درود به روایتگر خوبی ها و نیکویی ها!

غفار عريف


                             
درود به روایتگر خوبی ها و نیکویی ها!

 

رو، خار غم از دل بکن، ای دوست که نوروز

هنگام درخشیدن گل های امید است

(فریدون مشیری )

 

      با صدای رسا، در همرهی با نوای چنگ و چغانه و در جوش و خروش نغمه ی رود، سرود شورانگیز نوروزی را ترنم می کنم و عاشقانه به پیشواز نوروز که روایتگر خوبی ها و نیکویی هاست، می شتابم و با بر افراشتن پرچم بهار بر بلندای کاخ هستی، جشن پیروزی اهورامزدا را بر اهریمن، برگزار می دارم:

 

بر لشکر زمستان نوروز نامدار

کرده است رای تاختن و قصد کارزار

( منوچهری)

 

      به کوری چشمان پاسبان های دنیای جهالت، با نور مهر به پیشواز نوروز می روم و خطبه ی نوروزی را می خوانم و با سر دادن سرود عشق به زندگی، بر آستان سبز بهاران، بوسه ی عاشقانه می زنم:

در عشق زنده باید، کز مرده هیچ ناید

دانی که کیست زنده؟- آن کو ز عشق زاید

(مولوی )

 

      با دنیایی از خوشحالی به پیشواز نوروز می روم و خطبه ی نوروزی را می خوانم و صدای زهرآگین کوردلان یاوه گوی را که با تازیانه تعصب و کوردلی بر نوروز و نغمه پردازان نوروز می تازند، در گلو می شکنم و مستانه روز آغاز جشن رستن و روییدن و جوانه زدن و شگفتن گل ها را برگزار می نمایم:

 

صبا باز با گل چه بازار دارد

که هموارش از خواب بیدار دارد

...

بنالد همی پیش گل زار بلبل

که از زاغ آزار بسیار دارد

زره پوش گشتند مردان بستان

مگر باغ با زاغ پیکار دارد....

(ناصر خسرو بلخی)

 

بدون هراس از کابوس وحشت، به پیشواز نوروز می روم و خطبه ی نوروزی را می خوانم و در سیمای نوروز مردمی، بهار عشق و امید را ستایش می کنم که قافله سالار تازگی هاست و با آمدنش چلچله ها بر می گردند و نغمه ی شادی را سر می دهند:

نوروز فرخ آمد بوی بهار داد

بوی بهار مژدهٔ زلفین یار داد

( ظهیر فاریابی )

 

      با گلدسته ها به پیشواز نوروز می روم و خطبه ی نوروزی را می خوانم که روز نشاط  طرب و زنده شدن و شگفتن است و روشنایی بهاران را با خود می آورد و شور و مستی می آفریند و خلوت گزیدگان کوی عشق را به تماشای خوشی ها  فرا می خواند:

 

آمد بهار جانا، ای شاخ تر به رقص آ

چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ

چوگان زلف دیدی، چون گوی در رسیدی

از پا و سر بریدی، بی پا و سر به  رقص آ

(مولوی )

 

      به رسم شادمانی به پیشواز نوروز می روم و خطبه ی نوروزی را می خوانم و پیام روشن عشق و دوستی نوروز دل فروز را که زدودن تاریکی ها از آیینه ی دلهاست، به بزرگی شکوه سبز بهاران، بر ستیغ باور هایم آذین می بندم:

 

وقتست که بر لاله خروشی بزنیم

بر سبزه و گل خانه فروشی بزنیم

دفتر بخرابات فرستیم بمی

بر مدرسه بگذریم و دوشی بزنیم

(عراقی)

 

(پایان )

۱۷ / ۳ / ۲۰۱۸