صفحاتی از تاریخ جنبش جهانی کارگری و کمونیستی- بخش هشتم(8)

 

صفحاتی از تاریخ جنبش جهانی کارگری و کمونیستی

بخش هشتم(8)

سابقه طولانی گنده گوئی های محافل خارج نشین


ف. م. جوانشیر

ج- نخستین کنگره انترناسیونال، آغاز نبرد مارکسیسم با پرودونیسم در درون انترناسیونال

 نخستین کنگره انترناسیونال اول در 1866 در ژنو تشکیل شد. در این نخستین کنگره جهانی کارگری، نمایندگان سازمان های بسیار گوناگونی شرکت کردند: سندیکاهای کارگری، شرکت های تعاونی، صندوق های کمک متقابل کارگری، گروه های سیاسی مخفی و غیره. جز سازمان کارگری آلمان به رهبری لاسال، تقریبا در هیچ کشور دیگری هنوز سازمان کارگری وسیعی که سرتاسر کشور را فرا گیرد، وجود نداشت. حتی سندیکاها محلی بودند و نه کشوری، با اینحال کنگره بیانگر کامل و واقعی سطح تکامل جنبش کارگری بود و نقائص آن، نقائص موجود در جنبش را منعکس می کرد.
در چنین کنگره ای که نمایندگان آن از سازمان های پراکنده کشورهای مختلف جمع آمده بودند و هر یک حامل عقاید و نظریات گوناگون بودند پیش بردن نظریات درست مارکسیستی بسیار دشوار بود. حتی به تصویب رسانیدن نخستین اسناد انترناسیونال- که مارکس با چنان نرمشی تدوین کرده بود- آسان نمی نمود.

 در کنگره علاوه بر اعلامیه مؤسسان و اساسنامه انترناسیونال گزارشی نیز از جانب شورای کل انترناسیونال فرستاده شده بود که در آن مسائل روز جنبش کارگری مطرح می شد. این گزارش را نیز مارکس تهیه کرده بود و در آن مسائلی را که جنبش کارگری باید در گام های اول خود دنبال کند از قبیل: مبارزه برای تقلیل روزانه کار، تنظیم و بهبود شرایط کار زنان و کودکان کارگر، گسترش آموزش و پرورش در کشور بیان می کرد.

چنانکه گفتیم پیدایش دشواری در کار کنگره از قبل پیش بینی می شد. اما در عمل وضع دشوارتر از آن شد که انتظار می رفت، زیرا بویژه نمایندگانی که از فرانسه آمده بودند - و تعداد آنان به طور غیر مناسبی زیاد بود - عقاید و نظریات نادرست ولی جا افتاده ای داشتند که به شدت از آن دفاع می کردند. آنان نه تنها حامل عقاید نادرست پرودون بودند بلکه پرمدعائی و گنده دماغی خرده بورژوائی وی را نیز همراه داشتند و با اندیشه به میدان آمده بودند که همه جنبش را با نظریات خویش مجذوب کنند و به دنبال خود بکشانند. اما در واقع امر نظریات آنان بی نهایت نادرست و بالاتر از آن، ابتدائی و پیش پا افتاده بود و تنها به علت سطح نازل جنبش می توانست جلوه کند.

نمایندگان سازمان های فرانسوی از نظر طبقاتی به طور عمده نماینده کارگران نبودند، بلکه نماینده پیشه ورانی بودند که زیر فشار سرمایه داری بزرگ خرد می شدند. عقاید پرودون به بهترین شکل خواست های آنان را بیان می کرد و برای آنان شرکت در مبارزه سیاسی، به دست گرفتن حاکمیت توسط پرولتاریا و حتی اعتصاب کارگران امری بیگانه بود. مهمترین چیزی که عطش آنانرا فرو می نشانید عبارت بود از به دست آوردن اعتبار کافی بدون بهره از دولت و گرد هم آمدن در تعاونی ها برای مقابله با سرمایه بزرگ، بقیه مطالبی که از جانب هواداران پرودون بیان می شد ابراز خشم تند و تیزی بود علیه سرمایه داری بزرگ و دولت مدافع این سرمایه داری. ولی از آنجا که آنان به شالوده مناسبات سرمایه داری حمله نمی کردند، عملا ضرری نیز به سرمایه داری بزرگ نمی زدند، چرا که مناسبات سرمایه داری خواه نا خواه زاینده سرمایه داری بزرگ است و تعاونی ها نیز، اگر زیر چتر دولت بورژوائی باشد، در نهایت امر چیزی جز مؤسسان سرمایه داری نخواهد بود.

اختلاف عمیق و اصولی مارکسیسم با پرودونیسم در همان نخستین کنگره انترناسیونال به شدت بروز کرد، زیرا اسناد برنامه ای انترناسیونال که مارکس تدوین کرده بود، چنانکه گفتیم، بر پایه مارکسیسم قرار داشت و هدف پرولتاریا را رسیدن به حکومت تعیین می کرد و کارگران را به شرکت در مبارزات روز مره تشویق می نمود.

هواداران پرودون با این اندیشه به میدان آمدند که پرولتاریا نباید در سیاست دخالت کند. بنا به ادعای آنان مبارزه سیاسی منشاء تشدید تضادهای طبقاتی است در حالی که گویا کارگران و زحمتکشان باید سازنده جامعه ای باشند که در آن تساوی طبقات! (و نه محو طبقات) برقرار باشد. مبارزه اعتصابی نیز گویا اثر مثبتی ندارد و تنها باعث گرانتر شدن کالاها می شود و کار تولید را مختل می سازد. امروز اینگونه عقاید از جانب محافل سرمایه داری بزرگ، دولت های فاشیستی و سازمان های سندیکائی زرد به این با آن شکل تکرار میشود. ولی در جنبش کارگری طرح علنی آن باور نکردنی است (اگر چه مائوئیست ها همین گونه نظریات را در شکل جدیدی بیان می کنند)، اما در آن روزها بودند کسانی که در کنگره انترناسیونال از این نظریات دفاع می کردند و به این کار افتخار هم می نمودند.

کنگره ژنو- نخستین کنگره انترناسیونال- علی رغم این دشواری ها با موفقیت پایان یافت. نمایندگان کنگره اسناد برنامه ای را تصویب کردند و وظایف روزمره ای را که در گزارش شورای کل آمده بود پذیرفتند.

مارکس پس از کنگره به یکی از دوستان خود می نویسد:
"من از کنگره ژنو بسیار نگران بودم. اما بر خلاف انتظار خوب گذشت... کله های آقایان پاریسی از جملات توخالی پرودونی پر است. آنها از علم دم می زنند بدون اینکه خود چیزی بدانند. آنان به هر عمل انقلابی - یعنی عملی که از خود مبارزه طبقاتی سرچشمه می گیرد- و نسبت به هر جنبش اجتماعی متمرکز- یعنی چنان جنبشی که ممکن است با وسائل سیاسی هم پیش برده شود (مانند کاهش قانونی روز کارگران)- با نظر تحقیر می نگرند.

این آقایان که مدت شانزده سال ننگین ترین استبداد را با خیال راحت تحمل کرده اند و تحمل می کنند به بهانه آزادی، مخالفت با دولت، مخالفت با اتوریته و حقوق فردی (اندیویدوالیسم) در واقع اقتصاد سرمایه داری را موعظه می کنند... این آقایان جاهل، خود نما، پرمدعا، بیهوده گو، گنده دماغ... کم مانده بود که همه چیز را برهم بزنند" (تکیه از ماست)
صفاتی که مارکس در این نامه به هواداران پرودون داده، صفاتی است که در باره همه انقلابی نمایان خرده بورژوا- حتی در زمان ما- صادق است. با نظری به مطبوعات گروه های مائوئیست و سایر گروه های خرده بورژوازی ایرانی در خارج از کشور می توان به این حقیقت دست یافت. در این مطبوعات نادرست ترین و گاه احمقانه ترین نظریات با چنان هارت و پورت و گنده دماغی مطرح می شود که گوئی نویسندگان آنها از دماغ فیل افتاده اند. گروه های خرده بورژوائی معمولا با اینگونه گنده گوئی ها و تفرعن ظاهری، عیب ها و کمبودهای باطنی و اساسی خود را می پوشانند.
در کنگره ژنو موضوع سندیکاهای کارگری نیز مطرح شد. پرودونیست ها تشکل کارگران را در سندیکاها زیانبخش می دانستند و معتقد بودند که کارگران باید تنها در تعاونی ها گرد آیند و یا بانک ها و صندوق هائی برای کمک متقابل داشته باشند. از جانب دیگر جناح محافظه کار سندیکاها (تریدیونیون های) انگلستان نیز، اگر چه با اصل تشکل در سندیکاها مخالف نبودند، وظایف سندیکاها را به کسب برخی گذشت های جزئی از سرمایه داران محدود می ساختند. در حالی که مارکسیسم سندیکا های کارگری را مکتب پرورش انقلابی کارگران می داند. مارکس در دستورالعمل برای شورای کل انترناسیونال در این باره نوشته بود:
"وقتی در نبرد پارتیزانی میان کار و سرمایه اتحادیه های کارگری لازم اند، پس به طریق اولی در نبرد برای نابودی نظام مزدوری و حاکمیت سرمایه، این نیروی متشکل لازم تر خواهد بود."
کنگره پس ازبحث طولانی اهمیت سندیکا ها و تشکل سندیکائی کارگران را پذیرفت و به آن ارج فراوان داد.
در مسئله سندیکا ها و وظایف آنها، مارکسیست ها با تریدیونیونیست های انگلیسی نیز اختلاف نظرهای جدی داشتند که در کنگره بروز کرد. سندیکا های انگلیسی، کارگران غیر ماهر و پراکنده و کارگران کشاورزی را نمی پذیرفتند، در حالیکه سندیکا می بایست محل تجمع تمام طبقه کارگر باشد و از منافع قشر فقیرتر کارگران بیشتر و جدی تر دفاع کنند.
در کنگره ژنو موضوع ارتش نیز مطرح شد. کنگره به این نکته توجه کرد که دولت های اروپائی دارند نیروهای مسلح بسیار تقویت می کنند و ارتش ها از مردم بیش از پیش دور می شوند، و باید به جای ارتش های مجزا خلق، خود خلق را مسلح کرد.
ه- دومین کنگره انترناسیونال- کنگرۀ لوزان- پس از کنگره ژنو محافل پرودونی بر فعالیت خود افزودند. رشد جنبش کارگری و سیر آن در جهت تعیین شده از جانب مارکسیست ها خوشایند این محافل نبود. آنان مخالف شرکت پرولتاریا در سیاست بودند، در حالی که جنبش کارگری به طور طبیعی به نسبت رشد خود سیاسی تر می شد. آنان مخالف اعتصاب کارگری بودند، در حالی که درست پس از کنگره ژنو اعتصاب های کارگری بسیار زیاد شد و شعب انترناسیونال به طور فعال در آن شرکت نمودند. در آن زمان رسم بورژواها بر این بود که هر وقت اعتصاب بزرگی در یک کشور رخ می داد از کشور دیگر تعدادی کارگر اعتصاب شکن استخدام و وارد می کردند و اعتصاب را می شکستند. از زمانی که انترناسیونال اول به وجود آمد به کار تبلیغی و سازمانی وسیعی در میان کارگران دست زد، به وحدت انترناسیونالیستی آن تکیه نمود و بارها موفق شد که جلوی اعزام گروه های اعتصاب شکن را از کشوری به کشور دیگر بگیرد. موفقیت انترناسیونال در این زمینه تأثیر عمیقی در پرورش سیاسی و انترناسیونالیستی کارگران داشت.
یک سال بعد از کنگره ژنو، دومین کنگره انترناسیونال در لوزان تشکیل شد. در این کنگره پرودونیست ها با تمام قوا وارد میدان شدند. در این کنگره نیز مارکس و انگلس حضور نداشتند. این سال برای مارکس سال های دشوار خستگی، بیماری و فقر بود. در کنگره لوزان پرودونیست ها اکثریت نسبی کسب کردند و موفق شدند چندین قطعنامه نادرست ضد کارگری به تصویب برسانند. ازجمله قطعنامه هائی علیه اعتصاب های کارگری به تصویب رسید.

با اینحال در همین کنگره نیز نظریات مارکسیستی گامی پیش آمد. برای اولین بار در کنگره انترناسیونال، موضوع ملّی کردن مالکیت سرمایه داری مطرح شد. امروز در زمان ما مسئله ملی کردن آنچنان عادی شده است که شاه هم از آن سخن می گوید، ولی در آن زمان مالکیت فردی چنان محترم شمرده می شد که بحث از ملی کردن آسان نبود. جناح پرودونیستی انترناسیونال به جای ملی کردن، تنها تشکیل کئوپراتیوها و ایجاد مالکیت کئوپراتیوی را می پذیرفت. اما کنگره لوزان به هر صورت برای بار اول ضرورت ملی کردن وسائل حمل و نقل و ارتباطات را تصویب کرد.
از موفقیت های مارکسیسم در کنگره لوزان، یکی هم این بود که در آن قطعنامه ای در باره پیوند مبارزات اجتماعی و سیاسی به تصویب رسید. کنگره پذیرفت که کارگران اگر از نظر سیاسی رهائی نیابند از نظر اجتماعی رهائی نخواهند یافت.
ه- سومین کنگره انترناسیونال- شکست نهائی پرودونیسم

 در سال 1868 سومین کنگره انترناسیونال در بروکسل تشکیل شد. از زمان تأسیس انترناسیونال تا تشکیل این کنگره نظریات مارکسیستی موفقیت های بزرگی کسب کرده بود. کارگران کشورهای مختلف در عمل احساس کرده بودند که پندارهای پرودونیستی راه به جائی نمی برد. حتی در میان خود پرودونیست ها جناح چپ و سالم تری پیدا شده بود. و لذا وقتی کنگره بروکسل تشکیل شد در مسائل اساسی نقطه نظرهای مارکسیستی در آن تفوق داشت. قطعنامه های مربوط به اعتصاب ها- که در لوزان تصویب شده بود- در اینجا مورد تجدید نظر قرار گرفت. کنگره تأیید کرد که اعتصاب حق قانونی و اسلحه ضروری طبقه کارگر است. کنگره بروکسل در مسئله مالکیت سرمایه داری نیز گام مهم دیگری به سوی مارکسیسم برداشت و اصل ملی کردن بسیاری از وسائل تولید و مؤسسات عمومی و همچنین اصل ملی کردن اراضی زراعتی را پذیرفت.
پس از این کنگره نفوذ پرودونیسم در جنبش کارگری درشکل علنی آن روبه افول گذاشت و ازمیان رفت.

منبع: راه توده

مقالات مرتبط

...

نوامبر ١٩١٨. تاریخی به قدمت بیش از یک قرن. اما می‌خواهم بنگرم، صدای اولین قدم‌ها حاکمیت خلق را بشنوم... ادامه

...

می‌گویند تاریخ را فاتحان می‌نویسند، حتی فاتحین موقت. تسلط ضدانقلاب و برانداختن سوسیالیسم در شوروی و... ادامه

...

«انگلس در نتیجه تحقیقات گسترده خویش در انگلستان، با معرفی اقتصاد بورژ وازی، نتیجه گرفت که فقط با از... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

آیا در افغانستان؛ واقعن چیزی به مصداق «کمونیست» و«حکومت کمونیستی» بود و میتوانست باشد؟ ادامه

...

این روزها که بوی خوش انقلاب در سپهر میهن ما فشانده و پراکنده شده است، جا دارد که یک بار دیگر به بازخ... ادامه

...

دراین زمانی که حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین مشغول دفاع ازانقلاب دربرابرضد انقلاب ودفع تها... ادامه

...

پیام تبریک گنادی آندریویچ زیوگانوف، صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، رهبر فراکسیون حزب کمونیست در دومای... ادامه

...

اکنون بشریت بر لب پرتگاه رسیده است. دیگر نمی تواند در برابر بی عدالتی و ستم سرمایه داری تاب بیاورد.... ادامه

...

اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من می‌دانم)، ”مسئل... ادامه

...

اخیرا «سایت نقد اقتصاد سیاسی» سلسله گفتار هایی ذیل نام «درس‌های یک قرن» منتشر کرده است که عموماً به... ادامه