ﺍﻣﺮﯾﻜﺎ ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
ﺍﻣﺮﯾﻜﺎ ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ ﺑﻠﻮﻡ
ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ: ﺍﺣﻤﺪ ﺳﯿﻒ
«لطفا یک بار دیگر به من بگو… راستی جنگ افغانستان برسر چیست؟»
حالا که جنگ امریکا در عراق به اصطلاح به یک سرانجام خوب رسیده (نسبتاً خوب،… یا بهتر از هیچ چیز… یا تا چند تایی از ما هنوز زندهایم از این جا بزنیم بیرون و چند تا عراقی باقی مانده اند که هنوز نکشته ایم) بهترینها و زرنگ ترینها در دولت و مطبوعات ما توجه شان جلب شد که دربارهی افغانستان چه کنیم؟ به نظر نمی رسد کسی به خاطر داشته باشد که افغانستان به جریان یازده سپتامبر یا مبارزه با تروریسم ربطی ندارد (به غیر از تعداد زیادی تروریست احتمالی که امریکا با اشغال نظامی اش تولید کرده است). درگیری امریکا درافغانستان دربارهی خط لوله (نفت) است.
رییس جمهور اوباما در اگست ۲۰۰۹ اعلام کرد:
«هرگز نباید فراموش کنیم که این جنگ جنگی نیست که ما انتخاب کرده باشیم. این جنگ یک جنگ ضروری است. آن ها که در ۱۱سپتامبر به امریکا حمله کرده اند برای حمله ی دیگر آماده می شوند اگر این وضعیت کنترل نشود شورش طالبان به این معناست که پناهگاه عظیم تری ایجاد می شود تا از آن جا القاعده برای کشتن شمار بیشتری امریکایی ها برنامه ریزی کند»(۱)
حالا بماند که از دهها هزار تنی که امریکا و ناتو در افغانستان کشته اند حتی یک تن هم نیست که در حادثه ی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ نقشی ایفا کرده باشد. این هم بماند آن ها که در ۲۰۰۱ توطئه کرده به امریکا حمله کردند «در آلمان، اسپانیا و در امریکا چنین کرده بودند نه در افغانستان». چرا امریکا به این کشورها حمله نکرده است؟ برای خرید بلیت هواپیما و اسم نویسی در کلاس خلبانی در امریکا چه لازم بود؟ یک اتاق با چند تا صندلی! آن وقت «پناهگاه عظیم تر» به واقع یعنی چی؟ یعنی یک اتاق بزرگ تر با صندلی بیشتر؟ شاید یک تخته سیاه هم هست! تروریستهایی را که قصد حمله به امریکا را دارند می توان تقریباً در هرجایی ملاقات کرد. تنها «ضرورتی» که امریکا را به افغانستان کشاند علاقه ی امریکا به حضورنظامی دراین کشوراست که همسایه ی دیواربه دیوار منطقه ی خزر و آسیای مرکزی است که براساس گزارش های منتشرشده دومین ذخایر اثبات شده ی نفت و گاز جهان را دارد تا ساختن خط لوله ی نفت و گاز که از این منطقه شروع شده از افغانستان بگذرد.
موقعیت افغانستان برای خط لوله ی نفت و گاز که به بخش عمده ای از جنوب آسیا نفت و گاز برساند بسیار مناسب است که می تواند ایران و روسیه را دور بزند؛ تنها اگر طالبان به خط لوله حمله نکنند. این هم گفته ی ریچارد بوچر معاون وزیر برای آسیای مرکزی و جنوبی است که «یکی از اهداف ما ثبات آفرینی در افغانستان است تا بتواند مجرا و قطبی بشود بین آسیای مرکزی و جنوبی تا انرژی بتواند به سوی جنوب جریان یابد».(۲)
از ۱۹۸۰ به این سو انواع خط لوله برای این منطقه برنامه ریزی شد که به خاطر مشکلات مالی، نظامی، یا سیاسی لغو شد و به تأخیر افتاد. برای مثال خط لوله ی TAPI (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هندوستان) که به شدت مورد حمایت واشنگتن بود و حتی امریکا آماده بود جلوی خط لوله ی رقیب را که قرار بود از ایران به پاکستان و هندوستان برود بگیرد.
«تاپی» به سالهای پایانی دهه ی ۱۹۹۰ باز می گردد که رژیم طالبان با کمپانی نفتی Unocal Corporation در کالیفرنیا مذاکره هم کرد. این مذاکرات با اطلاع کامل دولت آقای کلینتون انجام می گرفت و سرکوب خشونت بار طالبان هم (برای مذاکره کننده ی امریکایی) مسئله ای نبود. مقامات طالبان برای مذاکره به امریکا هم سفرکرده بودند (۳). نماینده ی کمپانی یونوکال ـ جان مرسکا ـ در برابر کمیته ی آسیا و اقیا نوسیه ی مجلس نمایندگان از اهمیت این خط لوله سخن گفت و از درگیری های روزافزونی که با طالبان دارند:
«کل ذخایر نفتی منطقه احتمالاً ۶۰ میلیارد بشکه است. بعضی از برآوردها این میزان را ۲۰۰ میلیارد بشکه برآورد می کنند. از همان ابتدا گفتیم خط لوله ی سراسری افغانستان که پیشنهاد کرده ایم فقط موقعی ساخته می شود که حکومتی قابل پذیرش برسرکار بیاید که اعتماد دولت ها، رهبران و کمپانی ما را داشته باشد».
وقتی این مذاکرات در جولای ۲۰۰۱ به بن بست رسید دولت بوش طالبان را تهدید کرد در صورتی که با تقاضای امریکایی ها موافقت نکنند به حمله ی نظامی دست بزند.
مذاکره در اگست ۲۰۰۱ ـ یک ماه قبل از ۱۱سپتامبر ـ به بن بست کامل رسید و قطع شد. ایالات متحد امریکا درباره ی مناطق نفتی و گازی دریای خزر و خلیج فارس بسیار هم جدی است. با جنگ های مختلف که با جنگ اول خلیج فارس در۱۹۹۰ تا ۹۱ شروع شد امریکا توانست در عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، عمان، افغانستان، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان پایگاه نظامی ایجاد کند.
جنگ علیه طالبان نمی تواند بدون کشتن همه ی افغانها به «پیروزی» برسد. امریکا بعید نیست دوباره بخواهد با طالبان درباره ی خط لوله مذاکره و بعد از افغانستان خارج شده اعلام «پیروزی» بکند. باراک اوباما حتما سخن رائی غرائی درباره ی پیروزی خواهد کرد. احتمالاً از«آزادی» و «دموکراسی» حرف خواهد زد ولی به یقین به «خط لوله ی نفت» اشاره نخواهد کرد.
داستان آلمان چیست؟
رییس جمهور آلمان ـ هورست کوهلر ـ در جون ۲۰۱۰ از مقامش استعفا کرد چون چیزی گفته بود که قرار نیست دولتمردان بگویند. او گفت آلمان در افغانستان به دلایل اقتصادی وارد جنگ شده است و به دموکراسی اشاره ای نکرد. از آزادی سخنی نگفت. یک کلمه هم از آدم های خوب که با آدم های بد می جنگند حرف نزد. به کلمه ی «تروریسم» هم اصلاً اشاره نکرد و همین طور به «خدا». در سفری به افغانستان برای بازدید از سربازان آلمانی گفت کشوری چون آلمان که به صادرات و تجارت آزاد وابسته است باید برای استفاده از نیروی نظامی اش آمادگی داشته باشد. او گفت کشور باید برای «دفاع از منافع ما، برای نمونهی راه های تجارتی» و برای جلوگیری از بی ثباتی منطقه ای که حتماً بر تجارت و مشاغل و درآمد ما اثرات منفی خواهد داشت» دست به عمل بزند.
به گفته ی رهبر حزب چپ آلمان کوهلر آن چه را به عیان گفت که از همان ابتدا روشن بود. «سربازان آلمانی جان شان را برای دفاع از منافع صادراتی واحدهای بزرگ اقتصادی به خطر می اندازند»(۴). دیگر رهبران مخالف درآلمان از کوهلر خواستند حرف هایش را پس بگیرد و او را متهم کردند که به پذیرش عمومی ارتش آلمان دربیرون از مرزها صدمه زده است(۵). آن طور که تی. اس. الیوت به گفتن اش مشهور شد «بشر طاقت واقعیت را ندارد».
رمز افغانستان: گذشته و حال
در چهارم جولای ۲۰۰۹ سناتور پاتریک لیهی گفت او خوش بین است که برخلاف نیروهای شوروی که از بیست سال پیش از افغانستان اخراج شدند نیروهای امریکایی موفق خواهند شد. سناتور دموکرات از ورمونت گفت «شورویها مجبورشدند فرار کنند البته ما کمک کردیم تا آن ها مجبور به فرار بشوند. آن ها آمده بودند کشور را فتح کنند. ما به روشنی گفته ایم و با هرکس که درافغانستان صحبت می کنم می داند و حس می کند که ما برای کمک کردن به آن ها آمده ایم و از این جا بیرون می رویم. ما آشکارا اعلام کرده ایم که ما در این جا نمی مانیم و کشوررا به خودشان برمی گردانیم. آنها که در گذشته اشتباه کرده بودند کسانی بودند که برای فتح آمده بودند»(۶).
لیهی در زمینه ی سیاست خارجی یک لیبرال سابقه دار است. فعالیتهای او برای جلوگیری از رسیدن کمک های مالی ضد قاچاق مواد مخدر امریکا به گروههای ارتشی در کشورهای خارجی که حقوق بشر را رعایت نمی کنند همگان می دانند. او منتقد سرسخت نادیده گرفتن حقوق اولیه ی کسانی است که به اتهامات تروریستی دستگیر می شوند. با این همه او با فرستادن بی شمار جوانان امریکایی به قتلگاه و یا به شرایطی که نقص عضو پیدا کنند مشکلی ندارد. تازه برای چی؟
همه ی نکاتی که از آن ها سخن گفته نادرست اند. شوروی ها برای فتح به افغانستان نرفته بودند. شوروی برای بیش از ۶۰ سال همسایه ی دیوار به دیوار افغانستان بود و اشغالی اتفاق نیفتاد. تنها زمانی که ایالات متحد امریکا درافغانستان مداخله کرد تا یک حکومت دوست مسکو با یک دولت به شدت ضد کمونیستی جایگزین شود مداخله کرد تا با جها د گرایان اسلامی مورد حمایت امریکا مبارزه کند. و این دقیقاً همان کاریست که امریکا با یک دولت کمونیستی در کانادا یا مکزیک خواهد کرد.
این که ”ما برنامه نداریم بمانیم… ” صرفاً تبلیغات بی معنی است. از مردم کرهی جنوبی بپرسید که از اشغال امریکا ۵۶ سال می گذرد و هنوز اشغال ادامه دارد. از مردم ژاپن بپرسید. سابقه ی اشغال در ژاپن ۶۴ ساله است.
این حتی واقعیت ندارد که روس ها مجبور به فرار شدند. اساساً تصمیم گورباچف رییس جمهور شوروی بود که عمدتاً یک تصمیم سیاسی بود تا نظامی. هدف عمده ی گورباچف این بود که شوروی را به صورت یک نظام سوسیال دموکراتیک به شکل اروپایی اش دربیاورد و به شدت علاقمند بود مورد حمایت رهبران اروپا قرار بگیرد، ولی تقریباً همه ی این رهبران ضد کمونیست های دوران جنگ سرد بودند و با مداخله ی شوروی در افغانستان مخالفت ورزیدند.
این هم پذیرش اش دشوار است که امریکا ادعا کند برای کمک به مردم آمده است مخصوصاً اگر توجه کنیم تا به همین جا برسر همان مردم در سی سال گذشته چه آورده است مبارزه ی دایمی بین آدم های خوب و آدم های بد امریکا و وابستگانش در ناتو به طور مرتب افغانستان را بمباران می کنند که تعداد متفاوتی تروریست کشته می شود (یا « تروریست» یعنی شهروندان عادی، یعنی زنان و کودکان).
این کار را زیاد انجام می دهند. اغلب علیه مردم عادی که دربرابر حملات هوایی هیچ وسیله ی دفاعی هم ندارند. سخنگوی امریکا / ناتو می گوید «این تصادفات نامیمون متأسفانه اتفاق می افتد چون دشمن به عمد افراد عادی را در این وضعیت قرار می دهد تا احساسات ضد نیروهای خارجی را تحریک کند». بارها به ما گفته شد که دشمن خودشان در ساختمان ها یی سکونت می کنند که زیستگاه این قربانیان است که ازآن ها به عنوان « سپرانسانی» استفاده می کنند (۷).
به این ترتیب به نظر می رسد دشمن از پیش می داند به کدام ساختمان قرار است حمله شود. به همین جهت با شتاب می رود و تعدادی از افراد عادی را قبل از شروع بمباران دراین ساختمان ها جای می دهد. یا ممکن است این ساختمان ها جایی ست که مردم عادی در آن زندگی می کنند و همین که روشن می شود قرار است بمباران شوند دشمن به عجله خودش را به میان شان می رساند تا همراه مردم عادی کشته شود. ولی آن چه که محتمل تر است این که دشمن از پیش نمی داند کجا قرار است بمباران شود و افراد عادی همیشه در این ساختمان ها زندگی می کنند. آنها حتی ممکن است همسران و فرزندان دشمن باشند.
آیا زرنگی شیطانی یا شیطنت ماهرانه دشمن حد و مرزی ندارد!
ادامه دارد
مقالات مرتبط
مارگارت کیمبرلی مینویسد، تلاش برای ترور رئیسجمهور سابق آمریکا در مقایسه با رفتارهایی که واشنگتن در... ادامه
سیاستمدار ناشناخته و جوان، بر اساس استانداردهای کنونی حکومت سالخوردگان، سیاستمدار آمریکایی جی دی ونس... ادامه
از مدتی است که اتاق فکری امریکا (کانون نظم نوین جهانی) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسل... ادامه
شکست در سیاست خارجی: ایالات متحده در حال کار بر روی یک طرح تسلیم است. ادامه
هنری کیسینجر سیاستمدار، نظریه پرداز مشهور سیاست خارجی آمریکایی، وزیر امور خارجه پیشین این کشور و مش... ادامه
شاید انتخابات ریاست جمهوری آینده در امریکا تبدیل به زلزله ای شود که هنوز نمی توان قدرت تخریب و "ریشت... ادامه
شبکه تلویزیونی اسپانیاییزبان تلهسور در گزارشی آورده است: یک خاورمیانه درگیر آتش جنگ، برای آمریکا... ادامه
هرگاه به ارزیابی تاريخ کشور ایالات متحدهٔ امريكا بپردازیم، درمی یابیم که این کشور بيش از هرکشور دیگر... ادامه
یازدهم سپتامبر ۲۰۲۱ روزی که بطرز معما برانگیز ایالات متحده آمریکا،اماج حملات تروریستی قرارگرفت و باز... ادامه
باید قاطعانه در برابر شکار جادوگران نژادپرستانه و ضد کمونیستی مقاومت کنیم و به ایجاد یک جنبش صلح بین... ادامه
در قرن بیست و یکم و در عصر مدرنیسم و اوج سرمایه داری، هیچ دولت در جهان میثاقها و قوانین جهانشمول ب... ادامه
بیست سال حضور امریکا در افغانستان، تحت نظریه ژئوپولیتیکی نظم نوین جهانی، افغانستان را به کانون داغ س... ادامه