"سایه" به دیدار آفتاب رفت!

  غفار عریف

در سوگ درگذشت رهنورد رسیده

به چکاد شعر و ادب پارسی:

هوشنگ ابتهاج، " سایه"

"سایه" به دیدار آفتاب رفت!

        های های، ای بزم نشینان سرود و ترانه! 

        امروز در سپیده ی بامدادی؛ 

          "سایه "، آن سخن آرای گلزار شعر و ادب پارسی، به دیدار پادشاه نور رفت و الماس زندگی را به راهروان راه روشنایی هدیه  داد! 

            همو که با آفریده ی " نخستین نغمه ها" در بزمگاه چکامه سرایان نام و نشان بلندی را از آن خود کرد و از پی آن پله های نردبان کاخ شکوهمند سرود و ترانه را با گلدسته های:

          "سراب"،" سیاه مشق"،" شبگیر"،" چند برگ از یلدا"،" زمین"،" تا صبح شب یلدا"،" یادگار خون سرو"،" تاسیان مهر" -، پیمود و به کهکشان سرودگری و سخنوری رسید؛ 

         همو که  با سروده ی" گالیا" آستان بوستان عشق را بوسه زد و زندگی را ستود؛

زندگی چیست؟

عشق ورزیدن

زندگی را به عشق بخشیدن

زنده است آنکه عشق می ورزد

دل و جانش به عشق می ارزد

        همو که  سروده ی" ارغوان" اش، طوفان خروش را از گلوی علی رضا قربانی، 

سرازیر کرد؛ 

       و با چامه ی گریه، باران را به سخاوت فرا خواند:

سایه ها زیر درختان درغروب سبز می گیریند

شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر

و آسمان چون من غبار آلود دلگیری

بود

بوی خاک باران خورده می آرد

سبزه ها در رهگذر شب پریشانند

آه اکنون بر کدامین دشت می بارد

باغ  حسرتناک بارانی  ست

چون دل من در هوای گریه سیری

       "سایه" رفت و دیگر برنمی گردد؛ لیکن" ابتهاج"در سرود" دیر است گالیا" و

 در گلدسته های همیشه شاد وخرم: "سراب"،" سیاه مشق"،" شبگیر"،" چند برگ از یلدا"،" زمین "،" يادنامه"،" تا صبح شب یلدا"،" یادگار سرو"، " تاسیان مهر" -،

 تا جاودان زنده است و نور افشانی می کند! 

آرام بخواب بزرگوار من، آرام  و آرام!

( پایان )

۱۹ مرداد/اسد ۱۴۰۱ - ۱۰/ ۸ / ۲۰۲۲