مکث موجز پیرامون برخی دیدگاه های مخالف وموافق نظام مردمسالاری فدرالی درافغانستان


( حسن پيمان )

مکث موجز پیرامون برخی دیدگاه های مخالف وموافق

نظام مردمسالاری فدرالی درافغانستان

بخش اول

( قسمت اول)

حکمت

 

ای فلک عدل میخواهم که دارم   چند   پرسشی

حور وغلمان  از  نورامد  بشر از  مفسد گلی  ؟

عدل وانصاف من نیافتم نه درآسمان نه زمین

خصم وعاصی آفریده دوست و دشمن درکمین

« تُعِزُ منَ تشاء و تُذِلُ من تشاء »، گر امر  تست (1)

عزت  و  ذلت و خواری  این همه  از امر تست

بنده " گرمخلوق اوست؛ نیاز برمعطوف اوست"

آزمون " مخلوق نارس" را چرا  مضمون  اوست؟

 

         پیشگفتار:

         تاریخ مملو ازفراز ونشیب حوادث خونبار کشوربه خون تپیده وبه ماتم نشستۀ ما افغانستان، گواه وشاهد عینی ماست، که جامعۀ سنتی- قبیلوی آن،همیشه وبطورگسست ناپذیر سراسر درجنگ ودرستیز ودرخشونت،به دهشت وحشت وبه کشمکشهای خونین درقلدوری ودرخصومت ودشمنی درقلمرو ان، بهم دیگر بسر برده اند. یک طبقه علیه طبقۀ دیگر ؛ یک قشر علیه قشردیگر ؛ یک لایه وصنف علیه صنف ولایۀ دیگر واینها درمجموع علیه یک دیگر؛ یک تاریخ علیه تاریخ دیگر؛ یک فرهنگ علیه فرهنگ دیگر؛ یک ایده ئولوژی علیه ایده ئولوژی دیگر، یک باور وعقیده علیه باور وعقايد دیگر؛ یک ساختارنظام سیاسی علیه ساختار دیگر؛ یک روحانی ، ملا ، مسلمان ومولوی وحتا مسجد وملا امام ان همه علیه یکدیگر وعلیه برادران مسلمان وهمنوع دیگرخود ؛ یک تروریست علیه تروریست دیگر ازهرنوعی که باشد ویک قوم علاوه برقوم ونژاد وزبان خودی علیه دیگر اقوام، زبان ، نژاد وهمنوع خود وحتا علیه خوانواده،عشیره وطائفه وهمنژاد وهمزبان خود؛ پیوسته وبلا وقفه درستیزبوده اند.

          دهها نوع ازاختلافات، تنشها، کُنشها، وواکنُشها وچالشهارا که درحیات روزمرۀ انسانها، بطوراشکارا وشفاف ملاحظه نموده امده ایم ويا به وضاحت ملاحظه مینمايیم، همه زاده و محصول تسلط مطلق العنانی زمامداریها ومحصول تکامل جامعۀ قبیلوی وقبیله سالاری وزمامداران حاکم برسراقتدار ان بوده، که آنان باايجاد اين همه بحرانات، فجایع وفساد وبن بست ها، برسرنوشت توده های مردم، فرمانروائی کرده امده اند.

         این روند ازسده ها بدینسو درجریان بوده ونسل بالنسل به ارمغان وبه میراث مانده است ،که هیچ نیرويی، زمامداری، سلطانی،پادشاهی، امیری ورئیسی نتوانسته است درمهار سازی این همه بحرانات وفساد وجنایات ظلم واستبداد افرینیها وسایر مؤلفه های بازدارندۀ رشد وتکامل وپیشرفت جامعه وبویژه درمهارسازی سیطره جوئیهای"اتنی ستی" ناشیئ ازان بمثابه عاملهای عمده وتعیين کننده؛ به ادامۀ این همه بی عدالتیها،ظلم واستبداد وعقبمانیهای زادۀ آن، پایان ببخشد.

         این ساختارهای ناهمگون ازنظامهای کهنه پرست وارتجاعی میراثی طراز قرون وسطائی- فاشیستی دراین جامعه که قبل ازهمه مبتنی بر موجوديت طبقات متخاصم و مناسبات وروابط تولیدی غیرعادلانه وظالمانۀ استبدادی- استثمار ی فیئودالی ونیمه فیوئدالی بوده است ؛ تجاوزات غارتگرانه و فعاليتهای تخريبکارانۀ استعمار کهنه و نو، چه بصورت مستقيم و چه در وجود تکنوکراتهای فاسد و جهادی های اسلامگرای فاشیستی ؛ فقر و مرض و بيکاری ؛ فساد اداری وصدها فجایع و جنايات طراز مافیا ئی ديگری را نيز برآن افزوده است .

         بنابران ، حکم جابرانۀ تاریخ، باصراحت از مردم افغانستان می طلبد، که بايست اين نظام نابکار استبدادی مرکزگرای قبيله سالار به تغییرات بنیادی جدی نیاز واشد ضرورت دارد. بايد با درپيشگيری  ، راه های معقول و شیوه ها، اساليب، رفتارهاومیکانیزم های علمی وعملی درست، سنجیده شده وبا رهبردهای دقیق خرد مندانه ومدبرانه علمی وعملی؛در مهار نمودن اين بحرانهای فاجعه باراقدام های لازم و مؤثر درپيش گرفت وبه حل انها فائیق امدوکلیۀ موانع وسدهارابه نحو عاملانه وعاقلانه ازمیان برداشت وجامعۀ واقعأواحد ویکپارچه ومستحکم مردمی ومردمسالار عاری ازتعصب وتبعیض وامتیازطلبیها؛عاری ازفقرو غربت وبی عدالتیها،حق تلفیها،عاری ازستم واستبداد رابکام کلیۀ زحمتکشان ومردم ستمدیدۀ این سرزمین خونین وزمین سوخته وقبرستان شده (به داخلی وخارجی ) را؛ فراهم وبرقرار نمود.

         سوال اساسی وعمدۀ این بحث واثرمختصررا پرسشهای زيرين تشکیل میدهد وآن را قابل دقت وبررسی می شمارد :

         یک: آیا صرفاً با شعارهای بسیارزیبا وسیقل شدۀ جلائیشی وجازب وجالب ویا درشت وتند مهیج کننده؛ میتوان به کلیۀ این سدها وموانع ومشکلات ونابسامانیها غلبه نمود؟

         دو: آیا بااتخاذ روشهای معامله گرانه وبا بازیهای سیاسی گونه گون،مهره بدلی ها وچهره سازیها، مصلحت گرائیها، سمبول سازیها ویا به لباسهای گوناگون دینی، مذهبی، قومی، نژادی، زبانی، منطقوی وسمتی ویا باروشنفکران تظاهرپيشه، فرمایشی و آرايش شده به لباسهای حق و عدالت وقانونیت وبخاطر تحکیم وبقای  حاکمیت مرکزی وبا دموکراسیهای فرمایشی ونمایشی وفریبنده که تاکنون هم بدین منوال جلوه گر شده است؛ میتوان به کلیۀ این معضلات ومصیبتها وبدبختیهای ناشیئ ازان نائیل امد؟ ویا با این دغدغه ها، این سریال نافرجام را برای بقای حاکمیتهای مرکزی فرسوده غیر کارامد ، که بجز فقر، بد بختی ، نا امنی و سيه روزی ، چيز ديگری را به مردم مصيبت ديدۀ ما به ارمغان نياورده است، تا ابد ادامه داد؟ا

         سه: ویا با یک میکانیسم علمی وعملی مبتنی برشناختهای دقیق پژوهشی، تاریخی وتجربوی، با برجسته سازی حقایق نهفتۀ عینی درطول تاریخ وبا اتخاذ مشی عادلانه وترقیخواهانۀ ملی ومردمسالاری ودموکراتیک وبا دموکراتیزه سازی زیربنا ها وروبناهای جامعۀ راکد وبسته درهمه ابعاد اقتصادی وتولیدی ان؛میتوان این عوامل بازدارندۀ راه رشد وتکامل جامعه را درهمه عرصه ها ونهادها واهرم های اقتصادی-اجتماعی،فرهنگی وسیاسی با ابعاد گستردۀ ان مهارکرد وبه اهداف وارمانهای والائی ومردمی خود رسید؟

         چهار: این نوع اختلافات وتضادها وناهمگونیها که بمثابۀ انگیزه های مهیج کننده وعاملهای عینی که برخی ازانها اشتی ناپذیر(انتاگونیستیک)وبرخی ازانها هم که بگونۀ فرعی غیرانتا گونیستیک یااشتی پذیراند که درروند تکاملی تاریخی به اوج وشدت وحدت خود رسیده اند وبا حاد شدن مبارزات انتاگونیستیک طبقا تی واجتماعی برضد طبقات ومحافل حاکم ستمگر وبرضد زمامداران فاسد- فاشیستی و قتل وغارتگری وانارشیستی، نژاد وزبان پرستی؛ برضد نسل کشیهای بربرمنشانه وتصفیه های قومی، سیطره جوئیهای اتنیسیتی وخودبرتربینی وخود محورسازیها درهمه عرصه ها ونهادها واهرمهای اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی وسیاسی بمثابۀ یک نظام"مرکزی بحران وفساد وجنایات افرین طرازمافیائی"ومافیا پرور وزمینه سازبرای مداخلات خارجی وبمثابۀ عاملهای عمده واساسی اضمحلال کلی شیرازۀ "وحدت ملی"که مایۀ همه فساد وبدبختیهاست، که همه مجموعاً به نبود(یک نظام مشروع مردمسالار غیرمتمرکز مبتنی برشوراهای مردمی)بستگی داشته ودارد،که کلیۀ این افات وبیماریهای گونگون ومزمن را درجامعه باراورده ونضج نموده است، میتوان روی ان مکث وتأمل نمود ودرسراغ نجات رفت؟

         پنج: این عاملها وافزون بران بسا مؤلفه های دیگرنا همگون ونا میمون غیر متجانس وغیرعادلانه که همه نهادهای حقوقی، انسانی، شهروندی، قانونیت، عدالت وارزشهای ملی ودموکراتیک، دموکراسی،ازادی،منافع ملی ومصالح کشور،استقلال وتمامیت ارضی (استقلال سیاسی+استقلال اقتصادی= به استقلال ملی واقعی) رانیز اسیب پذیرنموده است؛ باهمه داشته ها وانباشته ها،مستقیم یا غیرمستقیم درگرو اجنبی ها واجنبی پرستها وسودپرستان زراندوز، دلالان ومعامله گران مکار وابسته به سرمایه سالاری ضد ملی وضد دموکراتیک،تکنوکرتهای صادرشدۀ فرمایشی و نمایشی وآرايشگرنظام فاسد- فاشیستی جهادی اسلامی طراز لیبرال مافیائی؛ قرار داده شده است ؛ چگونه میتوان به کلیۀ این پدیده های مسلط شوم ونامطلوب ومضر عقبگرا که بمثابۀ عاملها وفکتورهای عمده وتعیين کنندۀ عقب مانیهای واپسگرای قبیلوی وقبیله سالاری و بازدارنده وزادۀ حاکمیتهای مرکزی تک قومی ومتولبرشدۀ جامعۀ سنتی- قبیلوی با ذهنیت کور وبستۀ ان است، بدرستی فایق امد؟-

         لذا لازم می افتد تا دراین جا، سری برباغ وگلستان رنگارنگ عقاید، باورها واندیشه های برخی ازاندیشمندان، گروه ها، نظریه پردازان، اگاهان وفعالان سیاسی واجتماعی، پژوهشگران ومحققین،بزنیم و ببینیم که کدامین عطری از این گلهای رنگارنگ اندیشه ها مشام مارا معطر وکدامین نهال ها، پربارتر ومثمرتراست و کدامین بستربذراین اندیشه ها درشوره زار؟

 

          سخنی چند مقدمه گونه پیرامون این دیدگاه ها:

 

         یکم: برخی ازاین افراد وشخصیتها وگروه ها به این باوراند، که باایجاد "جبهۀ متحدملی"میتوانند به این معضلات وبحرانات خاتمه دهند وفایق ایند و اما، میخواهند جامعۀ مردمسالاری را ازطریق استقراریک"حاکمیت مرکزی" بدست اورند و"وحدت ملی"رانیز ازطریق حاکمیت مرکزی ایجاد نمایند وبه ان نام مردمسالاری بگذارند؛ اما شیوه ها ورفتارها وروشهای ویژه ومیکانیزم ضرور عملی وعلمی که (ثبات ودوام حاکمیت مرکزی راضمانت کند)ویا وحدت ملی را چگونه ایجاد مینماید تا بطور(دوامدار وباثبات ومستحکم پایداربماند)چیزی به گفتن ندارند ونیز نمیتوانند بشکل شفاف علمی وعملی ومؤثر، درزمینه طرحی روشن داشته باشند.

          اين طرح، همیشه دراشعار والفاظ میان خالی باقیمانده است. زیرا که در افغانستان حاکمیت مرکزی در طی  بیشتر از250سال نتوانسته است همچووحدت ملی واقعی را که دربرگیرندۀ سهم ومشارکت کلیۀ اقوام وقبایل سرتاسری درهمه عرصه ها، نهاد ها واهرمهای سیاسی-اقتصادی واجتماعی وفرهنگی ودرحاکمیت سیاسی ان باشد وطوردوامدارحفظ نماید ویاحفظ نموده باشد،سراغ نمیگردد واگرهم بوده صوری وسمبولیک بوده وحتا بالای وحدت ملی احمدخان ابدالی ازملتان پاکستان که برتری جویان پیوسته ازان نشخوارمیکنند، بنا بر قول مورخ معروف ميرغلام محمد غبار درکتاب " افغانستان درمسیر تاریخ " ؛ وحدت ملی نبوده بلکه "وحدت قومی"بود که برای نخستین بار درتاریخ علیه سایراقوام درافغانستان ایجاد نمود وباکله منارسازیها وقتل و غارتها نتوانست  وحدت ملی وحاکمیت مرکزی یک قومی خودراحفظ نماید که سرانجام توسط درانیهای خودش ازبین رفت. 

         دوم : برخی ازاین افراد وگروه ها بیشتر شعار"اهداف ملی"ویا ملی سازی ویا ازاین قبیل واژه هارا معیارهای اساسی ایجاد وحدت ملی وتشکیل این مؤلفه های متضاد ومتخاصم را درمحوران قرارداده وفکرمیکنند که شاید با طرح این نوع شعارهای خالی غیر رهنمودی وغیررهبردی، این همه عاملها؛نهادها وعرصه های گوناگون ونا همگون متضاد ومتخاصم که برخی ازانها انتا گونیستیک نیز هستند، باهم یکجا دریک محور تحت یک شعار خشک همه را باهم خلط ومتحد ومتشکل بسازند وبااین شیوه معتقد هستند، که وحدت ملی خودبخود ایجاد میگردد. یعنی بدون طرح هیچ میکانیزمی علمی وعملی؛ کلیۀ اهداف خودرا با کلی گوئیها وانهم در اطراف شعارها وباورهای خود دعوت نموده محدود ومنحصرمیسازند.

         آنان با نصیحتهای پدرانه(!) ، عاملانه ومدبرانه (!) وگویا خردگرایانه و نوازشگرایانه،هدایت میدهند که باید وحدت ملی ایجاد گردد ویا هم باشعارهای بزرگ منشانه میگویند بیائید که وحدت ملی را ایجادکنیم وحاکمیت مردمسالاری بسازیم وعدالت را برقرار کنیم وباید که شهروندان وکلیه ای ملیتها واقوام بطور مساوی وبرادر وبرابر بحق وحقوق سیاسی- اجتماعی-اقتصادی وفرهنگی ونظامی خود برسند... بویژه که نظام مردمسالاری را انهم ازطریق حاکمیت مرکزی ایجاد واستقرار نمایند که اين تبليغات فريبنده به شعارهای روز تبدیل شده است.اما اين پاسخ اساسی را که چگونه وازکدام راه ها وشیوه ها وروشهای مؤثر وپایدار و راهبردهای ویژۀ علمی وسازنده که پايۀ محکم تمثیل کنندۀ وحدت ملی واقعی باشد، مطرح گردد، کاملأ مات ومبهوت ومبهم هستند و در تبليغات آنان نظريات سازنده، بشکل سیستیماتیک ومنظم، طرحهای علمی، عملی و رهنمودی واستقامت دهنده وجود ندارد ویا ارائه کرده نمیتوانند.

         سوم: برخی دیگری ازاین گروهها افراد وشخصیتهای سیاسی ونخبه گانی هم هستند که با راهبرد اهداف وبرنامه های معین ازدیدگاه ایده ئولوژیک وباورهای ویژه وبا مطلق سازی ان درشرایط حساس کنونی، یگانه راه اساسی حل همه تضاد ها وتناقضات متخاصم طبقاتی،خصومتها ودشمنیها دانسته؛بمثابۀ نمایندۀ کلیۀ طبقات واقشارازجامعه عرض اندام نموده میخواهند ازطریق تغیيرات ( تغییرات انقلابی بنیادی با اتخاذ راه های عملی مسالمت امیز دموکراتیک ویا ازراه قهر وتوسل به زوروقوۀ قهریه که درهردوصورت باید ازحمایت وپشتیبانی وسیع وقاطع توده ها برخوردارباشند) برای ایجاد حاکمیت مرکزی وتمرکز قدرت به جامعۀ مردمسالاری برسند را مطرح میکنندکه همچو طرح ها نیز بادوموانع بزرگ مشکل سازامروز برمیخورد:

         یکی اینکه: با وجود انکه شرایط "عینی" کنونی افغانستان به همچو اقدام  کاملأ اماده گردیده است واما باصد افسوس ودریغ که شرایط"ذهنی" نیز باهمان تناسب عینی ان دارای ارزشهای فوق العاده وتعیين کننده درروند انقلابی داشته واهمیت بسزای دارد که ارتجاع سیاه داخلی درتبانی باارتجاع واپسگرای منطقه وسرمایه سالاری جهانی باراهبرد وسایل تفتین ودامن زدن به نفاق ملی کشنده و متفرق سازی جامعه ازهمدیگر وشعله ورنگهداشتن اتش نژاد پرستی وزبان و فرهنگ ستیزی که هنوز این شرایط اماده نشده است. به این مفهوم، که یک نیروی متحد، فشرده، مستحکم وفدائی وجانباز صادق ودلیر، وانقلابی سازش ناپذیر و پیشاهنگ داهی که با تمام معنا وبصورت واقعی(ازحمایت وپشتیبانی اگاهانۀ مردم وتوده های ملیونی ازهمه اقوام وقبایل درسراسرکشور بطورهمه جانبه برخوردار باشد؛اشد ضروری پنداشته میشود)تا به نحو شایسته وسالم بدون لغزشهای اپورتونیستی چپ وراست وارتجاعی؛ رهبری وسمت وسوداده بتواند، که هرگاه بشکل سرتاسری ایجاد نگردد؛ قدرت وریشه های عمیق توده ای وپیوندهای مستحکم وگسست ناپذیر مردمی نداشته باشد تغییر انقلابی به دشواری مواجه میگردد؛ناممکن است که هراقدام سطحی وصوری وروبنائی  ویا اصلاح طلبانه را رنگ تحول وتغییربنیادی داد ویا به یک ماجراجوئی دست زد  که جزاینکه ارتجاع داخلی وامپریالیسم جهانی را متوجه خود نموده انهارا علیه خود جلب وتحریک نماید، که این کارنیز بذات خود یک عمل ضد انقلابی پنداشته میشود وباتأسف که درافغانستان دشمن کاملاً موفق گردیده است؛بویژه برای متفرق وپراگنده سازی نیروهای مترقی وترقخواهان انقلابی که ازدامان حزب دموکراتیک خلق افغانستا(حزب ها) روئیده است؛ باعث شده انها به چندین پارچه وبه چندین گروه تقسیم گردند وازهم دورگردیدند ونبود یک جوشش طبیعی ووحدت اهنین فارغ ازخودخواهیها وخودبرتربینیهای میراثی کلیۀ نیروهای رزمنده وپیشاهنگ"انقلاب"دریک صف واحد که نیازجدی وضروری دراین مقطع زمان برای نجات خلقها پنداشته میشود؛ برای فعلأدرهسته های خرُد وکوچک نوبسته است ودرسایۀ ابهام قرار دارد وهمه نیروهای وطنپرست انقلابی ازهم دوروپاشان گردیده اند.اما به این مفهوم هم نیست که انها ازبین رفته اند ویا تمامی راه های همسوئی ووحدت عام وتام بااعتماد سرشار از محبت وصداقت سراسری مسدود شده باشد که روزی شاید یکدیگرا دوباره در اغوش هم ببینند وبه تمامی بی اعتمادیها وبی اعتباریها وداع نمایند ودرعمل ونظر انقلابی یکدیگررا تشخیص وتصدیق نموده بپذیرند ویکدیگررا تحمل کنند وتمام خودخواهیها وتمامیت خواهیها ودست بازیهای برخی کهنه کارخودپرست وجاه طلب سازمانچی یاتشکیلاتی معلوم الحال"سلفی میراثی"را به حاشیه برانند وبا جوش وخروش اتشین وطنپستانه بهم درامیزند وپیوندهای جدید توده ای پیدا کنند؛اعتبار و اعتماد واقعی اکثریت قاطع توده هارا بخود جلب ودرعمل ازپشیبانی انها برخوردار گردند که این هم ازامکانات چندان دورنیست که مبارزۀ دوامدارپیکیر وصادقانه میخواهد.

         دوی دیگر: پافشاری روی ایجاد وحمایت ازحاکمیت مرکزی متمرکز بویژه درافغانستان که نظربه تجارب عینی وانکارناپذیرتأریخی با ده ها دلایل قوی و عوامل وفاکتها وفگرهای موجوده به هرمیزان هم که مشی ترقیخواهانه اتخاذ گردد؛ نظامیکه ازبطن این جامعه بیرون میجهد کاملأ مهرقبیلوی وقبیله سالاری را درجبین خود حک داشته وبا هزاران رشته پیوند قبیلوی ومیراثی نسج وبافت خورده و محصورمیماند وناگذیراست که سرانجام بسوی قوم ونژاد گرائی وزبان ستیزی بلغزد ومانندسلف خود رفته رفته به تدریج مشروعیت وحاکمیت ووحدت ملی ان زیر سوال قرار بگیرد که ده ها مثال تأریخی نیز درزمینه وجوددارد.

         چهارم: برخی گروه های "اصلاح طلب"نیزدراین راستا تلاش دارند تا نقش (ارایش گرانۀ طبقاتی وصنفی) را برای  سرکوب نیروهای تحول طلب ودگرگونساز ازادیخواه ودموکراتیک به نفع تحکیم رژیم حاکم قبایلی، بازی کنند مانند"حزب حق وعدالت"ویا گروه های دیگر ازاین قماش اند که بیشترانها معامله گرهستند ؛باحمایت ازرژیم مستبدۀ  فاسد- فاشیستی ازیکسو میخواهند یک جای پائی درفرایند سیاسی درنظام حاکم تک قومی دریابند ودرخدمت قرارگیرند وازسوی دیگر؛اصلاح طلبان نسبت به محافل حاکم بیشترخطرناک بوده وبهترین ابزارسرکوبی نهضتهای ملی ودموکراتیک بدست محافل مرتجع حاکم  به نفع ان وبرای بقأ وادامۀ استبداد تحت نام"اصلاح سازی"دستگاه دولتی خدمت مینمایند.وازاین طریق ریزه خوردسترخوان رژیم میشوند.جنبشهای انقلابی ازادیخواهانه وخواسته های ملی ودموکراتیک  توده ای رابدین ترتیب بدون حمل سلاح بی سروصدا سرکوب وبااین روش مردم را تامدتی نیز اغوا وفریب میدهند.

         دررژیمی که سراپای وجودش وتمام دستگاهش فاسدباشد وبه شیوۀ فاشیستی مافیائی جهادی مذهبی فرمان روائی کند، چگونه ازکدام راه وازکدام بخش این دستگاه وازکدام نقطۀ نابسامانی ان اصلاحات را اغاذ کرد؟ اصلاحات وقتی ضرورت می افتد که فساد وخیانت وجنایت وفجایع به شمارانگشتان دست باشد واین درحالیست که یک جای سالم  عاری ازفسادبه شمارانگشت  درسراسر دستگاه ملوث رژیم به نظرنمیرسد ووجودندارد؛ معهذا بجای اصلاح این ماشین ودستگاه فاسد نابکار ان باید ازبنیاد تغییریابد وماشین جدید ی به ارادۀ مردم باید بجای ان برقرار گردد. بخاطررفع اشتباه ومغالطه دربکاربردواژۀ رفرم"اصلاحات"بهتراست تاتفاوت و تفکیک درنوع این اصطلاح را یک مقدار روشن وازهم متمایز نمود.اصلاحات درمجموع بطورعمده دونوع اند:

        یکی اصلاحات سطحی: قسمیکه اشاره شد؛رفرمهای سرکوب کنندۀ که محافل وطبقات حاکمۀ مستبد و مرتجع برای فروکش سازی جنبشهای انقلابی وخیزشهای توده ای وجلوگیری ازتغیرات بنیادی وازدیگرگونیهای عرصه های گوناگون اجتماعی - اقتصادی،سیاسی وفرهنگی به سود زحمتکشان وتوده های وسیع مردم را در جامعه جلوگیری مینماید؛مانند اصلاحات ارضی سردار محمد داود خان ویا درهندوستان درزمان مورارجی دیسای نخست وزیرانکشورطی سال

مقالات مرتبط

...

فدرالیسم، راه حل داد گرانه برای دشواریهای سیاسی و اقتصادی و درمان کننده بسی از بی عدالتی های اجتماعی... ادامه

...

دراین اواخر در کشور بحث های داغی راجع به سیستم دولت مرکزی و قطب مخالف آن، دولت فدرالی در جریان است.... ادامه

...

محترم دکتور نور احمد خالدی یکی از تحلیل گران صاحب قلم و اندیشه مرتبط به قضایا و مسایل مبتلا به ادامه

...

با آگاهی ژرف ، ازین آموزشها، فرزندان همه اقوام وقبایل  برا بر حقوق  افغانستان مستقل وتجزیه ناپذیر ما... ادامه

...

پانزده-انگیزه ها- تاریخ پرتپش مملو ازفراز ونشیب کشورما شاهد بسا جنبشهای ملی وازادی خواهانه واستقلال... ادامه

...

واقعأ جالب است که سکوت وخموشی مرگباردولت وحامیان وبی تفاوتی انها دربرابرمردم وجنبشهای رستاخیزملی ومد... ادامه

...

تاریخ مملو ازفراز ونشیب حوادث خونبار کشوربه خون تپیده وبه ماتم نشستۀ ما افغانستان، گواه وشاهد عینی م... ادامه

...

از آغاز سقوط طالبان و تشکیل دولت و سیستم جدید سیاسی در افغانستان تحت رهبری حامد کرزی ما شاهد پروسه ه... ادامه