کودتای سیاه با ارتش سرخ
کودتای سیاه با ارتش سرخ
هر طرح و تصمیم یک حزب سیاسی ترقی خواه عدالت پسند مطابق به اصول و اهداف تعین شده درجلسه ی رسمی حزبی بادر نظرداشت خطوط اساسی ومرامی حزب وحضورداشت جمع نماینده گان «انتخابی »اعضاء به اتفاق ویا اکثریت آرای شرکت کننده گان بطور آزادانه ودموکراتیک به تصویب رسیده وکسب مشروعیت میکند.
ولی اینبار" در روز چهارده ثور ۱۳۶۵ خورشیدی" درغیاب شماری از اعضای رهبری حزب، گروپ فرمایشی حزبی منحیث پشتوانه ی کودتای تحمیلی سیاه ارتش سرخ نمای اتحاد شوروی به امر گرباچف جاسوس "سی آی ای" زیرنام پلینوم هژده حزب دموکراتیک خلق افغانستان با طرح مثلث شیطانی (سی آی ای ـ آی اس آی وگرباچف این جاسوس معلوم الحال غرب) بمنظور ضربه زدن به حزب د خ ا ،جنبش ترقیخواهی درافغانستان ومنطقه وبه حاشیه راندن زنده یاد ببرک کارمل رهبر برحق حزب د خ ا ودولت ج د ا وفراهم آوری زمینه ی سقوط حزب ودولت درپوشش برنامه نمایشی وفریبنده «مصالحه ملی وبازسازی » بشیوه کودتای مشترک نظامی «افغان ـ روسی» تحمیل نمودند.
با اینحال گرباچوف با برنامه داخلی وخارجی ای که داشت هم به افغانستان،هم اتحاد شوروی، وهم برهبری حزبی وحاکمیت شوراها وهمبستگی جهانی آن خیانت نموده با ضربه ی شدیدی آب را بر آسیاب آمپریالیزم جهانی ریخت.
حمله بر زعامت حزب و دولت ج. د. ا با کدام اسلوب و به چه دلیل صورت گرفت؟
آیا دلیل این کودتا چه بود ؟؟؟
پاسخ این سوال را هم دوستان وهم دشمنان افغانستان بخوبی میدانند، که خواست سیری ناپذیری آمپریالیزم جهانی باعطش فراوان هژمونی جهان خواستند جهانی را قربانی اهداف واستراتیژی شوم ددمنشانه ی خود ساخته وانتقام شکستهای ننگین شان را درسرزمين ويتنام ازمردم افغانستان بگیرند. بخصوص آنزمانیکه افغانستان در یک چرخش تاریخی سیر تحولات دموکراتیک را می پیمود که در برهه ای از آن دوره آغازعصرطلایی در دوران زعامت ورهبری زنده یاد ببرک کارمل بنیانگذار ورهبر بر حق ح د خ ا برای نخستین بار در تاریخ افغانستان دولت دلخواه مردمی با بنیاد دموکراتیک وعدالت انسانی به اشتراک تمام ملیتهای باهم برابر وباهم برادر وشرکت فعال زنان با تساوی حقوق کامل با مردان ایجاد گردید که در نتیجه آن مردم زحمتکش افغانستان سرنوشت خود را بدست خود گرفته با ایجاد وحدت ملی ،تحکیم پیوند اقوام وملیتها ،ایجاد شورا های محلی ومرکزی ،شوراهای کارگری، کشاورزی، پیشه وری، شوراهای فرهنگی،علمی، ژورنالیستسی وسایر شوراهای تخصصی ایجاد و به میراث شوم استعماری، تبعیض نفاق، امتیازطلبی،خودمحوری های قومی،تعصبات زبانی،سمتی و جنسیتی...، نقطه ی پايان گذاشته شد.
تحت زعامت زنده یاد ببرک کارمل برای نخستین بار در تاریخ کشور رشد واعتلای دانش وفرهنگ، تعلیم وتربیه ی دانش آموزان و محصلین درداخل وخارج کشور، رشد مطبوعات، تامین رفاه زنده گی زحمتکشان کشور با اعطای معاشات اضافی وکمکهای مختلف،توزیع مواد اولیه رایگان به مامورین دولت وکارگران،تهییه مسکن وتوجه بمسایل صحی،طرح برنامه های عمرانی ونوسازی کشور،بلند بردن سطح معشیت مردم،تقویه ی قوای مسلح کشور،غمشریکی با مردم وبرای اولین بار در تاریخ کشور آغاز برنامه انتخابات شوراهای محلی دولتی،رویدست گرفتن برنامه های صلح وهمبستگی وایجاد رابطه همکاری بادول صلحدوست وترقیخواه جهان، موضعگیری سیاست بیطرفی فعال و طرفدارصلح جهانی،بکار گیری سیاست صلح جویانه وکشاندن تدریجی گروه های مخالفین مسلح بسوی دولت،موجگیری گرایشات صلح ا میزدرافغانستان،تایید وپشتیبانی مردم ورجوع آنها بصفوف دولت همه وهمه از ابتکارات بی بدیل رهبر بیهمتای مردم افغانستان زنده یاد ببرک کارمل بود که با پیروزی کامل برنامه های کاری حزب ودولت تحت زعامت ابرمرد بزرگ کمر آمپریالیزم وارتجاع رادر قلب آسیا ومنطقه میشکست.
بنابرآن دشمنان افغانستان (آی اس آی وسی آی ای) با به پیش کشیدن گرباچف حامی منافع ایشان بمنظور تخریب پروژه صلح ودوام جنگ وخونریزی درافغانستان، طرح سرکوب ح د خ ا ودولت ج د ا وبه حاشیه راندن زنده یاد ببرک کارمل ازرأس رهبری حزبی ودولتی درچهارچوب یک معامله پشت پرده وخاینانه زیر نام پلینوم هژده ح د خ ا در واقع سیاهترین کودتای نظامی بوسیله گروپ خاص نظامی افغانی! وشوروی را تحمیل نمودند.
زعامت ببرک کارمل رهبر اصولی ومردمی دولت ج د ا، نیرومندی قوای مسلح، همبستگی ملی و مردمی، رشد سیستم ادارات دولتی، شرکت فعال مردم درانتخاب سرنوشت شان، گسترش آزادی های دموکراتیک، بسیج کلیه نهاد ها بر اهداف واستراتیژی واحد میهنی، همه وهمه افغانستان را بسمت صلح ورفاه، نوسازی کشور ودفاع سرسختانه از وطن،تشدید مبارزه آشتی ناپذیری با دشمنان تاریخی مردم افغانستان، ببرک کارمل را به دژ استوار فولادین بی مانند جهانی مبدل کرده بود، که ادامه کار آن در صدر رهبری حزبی ودولتی تمام نقشه های مثلث شیطانی در افغانستان را نقش بر آب مینمود. ازینرودشمنان افغانستان با طرح نقشه ی مداخله گرانه ی رونالد ریگان،گرباچف وجنرال ضیاء، در یک خط نامقدس پلان پایان بخشیدن زعامت ببرک کارمل را زیر نام پلینوم هژده ح د خ ا طرح و نخستین میخ آهنین رادرتابوت ح د خ ا ودولت ج د ا کوبیدند وچرخ زوالش رازیرنام مصالحه ملی سرعت دادند.
برخیها درجریان سفر اخیر ببرک کارمل وهمراهانش به ماسکو، اطاعت بی قید وشرط داکتر نجیب الله از گرباچوف را با آب وتابش توضیح داده به آن میبالند؛ در حالیکه اطاعت «کورکورانه وناعاقبت اندیشانه»از نظریات گرباچوف درعین حال برضد حزب ورهبری خود کدام افتخار،قهرمانی وکارفوق العاده یی نبوده و کدام مشکلی هم نیست. فقط تیغ کشیدن بروی رهبری خود وشکستاندن نمکدانی است که ده ها سال از آن نان و نمک خورده واز برکت همان مکتب وهمان نان ونمک «نجیب »داکترصاحب نجیب الله شده است.هرکس از همراهان این سفر میتوانست به گرباچف دربدل اعطای مقام رياست حزبی ودولتی امضاء وتعهد اطاعت بدهد؛ این کارمشکلی نبود؛ ولی این یک آزمایش بزرگ تاریخی بود (آزمایش تلاش به منافع خودی ویا مردم افغانستان که یکی را باید انتخاب میکرد که انتخاب کرد). از میان همه داکتر نجیب الله تن به این نا خواسته ی کلیه همراهان سفرداد.
درحالیکه ببرک کارمل در همین سفردرپاسخ سوال گرباچف راجع به سنگینی بار جنگ فرموده بود،که بدوش قوای مسلح قهرمان کشور ماست پس از آن گرباچف در پیامی به یلتسین گفته بود:
« ببرک کارمل را یک مرد آهنین وباورمند به آینده های وطنش یافتم» این گفته غرور، سربلندی و استاده گی زنده یاد ببرک کارمل را بدفاع از منافع مردم، برغم قربانی منافع خودی در راه وطن نشان میدهد. به همین دلیل شخصیت بی همتایش مورد مهر وپشتیبانی حزب ومردم قرارداشت.
بهرصورت برنامه ریزی پلان کودتا برای حزب، دولت ومردم بسیار خشمگین وعضب آلود بود، که بدفاع از رهبر خود باغرور قابل وصف، صدای اعتراضات شان را بلند نموده، با تحمل قربانی بدفاع از رهبرخود ایستاده گی کردند.
پلینوم هژده وتبعات سنگین آن بمثابه یک حرکت تحمیلی غیر اصولی ونا متعارف حزب ونظام دموکراتیک را مورد آماج قرارداد ومطابق پلان دشمن زمینه ساز فروپاشی آن گردید وبدنه ی توانای حزب را به جزایر خُرد وریزه تجزیه نمود.
سیاست باز سازی ونمایش مصالحه یکطرفه با جانی ترین تنظیمهای جهادی ساخت پاکستان و قوماندانهای بگفته ی خود داکتر نجیب الله بی صلاحیت وهمچنان دراتحاد با بقایای گروپمان حفیظ الله امین، کودتای شهنوازتنی، امر ونهی تکروان حزبی توام با گرایشات قومی، تضعیف رهبری جمعی و شایسته سالاری حزب را در خطر نابودی وداکتر نجیب را از نزدیک ترین حامیانش وسازماندهنده گان پولینوم هژده تنها ساخته بود.
بقول اکادمیسین دستگیر پنجشیری عضو بیوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب ورئیس شعبه کنترول ونظار حزبی در مقاله ی تحت عنوان "فرایند خزندهُ مرحوم داکتر نجیب الله به قدرت ۱۴ثور۱۳۶۵" دربخشی از موضوع مورد بحث مینویسد:
گرباچف ضرورت بازگشت قطعات نظامی اتحاد شوروی وتغیير وپیچ مهره های سیاسی ج د ا را در جلسه ی بیوروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی مطرح کرد وبوسیله ویکتور پلیچکوسرمشاور شوروی درون دستگاه کمیته مرکزی ح د خ ا کارگسترده را بسود کیش شخصیت داکتر نجیب الله آغاز نهاد ودر گام نخست ببرک کارمل از مقام منشی عمومی حزب سبکدوش گردید. درجای دیگری درادامه مینویسد:
ببرک کارمل بمقصد معالجه به مسکو نگهداشته شد؛ داکتر نجیب درعمل امور حزبی، دولتی، نظامی وسیاسی رابدوش گرفت. بتاریخ اول ماه می ۱۱ ثور ببرک کارمل با آهنگ پرشتابی به ارگ جمهوری باز گشت از سوی هوادارانش بصورت غیر رسمی استقبال شد. در ۱۲ ثور شماری از فعالان حزبی مظاهره کنان داخل ارگ وخارج ازآن در مکاتب بزرگ از ببرک کارمل با غرور انقلابی پشتیبانی صورت گرفت؛ در ۱۴ ثور فرایند کودتای سپید آغاز گردید. نزدیک به بیست فعالان سیاسی واعضای کمیته مرکزی گرفتار و در قصر گلخانه زیر نظارت گرفته شد. سرانجام وزیران قوای مسلح وصالح محمد زیری نزد ببرک کارمل رفته تقاضای استعفایش را کردند. سر انجام هر سه فرکسیون طرفداران ببرک کارمل وطرفداران نور احمد نور، کشتمند وزیری درقصر دلکشاه جلسه پلینوم را دایر وپیشنهاد استعفای ببرک کارمل وتعیين داکتر نجیب الله را به این شیوه ضد دموکراتیک منظور وتصویب کردند. درفرجام این بازیهای سیاسی فصل دیگری از تاریخ پرفسوس وپرفسون درنتیجه کار پشت پرده ی سرمشاور حزبی ورهبران اتحاد شوروی آغاز گردید.*
حالا با غورعمیق باید توجه نمود که تصمیم گیری سرمشاورنظامی شوروی ورفتن تهدید آمیز وزیران قوای مسلح در سایه ی تانکهای شوروی بجز کودتای سیاه با ارتش سرخ دیگر چه میتواند باشد؟؟ همچنان برمبنای استناد شواهد داشته وچشمدیدهای خودم منحیث یکی ازشاهدان دست اول نسل دوم، سپاهی سابقه دار حزب آنچه دیده وشنیده ام بدون کم وکاست تقدیم خواننده گان گرامی میدارم.
بتاریخ یازده ثور ۱۳۶۵ خورشیدی بنا به مسُولیت کاری دربخش سیاسی همراه با محترم تورن جنرال محمد نبی شوریده ریُیس امور سیاسی بمنظور شرکت در محفل تجلیل از اول ماه می روز بین المللی کارگران جهان در شاپهای تولیدی حضور بهم رسانده، پس از یکساعت از آنجا جهت شرکت درمحفل ریاست تخنیک وترانسپورت رفته ساعت دوازده ظهر بمنظور شرکت در محفل کارگران دستگاه ساختمانی عازم ریاست تعمیرات شده، در دقایق نخست با تغیيراتی روبروگردیدیم، که بیانگرسرآسیمگی فضای محفل کارگری بود.
یکی از نمونه های آن نبود فوتوهای رهبر کارگران وزحمتکشان افغانستان زنده یاد ببرک کارمل منشی عمومی کمیته مرکزی حزب د خ ا ورئیس شورای انقلابی کشور درآن محفل، برخلاف اصول معيارهای قبول شده در زندگی حزبی وکلیه آداب سیاسی رائج درکشور بود، که توجه همه را بخود جلب نموده بود .
در همین حال محترم محمد نبی شوریده ریُیس امور سیاسی خواهان توضیح در باره فضای غیر طبیعی محفل گردید؛ چگونگی موضوع را از صمد کارمند معاون سیاسی تعمیرات پرسیدم گفت من هم نمیدانم جالب توجه اینست که ریُیس امورسیاسی منحیث مرجع احکام دهنده ی مسایل سیاسی بدون اجازه و خبر داشت وی؛ روبرو شدن با چنین رویکردی سوال بر انگیز است. معلوم بود که روز ها قبل مسایل کودتایی توسط گروپ «مشخص» و«موظف »در صفوف وکادرها نقطه گذاری ونشانی شده بود که یکی از نمونه های بارزآن در همان محفل به چشم سر دیده میشد واین موضوع مرا به یاد وخاطره کنفرانس درست یکسال قبل مورخ سیزدهم ثور ۱۳۶۴ انداخت که در آن روز زنده یاد ببرک کارمل در محفل باشکوه کادرها وفعالین و ا د تشریف آورده بود وپس از ایراد بیانیه پرجوش آموزنده وتوصیه ی حاضرین به خواندن کتاب «فولاد چگونه آبدیده شد » ونکاتی دروصف شخصیت داکتر نجیب الله و ارتقای وی به مقامات بلند تر حزبی ،پذیرفتن کارت افتخاری واستقبال بی سابقه حاضرین درفرجام پس از ختم کار محفل با شکوه در اثنای رفتن بسوی دفاتر؛ بنا به خواست محمد آصف فروزان معین وزارت همراه باهم دریک موترعازم معینیت شدیم.
فروزان درحین راه برایم گفت رفیق کوچی بسیار خوب محفل بود ودر« سال آینده دقیق در چنین روزی افغانستان شاهد یک تحول بزرگ خواهد بود»
این مطلب که ما ها در نزدم سوال برانگیز بود؛ ولی در روز محفل جشن کارگران یازده ثور۶۵ پاسخ آن به ذهنم تداعی شد که فرموده آقای محمد آصف فروزان یکسال قبل با این موضوع ارتباط کاملاً مستقیم وارگانیک دارد. زیرا در حالیکه رهبر حزب وریُیس جمهور زنده یاد ببرک کارمل تاهنوز بشکل نورمال با صحت وسلامت زنده وبر سرکار وظایف بوده، منتها درسفری کوتاه به اتحاد شوروی به خارج کشور قرارداشت؛ پس چگونه میشود که برخلاف همه موازین حزبی وسیاسی قبل از قبل باآن برخورد غیر اصولی صورت گیرد ویا اگر مطلبی از قبل طرح شده توسط کودتاگران نمیبود؛ چگونه پیشبینی های فروزان یکسال قبل با ذکردقیق تاریخ آن باهم مرتبط بوده میتوانست؟
پس از آن موضوع ذهنم را بخود مشغول ساخت تا شنیدم که در روز آمدن زنده یاد ببرک کارمل به افغانستان داکتر نجیب الله که از طرف گرباچف وعده قدرت سیاسی برایش داده شده بود، رفتن اعضای رهبری حزب ودولت ج د ا را به میدان هوایی بین المللی کابل وپذیرایی از رهبر گرامی شان ممنوع نموده؛ به استثنای چند نفر از اعضای رهبری بطور محدود که به صلاحیت خود از رهبر پذیرایی نمودند.
بنا برآن موضوع پیش بینی یکسال قبل، نبودن فوتوهای رهبر در کنفرانسها ومحافل ومجالس حزبی ومنع شدن اعضای رهبری از رفتن به میدان هوایی جرقه های بلند کودتا ی نظامی را نمایش میداد.
بدوام این تلاشها گروپها وتیمهای استخباراتی داخلی وخارجی بطور همبسته وهمآهنگ با ساختن تیمها وشکلدهی گروپهای حزبی در وجود یک حزب واحد که افراد وشخصیتهای حزبی ودولتی را تشخیص ونشانی کرده با دادن وعده های بلند رشوت های سیاسی حزبی ودولتی، گروه مقام پرست آلوده وبلی گوی بخاطرتطبیق پلان گرباچفی در وجود یک کودتای سیاه برای بربادی کشور بدستورویکتور سرمشاور نظامی ودیکتاتورشدید وبلند پرواز روسی وگماشتن چند تا افسرعالی رتبه ی نظامی وابسته ی داخلی با فشار وتهدید برحزب جبراً عملی واجرا نمودند.
روز چهاردهم ثور ۱۳۶۵ خورشیدی ساعت هشت صبح هنگام رسیدن بدفتر کاری ام زنگ تیلفون دفتر افاده یک موضوع بسیار غم انگیز را بگوشم میرساند، که باشنیدن صدای رفیق محترم محمد نبی شوریده ریُیس امور سیاسی بدفترش مرا نزد خود خواند و در اولین لحظه از اوضاع پرسید. پس از دقایقی سکرتردفتراجازه خواسته وافزود که درارگ کابل کودتای نظامی مشترک روسی ـ افغانی تیم داکتر نجیب جریان دارد واطراف ارگ با تیمهای نظامی روسی ارتش سرخ نمای شوروی محاصره گردیده است. هرچند بازور سرنیزه مانع تجمع ومظاهرات کارگران وزحمتکشان شهرکابل و مخالفین هرگونه کودتا وتغیير رهبری درحزب ودولت ازطریق تهدید واستعمال سلاح وحبس گرفتاری میشوند؛ ولی مظاهرات کادرهای حزبی و کارگران وسایر زحمتکشان لحظه بلحظه دردفاع وپشتیبانی از رهبر شان اوج میگیرد.
درین حال بنده به دفتر خود رفته تا وضع را دنبال نموده که لحظه یی بعد پسر کلانم ازمنزل ما تیلفون نموده و به خانه خواسته شدم. در سالون منزل زنده یاد محرم علی معاون شاروالی کابل ومحمد امان شهید مدیر اطلاعات فرقه دهم ودونفر از کارشناسان دفتر وزارت که نامهای شان فراموشم گردیده است باعبدالقدوس کارمند وعبدالجلیل مسکینیار خواهان توضیحات وضع بودند پس از ملاقات با آنها و مشوره دادن بدوام نورمال وظایف شان موضوع را در اخیر روز با رفیق جنرال گل آقا در میان گذاشتم وموصوف فرمود:
«گرباچف وداکترنجیب با این کارخود هم حزب،هم دولت وهم کشورما را به تباهی سوق خواهند داد.»
این کودتا درروزهای بعدی سرآسر حزب ودولت را به گروهای موافق ومخالف پلینوم هژده و ستیژ مستقیم گرباچف وآی اس آی مبدل کرده بود.
تیم داکتر نجیب الله به راه خصومت متوسل شده، هرگونه مشوره را با دیده تحقیر وتوهین پاسخ گفته با حزب ودولت جنگی، باجهادیون ساخت پاکستان وامریکا آشتی«یعنی چیزی که در جامعه شناسی علمی وفارمول علوم سياسی و زندگی حزبی»قطعاً مطابقت نداشت اجرا میشد.
نجیب با این کارخود فکر میکرد ایالات متحده با تمام خصایل استکباری خود با او آشتی خواهد کرد و بخاطر کسب اعتماد سی آی ای وآشتی با ایالات متحده وآی اس آی وخوش خدمتی به گرباچف وجلب اعتماد مثلث شیطانی با اعضای حزب ودولت، سیاست وجبر وتهدید رادر پیش گرفته بود؛ درحالیکه ایالات متحده هیچ عضوجنبش ترقیخواهی واعضای حزب را از ذره بین انتقام خود دورنداشته وحتا از پرتاب تخم مرغ چندین سال قبل توسط نجیب و ساير اعضای جوان حزب مان، در مظاهره پارک زرنگار به موتر اگنیو گرفته تا دیگر مراحل مبارزه انتقام میگرفت.
اما بآنهم ستیژ حزب ودولت کابل به پایگاه فرهنگی واطلاعاتی گرباچف مبدل گشته همه روزه امر ونهی در بخشهای حزبی ودولتی که از نشر خبرها گرفته تا لکچرها نوشته های دستوری واحکام رهبری شوروی مطبوعات ومجلات همه وهمه مصروف قبولاندن حرفهای ساختگی ونمایشی بازسازی بودند که معنای آن را نی خرُدان ونه کلانهای حزب ودولت میدانست.
اما اعضای حزب که از ترس ازدست دادن مقام وچوکی علاوه بر همراه بودن شان با تیم موافق زمینه تاخت وتاز را تا سطح هیولا ساختن حزب در انظاردیگران بلند بردند.تا جاییکه یکی از روسای سیاسی صرفنظر از ذکرنامش درهمان وقت بنده را بدفتر کاری اش خواسته مورد تهدید قرار داد. بنده برایش گفته بودم که اگر کار بدین منوال پیش برود منتظر خواهیم بود قدرت سیاسی ودستاورد های آن که بقیمت خون هزاران سرباز وافسر گمنام ونامدارشهید وطن بدست آمده است به تباهی کشانده خواهد شد ودرنتیجه سقوط حزب ودولت همه مجبور خواهیم شد تا بشکل مهاجردر پنبه زارهای تاجکیستان و ازبکیستان بخاطر بدست آوردن لقمه نانی همراه با اعضای فامیلهای خود پنبه چینی خواهیم کرد، که حتا آنهم میسر نخواهد شد. چون فکر قاصر بنده به موضوع مهاجرت تا همان نقاط دنیا میرسید.
رئیس سیاسی آنوقت، که شکر تا هنوز درقید حیات هستند بشکل تحقیرآمیز برخم خندید وبه چوکی تکیه زد.
مشکل پذیرش اوامر بالایی برای برخی از اعضای محقق حزبی درین بود، که تیم داکتر نجیب الله سیاست مصالحه تحفه ارسالی گرباچف را که درقالب آیده ئولوژی ساخت کرملین بود منحیث استراتیژیک برای اعضای ح د خ ا با پوشش صلح خواهی تحمیل مینمود.
چنانچه در سال ۱۳۶۴داکتر نجیب الله در جلسه یی که در تالار معینیت لوژستیک دایر گردید ضمن سخنرانی روی مسایل عمومی مکثی بر نوشته ی گرباچف نموده، بعلامه ی سوال ازمطالعه این رساله بنام در راه ثبات که تما ماً انعکاس دهنده ی سیاستهای غلط تحمیلی وغرض آلود گرباچف بود پرسید معلوم شد که حتا دلقکهای اپرچونیست وتشنگان جاه ومقام دولت داکتر نجیب آن را هم نخوانده بودند. این خود بیعلاقگی به سیاستهای نادرست آنها بود که یکسال بعدش با کودتای مثلث شیطانی افغانستان را از پا در آورد و سه سال بعدش نجیب را توسط شهنواز تنی از عقب به خنجر زدند. چهار سال بعدش اتحاد شوروی ربع خاک کره زمین را متلاشی وبه فروپاشی سوق داد ودل غربیهارا با نوکری خود مسرورساخت.
درماه اسد ۱۳۶۶ بود که نوشته یی بنام گراچف درآمریت سیاسی رسید ومیباییست برای کادرهای دولتی وحزبی توسط آمرسیاسی توضیح وتشریح میگردید. بنده نوته را بدست گرفته رو بسوی پنج یاشش صد نفر حاضرین تالار نموده درآغازازحاضرین خواستم بنویسند که «این امر ونهی گرباچف وپالیسی نمایشی دسیسه ی مصالحه بادشمنان آشتی ناپذیر وعمال بی صلاحیت آنها با کلمات فریبنده ی بازسازی هم حزب،هم دولت وهم افغانستان را به نابودی سوق خواهد داد »
البته بسیاری اشخاص ازهمان حاضرین تالار خوشبختانه تا هنوز درقید حیات هستند.
پس از آن مطابق امر بالا یی متن کتابچه را توضیح دادم که به آنچه قبلاً میدانستم روبرو وبعد ازختم لکچر بمقامات خواسته شدم وجزای محکومیتم مبنی بر اظهار حقیقت برایم ابلاغ گردید وبدون درنظر گرفتن شرایط به رفتن مزارشریف تهدید شدم.
در پایان روز پس از رسیدن به منزل دقایقی بعد زنگ دروازه از آمدن دونفر مهمانان کارمندان بنامهای محترم جزیل ومحترم ابراربنام مهمان تشریف آورده ازینکه در طول سالها با بنده روابط کاری صمیمانه داشتیم دلیل آمدن خود را بطور واضح برایم بیان داشته فرمودند، که به نسبت زیرنظر داشتن اینجانب از نزدیک تا فردا صبح الی رفتن بمیدان هوایی کابل همراهی کنند. «این را میگویند تحت الحفظ» ولی نظر به صمیمیتی که در بین ماهست ضرورت به چنین چیزی نبوده فردا در میدان هوایی خواهیم دید.
فردای آنروز حین رسیدن بمیدان هوایی متوجه شدم که رفیق صادقی، زنده يادرفیق مجید زاده ی ومحترم یوسف فیض عزیز منشی سازمان حزبی قرارگاه معینیت نیز منتظر پرواز طیاره میباشند.
وقتی با جمع رفیقان داخل طیاره میشدیم دیده شد که بداخل طیاره تابوت های پراز اجساد شهیدان خونچکان قراردارد وجای برای نشستن ما نیست از رفيق مجید زاده خواهش نمودیم به کمیته مرکزی حزب تیلفونی جریان را توضیح بدهد وپس از تیلفون جاودان ياد مجید زاده، یکی از اعضای بیروی سیاسی حزب که نامش را ضرورت نمیدانم بجواب تقاضای مجید زاده باعتاب تند وتیز فرموده بود:
«بالای تابوتهای اجساد نشسته خود را به مزار برسانید».
با این حال خود را برسر تابوتهای بخاک وخون نشسته عزیزان خود «بقسم پروت »انداخته، مانند اسرای جنگ جهانی دوم به مزارشریف رسیدیم، آنگاه دانستیم که براستی نی تنها تبعید شده ایم، بلکه ممنون کودتاچیانی باشیم، که بجای زندان مارا تادیروز که گلهای سر سبد حزب بودیم؛ اما دریک شب بزعم ایشان گویا بمثابه دشمن حزب ودولت تبعید مان نمودند.
پس از رسیدن بمیدان هوایی مزار شریف اینکه به زنده ياد مجید زاده ومحترم یاسین صادقی موتر آماده نبود؛ بهر حال خود را با پای پیاده وقسماً در بس های لینی تا شهرمزار شریف رساندیم وپس دقایقی هرکس به کاری مربوط بوظایف گذشته رفته مجید زاده به سمنگان،بنده به حیرتان، یوسف فیض به مزار وصادقی صاحب به کارمربوطه خود؛ پس از پنج روز از روی تصادف رفیق صلاح الدین معاون رئیس سیاسی رادیدم وبنا به خواست مذکور عازم کابل شدیم وساعت نه شب از دفتر رئیس سیاسی تیلفونی دستور داده شد که اگر تا یازده بجه فردا از مزار شریف اطمینان رسیدنت نیاید از خود گله کنی ونی از من با این اخطار فردا صبح وقت راه مزار رادر پیش گرفتم ودر پروان بنا به لطف جنرال محمد طارق والی مردمی ولایت پروان چند روزی در مهمانخانه ریاست امنیت ماندنی شدم وپس از آن بنا به تیلفون وپافشاری مرکز عازم مزار گردیدم. پس از چند روز تبعید در داخل وطنم دوباره بکابل خواسته شدم وآنگاه سرنوشتم «بجرم وگناهی که نکرده بودم » با ترکاری فروشان غرفه های پیاده روسرکهای خیر خانه یکی شد که به آن افتخار دارم.
پس از آن خبر میرسید که چندین نفر از شخصیتهای برجسته حزب از وظیفه سبکدوش وچندین نفر ازبزرگان حزبی ودولتی راهی زندان پلچرخی گردیده وبرخی دیگر اعضای حزب دراثر تهدید وسخنچینی گروه های اپرچونست چاپلوسان دربار وبازیگران دوسره سیاسی درون حزب مخفی وخانه نشین گردیده اند.
به این ترتیب کودتای سیاه با ارتش سرخ موفق شد تا در توفان پر از تلاطم، ناخدای کشتی وطن را بحاشیه راندند وجناب داکتر صاحب را با زورنظامی بجایش نشاندند دیگر معلوم بود که کشتی راه غرق شدنش را می پیماید؛ ولی مشکل اصلی این بود، که گفتن چنین درد مشترک میهنی جرم عظیم ودشمنی با نجیب پنداشته میشد.
زیرا نگاه آنها جهان را برنگ سیاه وسفید وتحکم آنها درنمایشات سفید بجای سیاه وسیاه بجای سپید، پسوند کلمه ی کودتارا در بطن این تغيیر وتحول نمودارساخته وتایید آن را با زوررشوت،چوکی ومقام ویا در زندان پلچرخی میپنداشته اند. بنا برآن چیزی راکه بنام پلینوم ۱۸ یاد میکنند اگر کودتا نبود پس چه بوده میتوانست؟؟
ــ آیا درکدام پلینوم های دیگرحزبی بجز زمان حفیظ نا امین جلسه حزبی زیر سایه ی قوتهای نظامی تدویر گردیده است؟؟
ــ آیا در کدام جلسه ح د خ ا قبل از تدویر تعدادی از اعضای رهبری حزبی یا زندانی،یا تبعید شده حق شرکت در کار جلسه از آنها گرفته شده باشد.
ـ آیا در کدام پلینوم حزبی «بدون کدام جرم»رهبرش توهین وتحقیر ویا با تهديداسلحه مجبور به نوشتن استعفا شده باشد؟
ـ آیا در تدویر پلینوم حزبی چه نیازی به تهدید رهبر توسط جنرالان مسلح شوروی و وزرای سه ارگان قوای مسلح کشور میشد؟؟؟ این هم پولینوم حزبی بود؟؟؟؟
ـ آیا تدویر پلینوم حزبی در میان چنبره تانکهای روسی و وزارت دفاع افغانستان چه مفهومی داشت؟؟؟
ـآیا تدویر پلینوم حزبی درفضای تهدید وتشنج وسرکوب کارگران وزحمتکشان وهمزمان زندانی ساختن اعضای حزب وکارگران زحمتکشان درپلچرخی کابل هم ازدستاوردهای پلینوم هژده میتوانست باشد؟؟
ـ آیا توهین وتحقیر گروپ حزبی داکتر نجیب الله به شخصیت رهبرش ببرک کارمل نیز ازاخلاقیات حزبی ومزایای پلینوم هژده بود؟؟
ـ آیا مشروعیت بخشیدن پولینوم ۱۸ در زندان انداختن تعدادی از رهبران حزبی بود ؟؟؟؟
ـ آیا تهدید رهبر توسط هیات مخصوص استخبارات نظامی شوروی توسط اسلحه از سناریوی پلینوم هژده ی حزبی بود که داکتر نجیب دایرش کرده بود ؟؟؟
ـ در کدام جلسه حزبی قبل از تدویر آن ازبرخی اعضای شرکت کننده خط گرفته شده است که در کارجلسه خاموش باشند ؟؟؟
ـ آیا کم بها دادن به دسایس خارجی ورفتن در خط گرباچف در حقیقت تاییدی بر سفارشات سی آی ای و آي اس آی ومثلث شوم دشمنان افغانستان نبود ؟؟؟؟
ـ کم بها دادن به نظریات اعضای دلسوز واصولی حزب وبجای آن قبول کردن نظریات ابلهان ابن الوقت وفرصت طلب حزب خود جفا به آرمانهای حزب ومردم افغانستان وجفا به اصول وموازین حزبی نبود؟؟
برخی ها که قوتهای نظامی شوروی درششم جدی ۵۸ را بروی هم میکشند خوب میدانند که حفیظ الله امین عضو سی آی ای عامل کودتاهای حزبی ودولتی، قاتل چهار هزار اعضای ح د خ ا ومسؤول قتل صدها هزار انسان بیگناه افغانستان ومعیوب ومجروح هزاران جوان طفل وکودک وفراردادن اجباری میلیونها نفر از ساکنین کشور درکشورهای همسایه، قاتل نورمحمد تره کی استاد خود وطراح نقشه های شوم شیطانی در تفاهم با گلب الدین وپاکستان را نمیتوان با طرفهای قضیه ی پلینوم هژده با زنده یاد ببرک کارمل رهبر وبنیانگذار ح د خ ا باپرچمدار جنبش محصلین کابل ومبارز سرسخت ضد ارتجاع استبداد وآمپریالیزم با نخستین تهداب گذار فرهنک نوین واساسگذار مکتب راه ترقی وانسانیت ،با صادقترین شخصیت پاکنهاد وبالاخره با یگانه شخصیت مبارز ومدافع خلق ستمدیده افغانستان با خارچشم پاکستان وآمپریالیزم امریکا وانگلیس مقایسه نمود.
اینکه کودتای حزبی دولتی به پلان وفرمان مثلث شیطانی زیرنام پلینوم هژده حزب ودولت را بدستان داکترنجیب با عینکهای رنگه فرو پاشاند در نتیجه گردن آن رابدار آویخت مردم وجنبش دموکراتیک افغانستان این سرمایه ی سیاسی وتاریخی کشور را بفروپاشی ونابودی سوق داد بآنهم نمیشود حفیظ الله امین را با آن مقایسه نمود.
زیرا حفیظ الله امین دیکتاتور جبار قرن طوریکه در فوق یاد آوری گردید بروی حزب ومردم تیغ کشیده بود هزاران نفر را کشت ،هزاران نفردیگر واعضای حزب را زندانی نموده وبقتل رساند ،صدها هزار نفر را به مهاجرت مجبور ساخت وبالاخره رهبر ح د خ ا تره کی را نیز بشهادت رسانده بود.
درحالیکه داکتر نجیب الله شخصتی از نسل دوم حزب درمیان اعضای ح د خ ا ودولت ج د خ ا مورد حرمت قرار داشت. داکتر نجیب با دید علمی وسعت نظر در میان تمام اقوام وملیتهای ساکن درافغانستان محبوبیت داشت واز هرگونه تمایل وگرایش قومی، زبانی، سمتی و مبرا بود؛ چیزیکه شخصیت و داکتر نجیب الله را از همقطارانش متمایز ومتفاوت میسازد هما نا محبوبیتش در میان پشتونهای لر وبر و سایر اقوام وملیتهای ساکن در کشور وبرخورد متوازن اجتماعی آن در زمان عهده داری مسُئولیت کاری درمقامات بلند حزبی ودولتی دوران رهبری و زعامت زنده یاد ببرک کارمل بود.
خودم شاهد هستم که سخنان شهید داکتر نجیب الله درتمام جلسات حزبی سیاسی در مسایل کار اجتماعی وسیاست کادری بازتاب دهنده ی تمام فرموده ها و آموزه های زنده یاد ببرک کارمل بود که با حرمت بی پایان به تحقق آن تاکید میورزید.
یکی از مطالبی که داکتر نجیب الله در تمام بیانات وسخنرانیهایش گرایشات قومی، سمتی، زبانی، وملیتی را شدیداً محکوم میکرد ومیگفت یک عضو حزب ترقیخواه که بادید وسیع خود جهان را می بیند پس نباید از بحر بسوی دریاچه وجویچه ها رفت وخود را خورد وخمیر ساخت.
این مطالب را بطور عادلانه در ارگانیکه رهبری میکرد بخوبی عملی میساخت چنانچه درسطح رهبری و ا د خودش پشتون درسطح رهبری، وتمام معاونانش روسای سیاسی وروسای ادارات مرکزی و جزوتانهای نظامی وروسای اطرافی هشتاد فیصد تاجیکها،هزاره ها وبلوچها بود.هشتاد فیصد جنرالهای زمان کارکرده گی داکتر نجیب الله تاجیک ها وبرادران اهل تشیع وازبیکها بودند که آقای دوستم یکی از نمونه های بارز آن میباشد.
به اینترتیب از نگاه فیصدی بیشترین عدد تقرر در مربوطات کاری داکتر نجیب الله را تاجیکها وکمترین آنرا پشتونها وسایرین تشکیل میدادند .اما پس از چندی در نیمه دوم قدرت مندی داکتر نجیب الله بر خلاف میل وفرمایش آن گروه خود خوانده رشته های تیم پشتونیزم را بخاطر نفع خود بدور داکتر نجیب اله پیچانیده اما چیزهایی که داکترنجیب را از دیگران متمایز میسازد بی فرکسیونی ، عدم خود محوری قومی وتعصبات زبانی ملیتی ومذهبی بود که در چنبره دانش عظیم شان قبل از قبل حل گردیده بود داکتر نجیب بادید وسیع جهانبینی علمی به جهان مینگریست پیشگویی ها ،پیش بینیها ،ابتکارات وهوشدارهای آموزنده یی داشت که اصول آن از مکتب سیاسی زنده یاد کارمل بزرگ سرچشمه میگرفت.
ولی تغیيرات وتحولات جهانی توام با تعرض وتداخل نا هنجارگرباچف، داکترنجیب را درمضیقه ی کودتای مثلث شیطانی قرارداد که از خارج طرح ومهندسی شده بود وبرمبنای آن وطنش را ویران، حزبش را پریشان، مردمش را بیدرمان و سرش را به دار آویزان ساخت.
اکنون اوضاع کشور مستلزم وحدت نیروهای ملی ودموکراتیک است که با اتحاد وهمبستگی بتوان از گذشته ها درس عبرت گرفت وبه آینده با نگاه همبستگی داد خواهانه بتوان یک راه حل دموکراتیک وعادلانه را بدست آورد ووطن را نجات داد.
با عرض حرمت
وکیل کوچی
مقالات مرتبط
هر طرح و تصمیم یک حزب سیاسی ترقی خواه عدالت پسند مطابق به اصول و اهداف تعین شده ادامه
یاد ایام نوجوانی و جوانی برای همه گان شیرین است ولو که در زمانش قدر دانسته نمیشده یا به راستی چندان... ادامه
کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن: کودتا چگونه صورت گرفت؟ چرا تصميم دو جنرال... ادامه
طوری که در بخش پيشين ذکر شد: برنامۀ تخريب و نابودی بنيادی ح. د. خ.ا از قدرت سياسی و رهبری جامعه، از... ادامه
دراین روزهای پسین محفل رونمایی کتاب دکتر صادق فطرت ناشناس اثر نویسنده سختکوش و متعهد صبورالله سیاهسن... ادامه
( پیش از استعفای دکتور نجیب الله از قدرت، بعضی از اعضای بیروی سیاسی و کمیته مرکزی حزب د.خ.ا یا حزب... ادامه
پس از پايان کودتا و اعلام نتايج نهايی آن ، گردانندگان داخلی و خارجی اين جنايت سازمان يافته، بمنظور... ادامه