آقای فهيم اداء ، راست می گوييد ؟ ( بخش دوم )

( عبدالواحد فيضی )

 

آقای فهيم اداء ، راست می گوييد ؟

( بخش دوم )

     رفقاء و دوستان ارجمند!

     هرگاه نشرات سايت " سپيده دم " ارگان نشراتی کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان را مرور نموده باشيد؛ درآن مبحثی تحت عنوان « رخدادهای خونبار دوسدۀ اخير را چی نام گذاشت » ، از دوسال بدين سو، از خامۀ اين کمترين دنبال گرديده است.

     دراين مبحث و کاوش ازبخش اول تا نهم آن نگارنده کوشيده است تا واقعيت های تلخ زنده گی خونبار وطن، نهضت و حزب مان را، که بنا بر مصلحتهای حقيقت کُش و بخاطر جلوگيری از رنجش خاطراين مقام ويا آن شخصيت بلند پايۀ دولتی ـ حزبی و مشر فلان قوم و قبيله ... ، مدفون گرديده و دراين جادۀ ناهموار بجز چند رادمردبزرگ مانند زنده ياد غبار ، کاتب هزاره ...، سايرين درآن کمتر خصومت جاه طلبان را پذيرا شده و به گويش و نگارش اين حقايق درد ناک اندک قبول زحمت فرموده اند؛ به گونۀ شفاف و بدون پرده پوشی بازتاب نمايد.

     اما،اين سنت شکنی و کاوش اين قلم ، بويژه در بخش های هشتم و نهم اين مقال ، واکنش رهبران پشت پردرۀ شورای خودساختۀ اروپايی ، اين بازنده گان ميدان رزم ، تسليم شده گان" جامعۀ جهانی" (!)،  شيفته گان " نظم نوين جهانی" (!) و " سينه چاکان اقتصاد بازار آزاد " (!) را ببار آورده ، آنان را بحدی ناراحت نموده است، که ايشان  يکی از خوش خدمتان خويش را که همواره به نرخ روز سخن زده و قلم رانده است؛ مأمور نمودند تا با هذيان گويی و چرند نويسی دربرابر مفاهيم علمی، زنده گی سياسی حزب مان و عليه انديشه های برخاسته ازحقايق مسلم جنبش و جامعه و پيشگويی های منطبق به واقعيت رهبر بی بديل و قافله سالار نهضت دموکراتيک عدالتخواه افغانستان، زنده ياد ببرک کارمل، که بادرک عميق خويش در برابر توطئه بزرگ ( گرباچف ـ ريگن ـ ضياء ) ، يعنی کودتای مورخ 14 ثور 1365 ، مقاومت دليرانۀ حزبی نمودند؛ اين گونه  انجام خدمت نمايد:

     « بحث بی در و بی دروازۀ جاری در بارۀ کودتا های اختراعی، ازین موضعِ هم قاضی و هم عارضِ وبلاگ نویسان صدمه برمیدارد: رویداد هایی را که واقعا کودتایی بودند، آماده گی وسوق قوت های نظامی درانها آشکار است، نمبر پلیت تانک و شهرت تانکدار را همه میدانند، تغییر و محو فیزیکی رأس دولت درانها با وضاحت قابل دید است، کودتا نمیخوانند. یکی را انقلاب مینامند و دیگری را که با یاری نیرو های خارجی صورت گرفت، قیام میخوانند. چرا چنین لطفی میکنند؟ زیرا که درین جا میبینند و در نظر میگیرند که با یک سیلی چندین روی، به شمول خود و انصار خود را، سرخ میسازند. این لطف، این احتیاط، دقیقا همان موضع هم عارض و هم قاضی است که آنها را از جادۀ انصاف و ارزیابی تاریخی بیرون میکند. »

      رفقاء و دوستان گرامی!

     ازآن جايی که اين نبشته : « ما بکجا سقوط کرده ايم ) درسايت بامداد، در صدر صفحه، درجايگاه سرمقاله، که منحصر به تصاميم مشترک، پيرامون اعلاميه ها، مصوبه ها، دساتير و نظريات جمعی اعضای حزب واحد، رهبران و سردبير سايت می باشد، منتشرگرديده و درمتن آن هم از ضمير جمع « ما » آگاهانه استفاده صورت گرفته، مدت سه هفته است، که دران مقام جا داده شده است؛ بنابران اين مقال را نظر مشترک رهبران پشت پردۀ شورای خود ساختۀ اروپايی دانسته ، بيشترينه با آنان که در جايگاه دستوردهنده بوده اند باب سخن را باز می نماييم و در مواردی هم با آقای فهيم اداء درِ صحبت را گشوده ، می گوييم :

 « ابتکارِتازه ای در راه وحدت ميکنی + آفرينت ای فهيم جان خوب خدمت می کنی !»

 سپس ايشان را به ياد خاطرات ديروز و گذشته هايش می بريم . 

     درگام نخست، رشتۀ کلام را از صفحۀ اول، بخش اول ( رخدادهای خونبار...)  که تقريباً دوسال قبل نگاشته شده و درسايت "سپيده دم "، ارگان نشراتی کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان به نشر رسيده و هم اکنون نيز قابل مطالعه است، آغازمی نماييم:

     « ازمدتها بدين سو، شماری ازنويسنده گان تازه بدوران رسيدۀ ميهن مان، حرفهای زيادی پيرامون حوادث و رخدادهای سه دهۀ اخير، ازجمله راجع به رويدادهفتم ثور 1357، به اصطلاح آنان " کودتای ثور"،مطالبی را بخورد مردم ميدهند؛ بدون اين که دربارۀ واژه های" کودتا "، " قيام مسلحانه" ،" شورشهای مذهبی" و" انقلاب" تعريف مشخصی که با عقل سليم وتفکرقرين به دانش جامعه شناسی علمی مطابقت کند، ارائه داشته باشند؛ پيامد های مثبت و منفی هريک را درشکل گيری روند تحولات بنيادی جوامع انسانی و در زنده گی آتيۀ توده های مردم، بصورت علمی تحليل نمايند؛ يکسره و به يکباره گی ، درخصومت با مفاهيم علمی قرار ميگرند؛ طوری که خود مدعی، خود دادستان وخود قاضی دادگاه ميشوند وداوری تاريخ را بدوش گرفته، مطابق ذوق و علاقه مندی شخصی و مقاصد سياسی خود، حکم دلخواه خويش را بدستور فرمانروايان بی رقيب کنونی، به نرخ روز صادر ميفرمايند. حتا اين بيماری نگارشی و مطبوعاتی دروجود آنانی نيز سرايت نموده که طی  سالهای دهۀ 80  به وفرت عبارت :« حقيقت ا نقلاب ثور» را گفتند و نوشتند؛ وليک حالا در فصل جديد تحولات نيو ليبراليزم (!) ازطريق نشرات " B.B.C " و هم بوسيلۀ سايت های بيرون مرزی، با سايربلند گوهای صدای امريکا ، صدای آلمان وشبکه های تلويزيونی آريانای مسکينيار، پيام افغان... ، همنوا گرديده، واژۀ « کودتای ثور» را بکارميبرند.» (1)

     رفقاء و دوستان عزيز!

     آنچه دوسال قبل نگارش يافته است، هم اکنون درمورد نبشتۀ کنونی رهبران پشت پردۀ شورای اروپايی صدق نمی کند؟

     حافظۀ زمان ووجدان بيدارما فراموش نکرده است، که آن رویداد هایی تاريخی را که  رهبران پشت پردۀ شورای خودساختۀ اروپايی اکنون به نرخ روز می گويند « کودتایی بودند، آماده گی وسوق قوت های نظامی درانها آشکار است، نمبر پلیت تانک وشهرت تانکدار را همه...» درکتابچه های يادداشت خويش ثبت کرده اند و « تغییر و محو فیزیکی رأس دولت درانها با وضاحت قابل دید است»، ديروز « کودتا» نه بلکه « انقلاب کبيرثورخواندند» و در کنار رهبران جناح خلق ح. د.خ. ا،  شورای نظامی را به شورای انقلابی تعديل و خود هم علی رغم اين که دراين روز سرنوشت ساز « بود ونبود حزب و جنبش دموکراتيک عدالتخواه کشور»، درمخفیگاهها خزيده و ميدان را برای يکه تازی امين رها کرده، اورا فرمانده کُل کشور و مارا رعيتش ساختند، با آنهم بحيث عضو شورای انقلابی درپست يکی ازوزارت های کليدی اشغال وظيفه و احراز موقعيت نمودند؛ همينگونه به برنامۀ علماً تنظيم شدۀ دولت انقلابی وقت ، که تحت عنوان « خطوط اساسی وظايف انقلابی » ازجانب زنده ياد ببرک کارمل منشی کميته مرکزی ح. د. خ.ا ، معاون شورای انقلابی و معاون صدراعظم جمهوری دموکراتيک افغانستان، تدوين و به اتفاق آراء مورد تصويب قرار گرفت، رأی موافق دادند؛ مگر اکنون چگونه آن را « کودتا » می نامند؟ آيا ما حق نداريم تا ازايشان بپرسيم :

     آقايان ! چرا ديروز آن رخداد را انقلاب تعريف کرديد؟ چی شد که امروز آن را«کودتای تانک دار ونمبرپليت دار» ارزيابی می کنيد ؟ آيا نمرپليت تانک و ماشين محاربوی رفيق عمر شهيد وساير شهدای حزب مان را هم يادداشت کرده ايد ؟ آيا در برابرخون پاک آنان گاهی هم احساس مسؤوليت می کنيد ؟

               صلاح کار کجا و من خراب کجا     ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

     همچنان پس ازسقوط باند جنايتکار حفيظ الله امين و آغاز مرحلۀ نوين در ششم جدی 1358 ، که بحق روز نجات حزب، جنبش و مردم افغانستان از امحای دسته جمعی، ارزيابی گرديده است، اين رويداد راهم ايشان  بصورت خيلی سبکسرانه به سبک و شيوۀ مبلغين رسانه های غربی و اجنت های " سی. آی . ای " تبليغ و به نگارش می گيرند ؛ مگر ازبرکت همين رويداد، هزاران عضوحزب، دهها هزار روشنفکر و صدهزار هموطن مان از زير تيغ امين جلاد نجات نيافتند؟ مگر خود انان ازتبعيد و بی سرنوشتی دراروپا، رهايی نيافته و به کشورباز نگشتند و در رهبری حزب بمثابۀ شخص ذيصلاح و فرمانده شعبات کميته مرکزی حزب قرارنگرفتند؟ هرروز در صحبت ها ، دربيانيه ها و  حين صدور دساتير تشکيلاتی به فعالين حزب و مسؤولين حزبی و دولتی مرکز و ولايات از پيروزی: « انقلاب برگشت ناپذير ثور و بخصوص مرحلۀ نوين و تکاملی آن » نويد نمی دادند و به رفقاء تبريک نمی گفتند ؟

      مگرشماآقای فهيم اداء از برکت همين رخداد و به گفتۀ خودتان « ياری خارجی ها !» ازفرانسه به کشور تشريف فرما نشديد؟ مگر بدون طی مراحل قانونی مانند امين ؛ علی رغم مخالفت صريح سازمان مخفی حزب ، با چند چهرۀ مشکوک ديگر، مستقيماً بحيث عضو اصلی حزب پذيرفته نشديد؟ مگر ازبرکت همين مرحلۀ نوين و « ياری خارجی ها! » بحيث کارمند دروزارت خارجه ، شعبۀ روابط بين المللی کميته مرکزی حزب و نشريۀ « حقيقت انقلاب ثور » استخدام نگرديديد؟ مگرشما با هم قطاران ديگر تان، هر روز در صحبتها و مقاله های خويش ( درهرسال 365 بار) نمی گفتيد و  نمی نوشتيد:  « حقيقت انقلاب ثور و بخصوص مرحلۀ نوين و تکاملی آن »؟ آيا شما وسايرهم قطاران تان ازهمين نگارش روزانۀ « حقيقت انقلاب ثور و بخصوص مرحلۀ نوين و تکاملی آن » معاش ماهوار نمی گرفتيد؟ خود و فاميل های خويش  راتأمين اعاشه نمی کرديد؟

     اکنون چرا اينقدر حافظه ها احساس ضعف می نمايد و وجدانها... که همه خاطرات گذشتۀ خويش را يکسره فراموش کرده دست به چنين نگارش غير مسؤولانه و سبکسری ها می زنيد.

     رفقاء و دوستان محترم!          

     شما خود قضاوت فرماييد: آيا اين آقايان ، ديروز مطابق به شرايط زمان خود را با اوضاع وقت عيارکرده ، شعارهای انقلابی و سرود انترناسيونال را نا آگاهانه تقليد و زمزمه می کردند ويا امروز ميخواهند تا بمنظور شرکت درقدرت و نشستن درخوان « جامعۀ جهانی (!) »، خويشتن را با انديشه های تابناک « گلوباليزم» (!) و« نظم نوين جهانی»(!) هماهنگ نموده، با نشر و اشاعۀ چنين دروغ پراگنی ها، وظايف خويش را درزمينۀ تخريب ح. د. خ. ا و رهبران نستوه پيشين آن؛ مغشوش ساختن ذهنيت روشنفکران و جوانان بی اطلاع از اوضاع ديروز انجام داده ؛ بمنظور جلوگيری ازتداوم مبارزه درجهت منافع زحمتکشان ميهن ما ن، به چنين ياوه سرايی ها دست يازيده؛ فرمايش های اوليای امور را درجادۀ عمل پياده نمايند و بدين شيوه گوی سبقت را در رقابت از حسن اميری و نبيل مسکينيار ، ربوده و امتيازاين مسابقه را ازآن خود سازند.

     اکنون برمبنای همين گرايش های نيو ليبراليزم خوش خدمتان موسمی است، که دشمنان سوگند خوردۀ حزب و مردم مانيز با استفادۀ ابزاری ازاين پندار های نادرست و ضد حزبی اين اپورتونيستها، تبليغات زهراگين را عليه حاکميت دهۀ 80 ترسايی آغاز کرده، همين که از بی امنيتی، بی ثباتی، فقر ، مرض، بدبختی، بی سوادی، فساد اداری، قاچاق مواد مخدر، بی قانونی ، بی عدالتی ووضعيت مصيبتبار کنونی دولت مافيايی کرزی حرف زده ميشود؛ موجوديت فعلی اين همۀ ناهنجاری ها را ناشی ازحوادث سه دهۀ اخير می پندارند، بدون اين که بين خوب وبد، حق وباطل، راست و دروغ، سپيد و سياه، ارتقاء و ارتجاع؛ تفکيک بعمل آورده باشند.

     رفقاء و دوستان گرانمايه!

     ما دربخش اول مبحث « رخدادهای خونبار...» نظرخويش را پيرامون اوضاع و رويدادهای کشورمان دوسال قبل اين گونه بازتاب و درمعرض داوری هم ميهنان گرامی قرار داده ايم:

    «اگر کتاب  افغانستان در مسير تاريخ  تأليف علامه مرحوم غبار بدقت مطالعه گردد، بخوبی قابل دريافت است که درطول تاريخ دراين سرزمين، ازجمله پيش از رويداد هفتم ثور 1357 درميهن ما ازعدالت، مساوات، برادری، برابری، دموکراسی، سعادت و خوشبختی ، امنيت و ارامش عام وتام خبری نبود. پس اين پرسش پيش می آيد که آيا کليه فرمانروايان پيشين درافغانستان با رأی سری، مساوی،  مستقيم و همگانی مردم درفضای کاملاً آزاد و دموکراتيک انتخاب شده بودند يا خير؟

    بخاطرجلوگيری ازاطالۀ کلام ، اگر از ذکرحوادث ورويداد های گذشته های دور صرف نظرکنيم و توجه خويش را بيشتربه وقايع تاريخی دو سدۀ اخيرمتمرکز سازيم؛ معلوم نيست که اين مدعيان واقعه نگار(!) به خانه جنگی ها، لشکر کشی ها ، قتل و خونريزی ها و سرسپردگی به بيگانه گان را که حکام خانواده های سدوزايی و محمد زايی بمنظوررسيدن به تاج وتخت دراين سرزمين روا داشتند و دامنۀ پهناورخراسان پرفروغ را به پارچه ها تقسيم و تجزيه نمودند و بخش باقی مانده را " افغانستان" نام گذاشتند؛ چی تعريف و تلقی ميکنند؟کودتا"، " ا نقلاب"، " قيام توده های مردم" (!) ويا" پادشاه گردشی خونبار و زنده گی برانداز خانمانسوز

     هرگاه " کودتا" را: حرکت مسلحانۀ قدرت مندان عاليرتبۀ نظامی دستگاه حاکم

( شامل: برادران و پسران فرد اول کشور، وزيردفاع، فرماندارکل قوای مسلح، صدراعظم و بعضاً جنرالهای مقتدر اردو) بمنظورگرفتن قدرت سياسی و ساقط کردن حاکميت  و برانداختن رهبران، از  ادارۀ کشور، تعريف نماييم؛ دراين صورت سنگبنای کودتاهای خونين را در افغانستان پسران تيمورشاه درانی گذاشتند وادامه دهندۀ اين راه پسران وبازمانده گان سردار پاينده محمدخان محمدزايی و سردارسلطان محمد خان طلايی شدند که همه بخاطر تصاحب قدرت و تقسيم منفعت با همديگر جنگيدند؛ کشورمان را ميان استعمارگران انگليس و زمامداران دولتهای همجوار، درمعرض معامله و فروش قراردادند؛ خون صدهاهزار انسان جامعۀ مان را درجهت کسب  منافع شخصی ريختند و افغانستان را برای سده ها ازهمپايی با کاروان تکامل جوامع بشری، بازداشتند. » (2)

     اکنون انواع کودتاها را به روايت تاريخ، با نمونه و نتايج آن که دوسال قبل برگزيده بوديم، يکبارديگر به خوانش می گيريم و داوری را به رفقاء ودوستان می گذاريم:             

     ((- شهزاده محمود بدستور و هدايت مستقيم انگليسها ودرتبانی با شاه قاجار ايران، برادرش شاه زمان را که زمامدارمقتدر، کارآگاه و طرف تاييد نسبی مردم بود؛ بزورتفنگ و ازطريق جنگهای خونين، ازقدرت سرنگون کرد، زندانی ساخت و کورنمود که اين حادثه بشکل آتی ثبت اوراق زرين تاريخ گرديده است:

...
عبدالواحد فیضی

تعداد مقالات در سپیده دم 98

نمایش تمام مقالات عبدالواحد فیضی