نا رسایی ادبی و فقر فرهنگی پارسی ستیزان

      نا رسایی ادبی و فقر فرهنگی پارسی ستیزان

                 ———————————————

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را

گر مطرب حریفان این پارسی بخواند

در رقص و حالت آرد رندان با صفا را

( حافظ )

  ( به نقل از برهان قاطع به اهتمام دکتر معین، جلد ا ص سی و پنج )

کشور ما از نگر پیشینه ی تاریخی ، از زمره ی کهن ترین مرز و بوم در جهان است و در برگ های تاریخ جمع کرده شدهبه نام چهار راه آسیا و چهار راه مهاجرت ها  محل تلاقی و آمیزش ، پیوستن و پیوند خوردن فرهنگ ها و تمدن هایدیرین پایه ی جهان ، کانون پیدایی و پخش بسا اندیشه ها و دیدگاه های ادبی - هنری و فلسفی خوانده شده و همین گونهبه سبب گذر داشتن راه قدیم ابریشم از شهر های این سرزمین، بویژه بلخ بامی ، یکی از مرکز های بازرگانی از راه های خشکه در زمان باستان، بوده است.

 به گواهی تاریخ ، در کنار همه داشته ها و داشتنی ها ویافته شدن های تاریخی ، ادبی، فرهنگی و هنری در سرزمینآریانای کهن ،در خراسان و خراسان زمین و در افغانستان امروزی - یکی هم زبان ها و لهجه ها و گونه های خط(دبیره)است و تاریخچه ی پیدایش آنها نشان می دهد که همه در گذر زمان فراز و فرود هایی را پشت سر گذاشته و راه های دشوار گذر را پیموده و مرحله های رشد و توسعه را سپری کرده تااینکه به این درجه ی پختگی و آزمودگی رسیده اند؛از این رو همه زبان ها و لهجه های گران پایه که توده های  مردم در گوشه گوشه ی میهن کهن سال ما به آن سخن می زنند ، شیرین ، خوش آهنگ و دلپذیر اند که باید به بودن آنهاافتخار کرد و به پایداری و سخت جانی آنها در برابر بیدادگریتبهکاران ادبی و فرهنگی به خود بالید.

 ( یادداشت: درباره ی داشته های تاریخی و یافته های باستانشناسی که به زبان ها و خط و پیشینه ی آنها در سرزمین باستانی ما پیوند ناگسستنی دارند ، پژوهشگران دانش زبانشناسی و باستانشناسی پر آوازه ی جهان و دانشمندان گرانمایه از کشور های ایران و هندوستان و میهن خودمان کار های سترگی را انجام داده و آثار گران سنگ وماندگاری را از خود به جا مانده اند. از زمره کتاب های زیرین از خامه و تألیف شخصیت های علمی ، ادبی و فرهنگی بسیارعزیز: 

       - استاد احمد علی کهزاد: “ افغانستان در پرتو تاریخ “؛

      - استاد داکتر عبدااحمد جاوید: “ اوستا “ ؛

     - پروفیسور عبدالحی حبیبی : “ جغرافیای تاریخی افغانستان” ؛

     - زنده نام میر غلام محمد غبار: “ جغرافیای تاریخی افغانستان “؛

     - ۰۰۰۰ )

 زبان دلپذیر و شیوای پارسی (در نظم و در نثر) آراسته با زیبایی ها ( نظم، هماهنگی و عظمت ) بوده فصاحت (در کلمه، در سخن و در گویندگان سخن) و بلاغت (چیره زبانی ، شیوا سخنی) شاخص های مهم آن هستند و در توضیح معنا ، پیدایش و ساختار واژه های علمی ، ادبی و فلسفی از توانایی و گنجایش بزرگی برخوردار است ؛ از این رو دشمنی ، رفتار ستیزه جویانه و نفرت در برابر زبان پارسی و پارسی زبانان از زمان واژگون شدن فرمانروایی ساسانیان آغازنهاده و تا این تاریخ با شیوه ها و ترفند های گوناگون ادامه دارد.

 تاراج گران تازی پس از اسلام ، بویژه در زمان اموی ها و عباسی ها زیر نام پیروزی ها و گسترش اسلام ، با تعصب کور وبینش خشک برای براندازی و تباه کردن زبان پارسی هر آنچه از دست شان می آمد، دریغ نکردند. کتاب ها و کتابخانه ها را در هرات ، بلخ ، نیشاپور ، سمرقند و بخارا و جای های دیگر 

درحوزه ی تمدنی زبان پارسی به کام شعله های آتش سپردند و خون انسان های بیشماری را بر زمین ریختند و خط پهلوی روزگار ساسانیان را به خط عربی تبدیل کردند.

ولی پس از تازش تازیان و بیدادگری آنان در حق زبان پارسی و پارسی گویان ، تاریخ و گذشت روزگار نشان داد که از آغازسده ی دوم هجری این زبان پارسی و پارسی زبانان بودند که به رشد و بالندگی نثر و نظم عربی خدمت کردند.

 دکتر حسین خطیبی نگاشته است:

 « از اواخر قرن اول ، از یک سو به تدریج ایرانیان که موالی خوانده می شدند با آشنائی کاملی که با آثار مکتوب نثر پهلوی داشتند و نیز آثار فراوانی که در آن دوره ، چه به صورت ترجمه و نقل به زبان عربی و یا به صورت اصل ، به زبان پهلوی ، در دسترس آنها بود ؛ در دواوین عرب نفوذ یافتند و از سوی دیگر،

بلاغت یونانی که آثاری از آن به عربی ترجمه شده بود ، شهرت و رواج یافت و موجب آمد که نخست اسالیب پارسی و سپسیونانی ،در نثر عربی تقلید شود….

 با این همه به تدریج نویسندگان ایرانی نژاد ، مقدمات این تحول را فراهم ساختند و نثر عربی را با حفظ نسبی سبک معمول و متداول ، به طریقی سوق دادند که به زودی شهرت یافت و توجه نویسندگان و ارباب بلاغت عرب را به خود جلب کرد و آنان را به تقلید واداشت. در این میان خلفا نیز نویسندگان ایرانی نژاد را به ترجمه آثار نثری زبان پهلوی تشویق می کردند وبدین گونه از آغاز قرن دوم هجری ، نخست ترسلات که تنهانوع نثر مکتوب در آن زمان بود ، به وسیلهٔ نویسندگان ایرانی نژاد، از صورت یکنواخت و مؤجز سابق بیرون آمد و به طریق جدیدی افتاد که در همان دوره نیز ، به اسلوب فارسی معروف شد و همین شیوه بود که هشام بن عبدالملک اموی ( ۱۰۵ - ۱۲۵)، کاتب خود، روح بن زنباع جذامی را بدان می ستود و می گفت:

«روح بن زنباع ، طاعت شامی ، خط عراقی ، فقه حجازی و اسلوب کتابت فارسی دارد. »….

گذشته از عبدالحمید بن یحیی و ابن مقفع که هر دو به زبان پارسی و عربی آشنائی داشتند و به نقل از اسالیب پارسی در نثر عربی شهرت دارند ؛ بسیاری از دیگر نویسندگان مشهور این عهد ، مانند سهل بن هرون و امثال او که نام شان در کتب مختلف و از جمله به تفصیل در کتاب البیان والتبیین جاحظ والفهرست ابن ندیم آمده است نیز ایرانی بودند و شیوهٔ نویسندگی آنان، در تحول نثر عربی تأثیری بسزا داشته است.

 به همین دلیل نیز کما بیش از آغاز قرن دوم هجری، اسلوب پارسی در زبان عربی شهرت یافت تا آن حد که در این دوره و نیز در ادوار بعد، آموختن و روایت کردن آثار ترجمه شده از زبان فارسی، نخستین شرط از شرایط فن کاتبی به شمار می رفته است.”

(کتاب: فن نثر در ادب پارسی، تألیف: دکتر حسین خطیبی، نوبت چاپ: چهارم - پأییز ۱۳۹۰، ناشر: انتشارات زوار، صص ۱۰۴، ۱۰۵ ، ۱۱۱)

پیشرفت بزرگی که زبان پارسی (در نظم و نثر) از آغاز تا کنون کرده است ، مخالفان این زبان و همه فرهنگ ستیزان(عربی و عجمی) به سبب آن دچار دیوانگی درمان ناپذیر شده اند؛ زیرا در ۱۴۰۰ سال پسین تازیان ، هجوم آوران مغولی و دیگران هر چه کوشیدند و کوشیدند و برخی ها هنوز هم می کوشند تا ارزش و اهمیت تاریخی زبان پارسی را به هیچ بگیرند و آن را به زیر اندازند ؛ لیکن بخت با آنان یاری نکرد و به این هدف خود نرسیدند و در آینده نیز همین گونه خواهد بود.

زبان پارسی در گذر تاریخ دارای پشتوانه ی نیرومند دانش، ادب ، فرهنگ و هنر بوده و به قول استاد ابراهیم پور داود “ زبان اوستایی یکی از سرچشمه های زبان پارسی است “ و“ سانسکریت بنوبهٔ خود یکی از سرچشمه های لغات فارسی ماست”؛ بنا بران ریشه در تاریخ دارد و آبشخور آن داشته های یک قلمرو بزرگ ادبی، فرهنگی و تمدنی است که به نام های پارسی ‌باستان (زبان کهنسال رایج روزگار هخامنشیان)

و پارسی پهلوی و یا پارسی میانه (زبان دوره ی اشکانیان و سامانیان) و پارسی نو و یا پارسی دری (ادامه زبان«پارسیک» فصیح و درباری زمان ساسانی ) نامبردار شده است.

همینگونه گستره ی جغرافیایی زبان پارسی از گذشته های دور بسیار گسترده بوده ؛ از این رو خرابکاری های دهشت افگنانفرهنگی (با وجود اینکه درجا جایی به آن زیان رسانیده اند)همیشه شکست خورده است، اکنون و در آینده نیز شکست می خورد.

در تاریخ ادبیات زبان پارسی کتاب هایی (در نظم و نثر) شناسانده شده است که سنگینی و پایداری دانشی و معنوی هرکدام آن برابر به بزرگی و بلندی واستواری سلسله کوه های هندوکش و قله های شامخ ‌پامیراست. نام برخی از آنها را یاد باید کرد:

الف) شاهنامهٔ بزرگ ابوالمؤید بلخی، تاریخ بلعمی، مجمل التواریخ والقصص، مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری، ترجمه تاریخ طبری، ترجمه تفسیر طبری، حدودالعالم من المشرق المغرب، الابنیه عن حقایق الادویه تألیف ابو منصور موفق هروی، آثار پارسی بوعلی سینای بلخی، التفهیم ازابوریحان بیرونی، نامه های ابو مشکان صاحب دیوان رسایل، تاریخ

بخارا، تاریخ سیستان، زین الاخبار گردیزی، سفرنامه و خوان الاخوان از حکیم ناصر خسرو بلخی، تاریخ بیهقی، سیاست نامه از نظام الملک ، قابوسنامه از کیکاوس بن اسکندر، کلیله و دمنه ترجمه نصرالله منشی، منشأت خاقانی، منشأت رشیدالدین وطواط ، مقامات حمیدی تصنیف حمیدالدین بلخی، آثار امام غزالی، آثار شهاب الدین سهروردی، معارف بهاء ولد ، چهار مقاله عروضی سمرقندی، تاریخ جهانکشا تألیف عطا ملک جوینی، گلستان سعدی، تذکرة الشعرا تألیف دولتشاه سمرقندی ، آثار نثری مولانا جامی، آثار واعظ کاشفی سبزواری، طبقات ناصری از منهاج الدین سراج جوزجانی، نگارستان معین الدین جوینی، پریشان قاآنی ....؛

ب) سروده ها و کتاب های نظم از نام آوران ادب و سخن پارسی (حماسی، غنایی، تعلیمی، عرفانی …) :

 دیوان رودکی سمرقندی، گشتاسب نامه دقیقی بلخی،چامه های حنظله بادغیسی، شهنامهٔ فردوسی، قطعه های رونق بخارایی ، چکامه های شهید بلخی ، چامه های رابعه بلخی (قزداری)، دیوان اشعار سوزنی سمرقندی ، دیوان مهستی گنجوی، شعر های منجیک ترمذی ، گرشاسبنامه اسدی طوسی، رباعی های بابا طاهر عریان، دیوان اشعار عنصری بلخی، منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، دیوان فرخی سیستانی، قصاید قطران تبریزی ، سرود های محمد پیر وصیف سجزی ، دیوان اشعار مسعودسعد سلمان، دیوان اشعارمنوچهری، دیوان اشعار حکیم ناصرخسرو بلخی، پنج گنج حکیم نظامی گنجوی، رباعی های حکیم خیام نیشاپوری، دیوان بزرگ و مثنوی معنوی خداوندگار بلخ جلال الدین محمد بلخی، دیوان اشعار انوری ابیوردی ، دیوان اشعار امیر معزی، دیوان خاقانی شیروانی،دیوان اشعار و مثنوی حدیقه الححقیقه حکیم سنایی غزنوی،دیوان اشعار هجویری غزنوی، قصیده های ظهیر الدین فارابی، آثار شیخ فریدالدین عطار نیشاپوری، آثار امیر خسرودهلوی، دیوان قصیده ها و غزل ها و هفت اورنگ جامی هروی، دیوان حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی ، دیوان اشعار و بوستان شیخ اجل سعدی شیرازی، قصیده ها و 

غزل های عبدالواسع جبلی گرجستانی، دیوان اشعار خواجوی کرمانی، دیوان فخرالدین عراقی، دیوان اشعار کمال خجندی، دیوان حضرت ابوالمعانی بیدل، دیوان زیب نسا مخفی، دیوان صاحب تبریزی، دیوان محتشم کاشانی ••••

افزون بر این، از آغاز سده ی بیستم تا به امروز سخندان های فرهیخته و پر آوازه ی حوزه ی تمدنی ما برای نگهداری کردن از بنای ادب پارسی (نظم و نثر) کار های بزرگ ادبی را به سر رسانیده اند که خرابکاران نمی توانند به آن زیان برسانند. 

آیا آدم ها و گروه های بزه کار را یارای آن است که کار ها و آفریده های ادبی این شخصیت های دانشور و پژوهشگر حوزه ی ادب و فرهنگ را بی ارزش کنند:

الف) ایرج مرزا، ملک شعرا تقی بهار، عارف قزوینی، ملک شعرا قاری عبدالله، استاد عبدالحق بیتاب، فرخی یزدی،اقبال لاهوری، شایق جمال، صوفی عشقری، پروین اعتصامی، صادق هدایت، استاد شهریار، نیما یوشیج، سیاوش کسرایی، ابو القاسم لاهوتی، خسرو گلسرخی، رهی معیری، پرویز ناتل خانلری، فروغ فرخزاد، استاد واصف باختری، دوکتور اسد الله حبیب، سیمین بهبهانی،احمد شاملو، استاد قیوم قویم، فریدون مشیری، ابراهیم صفا، نادر نادرپور، حیدری وجودی، هوشنگ ابتهاج(سایه)، رضا براهنی، استاد لطیف نظامی،مهدی اخوان ثالث ،ضیا قاری زاده، محمد رضا شفیعی کدکنی، عاقلبیرنگ کوهدامنی، بهار سعید •••• ؛

 ب) علی اکبر دهخدا، دکترمحمد معین، محمد علی فروغی، رهنورد زریاب، دکترعبدالحسین زرین کوب، 

استاد ذبیح الله صفا، محمد جعفر یاحقی، بدیع الزمان فروزنفر، سعید نفیسی، علی اصغر حکمت، ابراهیم یونسی، مدرس رضوی، محمد دبیر سیاقی، محمد جعفر محجوب، وحید دستگردی، جلال همایی، پژمان بختیاری، سیروس شمیسا، بزرگ علوی ، جلال آل احمد ••••

پارسی ستیزی و دشمنی با زبان پارسی ( زبان رسمی، زبان دانش، زبان میان شهروندی، زبان آموزشگاه و دانشگاه) و پارسی زبانان به شیوه امروزی (هدف پس از تبهکاری های تازیان است) ریشه در رویداد های نیمه ی دوم سده ی نزدهم دارد و از درون همچشمی های تزار روس و بریتانیای بزرگ سر برون کرده و به حمایت انگلیس ها از زمان امیر شیر علی خان آغاز نهاد، امیر عبدالرحمان خان جلاد باز هم به کمک انگلیس ها آن را دنبال کرد و امیر حبیب الله خان زنباره در هوا و فضای بیداد گرانه ی استعمار انگلیس با 

برخورد دد منشانه به این کار شتاب داد و پس از نابودی وی  این عمل کرد نکبت بار رنگ دیگر به خود گرفت.

 نادر غدارو همه حکمران های آل یحیی، بویژه با گماریدن دژخیم خونخوار و فاشیست دو آتشه محمد گل خان مهمند در وادی شمالی و در استان های شمال - شمال شرقی و شمال غربی و هزارستان هر آنچه از دست شان می آمد دراز بین بردن نماد های تاریخی و گنجینه های ادبی و فرهنگی تاجیک ها، ازبیک ها، هزاره ها، ترکمن ها و دیگر شهروندان دریغ نورزیدند؛ ولی زبان ها و فرهنگ ها در برابر خرابکاری

های ادبی و فرهنگی میر غضبان به سان کوهپایه ها ایستادگی کردند و از پا نافتیدند.

جنون آمیز ترین ستیزه جویی و نفرت با زبان پارسی را، قانون اساسی تصویب شده در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، تهداب گذاری کرد که تا به امروز عاشقان سینه چاک برچیده کردن بساط ادب پارسی برآن چسبیده اند و با بهره گیری ازآن زهرپاشی می کنند.

کشمکش و نزاع شدن بر سر زبان فارسی و کشیدن دیوار جدایی بین پارسی و دری یک برنامه ی

رهزنانه بود که دزدان چراغ به دست، به فرمان بنگاه های چپاولگر برای بریدن گلوی شناسایی شهروندان شمشیر از نیام کشیدند.

این دیوار کشی و تغییر دادن نام پارسی به دری هیچگونه بنیاد تاریخی و ادبی نداشت و ندارد.

در اردیبهشت / ثور (از تاریخ ۷ - ۱۱) ۱۳۵۰ خورشیدی کنگره جهانی سعدی و حافظ در شهر شیراز برگزار شد. در بخشی از نبشته ی استاد دکتر ماهیار نوابی زیرعنوان:“ زبان مردم شیراز در زمان حافظ و سعدی “ که در این نشست سخنرانی کرده بود، آمده است:

 ( “ واژه « دری » یعنی « درباری » و هیچ معنی دیگری هم نمی دهد . زبان دری یعنی زبان درباری و فارسی دری یعنی زبان فارسی درباری، زبان رسمی، زبان نوشته های فصیح و زبانی که فرمان ها و نامه های درباری به آن نوشته می شده است و شاعران با آن زبان ، پادشاهان و ممدوحان خود را می ستودند و نویسندگان ، تاریخ و کارنامه ها را با آن می نوشتند و به سخن دیگر زبانی است که از آن به« لفظ قلم » تعبیر می شود.

 فردوسی زبان خود را زبان « فارسی دری » می خواند، و این واژه یعنی دری به عنوان صفت برای هیچ یک از زبان ها و گویش های دیگر ایرانی به کار نرفته است.

« دری» لهجه و گویش نیست، بلکه درست بر عکس،زبان نوشتن و زبان فصیح است و وقتی فردوسی آن را با فارسی به کار می برد، برای این است که آن را، یعنی« فارسی دری » را از فارسی عامیانه و بازاری و گویش هایگوناگون مشخص سازد و تعبیری است مانند

                Hoch Deutsch, King‘s English

در انگلیسی و آلمانی .

از دیرباز، در آثار کهن زبان پارسی واژه های «فارسی» یا «پارسی» و «دری» و «فارسی دری » یا   «پارسی دری» مترادف یکدیگر و یکی به معنی دیگری به کار رفته است.

مترجم تفسیر طبری در ترجمه خویش و فردوسی در شاهنامه، « پارسی دری » و « پارسی» و ناصر خسرو در دیوانش «لفظ دری» را برای یک زبان به کار برده اند وآن زبانی است که ترجمه تفسیر طبری و ترجمه کلیله و دمنه و شاهنامه و اشعارناصر خسرو بدان زبان نوشته و سروده شده است….” )

(کتاب: مقالاتی دربارهٔ زندگی و شعر سعدی، تألیف:منصور رستگار فسائی، ناشر: چاپخانه سپهر – انتشارات امیر کبیر تهران، نوبت چاپ : چاپ چهارم سال ۱۳۷۵، صص : ۳۴۰ - ۳۴۱)

این دیگر انصاف تاریخ است که همه چیز آفتابی می شود. دانشمندان، پژوهشگران و تاریخ نویسان نستوه از درون رویداد های تاریخی راستی ، درستی و اصل هر چیز را آشکار می کنند و به دسترس اهل دانش و آموزش و پرورش می گذارند . در حق زبان پارسی دری نیز این مهربانی ارزانی شده است.

زبان پارسی دری ، زبان شعر و نثر و ادب پارسی است که پس از اسلام و تازش عرب ها ؛ در مقابله با نفوذ دادن اجباری زبان عربی و به خاطر نگهداری زبان و آثار ادبی و تاریخی و حماسی ایران زمین در بخش های شرقی و شمال شرقی (خراسان و  ورارود یا ماوراء النهر) پا گرفت و به زودی در همه جا های این خطه ی بزرگ گسترش یافت، پا به پای جنبش های ضد حکومت های اموی و عباسی به پیش رفت و با قیام ابو مسلم خراسانی که سبب براندازی سلسله ی اموی و به وجود آمدن حکومت های طاهریان و

صفاریان شد، رواج و رونق بیشتر پیدا کرد و جای خالی زبان پهلوی را پر ساخت و مانع از آن شد که زبان عربیجای زبان مردم بومی را بگیرد.

 

                                     *  *  *

ویروس های خطرناک و کشنده ی اکوره ختکی به نام طالبان؛ گروه بی فرهنگ - آدمکش و خونخوار که با استفاده از پیشرفته ترین جنگ ابزار های امریکایی و با فکر و تصورها و دیدگاه های خیال بافانه و عذاب دهنده ؛ میهن ما رابه دوزخ روی زمین مبدل کرده اند و با تبهکاری های تکان دهنده و خونین بر بنیاد برنامه های ویرانگر امریکا، انگلستان، اتحادیه اروپا، پیمان ناتو، سازمان کنفرانس کشور های اسلامی، سازمان نابکار و ترفند باز ملل متحد وتمام نهاد های وابسته به آن، شبکه های جهنمی جاسوسی (سی آی ای ، ام آی شش، آی اس آی، موساد و بنگاه های استخباراتی شیخ نشینان کرانه خلیج فارس ) بر گرده های

مردم سوار کرده شده اند و کنون با وحشی گری، خشونت، زورگویی ، کشتن و بستن، شکنجه دادن و زندانی کردن، نسل کشی، تبعیض - یکه تازی و برتری خواهی (جنسیتی، زبانی، قومی، دینی، منطقه ای)؛ با دانش، فرهنگ، ادب،هنر، تمدن، پیشرفت (سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی) و همه ارزش های انسانی و انسان بودن سر ناسازگاری دارند.

گروه جنگلی و لابی گران آن (بویژه آنانی که نشست های سیاسی و شبکه های اجتماعی و رسانه های دیداری را درکارزار دفاع از این گروه ایله جاری و بی فرهنگ گندیده کرده اند) انتظار و امید آن را نداشته باشند که در این گاهه ی پر از بیرحمی و سرکوب گری ، اهورامزدا در میدان جنگ با اهریمن شکست می خورد! اگر چنین می بود، در بیشتر از سی و دو سال پسین و پیش از آن برای رخ دادن این شکست بسیار کار شد؛ ولی دزدان و یغماگران ادبی،هنری و فرهنگی راه به جایی نبردند.

کوته اندیش ها و کوته بین ها نمی دانند که در این زمان، جنگ روشنی با تاریکی نسبت به گذشته بسیار 

متفاوت است؛ زیرا ادب و فرهنگ پارسی با داشتن پایه های استوار تاریخی ، در جنگ با اهریمن چیزی برای پاسخ دادن دارد و این پاسخ گفتن بسیار مسلکی، کارشناسانه و دندان شکن خواهد بود.

اندیشه ی عدالت اجتماعی ( حقوق برابر برای همه مردم و پایداری بر این آرمان که انسان ها بدون هیچگونه تبعیض از دستاورد های پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بهرو مند می شوند و همه به حق و حقوق یکدیگر ارج می گذارند…) سرانجام پیروز می شود.

 

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

(حافظ)

 

( پایان )

۸ / ۱۲ / ۲۰۲۳

پیوند ها:

- کوتاه سخنی پیرامون ادبیات، تاریخ نگارش:

۲۰ / ۲ / ۲۰۱۷، از این قلم؛

- پارسی را پاس می داریم ، تاریخ نگارش:

۱۵ / ۱۱ / ۲۰۱۷، از این قلم .

مقالات مرتبط

...

کشور ما از نگر پیشینه ی تاریخی ، از زمره ی کهن ترین مرز و بوم در جهان است و در برگ های تاریخ جمع کرد... ادامه

...

چه درد آور و اندوه بار است، که در چهار فصل سال -افزون بر مردم در روی زمین؛ ادامه

...

چرایی جهانی نه شدن زبان، فارسی با آن که دامنه‌ی گسترده‌ی گویایی وگویشی وگفتاری ونوشتاری در جهان ادامه

...

مخالفت با زبان فارسی در هند تنها کار انگلیس ها نه بود. پیشینه‌ ها و پسینه های تاریخی در داخل هند هم... ادامه

...

مولانای بزرگ بلخ چی کمبودی از سیدجمال الدین اسعدآبادی داشت یا دارد؟ که جسدِ او را سال ها پس بیاورند... ادامه

...

بعضن در صفحات مجازی و گزارشات خبری دیده میشود که بعضی ازافراد و شخصیتهای که بدون شک دارای تحصیلات ت... ادامه

...

راستش از این دست گپ ها و سخن ها به لطف خدا و کرامات شیخ ما «مغز متفکر دوم جهان!» این شب و روز ها بیخ... ادامه

...

آن‌چه موضوع کژی‌های زبان فارسی در افغانستان را بار دیگر در شبکه‌های اجتماعی مطرح کرد، بازنشر کتاب قص... ادامه

...

همچنان دراین کتاب واژه زبان دری نیست. البته در متن کتاب آمده که تا سال ۱۹۳۶ زبان دولتی فارسی بود. ال... ادامه

...

با این هم، برای این کار، در گام نخست به شناسایی ریشه ها و واکاوی زمینه های فتنه نیازداریم. ادامه