان درتوليد اجتماعی، درتنظيم اقتصاد خانواده و در مبارزه با بيسوادی درميان زنان درسراسرکشور، ايجادگرديد. درپايان سال 1989 شمار اين کلوپها به بيش ازيکصد باب ميرسيد.
نمايشگاه محصولات دستی زنان افغانستان به غرض بازاريابی درجنب نمايشگاههای بين المللی درمسکو، ترکمنستان، ازبکستان و ليبيا داير گرديد. خامک دوزيها، دست دوزيها وبافندگيهای زنان بوسيلۀ اداره ای درچهارچوب وزارت تجارت بنام امپوريم به کشورهای مختلف صادر ميگرديد.
درزمينۀ توسعۀ صنايع زنان، مکاتب دخترانه نقش ابتکاری ايفا ميکردند....
بطورکلی زنان درزندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه بگونۀ روز افزون ازنقش موثری برخوردارميشدند. آنان ازلحاظ حقوقی، برابربا مردان درکار و مزد بهره می جستند. چنانکه برای نخستين بارشمار زيادی اززنان درفابريکات و موسسات توليدی وخدماتی با مزد مساوی با مردان استخدام شدند. راه برای پذيرش کتلوی زنان درادارات، موسسات و ارگانهای دولتی و خصوصی بيش ازپيش باز وهموارگرديد. زنان بيوه بمثابۀ نان آورخانوادۀ خود، ازتسهيلات خاص قانونی درکار و زندگی اجتماعی بهره گرفتند. چنانکه امکانات قانونی برای بکارگماری زنان بيوه، زنانيکه سرپرستی خانواده های خويش را برعهده داشتند، فراهم شد.
دررابطه به تحصيل، افزون برتضمين حقوق مساوی ازلحاظ قانونی، درعمل نيزتسهيلات زيادی برای آموزش وپرورش دختران فراهم گرديد. شمار مکاتب دخترانه افزايش يافت و تحصيلات عالی برای دختران بگونۀ مشترک با پسران ، به يک امرعادی اخلاقی مبدل گرديد. دختران بيش ازنيم محصلان موسسات تحصيلات عالی را تشکيل ميکردند . دختران و زنان درزندگی اجتماعی و فرهنگی کشورآزادانه شرکت ميورزيدند. شمارزيادی اززنان تحصيلکرده درنهاد های اجتماعی و فرهنگی کشورمشغول به کاربودند. ايشان دررسانه های گروهی استعدادهای درخشان خويش را تبارز ميدادند. شرکت گستردۀ دختران و زنان درزمينه های آموزش وپرورش وبهداشت بعنوان آموزگاران، استادان، پزشکان وکارمندان طبی درکشورچشمگيربود. اکثريت معلمان مکاتب ابتدايی پسرانه وتمام معلمان مکاتب دخترانه و بخش بزرگی ازکارمندان فرهنگی برخی ازموسسات را زنان تشکيل ميدادند. حتی بر طبق آمار منتشره ازسوی منابعی که رويدادهای دهۀ هشتاد را در افغانستان به ديدۀ تعصب می نگرند، هفتاد تا هشتاد درصد آموزگاران و درحدود 50 درصد پزشکان ( دوکتوران ) وبيش از 50 درصد پرسونل طبی اعم ازنرسها، قابله ها و دواسازان دردهۀ هشتاد زن بودند که مجموعآ درحدود 60 درصد را تشکيل ميکردند. درواقع بيش از 60 درصدکارمندان دولتی را بويژه درعرصه های فرهنگی و آموزشی زنان تشکيل ميکردند که تا سالهای دهۀ نود، وضع بدين منوال باقی مانده بود. » (1)
بلی به برکت همين دوره بود که زنان در افغانستان، مزيد برفعاليتهای ذکرشدۀ بالا، برای اولين بار بحيث راننده بس های برقی شهری و خلبان ( پيلوت ) هواپيما ، وارد کار درزمين و فضا گرديده، حتا دوشيزه گان جوان بصفت پراشوتيستهای کوماندو، قدرت و توانمندی شان را به نمايش گذاشته، ثابت نمودند که درهيچ موردی ازمردان کم نيستند. به اصطلاح مشهور مردم ما که گفته اند:
« شير همان شير است، چه مرد باشد چه زن ».
اما، با دريغ و درد که ارتجاع سياه قرون وسطايی با هدايت، حمايت و پشتيبانی مستقيم امپرياليسم غارتگربين المللی، ابعاد جنگ فرسايشی زندگی براندازرا برضد مردم وکشورما گسترش داده، با بسيج نمودن جنايتکاران داخلی و خارجی، عرب و عجم، القاعده و بی قاعدۀ فرهنگ ستيز ، درجهت سرکوب خونين نهضت دموکراتيک و دولت جوان آن ، به جبهات جنگ گسيل کردند و مشکلات عظيمی را درپيش روی حاکميت ببار آوردند.
موازی با فعاليتهای جنگی و خرابکارانۀ نيروهای سياه، مشکلات درونی دامنگير ح. د. خ. ا نيز گرديد که راه اندازی کودتای درون حزبی 14 ثور1365 ، نقطۀ آغاز پروسۀ فروپاشی حاکميت بحساب می آيد.
درنتيجه اين رويداد بود که حزب ازمحتوای اصلی برناموی خود تهی ساختنه شد و سرانجام درماه ثور1371، بخش اول برنامۀ شوم دشمنان تاريخی وطن ومردم مان ( سی، آی، ای و آی، اس، آی ) با انتقال و غصب قدرت توسط بنياد گراهای اسلامی ساخت اسلام آباد و تهران، تطبيق و نهضت آزاديبخش ضد استبدادی، ضد ارتجاعی و ضد امپرياليستی، کشورمان سرکوب گرديد.
دربخش دوم ، با استقرار دولت اسلامی(!) جنگهای تنظيمی مطابق سناريوی" سيا " درشهرکابل و ولايات به شدت آغازگرديد که درنتيجۀ آن دهها هزار شهروند افغانستان جان باختند، معيوب و معلول شدند، به آوارگی تن دردادند، درداخل و خارج مهاجرشدند؛ خانه و کاشانۀ شان درشعله های آتش قدرت طلبی سوخت؛ مراکز اقتصادی، فرهنگی ، مکاتب، مدارس و دانشگاههاوسايرنهادهای کار و فعاليتهای اجتماعی يا ازبين رفتند ويا دراثرشدت جنگها مسدود شدند؛ دروازه های علم وهنر و آموزش و پرورش برروی فرزندان ميهن بسته شد؛ زنان اسيرو محکوم به زندان چهارديواری منزل گرديدند....
با بقدرت رساندن طاعون طالبان سيه دل، تفکرقبايلی با تحجردين سالاری درهم آميختند وافغانستان بمرکزاصلی بنياد گرايی اسلامی، تروريزم ، توليد و قاچاق مواد مخدروجهنم کرۀ زمين تبديل گرديد. که دراثر آن همه دستاوردهای علمی و فرهنگی، هنری و اقتصادی دهۀ هشتاد ميلادی و سالهای قبل آن، يکسره ازبين رفتند وبرنامۀ غرب با اعلام امارت اسلامی(!) و تاج پوشی امير المؤمنين (!) به پيروزی رسيد.
بعد ازحادثۀ 11 سپتامبر 2001، ادارۀ بوش ، مسؤوليت اين رويداد را به گردن سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن مستقر درافغانستان انداخته، طالبان را به اخراج جنگجويان خارجی و تسليم دهی اسامه فراخواند. ليکن شاگردان گستاخ تمرد نموده ،ازبراورده ساختن خواستۀ امريکا سرباززدند تا اين که جنون نظامی باداران قبلی به غليان آمد و با بم افگن های B 52 و ساير تسليحات پيشرفته افغانستان را به آتش کشيدند و بساط فرمان روايی طالبان بنياد گرا را برچيده و درسايۀ حمايت بم و راکت امريکايی تنظيم های فراری دوباره برافغانستان مسلط شدند.
سناريوی بعدی امريکايی ها و متحدين آن راه اندازی کنفرانس بن بود که نمايندگان تنظيم های منفور مردم و طرفداران شاه سابق دورهم نشستند و ادارۀ موقت را برياست بی کفايت ترين شخصی که صرف متعهد به منافع امريکابود ، تشکيل دادند. با گذشت دوره های موقت و انتقالی، با برگذاری انتخابات فرمايشی مضحک ،امريکايی ها همين مهرۀ دلخواه خودرابحيث رئيس جمهور، بقدرت نشاندند . به تعقيب ان مطابق به قرارداد بن کامپاين تبليغاتی به مقصد طرح و تدوين قانون اساسی جديد به راه انداخته شد که سرانجام درلويه جرگۀ خود ساخت و خود پرداخت، به تصويب رسيد. درمادۀ اول اين قانون، برخلاف مفاد اعلاميۀ جهانی حقوق بشر، حقوق حقۀ شهروندان اهل هنود و سک های افغانستان، بصورت خشن و آشکارا نقض گرديده است.
به روال گذشته مطابق به سناريوی بن ، درامۀ انتخابات پارلمانی راه اندازی گرديد ونمايندگانی به هردو مجلس پارلمان راه يافتند که به گفتۀ ملا رسول سياف يکی ازبلندگويان آنان، 90 درصد وکلا را مجاهدين فی سبيل الله (!) تشکيل ميدهد که ملاء عبدالسلام " راکتی" نمايندۀ تنظيم طالبان ازجملۀ بهترين آنها است.
تبليغات رسانه های غربی ونمايندگان شان درداخل افغانستان در رابطه به حضورقابل ملاحظۀ زنان در پارلمان، گمراه کننده می باشد. زيرا اين اشتراک بيشتر جنبۀ سمبوليک و نمايشی داشته ، کمتر سازندگی در آن به چشم می خورد. به همگان معلوم است که تعداد روشنفکران ( زن و مرد) رسالتمند، آگاه، معتقد به دموکراسی وحقوق بشرو متعهد به منافع توده های مردم، درهردومجلس، خيلی ها کم و انگشت شمار است.
درصورتی که بنابرادعا، 90 درصد اعضاء هردومجلس رانمايندگان تنظيم های بنيادگرای جهادی و طالبی و خانسالار های قوم پرست و قبيله گرا تشکيل دهند؛ آيا در پارلمان سندی بخاطر آزادی و رفاه مردم، رشد آموزش و پرورش و تأمين حقوق وآزادی های دموکراتيک شهروندان ، ازجمله حمايت ازحقوق زنان ميتواند به تصويب برسد يا خير؟ هرگزنه !
روی همين ملحوظ و بنابرشکل گيری اين گونه مراکزقانون گذاری است که" قانون احوال شخصيۀ اهل تشيع" با تفکرکوردلانۀ آخوندی ترتيب وغرض تصويب به پارلمان ارائه شد و بعد ازتصويب شورای ملی ازسوی رئيس جمهور دولت اسلامی افغانستان تاييد و توشيح گرديد.
برطبق بسا مواد مندرج در اين قانون بالای زنان و دختران اهل تشيع رسم بردگی حکم فرما ميگردد و حق زندگی انسانی و آبرو مندانه ازآنها گرفته ميشود که اين تصميم تنگ نظرانه زيرپوشش قانون، درمغايرت صريح با اعلاميۀ جهانی حقوق بشر وساير ميثاقهای جهانشمول مدافع حقوق انسان قرارميگيرد.
قانون احوال شخصيۀ اهل تشيع با موج عظيمی ازنارضايتی و اعتراضات گسترده روبرو گرديد که تظاهرات خود جوش و پرخروش روز15 اپريل دختران و پسران کشورما، نمونۀ بارز آن است. صدای رسای شهروندان افغانستان عليه اين قانون ضد مردمی يکبارديگر به جهانيان ثابت نمود که جنبش عدالتخواهی و دموکراتيک ضد استبدادی، ضد ارتجاعی، ضد بنيادگرايی جهادی و طالبی وضد امپرياليستی نه تنها زنده است؛ بلکه جان تازه بخود گرفته وبا گامهای استوار به پيش ميرود.
علی رغم اين که شماری ازنمايندگان احزاب جداشده ازبدنۀ ح. د. خ. ا درپارلمان حضور دارند ليکن درزمينۀ جلوگيری ازتصويب اين قانون اسارت بار کوچکترين کاری را انجام ندادند برعکس با رأی اين وکلاء قانون متذکره از تصويب شورا گذشت که مايۀ تأسف است.
ازآنچه تا کنون گفته آمد، اين نتيجه گيری بدست می آيد:
نيروهای سياه جهادی و طالبی مولود کارخانه های ارتجاع بين المللی ومنطقه و امپرياليسم جهانی، تلاش می ورزند تا سد راه رشد سطح آگاهی سياسی و اجتماعی شهروندان، بويژه زنان دربند کشيدۀ افغانستان شوند؛ جلو شگوفايی استعدادهارا بگيرند؛ حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم را سلب کنند و احکام قانون آخوندی و طالبی عصرحجر را بالای زنان تطبيق بدارند....
بدين لحاظ مرحلۀ فعلی کشورمان حکم می نمايد تا همه احزاب، سازمانها و نهاد های مترقی و عدالت پسند، آگاهان سياسی، روشنفکران و فرهنگيان رسالتمند؛ بخاطرمنافع عليای وطن و مردم و دفاع ازنهضت دموکراتيک و ترقی خواهانه درافغانستان، من جمله دفاع ازحقوق حقۀ زنان؛ دريک جبهۀ واحد گرد هم آيند و با حفظ هويت مستقل سياسی- سازمانی و تفکر آيد يولوژيک خويش؛ ازآزادی، دموکراسی، ترقی و تجدد خواهی، مساوات، عدالت اجتماعی ، ارزشهای اعلاميه جهانی حقوق بشر وسايرميثاقهای پذيرفته شدۀ بين المللی؛ متحدانه دريک صف فشرده، بصورت قاطع دفاع بعمل آورند و مانع تطبيق پلانهای مخرب و مغرضانۀ دشمنان داخلی و خارجی گردند.
برکليه نيروهای وطنپرست و ترقيخواه کشوراست، تا نگذارند که تعدادی ازچهره های جنايتکار وبدنام تاريخ که درطول بيش ازسه دهۀ اخير، دستهای کثيف شان تا آرنج درخون هموطنان ما غرق است؛
ترور و قتل های انفرادی و دسته جمعی شهروندان ( چه درجريان جنگهای ميان گروهی و چه قبل ازآن ) توسط آنها صورت گرفته؛
اميال و آرزوهای شوم وشيطانی خود را برمردم تحميل کنند و بدين طريق حق زندگی، کار و تحصيل و آزادی های مدنی را اززنان و دختران ميهن بگيرند.
جای آن دارد تا چهره های سياه اين دشمنان ترقی وپيشرفت اجتماعی، هرچه بيشترافشاء گردد تا بيش ازاين مردم افسون کاروايی ها و تبليغات فريبندۀ اين تيکه داران دين و مزدوران دالرنگردند و درپروسۀ انتخابات رياست جمهوری و شوراهای نمايندگان درمرکز و ولايات به کانديدهای سيه دل آنها رأی ندهند.
بياييد همه به يک صدا بگوييم :
- برافراشته باد پرچم آزادی و تساوی حقوق ميان شهروندان افغانستان!
- نابود باد استبداد، ارتجاع و امپرياليسم!
مؤخذ:
1- يادداشتهای سياسی و رويداد های تاريخی- س. ع. کشتمند،
جلد سوم صص 866- 871.