دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

 

نوشته از ع. بصیر دهزاد

قسمت اول

دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

 

شهر کابل مانند همیشه  شکل گیر سیاست ها و روند های در هم پچیده سیاسی – نظامی - اجتماعی است و روز تا روز در عمق پیچیده گیهای گوناگون و  در ژرفنای بحران کثیر الجوانب فرو میرود.

انگیزه این نوشته که در چند قسمت به خواننده محترم ارائه میگردد، دادن یک ارزیابی و تحلیل از پروبلم های واقعاٌ موجود جامعه افغانی میباشد که در شرایط مبرم کنونی برای هر نویسنده و روشنفکر با تعهد یک مسئولیت ملی و افغانی است تا افکار و نظریات خود را نه تنها در تبادل نظر صاحب نظران قرار دهد بلکه دادن طرح ها و نتیجه گیریها از روند های  کنونی کشور ما ممکن زمینه های باشد که مساٌله نزدیکی اهداف عمده مقطعی و ضروری را ، نه جدا از هم بلکه  با هم  ،  با بحث دوستانه و مسئولانه بگیریم. همچنان  باز سازی جاده های همسوئی ، وفاق ملی و رشنگرانه و ترقیخواهانه را در محور مسایل روز قرار دهیم  تا نیل برای گره زدن نظر و عمل یگانه نیرو های ملی و ترقیخواه بتواند ممکن و میسر گردد.

شهر کابل  در ظاهر شهر زنده و پر غوغا است . قریب به چهارونیم ملیون باشنده شهر هر کدام به شکلی در زنده گی روز مره غرق اند. تفاوت زنده گی میان لایه های اجتماعی عمیق تر میگردد.    یک فیصدی بزرگ مردم  که میتوان به آن یک لایه اجتماعی نامید، فروشنده گان ،چه در دوکانها و مغازه های بزرگ و چه دست فروشان مواد،  روز مره جمعیت شهر کابل را تاٌمین میکنند. گوئی شهر کابل با بیروبار بیش از حد، یک شهر خود گردان از لحاظ اقتصادی است که  نه  دستگاه دولتی و نه کدام نیروی دیگر بر آن حاکمیت و تسلط دارد. این یک حقیقت غیر قابل انکار است که این فروشنده گان به یک لایه متبارز اجتماعی مبدل گردیده است که بخش عمده از حیات اقتصادی شهر را در دست دارند. ولی حلقه جابر که متشکل از قوماندان جهادی سابق ، غاسبین زمین های دولتی و شخصی که در حمایت تنظیم ها و با امکانات غیر قانونی به سرمایه داران بزرگ تبدیل شده اند، تکنوکراتهای که از با زور پول و سرمایه به کشور سرازیر گردیدند و بلاخره قاچاقبران مواد مخدر که در عین حال باجده به طالبان هستند و در عین حال در زیر حمایت دستگاه های استخباراتی خارجیها با دست باز شاهرگ های اقتصادی را در دست دارند. این حلقه در واقعیت بزرگترین خطر را برای از هم فروپاشی دولت و جامعه کنونی به وجود آورده اند بلکه بزرگترین مانع در راه تحکیم پایه های حاکمیت دولت و قانون ، ثبات و امنیت ملی و بلاخره رسیدن به آرمان صلح ، تشکیل میدهدند.

از لحاظ سیاسی هر کسی خود و آینده خود را گرو هوای غبار آلود سیاسی – نظامی میبیند. فضای نا مطمئن  و همراه با ترس و تشویش در جامعه قویاٌ وجود دارد. گوئی امید ها و آرزو های مردم کابل  هر روز به مانند بازی کودکانه از دست بدست سیاست بازان اعم از خارجیها و اعمال افغانی آنها بیشرمانه و مسخره آمیز پرتاب میگردد.

نا باوریها نسبت به آینده و خطر برگشت دو باره وحشت طالبانی پدیده های اند که از یک جانب شیوع داده میشوند از جانب دیگر سیاست بازان و قوماندانهای جابر ترس و خوف را در محلات بر میگردانند،  آنهای که گوئی از خون های ریخته شده بنا های بلند ساخته اند ،  از ترس و اضظراب که سوال از دست داده سیطره نا مشروع و خلاف پرنیسپ های حاکمیت قانون ، دارائی های غیر قانونی، چور و غضب و غیره اعمال غیر قانونی که بدانها جوابده باقی خواهند ماند. آنها با مسلح سازی دوباره جوانان خوف و ترس را در محلات تحت نفوذ شان حاکم میسازند تا خود و دارائی خود را در امان نگهدارند.

تعداد  از اعضای پارلمان که با حیله و تذویر و معاملات پس پرده کرسی های پارلمان را به گرو گرفتند، اکنون نه تنها به رهنما های معاملات عرایض شخصی ( مقرر یها، اخذ امر ها برای اعمار بلند منزلها ، اجازه نامه های تکسی ، اخذ قباله های غیر قانونی که از مجرا های قضائی بدست میآورند تا  زمینها و جایدادهای غصب شده را از آن خود سازند و محافظت مرتکبین جرایم شدید مانند اختطاف و قاچاق مخدر) تبدیل شده اند بلکه  تعداد از آنان امضا ٌ های وکلای ضعیف النفس را با پول میخرند تا با اکثریت پارلمانی زمینه استیضاح مقامات بلند پایه دولتی را مساعد سازند که با آنها در یک خط واحد جرایم فساد قرار نمیگیرند. تعداد از وکلا ی پارلمان چیزی برای انجام وظایف اصلی که در قوانین پیش بینی گردیده اند، ارائه کرده نمیتوانند خود و موقعیت خود را با نیت های ضد ملی و وفاق همگانی مانند مصروف سازی پارلمان ، این دستگاه قانونگذاری افغانستان را ، بر کلمات  دانشگاه و پوهنتون ، حفظ مینمایند.

دولت  که در انتخاب سیاست مستقل و اتخاذ مواضع ثابت بر بنیاد منافع ملی و در برابر سیاست های گنگ و بی ثبات و دو گانه  (استریو تیپ ) عاجز است، پیش گیر حوادث و معملات پشت پرده نیست بلکه در عقب مسایل و سیاست ها و معاملات پشت پرده خارجیها می جنبد. بعض مقامات دولتی گوئی با دریشی و نکتائی لوکس همه روزه سرمه چشم و لنگی سیاه طالبی را در بکس دستی شان حمل میکنند تا زود تر چهره بدل کنند. حتی معاون اول رئیس ولسی جرگه افغانستان در مصاحبه شان با تلویزیون با بشاشیت از به رسمیت شناختن طالبان و گشایش دفتر طالبان در قطر یاد میکند.

آنان که با اهداف ترقیخواهانه و تبازر نیات ملی ( نجات ملت مظلوم، وفاق ملی، شریک ساختن اهداف مشروع ملی و وطنی، استحکام حاکمیت قانون ، ثبات سیاسی ، غرور ملی افغانی ، و دها اهداف مهم و عملی که در شرایط کنونی اهمیت خاص زمانی دارند) خود را متعهد دانسته اند، هنوز نتوانسته اند از  در خود فرورفته گی ها بیرون آیند ،انچه ضرورت زمانی است و به اصطلاح عامیانه " دست و استین"  مبارزه مشترک را بر زنند. حلقه ها و نیرو های اجتماعی ( در تشکل های کوچک و یا هنور نا متشکل) در حالت کنونی شان آنقدر قابل محاسبه و اثر گذار در پروسه ها نیستند و هر کدام در اسیب پذیری های ناشی از عوامل گوناگون  دست و پا میزنند. اگر این نیروی هنوز نا محاسبه شده را در یک جو تفاهم و نزدیکی های مقطعی ( حتی گره زدن سرنوشت سیاسی و دفاع از ارزش های به وجود آمده در برابر معاملات  خطر ناک و غیر قابل پیشبینی) تصور نمائیم، به یقین یک نیروی بزرگ ، قابل محاسبه و اثر گذار در پروسه های موجود اند. نباید از نظر و تصور دور داشت که نیرو های میانه هم وجود دارند که در جستجوی نیرو های قابل اعتماد  و قابل اتکا اند تا خود و توانائی خود را  نه تنها برای حفظ و بقای خود بلکه یکجا با این نیروی قابل اعتماد در پروسه ها اثر گذار گردند. طبعی است که اگر چنین نیروی متشکل هنوز وجود عینی نداشته باشد، انتخاب آنان در جهت دیگری است زیرا در مقاطع حساس و عدم ظرفیت های متشکل و قابل اعتماد در یک انتخاب تحمیلی میان بد، بد تر و بد ترین قرار میگیرند. پس میتوان این سوال و ادای مسئولیت نیرو های را  تقاضا نمود که شعار های ترقی، تحول ، وفاق ملی و ازرش های ملی، دموکراسی و جامعه مدنی و بلاخره اتحاد عمل را مطرح میکنند، تا باشد در شرایط پیچیده و تسلط نا باوری ها خود را به باور ها تسلیم نمایند و همه معضلات و تفاوت های فکری گذشته و حال را در یخچال ها گذارند. این یک ضرورت جدی و با اهمیت است که نیروی  بزرگ و واقعاٌ موجود ملی و ترقیخواه را منسجم ساخت ،  اهداف را با هم گره زد که سوال موجودیت و عدم موجودیت ارزشهای مطرح است  که این نیرو ها هم در وجو آن زنده خواهند ماند.

آنچه در کابل قابل لمس است ، تقدس به بعضی چهره های مستقل سیاسی که در اثر ادامه پلان های شوم و مشترک اجانب به قتل رسیده اند، به مانند شهید داکتر نجیب الله ، قوماندان احمد شاه مسعود و عبد العلی مزاری. احترام عامه مردم به شخصیت شهید داکتر نجیب الله به استقامت ، غرور ملی و وطنی اش و صحبت های باز بوده که همه معضلات و خطرات  را مدلل  و بر بنیاد واقعیت های وقت پیشبینی میکرد و ملت را از عواقب وخیم و وحشتناک آن هوشدار میداد و رفع مسئولیت مینمود. این یک نوع احساس  پشیمانی هم میتواند تلقی گردد که تعدادی وی را در یک زمانی به عنوان کمونیست و بی دین محکوم میکردند و در سقوط وی ناره تکبیر بلند میکردند.

آنچه در روان مردم عامه وجود دارد این است که مردم همه پدیده های ناسالم موجود را که همه روزه درد و رنج آفرین برای لایه های آسیب پذیر و آسیب دیده اند، با گذشته حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ( حزب وطن) در مقایسه میگیرند. آنها خانه های نازل ، محقر و اپارتمانهای مکروریان حاکمان آن وقته را با قصر ها و بلند منزل ها مقایسه میکنند، پاکی ، صداقت و اهداف آرمانی آن وقت برای ملت زجردیده را با چور، حاکمیت زور ، تلاش های جنون آمیز نا مشروع از طریق بالا کشیدن مسائل مانند مذهب، زبان ، تعلقات سمتی ، قومی و تنظیمی مسلط  فعلی به مقایسه میگیرند. و بلاخره صداقت در زبان را با  چال ، اغوا و معاملات پس پرده در مقایسه میگیرند.

سیاست بازان غرب بخصوص انگیس و امریکا با بکار گیری  " یک بازی چهار ضلعی" شان ( انگلیس- آمریکا- پاکستان - قطر) گوئی به یک بازی " کرمبورد " نشسته تخته بازی را به سیاست های پس پرده لشم تر میسازند تا مهره های سیاه و چرکین شان بیشتر در میدان بمانند.

حلقات زنجیری مافیائی تسلط خود را در بقای فساد و با  روپوش های تنظیمی حفظ نموده اند. تعداد قوماندان های مسلح و قبلاٌ جهادی، حلقات زنجیری حمایت فساد دولتی ، با قاچاق چیان زور دار  داراند  که در یک چتر مثلث محافظتی دستگاه های مخفی خارجی- طالبان - تعداد نماینده گان پارلمان را بیشتر شکل  بدهند که بحیث  یک حلقه جابر مشغول اندوختن پول و دارائی و غضب ملکیت عامه اند. در موارد زیاد دستگاه های حراست حقوق " عدلی و قضائی"  به مشکل میتوانند جرئت نمایند تا یک دوسیه نسبتی جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدره و غصب زمین را بررسی و مجرم را مجازت نمایند ولی در زدن شلاق زنان در محضر عام ، محاکمه ژورنالست های که اسناد و واقعیت ها را در وسایل ارتباط جمعی میکشانند و حکم تکفیر ، به آسانی حکم صادر میکنند.

  حلقات زنجیری مافیائی و قوماندن های مسلح یک حلقه جابر و ظالم اند که هم تنظیم های اسلامی و هم دستگاه تقنینی  ، موسسات حراست حقوق و نظم عامه را وسیله  ادامه جبر و تظلم شان ساخته اند. این حلقه با دادن پول و مهمانی های شیک و پر مصرف ( حتی با نوشیدنی های الکولی) وجدان های ضعیف را میخرند و دهن ها را میبندند. قصر ها و محلات تحت نفوذ این افراد ( که برای فریب مانند ملنگ و برای منافع شان مانند پلنگ های درنده و وحشی هستند) دوره شهزداده نشین های ( کیزر نشین) آلمان قبل از وحدت را ، البته با شرایط دیگر،  در ذهن زنده میکنند.

ولی شهر کابل با آنکه به  یک شهر خود گردان میماند، زنده و با تحرک است. انسان ها میاندیشند، نسل جوان نسل زنده و تغیر دهنده است. با بیان دیگر شهر کابل شهر امید و آرزو های جدید هم است که خود را دریک آرایش نیرو ی محرک جدید شکل میدهد. گوئی نیرو های عقب گرا و تاریک بین دیگر بقای آرزو های خشن و چرکین شان را با نو اندیشی اجتماعی و پروسه های جدید شکل یابنده جبراٌ به تحویل میدهند.

ولی به عنوان یک روشنفکر و روشن نگر نباید همه مسائل و پروسه ها را تنها از زوایای تاریک و منفی دید. زیرا کابل را  بعد از 12 سال با تغیرات مثبت و امیدوارکننده نیز باید به نگرش گرفت.  غیر عادلانه و منفی گرائی خواهد بود که از نقش ملموس پولیس ملی  در انجام وظایف شان بخصوص جلوگیری از فعالیت های تخریبی طالبان و عملیات موفقانه بر ضد فعالیت های تروریستی طالبان و پاکستانی ها، نقش مستقلانه اردوی ملی در عملیات بر ضد طالبان و فعالیت های اداره  امنیت ملی در انجام وظایف شان چشم پوشی نمود. شهر کابل با تطبق موفقانه پالانهای شهر داری کابل و انجام خدمات صادقانه شخص شهر دار کنونی کابل هر روز چهره جدید  را بحیث یک پایتخت به خود میگیرد. چرا ما کار شهر دار کابل را که بطور مثال در هوای گرما از صبح الی 10 شب حضوراٌ،از ساختمان و قیر ریزی سرک چهلستون واررسی میکند، قابل قدر ندانیم؟.

نویسنده در این مقاله که ارزیابی های خود را در چند قسمت به خواننده گان گرامی عرضه میدارد، کوشش خواهد نمود تا یک دید کلی از روند های کنونی سیاسی، اجتماعی و نظامی را به خواننده ارائه نموده و نقاط نظر و نتیجه گیریهای خود را در معرض تبادل نظر آنان  ، بخصوص صاحبان اندیشه های سیاسی  قرار بدهد. در این مقاله توجه خواهد گردید تا روی مسائل گرهی کنونی ابراز نظر ها، تحلیل ها ، ارزیابیها و نتیجه گیری ها را متمرکز سازم که در محور تبادل نظر های کنونی  میباشند ، منجمله: موقعیت سیاسی-نظامی دولت و طالبان ، موقعیت پارلمان و وظایف نماینده گان " ملت ، اهمیت ملی اندیشی و فراملیت اندیشی در تقابل با کمیدی صحنه بهاری " پوهنتون یا دانشگاه"، احزاب و سازمانهای سیاسی تحول طلب و ترقیخواه  در یک انتخاب بزرگ و بلاخره یک جمعبندی کلی از مجموع این مقالات.

نویسنده تلاش خواهد نمود تا در بخش دوم محور ارزیابی های خود را بر موقعیت دولت و طالبان از ابعاد سیاسی حقوقی متمرکز سازد. علاقه مندم تا نظریات و انتقادات و تبادل نظر های بیشتر اهل نظر و تفکر را در مقالات و و سایل دیگر تبادل افکاردر یابم.

با احترامات