آقای فهيم اداء ، راست می گوييد؟

( عبدالواحد فيضی )

 

آيا واقعاً نمی دانيد ، که به کجا سقوط کرده ايد؟ درست است شماسالها قبل سقوط کرده بوديد؛ اکنون چيزی درخود برای سقوط کردن نداريد؛ وليک آفرين به اين زرنگی تان که با دستان خالی، فقط به ياری ورهنمايی دوستان داخلی (!) و بين المللی (!) خويش، يا " جامعۀ جهانی" مذبوحانه تلاش داريد تا رهبران نستوه و محبوب القلوب پيشين حزب دموکراتيک خلق افغانستان را در آخرين نوبتی که به خودت رسيده است، با چرند نويسی ها بزعم خام خود ، ترورنماييد ؛ شايسته ترين فرزندان حزب و وطن را بسيار ماهرانه مورد هدف و توطئه قرار دهيد و شمار ديگری را که بادرد و دريغ تا هنوزشماها را نشناخته اند، بدامن ارتجاع سياه و سپيد داخلی و بين المللی ( همان ياران پروتوکولی ) بيندازيد تا امتياز بيشتری درسهمگيری ازمال غنيمت دردولت دست نشاندۀ امريکا و شُرکاء درکابل و مکافات نقدی ازاوليای امور!، بدست آوريد؛ اما  رسالت ميهنی، حزبی، سياسی و تاريخی هريک ازفرزندان صديق حزب و وطن حکم می نمايد تا  با تروريستان درهرکجايی که قراردارند وباهر رنگ و شکلی که خود را آرايش می دهند، مبارزۀ بی امان صورت گيرد و جلو اعمال تروريستی آنان گرفته شود.

*      *      *

    رفقای عزيز، دوستان گران ارج !

    دوروز قبل يکتن از رفقای ارجمند از " درون حزب واحد " پيامی فرستادند، که فهيم اداء ...  مقاله ای درتاييد ازپلنوم 18 و ترديد کودتای 14 ثور 1365 در سايت بامداد نوشته و درآن چهرۀ حقيقی اش را بمثابۀ يک تروريست، درمورد شخصيت و تفکر زنده ياد رفيق کارمل بزرگوار، نمايان نموده است.

    اين رفيق باوجدان ضمن ابراز محبت ، متن اين نبشته را ارسال فرموده اند، که از اين احساس پاک حزبی شان يک جهان ابراز سپاس و امتنان می نماييم.

    اما جای تأمل اين است که اصل گرداننده گان کودتای 14 ثور 1365، که از پشت پرده شورای خود ساختۀ اروپايی ! را که دربرنامه های حزب متحد ملی و نضت فراگير... و طرح تصويب ناشدۀ کنونی شان ، اصلاً جای ندارد؛ بگونۀ يکه تازانه وغيرقانونی، رهبری و اداره می کنند؛ خود بصورت مستقيم وارد ميدان نمی گردند تا با اسناد و مدارک محکم ، قدم و قلم برداريم و اعضای شرافتمند ح.د.خ.ا را در هرکجايی که قراردارند، در روشنی کامل حقايق قراردهيم؛ بلکه باراول يک جوان خون گرمی را که شايد از متن توطئه ها آگاهی نداشت، تشويق ويا وادار به نوشتن مطالبی توهين آميز و بدور از خصائل ، شخصيت و سجايای عالی داکتر صاحب راتبزاد نمودند و بدين شيوه آن رفيق ارجمند و گرانمايه را مورد هدف دشمنانه قراردادند؛ باردوم توسط شخص ديگری ازخوش خدمتان ! شخصيت زنده ياد ببرک کارمل رهبر بی بديل و يکی از بنيادگذاران نستوه ح.د.خ.ا را که در ميان تمام احزاب طراز نوين و چپ انقلابی جهان دارای شهرت و محبوبيت ويژه ای  بوده است، هدف گيری کردند.

    هفتۀ قبل ، بارديگر پيام جعلی را با سبک و سياق نبشته های آخوندهای تنظيمی و طالبی افغانستان ، ازنام داکترصاحب راتبزاد ، بمناسبت درگذشت رفيق سربلند، عضو کميته مرکزی ح. د.خ.ا و معاون صدراعظم ج. د. ا، بدون خوانش متن آن به داکترصاحب، بدين مضمون نوشتند :

     « باتألم وانده فروان آگاهی حاصل نمودم که رفیق عزیز و دوست نهایت مهربانم عبدالمجید سربلند ،که یک عمر به خاطر شگوفایی و عمران جامعه عقب مانده ما ، دوشا دوش ، تلاش و مبارزه عادلانه نمودیم ، داعیه اجل را لبیک و با زند گی فانی وداع نمودند .

اینجانب مراتب تسلیت خویشرا برای فامیل ، دوستان ، خویشاوندان واقارب مرحوم سربلند ابراز نموده ،از بارگاه ایزد متعال برایشان صبر جمیل خواسته ، روح مرحوم را شاد و جنت فردوس را جایگاهی ابدی اش استدعا مینمایم .اناهيتا راتب زاد.»

     اين سبک و کاربُرد چنين واژه ها در پيام های جناب کشتمند و ديگران اصلاً وجود ندارد؛ مگر چرا دراين پيام ازجانب داکترصاحب، که سالهاست با آنان و ارگانهای نشراتی شان هيچکونه رابطۀ سياسی و مطبوعاتی نداشته است ؟ آنان خواستند تا بارديگر شخصيت داکتر صاحب را بمثابۀ عضو بيروی سياسی کميته مرکزی ح. د.خ.ا، موسس ، آموزگار و رهبر سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، مورد هدف تروريستی قراردهند.

    اکنون باری که شايد آخرين هم نباشد عليه شخصيت حزبی ـ سياسی، موضعگيری ها و ابراز نظر داهيانۀ روانشاد رفيق کارمل، درمورد طرحريزی توطئه بزرگ سقوط حاکميت و سرکوب خونين ح. د. خ. ا (کودتای 14 ثور 1365) که گفته هايش به حقيقت پيوست و جايگاهش همواره درميان رهبران احزاب برادر بمثابۀ دانشمند، رهبر و آموزگاربزرگ انديشه های پيشرو عصر، محفوظ و منحصر به فرد بوده است؛ بوسيلۀ فهيم اداء ... دست به چرند نويسی و هذيان گويی زده، بدين شيوه می خواهند تا اعتبار خويش را به قيمت تخريب رهبران انترناسيوناليست ح. د.خ. ا درپيشگاه دوستان بين المللی حاکم درافغانستان بيشترنموده ، ادای خدمت نمايند و هرآن کسی را که دارای انديشه های چپ دموکراتيک ، معتقد به جهانبينی علمی، جامعه شناسی علمی و انترناسيوناليسم انسان سالار و هم پيوند رفيقانه با احزاب برادر جهان باشند، مورد ضربات و تهاجم پيهم قراردهند، تا بدين وسيله دهن ها را ببندند و نگذارند تا تاريخ حقيقی رخدادهای کشور؛ سرگذشت دردآلود نهضت دموکراتيک عدالتخواه ميهن ؛ گاهنامۀ واقعی حزب دموکراتيک خلق افغانستان؛ علت ها و عوامل سقوط حاکميت آن حزب که هم در ( 9) بخش مقالۀ « رخدادهای خونبار دوسدۀ اخير را چی نام گذاشت ) و هم در متن « طرح خطوط اساسی اهداف مرامی و برنامۀ ح.د.خ.ا ) با ارائه دلايل محکم و غيرقابل انکار بازتاب روشن يافته است؛ به باورهای حقيقی و ماندگار رفقاء و دوستان تبديل گردد و عاملين اصلی جنايات، دست کم به اعضای حزب معرفی و از ادامۀ اعمال ضد حزبی شان جلوگيری بعمل آيد.

    رفقای عزيز و ارجمند!

    کميتۀ فعالين ح.د.خ. ا طی پنج سال اخير چندين بارتصميم اتخاذ نمود تا مزيد برانتشار نبشتۀ تاريخی « رخدادهای خونبار... ) که پيش روقرار دارد، چهره های حقيقی آنانی را که مسبب سقوط حاکميت ، بی سرنوشتی و تسليمی بيش از دوصدهزار اعضای حزب، سازمانهای اجتماعی و متحدين سياسی دولت ، به تنظيم های بنيادگرای جهادی و طالبی، شده؛ آغازگر دشمنی آشکار با ح. د.خ. ا ؛ رهبران پيشين ذکرشدۀ آن و فرزندان صديق اين حزب گرديده ، تعرض های پيهم را از طريق شماری ازصفوف نا آگاه ازمتن حوادث ورخدادها و عناصری وابسته به استخبارات جهان سرمايه ، ادامه می دهند،افشاء نمايد؛ ولی هربار دراثر پادرميانی و تقاضای تلفونی شما عزيزان گرانقدر، که سال ها در کنارهم رزميده ايم وهم اکنون نيز دريک سنگر ويا دريک جبهه قرارداريم، ازدادن پاسخ به پرسشهای صفوف جفاکشيده و ارائه روشنی کامل پيرامون افشای چهره های گنهکار،بخاطر وزنۀ بيشتر عظمت و قدسيت مبارزات مشترک مان، موقتاً عقب نشستيم.

    اما آنان نه تنها ازاعمال جنايتبار شان ابراز ندامت نکرده از اعضای حزب حتا معذرت خواهی نه نمودند؛ بلکه باری آقای فهيم اداء... را، که هرچيزبوده ؛ ولی هيچ گاهی يک حزبی معتقد به منافع زحمتکشان نبوده و هرگز تفکر حزبی نداشته است؛ بعنوان نظريه پرداز مونوپول های غارتگر فرانسه پيش کشيده اند، تا بمثابۀ حلقۀ وصل ! انجام خدمت نمايد؛ اجازه بفرماييد تانخست تاريخ خونبار جناياتی را که بر حزب، نهضت و کشور ما تحميل شده است، ازآغازآن ورق بزنيم ؛ سپس انقلاب، کودتا و قيام مسلحانه را باری ازنگاه حقوقی وسياسی تعريف نماييم؛ به ادامه آن، بخش نهم « رخدادهای خونبار...» نبشتۀ نگارنده را با مقال آقای اداء متفکر نظم نوين جهانی ...، بصورت مقايسوی به خوانش  گيريم؛ درفرجام اگر رفقاء صواب می ديدند ، آن گونه که آقای اداء از داستان "حسن کل" يادهانی کرده اند؛ اين قلم نيز از داستان " گاديوان ها" و " گاديوانزاده های " شهر کابل، چشم ديدهای خود و حکايت های از شهريان کابل و دوستان را با خوانندگان عزيز شريک نموده، آنگاه داوری را به رفقا و دوستان گرامی بسپاريم و يکجا باهم ببينيم که کيها، چگونه، چی وقت، بکجا سقوط کرده اند؛ چی جفاهايی را درحق اعضای صادق و معتقد به آرمانهای حزب مان مرتکب شده اند و دريک کلام کيها پيرو راه و رسم کاوۀ آهنگر اند و کيها از ضحاک ستمگر.

خوش بود گر محکی تجربه آيد بميان

تاسيه روی شود هرکه دراوغش باشد

( ادامه دارد )