گدرگاه خطر ناک تاریخ - قسمت هشتم

 
 

سیدداوود مصباح

گدرگاه خطر ناک تاریخ

قسمت هشتم

دراین قسمت وارد فاز جدیدی از تاریخ بشریت بروی این سخره عظیم حیات می شویم. دراین مرحله است که طبقه استثمارکننده نوینی بوجود می آید و مناسبات اجتماعی تغییرمی یابد. جای اشرافیت فیودالی و کلیسا را قشری از میرکانتیلیست های جوان و کارخانه دارانی که کارگاه های شان نیمه صنعتی می شود و این قشرنظرمتفاوت نسبت به نسل ماقبل خود در اروپا دارند. دیگر این نسل به احکام کلیسا تمکین نمی کند و به اندیشه گذار از آن است.این اشرافیت نوین اندیشه های نوین و بکری دارند وتمایل به نو آوری و باز نگری جدی به مناسبات اجتماعی با رویکرد به اندیشه پردازانی که روی شالوده های اقتصادی، اجتماعی صاحب نظرند، دارند. دراین مرحله است که آفتاب روشنگری از کلیسا سر برمی آورد. رفورماسیون (اصلاحات مذهبی پروتستان دراروپا)

پیش زمینه این تفکر ازسطح اندیشه ای شاهزادگان تا اقشار متوسط باسواد سیاسی جامعه رسوخ یافته بود. ظهور کارخانه های بزرگ نیمه صنعتی باعث تجمع و ایجاد کارگرانی شد که نسبت به مسایل اقتصاد و تولید و معیشت شان دغدغه ی خاطر داشتند و نسبت به طبقه اشراف و احکام غیرمنطقی کلیسائیان (پاپ و کشیش ها) برخورد انتقادی می کردند.

دراین زمان است که دربرابر اطاعت کورکورانه از احکام کلیسا وقدرت دولت و ستم مالکان مزرعه و کارخانه، احساس حق مقاومت بوجود می آید.

 تا قرن شانزدهم بشترین قشر باسواد و آگاه سیاسی بین آموزش دیدگان کلیسا بود. چون هنوز دانشگاه و آموزشگاه های عمومی زیاد ایجاد نشده بود. حوضه فلسفه وعلوم اجتماعی هنوزدر محدوده کلیسا قرار داشت. ازاین جهت اولین نافرمانی مدنی ازاین حوضه ظهورنمود که عبارت از پروتستانیسم بود. چنانچه در تاریخ فلسه سیاسی چنین آمده است:

«نهضت پروتستانیسم که برای اصلاحات مذهبی بوجود آمده بود مانند سایر نهضت های اصلاح طلبی جبهه وسیعی را اشغال کرد و افراد منتسب به این جمعیت به سه فرقه اصلی تقسیم می شدند:

 اول ـ فرقه جناح راست که محافظه کار بودند؛

دوم ـ فرقه رادیکال و افراطی که جناح چپ را اشغال کرده از اصلاحات مذهبی گذشته تقاضای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و در هم شکستاندن سیستم طبقاتی وتغییرات اقتصادی را نیز داشتند.

ازجمله نهضت های مهم این فرقه دست چپ یکی نهضت انابپ تیسم است و دیگر شورش دهقانان در سال 1525م بود.

 فرقه سوم ـ حدود وسط این دو فرقه قرار گرفته بودند و اکثریت با ایشان بود. این فرقه با زمام داران سیاسی متحد شده از ایشان کمک گرفتند. لذا توانستند حزب مقتدر تشکیل دهند و موفق به انجام اصلاحات مذهبی گردیدند. «لوتر و کالوین» از پیشوایان مهم این فرقه حد وسط پروتستانیسم محسوب می شوند.»(1)

  نهضت انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی:                                                                                  منشأت تفکرواندیشه کمونیسم همچنان «آتشی زیرخاکستر» ازکمون اولیه در زیرقشرجوامع انسانی بنام بهشت گم شده، باقی بود ودرهرفرصتی ازبطن جامعه درسطح ظاهر می شد.

در جریان جوشش اندیشه های ساختارنوین اجتماع سیاسی اروپایی، آغاز رنسانس، این احساس خفته ای برابری طلبی و کمونیسم عامیانه هم سر ازکلیسا بر آورد.

انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی در زمان لوتر ابتدا درالمان بوجود آمد و بعد به سویس وهلند و مراوی انکشاف یافت و بنیادگذاران این نهضت فیلسوفانی بودند که از رهبری کلیسا سر برآورده، بنام پروتستانیسم.

لیدران عمده ای این نهضت عبارت بودند از« توماس مونزر، ملکورهوفمان، جان اف لیدن، مارتین لوتر، ژان کالوین وفارل.»(2 )

 این رفورماسیونرها فرقه های مختلیفی را تشکیل دادند، با اندیشه تاحدودی متحدالشکل چون: «روح هرفرد بشر بلاواسطه با خداوند ارتباط دارد و باید به خداوند حساب خود را بدهد، بدون لزوم واسط انسانی. برادری مطلق درعالم مسحیت.

اما درقسمت اموراقتصادی و اجتماعی، ربح و تنزیل را حرام میشمردند؛ طرفدار صلح بودند، هیچگاهی سوگند یاد نمی کردند و اطاعت از دولت را عملی اهریمنی و شیطانی و مردود میشمردند وعده ای از آنها خواستار الغأ مالکیت بر زمین و افزار کار بودند.»(3)

اما، مارتین لوتر که اولین رفورمیست بود، درعقاید خود حد میانه را رعایت می کرد و  اصلاح امور مذهبی را مجاز و برحق می دانست.

لوتردوبارمحاکمه شد و درسال 1520مورد تکفیر پاپ لئوی دهم قرار گرفت. لوتر فرمان پاپ را در مورد تکفیرخود ، درملاء عام آتش زد. بعد به دادگاه روم « ورمز» احضار شد و طبق حکم دادگاه در17 اپریل 1521 محکوم گردید و مرتد شناخته شد.

 لوترمدتی مخفی گردید ودر1522 به ویتنبرگ برگشت کلیسای تأسیس کرد و با راهبه ای ازدواج کرد.

 لوتر خواهان آزادی فردی و آزادی مذهب بود. اما عده ای از رفورماسیونری ها افراطیونی بودند که طرح لغو قوانین دولتی و الغای ازدواج را داشتند؛ مثل« توماس مونزر» کشیش ساکسونی که بواسطه تعلیمات سوسیالیستی خود تابعین بسیار پیداکرد و عامل مهمی درجنگ دهاقین درسال 1525 بود، که پس از شکست دهاقین دستگیر واعدام شد.

 پس از او یکی دیگری از افراد این فرقه« ملکورهوفمان» در ناحیه رن مدعی شد که وی خود مسیح است که تجدید ظهور وعودت نموده.

این شخص در 1533در استراسبورک زندانی گشت. مقارن همین ایام افراد این فرقه درشهر مونستر درغرب المان گرد آمده یک دولت تیوکراسی (دولت سیاسی مذهبی ) یعنی سلطنتی که خداوند پادشاه آن شمرده می شد تشکیل دادند.

 در سال 1534شخصی بنام «جان اف لیدن » عهده دار ریاست این قوم گردید وآن را سلطنت زبون نام نهادند ودر آن حکومت هم قانون و هم ازدواج و هم حق تملک اموال الغا شد و این سه وجود نداشت.

 این شکل افراطی مسلک انابپ تیسم پس از حمله شاهزاده اسقف مونستر در سال 1535 و تصرف شهر و اعدام پیشوایان این فرقه پایان یافت؛ ولی نهضت از میان نرفت و به اشکال مختلف ادامه یافت و باعث قدرت گرفتن دولت و شاهان و تضعیف قدرت کلیسا گردید.

 رهبران انابپ تیسم از کشیشان و شخصیت های تحصیل یافته و اندیشه ور بودند و کتاب و آثاری قابل ملاحظه داشتند. اما زمان، مطابقت به چنین اندیشه هارا درعمل نمی کرد و بورژوازی اروپا چهارنعل برای غارت افریقا و امریکای لاتین و قتل عام سرخ پوستان بومی امریکای شمالی در تپ و تلاش بودند.

 در کتاب «درسهای تاریخ» چنین میخوانیم: « درشورشی اجتماعی که همراه با اصلاحات مذهبی پروتستان در آلمان درگرفت، بعضی از رهبران شورشی شعارهای کمونیستی مبنی بر کتاب مقدس می دادند.

 واعظی به نام توماس مونزر ازمردم می خواست که بساط امیران وکشیشان و سرمایه داران را برچینند و« جامعه تصفیه شده ای به وجود آرند که درآن همه چیز از آن همه کس باشد». وی از روستائیان لشکری ترتیب داد وآنان را باقصه های از زندگی اشتراکی حواریون مسیح بر انگیخت و به کارزار شان فرستاد. لشکر شکست خورد، پنج هزار تن از روستائیان کشته شدند. توماس مونزرنیز کشته شد.

«هانس هات که تعالیم مونستر را پذیرفته بود، در اوسترلیتز از انابپ تیست ها اجتماعی پدید آورد که نزدیک به یک قرن با نظام کمونیستی اداره می شد. (1530- 1622) وگروهی از انابپ تیست ها به سرکردگی یوهان لیدن (منظورش ازجان اف لیدن است) برشهرمونستر، مسلط شدند مدت 14 ماه آنجاه را با نظام کمونیستی اداره کردند (1534-1535).»(4) خلاصه تمام این فعالیت ها و اندیشه ها ی رفرماسیونری، پروتستانیسم وانابپ تیسم نسبت به زمان خود مترقی و پیش رو بود. گرچه پروتستانیسم دربستر مذهبی پدید آمد، باز هم یک جنبش ضد بنیادگرایی دینی و دگماتیسم مذهبی به شمار می رفت و باعث رشد فکری جامعه گردید و سطح آگاهی مردم را بلند برد و قشر منورجامعه و دانشمندان علوم پایه و فلاسفه از شر احکام تکفیر شدن توسط پاپ های کاتولیک رهایی یافتند وحتی فضا برای ابرازعقیده باز گردید.

 این اوضاع تجدد خواهی تضاد آشتی ناپذیری را بین کاتولیک ها و پروتستانها بوجود آورد؛ تاجایکه جنگ های بسیار شدید و خونباری بین هردوفرقه، عمدتاً در فرانسه رخ داد که باعث قتل عام پروتستانها گردید.

 این جنگ های سی ساله مذهبی باهمه شدت نتوانیست که پروتستان ها را نابود سازد و این جنبش ضد کاتولیک و اصلاح طلب همچنان ادامه یافت و بعد از خود کلیسا های بوجود آورد و تا امریکا پا گرفت ظهور فلاسفه های از بستر کلیسا و حواشی جامعه آن زمان در اروپا و همچنان فرهنگیان و آزاداندیشانی از بستر بورژوازی و شاه زادگان درمجموع تضاد بین سنت گرایی دینی ونواندیشی و رفورمیسم مذهبی پروتستانها فضا را به سوی رشد فکری ونوآوری های فرهنگی و اقتصادی مساعد ساخت.

 اینکه «تضاد سبب تکامل می شود» در این مقطع تاریخی خود را درعرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی نشان داد و سبب شد که فیودالیسم جای خود را به سرمایه داری بدهد و سرمایه داری مناسبات جدید اجتماعی و نظام سیاسی را رقم زند.

 یکی از مباحث بسیار تند محافل روشن اندیشی بورژوازی نوپا و بخشی از پروتستانیسم، مسأله برده داری و خریدو فروش انسان محسوب می شد. چون در سیستم فیودالی اروپا مزارع بزرگ و کوچک توسط برده های که از افریقا آورده می شد ، کشت و زرع میگردید. برده ها از هیچگونه حق انسانی برخوردار نبودند و بورژوازی مزارع را بشتر به چراگاه برای مواشی، بویژه گوسفند بخاطر پشم که در کارخانه های بافندگی نیازبود ، تبدیل کردند وبرده ها را به کارخانه ها منتقل نمودند وبا کار شبانه روزی از آنان کارمی کشیدند. بورژوازی با استفاده از کار مجانی برده ها در کارخانه های شان بهترین سود و انباشت سرمایه را داشت، نمی توانیست از آن چشم بپوشند.

گرچه در مجارستان «استفان اول»اولین پادشاه مجارستانی مسیحی در 1000م برده داری را لغو کرد و درسوئد «ماگنوس چهارم» در 1330م و جاپان درسال 1587م برده داری را در کشورهای شان لغو نمودند. اما در اروپا، بورژوازی در حال تسلط بر کشورهای افریقایی و امریکای جنوبی و هندوستان ازاین دست آورد ضد بشری بحیث یک نعمت خدادادی استفاده می کردند.

در تمام شهر های انگلیس، فرانسه، پرتغال و المان، برده ها و کارگران و دهقانانی که مزارع شان را از دست داه به شهرها کوچیده بودند، مانند گذشته های دور، چون زمان برده داری در یونان با فقرو گرسنگی دست و گریبان بودند.

 وضع مردم درهرکشوراروپایی آن زمان با هم متفاوت بود. با آنهم اقتصاد بر اساس سیاست دولت های متمرکز انگلستان، فرانسه، اسپانیا و المان و پرتغال باهم فرق می کرد. چنانچه در فرانسه بشتر به صنایع توجه داشتند و در اسپانیاوپرتغال در دست آوردن و انباشت شمش های طلا و نقره و در انگلستان و هلند بر تجارت و زراعت بيشتر از صنعت توجه داشتند. چون اقتصاد دانهای این کشور ها بر اساس اندیشه و رهنمود اقتصاد دانهای برجسته ای که داشت، در تجارت رهبری شده و منظم تحت نظارت و حمایت دولت پادشاهی اداره می شد.

منجمله اقتصاددانها« منکرتین» (1576-1621) که کتابی بنام « اقتصادسیاسی » نوشت. وی ازجمله بنیادگزاران میرکانتیلیسم و کمپانی هند شرقی بود، به دولت رهنمود میداد که در زراعت کاشت کنف، تنباکو وکتان و سایر محصولاتی که درتولید کالاهای صنعتی نقش دارد، بپردازد ودر ضمن مردم را بکار اندازد واز بیکاری جلوگیری شود و درتجارت ازصادرات حمایت و از تجمل و زیاده روی در مصرف جلو گیری گردد وحمل کالا توسط کشتی های انگلیس صورت بگیرد.

 تجارت (میرکانتیلیسم) وزرق و برق بورژوازی نو پا درغرب، بویژه در انگلستان، متعلق به سلطنت و اشراف و شاه زادگان و لوردها بود و توده های مردم با فقرو مشکلات اقتصادی و کار روزانه بسیار طولانی و سخت دست و گریبان بودند. با تأسف که مورخین بشتر به کلیات و سران و سلاطین پرداخته اند و برای معلوم نمودن وضع اجتماعی به هنرمندان و نویسندگان رمان و داستان رجوع کرد. مثلاً :« چارلز جان هوفام دیکنز» (1812 ـ 1870) فعال مدنی و رومان نویس انگلیس در قرن 19 نگاه می کنیم وی از« کوچه ها ی کثیف وفقر و ژولیدگی سرووضع مردم لندن» می نویسد؛ می توان وضع مردم انگلیس و اروپا را در قرن 16 به روشنی در یافت.

این نشانی از شگاف عمیق طبقاتی در زمان میرکانتیلیسم و رونق اقتصادی جهان سرمایه داری درحال نمو و رشد بود.

 با ایجاد کمپانی های بزرگ بازرگانی درغرب که در ابتدا انگیزه تجارتی داشت و بعد کار به استعمار و اشغال سرزمین ها و تقسیم حوضه های مستعمراتی صورت گرفت که به انباشت سرمایه و انکشاف صنعت و توسعه شهر ها و احداث جاده های جدیدو توسعه خطوط آهن منجر گردید و اروپا ازغارت کشورهای آسیایی و افريقایی به انباشت سرمایه و ثروت عظیم دست یافتند.

 این تمدن از کار برده ها و کارگران با دست مزد کم و غارت ثروت و منابع معدنی و زراعتی مستعمرات بوجود آمده است. نسل های از کارگران با فقر و محرومیت در راه انباشت ثروت اقلیت حاکم و مالکان افزار کار، جان باختند و انباشت سرمایه و ثروت ایجاد کردند.

حال 99در صدی های بشریت در اروپا و امریکا حق دارند که برای توزیع ثروت وهمگانی ساختن افزار کار و ید قدرت از دولت های مدافع منافع سرمایه داران شعار بدهند و مبارزه نمایند و در برابر یک در صدی که 80 درصد کل ثروت جهان را در اختیاردارند از مردم برضد مردم و از باورهای دینی مردم برضد آنان استفاده ای افزاری می نمودند می نمایند. مثلاً در اروپای آن زمان از اندیشه وران پروتستان استفاده می کردند که مثل کاتولیک ها اقتدار گرا نبودند و دست بازرگانان و استثمارگران آزادبود  و از دهه آخر قرن بيستم امریکا و شرکای جهانی شان چطور ماهرانه ولی آشکار از دین وباورهای مردم و ازاسلام سیاسی و فندامنتالیسم استفاده افزاری کردند وهم درجنگ نیابتی برضد سیستم اقتصادی مقابل وهم فروش میلیارد ها دالر سلاح و مهمات نظامی به خاورمیانه.

به فرموده دکتور مرتضی محیط کارشناس شناخته شده سیاسی و فلسفی که:« امپریالیسم امریکا وغرب چطور از اسلام سیاسی استفاده کرد که هم القاعده، طالب وداعش بوجودآوردند و مسلح ساختند و آموزش دادند و به کشتار مردم کشورهای خودی فرستادند و بعد که سند مصرف شان به پایان رسید، برای نابودی شان جنگیدند...»

مردم جهان حال راز این ترفند را در یافته اند و با ایجاد تشکل های عظیم کارگری به مصاف این زالوهای خون آشام در حرکت اند.

ادامه دارد

منابع :

1- دکتربهاوالدین پازارگاد، تاریخ فلسفه سیاسی، جلددوم، چاپ مسعود، 1334خ، تهران، ص   481  

2- همان منبع ، ص 478 و 482 ؛

3 ـ ویل واری یل دورانت، درس های تاریخ، ترجمه: احمدبطعایی، صص 92 و 93 ؛

4 -  دکترمرتضی محیط ، پاسخ وپرسش، ایران کلتور ایسوسیشن، مارچ 2020 . 

مقالات مرتبط

...

جبهه یا اتحاد چپ مترقی ومارکسیستی یک ضرورت است یا یک آرزو، هوس یا دیکوریشن بورژوازی؟ اکنون بشریت وار... ادامه

...

دراین قسمت وارد فاز جدیدی از تاریخ بشریت بروی این سخره عظیم حیات می شویم. دراین مرحله است که طبقه اس... ادامه

...

با يك نگاه گذرا به چگونگي شكل گيري ساختارقدرت در افغانستان ميتوان متذكر شد، كه نخستين باردرتاريخ اين... ادامه

...

(با عرض سپاس های فراوان خدمت بزرگان علم و فرهنگ و از جمله دوست گرامی سراج الدین ادیب منجم و محقق؛ که... ادامه

...

پیام تان در مورد تبجیل ا زدو صد سالگی تولد کارل مارکس مرا در ناگزیری خاصی قرار داد. از یک طرف لطف ادامه

...

کارگر (کارگران بخش های مختلف از کارگر صنعتی تا دهقان ، پیشه ور، کارگران وخدمه های ادارات دولتی و ادامه

...

«شکست باور های انترناسیونالستی چپ و راست و سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله بعنوان آخرین ادامه