دقایقی با «دختر خورشید» مُنیره یوسف زاده

باز نشر خواندنی تر:

https://jawedan.com/1396/13596/

 

       دقایقی با «دختر خورشید» مُنیره یوسف زاده

محمد عالم افتخار

 

در شباروزی که بنابر عرایضم در هفته قبل؛ با رسانه های مجازی تماس نداشتم؛ همسو با تقرر پُر از اما و اگر محترمه منیره یوسفزاده به یکی از معاونت های وزارت دفاع؛ سردبیر گرامی ویبسایت (جاودان) این مقاله سه سال قبل بنده را از آرشیف بالا آورده و در ستون ویژه باز نشر فرموده بودند. کاری بدینگونه در کنشگری های اطلاع رسانی و ژورنالیستی و روشنگری و آگاهی بخشی؛ نه فقط منحصر به فرد نیست بلکه در میدیای دنیای پیشرفته تر حداقل به گونه لینگ دادن «مطالب مربوط» چندین و چندین سال قبل؛ به خواننده امکان میدهند که در مورد بهتر و بیشتر تتبع کند و دقیق تر وارد کان و کیف و ژرفا و پهنای موضوع گردد. ولی در رسانه های مربوط افغانستانی ها چنین سنت و عملکردی؛ نادراً وجود دارد. یک احتمال آن است که این رسانه ها دامنه امکانات محدود سخت افزاری و نرم افزاری و نیز کارکنان ناکافی مسلکی دارند ولی یک احتمال هم میتواند رسوبات فرهنگی باشد که بر اساس آن اشاره دو باره به مقاله و اثری امتیاز مثبت یا منفی به صاحب آن تلقی شود  و عدم برداشت و پسند کس و کسان را در حد زونگ زونگ و بنگ بنگ برانگیزد.(منظور چیز هایی غیر از انتقاد است.)

به هرحال ضمن قدردانی بایسته از مدیریت جاودان؛ از شر و شور شبکه های اجتماعی و برخی پایگاه ها و آژانش های اطلاع رسانی گویا سنگین و وزین و دقیق و بیطرف؛ که در مورد شماری ناچیز از زنان و دختران اخیراً ارتقا داده شده به مقامات معین دولتی؛ راه اندازی کرده اند؛ مراتب نگرانی و انزجار شدید خویش را ابراز میدارم.

واقعیت های محدود و معینی که امثال حبیب الله احمدزی «یار غار» و مشاور ارشد و خاص «مغز متفکر دوم دنیا» از آن سخن میگویند؛ کمابیش عقل پذیر است ولی چنین چیز ها حتی در اقدس الاقداس اسلامی و یهودی و مسیحی و بهایی ...به ویژه در دربار خادم هاِی «حرمین شریفین!!» هم نمیتواند کاملاٌ مردود پنداشته شود. وانگهی در دربار بن بست کرده کابل و قبلاً متهم پذیرفته شده اول در همه انحنای فساد با حلقات فعال مایشایی که دارد؛ چه جای عجب باشد؟

البته به نظر بنده همه چیز به فحشا و کامگیری و کامطلبی جنسی خلاصه نمیشود این مقرری ها اهداف پیچیده سیاسی، روانی، حیثیتی... دارد (مانند نشان دادن نتایج ملموس از برنامه پروموت) و نیز جزء پروپاگندای انتخاباتی است هم در تقابل با تلاش های صلح با طالبان است و هم به منفعت ادعا های ایدئولوژیک طالبانی؛ و سرکوبی و خانه نشین کردن مجدد زنان دانا و توانا و ارزنده و با شرف و باعفت افغانستان.

ته بنای فرهنگ از کودکیِ خانوادگی و از جامعه در ضمیر ناخودآگاه کسان حک شده؛ در زنان و دختران افغانستان نسبت به بسی از جای های دیگر جهان مقاوم تر است و فکر میکنم این درجه مقاومت در سایر دوشیزگان و زنان مورد اتهام ما؛ هرگز از مورد محترمه شکریه بارکزی و محترمه فرخنده زهرا نادری کمتر نبوده و نخواهد بود که اخیرا به طرز پرسش برانگیزی دخیل ماجرا شده و تیلی بر آتش افروخته ریخته اند:

 https://www.youtube.com/watch?v=tvqXdKKSEI0

https://www.youtube.com/watch?v=c285mAeQGNs

من البته اینجا مجال بحث ذو جوانب بر موضوع را ندارم ولی نمیتوانم از چیز هایی مانند «چرا منیره یوسفزاده معاون عشقی وزارت شد» با آن بی منطقی و حرافی و چرت و پرت ابلهانه؛ مراتب انزجار شدید خویش را ابراز ندارم.  وهمسطح با خودش نپرسم وقتی قریب تمام مملکت را نرخران بی یال و دم لگدمال میکنند و مافیای فساد افغانستان سوز کشور را به بحران و تباهی غرقه و غرقه تر میسازند؛ صدا و قلم و تصویر و انتقاد و اعتراض شما عالیجنابان کجاست یا درچه حدیست؟؟:

https://www.youtube.com/watch?v=kkb9OYJ_OSQ  

آرزومندم هرچه زود تر«شر به خیر» مبدل گردد و از این هیاهو 99 درصد غرض ورزانه و رذیلانه؛ زنان و دوشیزه گان پاکیزه و آزاده مان زیان نبینند و جنبش گشن بیخ ، قربانی ها داده، مرارت ها کشیده و پیشرونده آزادی و برابری و آگاهی و دانانی و کار و ترقی زن افغانستان هنوز قوی تر و تواناتر گردد!

 

توسط: محمد عالم افتخار تیر ۱۹, ۱۳۹۶

درود بر همه جواندختران و جوانپسران خود جوش و خویشتن ساز و اکتیف و دینامیک افغانستان!

درود بر منیره یوسف زاده که برازنده ترین نماینده و الگو و هیروی این قشر برومند هموطن استند. از وقت ها آرزو داشتم که پیرامون سیمای زیبا و الهامبخش و شخصیت ناب و تاپ خانم گرامی و گرانمایه منیره یوسف زاده عرض و سخنی بایسته به عزیزان داشته باشم ولی شانس یاری نمیکرد.

 

مایلم پیشاپیش شما را با نگرش و نگارشی از این عزیز؛ آشنا و تحریص و تشنه بگردانم:

منیره جان طی نوشته پر احساس و پرمفهومی از جانب مادر برای دخترش؛ در برج دلو ۱۳۹۱)7سال پیش) سرایشی میکند که فرنام دارد: نامه‌ای به نسل آینده‌

در یک فراز این نامه میخوانیم:

«وقتی آقای رئیس جمهور برادران ناراضی را به صلح می‌خواند، خنده‌ام می‌گرفت، دلم می‌خواست صدایم به گوش رئیس جمهور برسد و بگویم آقای رئیس‌جمهور، شهر پر از ناراضی‌است. ناراضیان حکومت تو تنها کسانی نیستند که انتحار می‌کنند، انفجار می‌کنند، مکتب می‌سوزانند، خانۀ خلق ویران می‌کنند، فتوا می‌دهند، جهاد را واجب می‌دانند و در میان کلدار های پاکستانی با ساز پاکستانی رقص قدغنی می‌کنند. تو تعداد کمی از ناراضیان را می شناسی آقای رئیس جمهور؛ من ناراضیان زیادی را می‌شناسم، اما از شدت فقر، از شدت دوستی وطن و از قوت وجدان هیج‌وقت سلاح به دست نگرفتند و گلویی را آغشته به خون نساختند. ناراضیان شهر همان معلم است با معاش بخور و نمیر، همان طفل است که آرزو دارد یک‌بار شیشۀ موتر تو را و یا قوماندان ناتو را پاک کند تا شما جیب‌های‌تان را بتکانید و به او ۲۰ افغانی بدهید. ناراضی همان طفل اسفندی است که با تمام رشک به آرامش طفل ما، آرسایش‌مان را اسفند می‌کند.

دخترم تو به این ناراضیان بیاندیش! ناراضیانی که هیج کمرۀ تلویزیونی، هیج مایک خبری و هیج تمویل کنندۀ خارجی از نارضایتی او خبر ندارد و هیچ‌کس آنها را به رضایت نمی‌خواند.

امید آینده‌ام، بیزارم از انقلاب‌های بدون فکر و فکرهای بدون انقلاب، می‌دانی، ترا به گذشته می‌برند و می‌گویند گذشته بهتر از دیروز بود. می‌خواهند همیشه تأسف بخوری و از آینده ناامید گردی. تو هیج‌وقت به دنبال تجدید گذشته نباش. هر دوره درد های خاص خودش را داشت. امروز مردم از قیام‌های خویش پشیمان هستند و از حمایت‌های افراطی و ناآگاهانه خویش گریزان و در گذشتۀ خویش غرق‌اند. تو به دنبال آیندۀ خوب باش و از گذشته تجربه بگیر، که ما در گذشته اشتباه کردیم.

دخترم هر بلایی سر‌اَت می‌آورند و به‌تو می‌گویند مرحلۀ گذار است، به‌تو می قبولانند که تحمل کنی و این تحمل باعث می‌شود که حرکت نکنی به سوی پیشرفت. مثل حالا که مرحله گذار می‌گویند و در فساد اداری اول می شویم و در آلودگی محیط زیست و در خشونت.

سخن بسیار است همچون درد‌ ها. دلم می‌خواهد بر سر هم‌نسلانم فریاد بزنم و بگویم شما را چه شده است؟ تا چه وقت در انتظار منجی هستید؟ چرا خودمان، منجی خودمان نباشیم؟ شاید تو هم فریاد بزنی مثل من و شاید تو هم نامه‌ای بنویسی برای نسل آینده‌ات. امیدوارم تو مثل من از نداشته هایت ننویسی و بر داشته‌های دروغین و نامؤثر نگریی.

دخترم ما در تاریخ جای می‌گیریم و تو ما را ورق خواهی زد و به محکمه ذهن‌ات می‌سپاری. من شرمنده تو اَم

***********

تا جاییکه من استنباط کرده ام منیره یوسف زاده سی سال و اندی پیش در خانواده یک مهاجر فقیر افغانستانی در ایران به دنیا آمده و در کودکی پدرش را از دست داده بوده است؛ لذا تکفل او و چند خواهر و برادرش به دوش مادر می افتد که خوشبختانه زن با سواد و با همتی بوده و در دیار غربت خود را به جای پدر نیز وقف فرزندان کرده است.

منیره شخصاً هم از هفت ساله گی به قالین بافی می پردازد تا به مادرش مددگار شود. او در ضمن دوره های تعلیمات ابتدایی و ثانوی را در ایران طی میکند و به مثابه شاگرد اول فراغت یافته در کانکور حایز نمرات دانشگاه طب میگردد ولی بنابر مجبوریت ها دانشگاه علوم سیاسی را میخواند. او همزمان به پیگیری لیسه و دانشگاه؛ معلمی یک تعداد دانش آموزان مهاجر هموطن را به عهده میگیرد که به تدریج مبدل به مکتبی ۳۰۰۰ نفری در دهکده اراک ایران به نام “فارابی” میگردد و منیره آنرا در سفارت افغانستان مقیم تهران رسما راجستر میکند. او خود میگوید:”تا اوایل سال ۱۳۸۶ در ایران زندگی میکردیم. پدرم را به یاد ندارم..، اما مادرم همیشه ترجیح میداد در مهاجرت باشیم.  زیرا با محدودیتهای زنان در جامعه افغانی آشنا بود. اما من بسیار علاقه داشتم که به افغانستان بیایم.”

سرانجام در سال ۱۳۸۶، منیره و خانوادهاش به کشور میآیند. آنها با آمدن به وطن با مشکلات زیادی روبهرو میشوند، از فقر گرفته تا بیکاری و از فساد اداری گرفته تا تقلب و فساد در استخدام کارمندان در ادارات. میگوید: ”در افغانستان روزهای بدی را سپری کردهو زندگی سختی را گذرانده‏ام، …در حالی که در ایران زندگی آرام و آسوده داشتم، اما غرور و روحیه کشورم را نداشتم.”
با تلاشها و رقابتهای فراوان، این خانم موفق میشود در یکی از موسسات خصوصی برایش کار پیدا کند. رویهرفته سه سال در اداره مصباح (افآیانسیکا) به حیث مشاور حقوقی، یکسال در موسسه “سیسیآیای” (مرکز هنرهای معاصر افغانستان) به حیث مسوول هماهنگی و ارتباطات و سپس در ارگانهای محلی در پستهای مختلف کارکرده است و کار میکند.

منیره لیسانس حقوق را هم از دانشگاه کابل گرفته و حالا نیز برای کسب ماستری به تحصیل ادامه میدهد. وی در ۱۷ ساله گی ازدواج کرده ولی شوهر را زود از دست داده است حاصل این ازدواج یک دختر دوازده ساله میباشد که شمه ای از خطابیه

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اسپنتا از استراتژیست های اصلی غرب در نظام دست نشانده جمهوری بود. او کرسی استادی در دانشگاه آخن آلمان... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

اولین بند مولف کتاب هنر رزم سون تزو کلید فلسفه ای بدست میدهد که جنگ یکی از مسایل جدی وبا آهمیت دولت... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه