خون رازق شهید افراطیون شئونیست را رسوا کرد

سلیمان کبیر نوری

خون رازق شهید افراطیون شئونیست را رسوا کرد

آنها رازق را "قاتل و وحشی" خواندند؛ شاید "حرامی" هم «ثابت!» کنند!!

چرا اکثریت قاطعی از هموطنان، از تمامی ملیت های باهم برادر، پس از ترور سازمانیافته ی  روانشاد جنرال عبدالرازق، هم آوا و یک دل خویشتن را حامل کوله بار سنگین درد و اندوه یافتند، و طلسم آهنین کینه و کدورت نسبت به هم را که به وسیله دشمنان مردم افغانستان به مرز انتقام جویی رسانیده شده بود؛ سست شده و سکلیده انگاشتند؟؟

برای این که رازق درد دل های همه هموطن را در دل داشت و به زمزمه می گرفت. در راه زدودن آن مرد کار و عمل بود. طالب کُش و حقانی کُش بود. رازق خلاف تمامی برنامه های غارتگری اجنبیان نیز بود. و لذا دشمن  او را شناسایی کرده و در کمینش نشسته بود.

 رازق می گفت:

- هیچ یک ازطالبان را زنده نزد من نیاورید!

 - من طالب اسیر را نمی خواهم!

 -آن ها را در میدان جنگ نابود کنید!

این شعار ها پیوسته عملی می شد و در نتیجه امنیت و سازندگی را در قندهار به ارمغان آورده بود. جنرال رازق صلح و آرامش را روز تاروز در مرکز جولانگاه و قرارگاه ملا عمر(ولایت قندهار) مستولی تر میگردانید.

چنین کاری هم تاریخی بود و هم رستمانه. ولی این امر با مذاق و دستور خالق اصلی پروژه ی طالبان یا انگریزیان تناقض داشت و برای متجاوزان غربی  که در سدد گسترش و توسعه ی نیرو های طالبان و داعش برای تحقق اهداف جیوپولیتیک و جیو اکانومیک بزرگی استند و اصلن به همان خاطر در کشور مان هجوم آورده اند، غیر قابل تحمل بود. زیرا قندهار رازق قهرمان؛ دیگر با قندهار ملاعمر فرق فاحش می یافت و ثابت میشد که طالب خیزی، اجیر شوندگی و غلامی پذیری؛ ذاتی این خاک و خطه و مردمان آگاه و آزاده ی آن نه، بل عارضه تحمیلی و صادراتی بوده است.

 رازق پیوند ناگسستنی با توده مردم ملیونی قندهار داشت و اقتدار طالب ستیزی و پاکستان ستیزی را مستقیمن از مردم دریافت میکرد.

در حالیکه تنها طالبان و عمال اجیر تا دندان مسلح و انتحاریون اجانب دور و نزدیک بر ضدش نبودند؛ بل بسی از «خودی» ها، دولتی ها و ارگی ها نیز دایمن به خونش تشنه بودند و خاصتن با شعار عدم تحمل «جزیره قدرت» سعی داشند که رازق قهرمان را مرده یا زنده از سر راه بردارند.

بلی... امروز همه ی کافه ی ملت مظلوم و دربند کشیده ی کشور مان به خوبی  میدانند که، یگانه مصیبت، همانا مصیبت وارد شده از بیرون( تروریزم طالبانی ی ساخته و بافته ی غرب در راس انگریز و امریکا)است که جان رازق  و مماثل ها را گرفتند و می گیرند.

جنرال رازق همچو یاران پیشین، داوود ها، سید خیلی ها... در برابر اهداف شوم این جانیان و جنایت کاران بین المللی پایمردانه و جانبازانه ایستاد  و با شجاعت و دلیری به سان همسنگران پیشین که با ترور های زنجیره ای سازمانیافته تا پای جان در برابر تروریزم طالبانی رزمیده بودند، رزمید. و دشمن آزمند و کهنه کار و روبای پیر، با مدیریت ترور های سازمانیافته، در تبانی با نوکران پست و پلشت معلوم الحال بومی، بر آنها، از عقب خنجر زده و نعمت آنها را از وطن و از مردم شان گرفتند.

پس از ترور جبار قهرمان و به ویژه جنرال رازق، طلسم راه اندازی  دوگانگی  و چندین گانگی ی دشمن در رابطه به گسست اقوام و ملیت ها، در هم شکسته شد. همه فضای رسانه های جمعی را فریاد درد و ماتم فرا گرفت و در هم پیچید.

تمام فضای در خود نگری وتفریحی ی فیسبوکیست ها دگرگون شده و همگان به فکر مصایب وطن و افشای دست های کریه استعمار و اشغالگران افتیدند.این خون رازق طالب کُش بود که توجه همه مردم به ویژه جوانان را به ژرفای تراژیدی وطن معطوف ساخت.

 ده ها هنرمند از ملیت های مختلف (هزاره، ازبک، تاجیک، پشتون...)، همه در وصف رازق سروده هایی آفریدند. کمپوز ها و آهنگ هایی ساختند. و حتا با گریه و ناله های جگرسوز همه درد های خویش را در رسانه های جمعی بازتاب و بروز دادند.

 دقیقن؛ شعر، کمپوز و آهنگ اینچنینی همه از ته ی دل برمی خیزند. الهامی است که طراوش احساس، انگیزه و هدف اصلی درونی یک انسان هدفمند را در یک مقطع مشخص زمانی به معرفی و نمایش می گیرد. شالوده ی فرمایش، اجبار و اکراه قطعن نمی تواند باشد.

اما درد و مرگ رازق طالب کُش(این رادمرد استوار بر ضد پروژه ی انگریزی- پاکستانی) این همه الهام و سوژه های اندوه گستر ولی مبارزه جویانه و انتقامی را به همه هموطنان دردمند و دلیرعطیه و ارزانی کرد.

من از هنرمندان پر شماره هزاره و تاجیک و ازبک و ... درین رده مثال نمی دهم.الا یک

دختر خانم هموطن که نجیبه فیض نام دارد.

نجیبه فیض مجری برنامه " لمر ماشام " که تازه در حدود یک یا دوسال در تلویزیون لمر افغانستان به حیث مجری  این پروگرام استخدام شده است. این دختر خانم هموطن در پاکستان زاده شده است و تمام عمر خود را نیز در پاکستان سپری نموده؛ و یکی از فعالین در عرصه ی هنری در پاکستان شمرده می شود. ولی ... موصوف معلوم میشود که در ژن خود عشق مردم و میهن اصلی را دارد. ببینید با مرگ عاشقان میهن رازق و جبار و ... چه زجه و ماتم بر پا کرده است؟

 توجه بفرمایید به ویدیوی سه دقیقه ای از موصوف:1

https://www.youtube.com/watch?v=SEe_Gz9OYfY&t=125s

خون رازق جبن و ترس را  حتا از کودکان میهن ربود.

 در ویدیو و مدرک زنده ی زیرتوجه فرمایید که کودکان میهن برای آرمان قهرمانان میهنی شان بر ضد استعمار به پا برخاسته اند.

 مستند حمله ی گروهی کودکان ولسوالی ده سبز با سنگ و چوب و کلوخ بر کاروان نیرو های خارجی.2

ویدیو

https://www.facebook.com/1390985947885453/videos/550903795333261/

اکنون صفحه ی دیگر:

تاریخ جامعه ی بشری و روند مبارزات نیرو های افراطی  چپ و راست نشان داده است که، افراطی ها چه چپ و چه راست، بلاخره سر از یکیخن بیرون در می آورند(مدرک تاریخی و تازه ی وطنی:هماغوشیی شهنواز تنی با حزب اسلامی حکمتیار. تامین و تحکیم رابطه ی سلیمان لایق مارکسیست - لینینیست پیشین  با ارگی های مولود اشغال امپریالیستی... و ده های دیگر).

ما دیدییم که خون جنرال رازق کم ازکم در حوزه احساسات و عواطف، همه ملیت ها را به هم فشرده و یک آوا ساخت. اما شوینیست های مریضی که بعضا تا امروز گمنام و نا مکشوف بودند، عجیب به میدان آمدند. بر ضد کافه ی ملت نجیب و عذابدیده، حتا ملیت و قوم و تبار خودشان به پا ایستاده و با ژست های عدیده بوقلمونی به سود دشمنان افغانستان موضعگیری کرده خط و نشان کشیدند.

از جمله آقای سرلوڅ مرادزی با نشر مقاله زیر نام "د سیاسی سودا ګرو غوغا"، غو غا بر پا کرد.

آقای مرادزی در مقاله ی خویش چنین می فرمایند:

"تر هر څه مخکې، د خپل عقیدت او درناوۍ ګېډۍ ګېډۍ ګلونه، د وروستیو څلور واړه شهیدانو ملي اتل عبدالجبار، جنرال عبدالرازق، جنرال مومن حسن خېل او د ملي تلویزیون فلم اخیستونکي سلیم پر مزارونو نذرانه کوم. دا هغه مېړني دي چې د هېواد ژغورنې او د افغانانو د سوکالۍ په لار کې په بېساري مېړانه او سرښندنه شهیدان شول"

من بر لغزش های دستوری آقای مرادزی به زبان خود ایشان مکث نمی نمایم، بل می خواهم هدف ایشان را بیان دارم اینکه، فرموده اند که گویا اولتر از همه با عقیده و احترام، دسته دسته گل ها را، بر گور آخرین شهدای وطن قهرمان ملی، جبار، جنرال عبدالرزاق، جنرال مومن حسن خیل و سلیم فلمبردار تلویزیون ملی نذر می دهم. این ها برای نجات وطن و در راه تامین صلح با نهایت مردانگی و از خود گذری شهید شده اند.

در همین حال آقای "سر لوڅ مرادزی" همه کسانی را که به خاطر ایثار و وطنپرستی جنرال رازق  گلیم غم و ماتم را هموار کرده و سوگوار هستند، مورد نکوهش و تنبیه قرار داده همه را تاجران سیاسی برای حصول اهداف شخصی شان به معرفی گرفته است ( سیاسي سوداګرو د حکومت لخوا د پېښې د څېړنې پلاوي پایلو او پریکړو ته، ځنډ ونه کړ او د باورچاپیریال يي مخکې له مخکې خړپړ کړ). تو گویی سرلچ مرادزی تا کنون بیخبر ازین است که ده ها ترور زنجیره ای به شمول ترور برهان الدین ربانی( یکی از رئیس جمهور های معاصر کشورکه بعد از یک عمل انتحاری فجیع طالبان، آنان را وحشی و تروریست خوانده بود، فقط پس از ان طی یک هفته ترور شد)، با تعیین کمیسیون تحقیق و بررسی حکومت مزدور بر ملا و به نتیجه ی که به آگاهی مردم رسانیده شده باشد دست نیافته است، و هیچ باورمندی وجود ندارد که در حاکمیت مستعمراتی موجود، از این نیز دست یابد.

آقای مراد زی! گویا در مورد راز های سقوط ولایت کندز  و قتل عام مردم آن هیج نشنیده است که منجمله آقای امرالله صالح یکی از بر جسته ترین اعضای وقت شورای نظار و رئیس امنیت ملی پیشین شامل هیأت «حقیقت یاب» شد ولی پیامد تحقیقات را تا امروز نتوانسته از پرده ی ابهام بیرون آورد. چنین کمیسیوین های بررسی و «حقیقت یاب» جز عوامفریبی یک حاکمیت مزدور اشغالگران، اصلن معنایی ندارد.

اما عجیب ترین و تکاندهنده ترین اهانت به خون روانشاد رازق توسط سرلچ در جملات زیر مسطور است: "کورني دښمنانو غوښتل چې شهید جنرال د مرکزي حکومت په وړاندې استعمال کړي او کندهار کې يي د واک په یوه ټاپو کې بندي وساتي. نن چې همدغه کړۍ د جنرال رازق په مړینه د مکر اوښکې تویوي او په خپل تبلیغ سره د هغه د شهادت پل له اصلي ځایه بلخوا انتقالوي او په دې اړه د افغانانو ذهن ګیچوي د هغه لويي توطیې یوه برخه ده چې د واک ټاپوګانو ساتلو لپاره د مرکزي حکومت په وړاندې ترسره کیږي"

دراین بیان، سر لچ، عشق به وطن و مردم دوستی و آزادگی جنرال رازق را زیر سوال برده که گویا به مثابه ی ملعبه یا سامان بازی ای در دست دشمنان قرار داشته است.

این مقاله ی آقای سرلوڅ در سایت های " لروبر، افغان جرمن، سپرغی، هود" و سایر وبگاه هایی انتشار یافته است که شوینیست های افراطی ی ضد ملی از پالیسی های بخصوص آنها سوء استفاده نموده در آنها میتوانند افکار و تبلیغات خویش را باز تاب دهند. مگر به ویژه مورد اخیر هم هویت خط و جریان افراطی شوونیستی شان و هم شومی و ضد ملی و ضد افغانستانی و طالبانی و پاکستانی بودن ایشان را به سختی رسوا ساخته است. در افتادن با قهرمانان وطن چون جنرال رازق و دیگرانی که وثیقه و سجل تاریخ و قلوب ملت را نصیب شده اند و میشوند؛ برافتادن پر افتضاح و ننگ و نفرین دارد.3

سر لوچ دیگر؛ و به عبارت درست تر سراپا لوچ و لوچک شده دیگر دراین راستا عمرخطاب مجری و صاحب امتیاز تلویزیون " پیام افغان" است که نشرات آن از امریکا پخش می شود. خطاب پیوسته مردم را به نام پشتون و پشتونیزم اغوا کرده و دکان پردرامدی به خود ساخته است. او در برنامه اش به مناسبت ترور جنرال رازق آن شهید بزرگ را چنین معرفی می نماید: "... وجنرال عبدالرازق که هم قومندان قندهار بوده، و هم به حساب از لحاظ قدرت در زون جنوب غربی اِی یک شخص بسیار شناخته شده و بالای ازو حساب می شد؛ اُونو را کشتن و به قتل رسانیدند. جنرال عبدالرازق یکی از هوادارن جمعیت بوده، و در قندهار رییس عام وتام و آمر و حکم فرما بوده، مخالف پالیسی پاکستان و طالبان شدیدن؛ و بلاخره تا جایی که شنیدیم، بسیار آدم ظالم و کسایی که ده چنگ ازینا می رسیدند از مخالفین بسیار به حالت نا هنجاری اونا ره به قتل می رسانیدن، زجر می کردن وشکنجه. در زندان های قندهار واقعن فاجعاتی را که ای آدم مرتکب شده، واقعن کسایی  که داستان کردن، یعنی یک وحشی ره بار آورده و واقعن یک شخص  وحشی و سر سپرده ی استعمار! بود و در ای حالتی که افغانستان در مصایب فراوانی  گرفتار است، با بادار خود برون می شد جنرال میلر" که به قتل رسید.4

این در حالیست که مهمان همین برنامه اش ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان سیاه و شبکه فوق وحشی حقانی بود. موصوف ذبیح را با شان و شوکت " مجاهد صایب "  خطاب می کرد.

پاره کردن عکس جنرال رازق توسط والی خوست در لینک زیر –ویدیو 5

https://www.facebook.com/Khanekhabarafg/videos/vb.1623134217982179/279902889323341/?type=2&theater

 وقتی نقاب های تظاهر فرو می ریزند و مهره های  ارگی- طالبی  افشا می شود: نمونه دیگر همانا والی ولایت خوست میتواند باشد.

این جناب که پوهندوی حکم حبیبی خوانده میشود درمراسم فاتحه  جنرال رازق و جبارقهرمان چنین در فشانی فرمود " اینجا اصلا موضوع مطرح کردن قهرمان شهید جا ندارد؛ هر آنکسی  که مطرح می کند، برای  استفاده ی سیاسی  و منفعت خود آن را به کار می گیرد. 6

البته احتمال دارد که این جهل و جنون به جاهایی برسد که طبق ارشادات رهبر معظم شوونیست ها جنرال طاقت؛ آنان به فکر معاینات DNA رازق طالب کش و حقانی ستیز و پاکستان دشمن گردند تا بگویند که فرزند حلالی پشتون و اکثریت چنین بوده نمیتواند؛ لابد رازق حلالی نبوده است. به نظرم ادعای اینکه رازق «جمعیتی» بود؛ مقدمه چنین کارزار میباشد. رازق که حتی به لحاظ نظریاتی هنوز با افراطیت پشتونی و حتی طالبانی گری مثلن با جایگاه نوکری انگریز و پاکستانِ ملا داد الله و ملا عمر نزد خود تصفیه حساب نکرده بود و خیلی از مظاهر اندیشوی و باور های پشتونیست ها را متبارز میساخت اما در عمل ناب و صاف و بلورین برای وطن و منافع علیای تمامی مردمان افغانستان بود و دراین استقامت تکامل می یافت.

این که اشرف غنی(حامی طالبان) به قندهار سفر کرد و لقب " قهرمان آزادی" را به جنرال رازق( دشمن طالبان سیاه) اعلام داشت؛ چندان ساده نبود. این اعلامیه از صلاحیت یک حاکم دست نشانده و پوپت همچو اشرف غنی به دور است. عامل اصلی، هراس و ترس اشغالگران از قهر و خشم توده های ملیونی کشور است که امروز حتا پشت غول هیولای امپریالیزم را به لرزه درآورده است. به ویژه پس از حمله و تیر اندازی ی یکی از نیرو های کوماندوی کشور، بر سربازان امریکایی.

 امپریالیزم نیک میداند که زور مردم، زور خداست. چنانچه یکی از استراتژیست های نامور غرب زبیگنف برژینسکی در هر مقاله و پژوهش خود تاکید براین داشت که به عقاید، احساسات و نظریات مردم باید احترام گذاشت تا که به سادگی به هدف برسیم.

این استراتیژیست امریکایی ی پولندی تبار با نبوغ شیطانی در خدمت الیگارشی اقتصادی جهانی و بر ضد منافع  عامه ی جهان زیاد موثریت داشت حتی افکار شیطانی او به امپریالیزم مدد کرد تا در مقطعی گویا جهان را کن فیکون و زیر و زبر کند، محراق این آفت همانا افغانستان وطن ویران ما بود.7

البته برژنسکی ها افراد تإثیر گذار استند ولی اصل شبکه های استخباراتی ی ابرقدرت ها منحیث سیستم هاست که با هنجار ها و تجارب تاریخی خویش از انسان گوسپند می سازند. تا نتواند فکری برای رهایی و برون رفت از منجلاب و منگنه ای که دران گیرآورده شده، بکند. و گوسپندان همیشه شیر دِه و گوشت دِه برای اغواگر یا مالک خود باشد.

مردم!

بیدار شوید!!!  هوشیار شوید!!!

لطفن گوسپند نباشید!

مرگ و نابودی رمه وار، تاراج و غارتگری گوشت و خون در کمین هریک از شما است!!!

  **************

باری؛ ازین قلم اندیشه هایی زیر عنوان " شانس مایوس کننده روشنگری در توده  قبایلی " سال پار به تاریخ سوم جولای، در رسانه ها به دست نشر سپرده شده بود. با درنظرداشت  ارتباط به اوضاع و احوال گرم امروز در حدودی که اشارات به آن داشتیم جا دارد که توجه عزیزان هم وطن را یک بار دگر  به محتوای آن معطوف دارم:

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه