هشتم مارچ، سرآغاز مبارزهٔ زنان علیهٔ تبعیض، نابرابری ها و بیعدالتی ها

دوکتور نظيفه "توخی"

هشتم مارچ، سرآغاز مبارزهٔ زنان علیهٔ تبعیض، نابرابری ها و بیعدالتی ها

اولترازهمه هشتم مارچ، روز همبستگی بین المللی زنان را به همه زنان، در سراسر جهان تبریک و تهنیت میگویم. این روزهمه ساله توسط انسانهای ترقیخواه در جهان منحیث یک روز فرخنده تجلیل و برگذار میگردد.

هشتم مارچِ سال ۱۸۷۵ سرآغاز اولین اعتراض زنان دریک فابریکه نساجی نیویارک بمنظور بهبود شرایط کار واعتراض علیه سطح پایئنِ دستمزدهای شان، راه اندازی شد که شدیدأ توسط پولیس سرکوب گردید. در سال ۱۹۱۰ در کنگره بین المللی سوسیالیست ها در کوپنهاکن دنمارک که "کلارازتکین "عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان نیز درآن اشتراک داشت، به اساس پیشنهاد وی این روز منحیث روز جهانی مبارزهُ زنان ازجانب کنگره به تصویب رسید و بعدأ در سال ۱۹۷۷ یونسکو ۸ مارچ را منحیث روز جهانی زن به رسمیت شناخت.

 از آن روزبه بعد، از مبارزات انسانی زنان با هدیه دادن گل توسط مردان قدردانی صورت میگیرد.

جهت مشخص نمودن سطح رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور بایست وضع زنان را درآن کشور مورد مطالعه قرار داد. موقف زنان درهرجامعه یکی از معیارهای اساسی است که چگونگی وضیعت کلی یک جامعه و کشور بوسیله آن ارزیابی میگردد.

زنان بصورت عموم در جوامع مختلف پرابلم ها و مشکلات به خصوص خودرا دارند که این امر ارتباط نزدیک به رشد همان جامعه دارد. در کشورهای پیشرفته صنعتی هم زنان پرابلهای بخصوص خودرا دارند. مثلأ تفاوت دستمزدهای شان بامردان، تقرر آنها در وظایف بلندتر، دسترسی به شغل مناسب وغیره. درین کشورها در نتیجهٔ اعتراضات طولانی و دوامدارِ زنان بالاخره آنها توانستند در تمام ساحات اقتصادی و اجتماعی جایگاه ارزندهٔ شان را بدست آورند.

در افغانستان برای نخستین بار، در سال ۱۳۴۶ خورشیدی بطور مخفی درشهر کابل از هشتم مارچ روز همبستگی بین المللی زنان، در جمعی از زنان روشنفکر کشوربشمول چهره شناخته شده و مبارز خستگی ناپذیرِ حقوق زنان وزحمتکشان، زنده یاد داکتر اناهیتا راتب زاد تجلیل بعمل آمد و از آن روز به  بعد همه ساله درسرتاسر کشور به اشکال مختلف از این روز تاریخی تجلیل به عمل می آید.

در کشورهای عقب نگهداشته شده، زنان با هزاران بیعدالتی، نابرابری و خشونت دست و پنجه نرم مینمایند. دربسیاری ازین کشورها منجمله کشورعزیزما، آنها ازابتدائی ترین حقوق انسانی محروم اند. درین کشورها برعلاوهٔ رشد اقتصادی، عوامل دیگری هم موجود اند که این نابرابری ها و بیعدالتی هارا حادتر و عمیق ترمیسازد.

 درکشوری که اکثر زنان به دلیل سنت های غلط و رسم و رواج های ناپسند از حقوق حقهٔ شان برخوردار نیستند و زن ستیزی و خشونت علیه آنان به یک فرهنگ تبدیل شده است، بایست برای رفع تبعیض، محو خشونت، تطبیق عدالت و مساوات میان زنان و مردان توجهٔ جدی مبذول گردد.

پرسش اساسی اینست که، عامل اساسی نابرابری زنان با مردان درجوامع عقب مانده درچه نهفته است؟

تجارب نشان میدهد که در کشورهای عقب نگهداشته شده و روبه توسعه سه فاکتور نقش اساسی و عمده دارد:

ـ وابستگی اقتصادی زنان به مردان؛

ـ سنت های پوچ و رسم و رواج های عقب مانده...؛

ـ مذهب.

در جوامع عقب مانده زنان اکثرأ ازنظر اقتصادی وابسته به مردان اند. این وابستگی باعث میگردد تا زنان تحت تآثیر مردان بوده و آنها ازین امر سوء استفاده نمایند. از آنجائیکه زنها اکثرآ درین جوامع امکان تحصیل کمتر داشته و یا اینکه هیچ تحصیل ننموده اند، کارومصروفیت بیرون ازمنزل ندارند. بنابرآن، ازنظراقتصادی همیشه وابسته به شوهر و یا مرد خانه باقی میمانند.

وابستگی اقتصادی رابطه مستقیم با رسم و رواج وسنت های عقب مانده کشورها دارد. به اساس رسوم و سنت های جامعه، زنان اکثرأ اجازه تحصیل را ندارند که بیشتر زنان بی سواد و یا کم سواد باقی میمانند. درحالیکه مردان در جامعه و فامیل بهترین امکانات را بدست میآورند تا تحصیل کنند و سرانجام، به مقامات بلند ارتقاء و دست یابند.

در نتیجهٔ این رسوم و عادات عقب افتاده و پوچ، زنان مجبور میگردند تا بدترین و ناگوار ترین شرایط زندگی را تحمل کنند و خود را با آن توافق دهند. یعنی لت و کوب، شکنجه،  سلب آزادی را متقبل میگردند و حتیٰ بعضأ وحشیانه بقتل میرسند.

در کشورهای اسلامی وضع زنان بیشتر ازهرجای دیگر، ناگوارتر و نابرابری ها شدیدتر و عمیق تراست.  روحانیون وآنهای که خودرا مذهبی قلمداد میکنند ادعا دارند که زن دارای مقام والا بوده و بهشت زیر پای مادران (منحیث یک زن) قرار دارد. اما درعمل خود ناقض تمام حقوق واحترامی که بایست به یک زن داشت، بوده واین کارِ خود را مردانگی و افتخار آمیز میدانند.

در شرایط فعلی دراکثریت کشورهای اسلامی زنان ازداشتن ابتدائی ترین حقوق هم محروم اند و روحانیونِ این کشورها برای حفظ منافع خود، در زمینه هیچگونه توجه مبذول نمیدارند. در بعضی ازین کشورها زنان از حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم اند.  در بسیاری ممالک سن قانونی ازدواج برای زنان معین نگردید است. زیرا بعضی از روحانیون با تعیين سن ازدواج برای زنان مخالفت میکنند. آنها صرف اظهار میدارند که عروس درهنگام عقد نکاح باید به سن بلوغ رسیده باشد. حتی درسال های اخیر دیده شده که با طفل ۹ ساله هم ازدواج صورت گرفته است.

با حملهٔ امریکا و همدستانش درافغانستان و تلاش آنها جهت برقرار دموکراسی تیپ امریکایی درکشور ما، با آنکه زنان درشهرهای بزرگ تاحدودی ازحقوق حقهٔ شان مستفید شدند، ولی امریکایی ها منحیث بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی جهان و به زعم خودآنها، «ناجی و مدافع حقوق بشر» دربیست سالِ حضور شان، به پدیدهٔ زن ستیزی و خشونت علیه زنان نه تنها توجهٔ لازم ننمودند، بلکه آنرا کاملأ از نظر دورنگهداشتند.

 یکی ازمثالهای برجستهٔ که یآد آوری آن قلب هرانسان را می فشارد، بقتل رسانیدن و سوزاندن فرخنده شهید درمرکز شهر کابل بود که این حادثه تکان دهنده و ضد انسانی در تاریخ کشور ما بی سابقه بود. درین سالها زنان بیشماری توسط تیکه داران اسلام سنگسار شدند؛ شلاق خوردند و مورد تجاوزات گروهی قرار گرفتند؛ اما متآسفانه جلوگیری ازینگونه حوادث و مجازات این افراد توسط دولت مردان هم جدی صورت نگرفت.

در طول تاریخ کشور ما هیچگاه زنان مانند این سالها مورد چنین خشونت های تکان دهنده و فاجعه آمیز قرار نگرفته بودند. ضعف نظام قضایی و پیروی ازسنت های قبیلوی؛ عرف و رسوم ناپسند اجتماعی درکشور روز تا روز روند زن ستیزی و نقض حقوق و قوانینِ که برمصؤنیت قانونی زنان تآکید دارد، را تقویت می نماید.

 

فرارغیرمنتظره اشرف غنی با افرادِ نزدیک به وی و به قدرت رسیدن دوبارهٔ طالبان، تمامی دستاوردها و امیدهای مردم افغانستان و به ویژه زنان را کاملأ منهدم ساخت. پیشرفتهای نسبی درمسایل حقوق بشری، حقوق زنان، تعلیم و تحصیل دختران و...ازبین رفته و افغانستان به طرز وحشتناکی دوباره به عقب برگشت و زنان نظربه موجودیت سنتهای حاکم درجامعه و فرهنگ مردسالاری در افغانستان، بیشتر آسیب دیده اند.

زن ستیزی و خشونت علیه زنان در کشور به اوج خود رسیده است. درحقیقت جنسیت زن منبع اصلی قربانی و خشونت است. هرگونه عمل زشت بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فزیکی (بدنی) ، جنسی، روانی و سلب آزادی زنان گردد، خشونت است.

زن ستیزی یک پدیده اجتماعی است که زن مورد تعبیض قرار گرفته و یا غیر قابل اعتماد دانسته میشود.  درحقیقت زن ستیزی یکنوع دشمنی و کینه سازمان یافته علیه جنس زن است.

به پیش به سوی محو کامل هرگونه خشونت علیه زنان و برابری کامل حقوق زنان با مردان!