اندوه ژرف

غفار عریف

 پیوست به کشت و خون دهشت افگنانه ی

گذشته، در هفته ها و روز های پسین نیز،

دهشت افگنان خون آشام، خون شماری از 

بهترین فرزندان مردم افغانستان را بر زمین 

ریختند و خون نوشیدند.

--------------------------

اندوه ژرف

در میان پردهٔ خون عشق را گلزار ها

عاشقان را با جمال عشق بیچون کار ها

(مولوی)

            در سرزمین خورشید، که کنون وحشت آباد و تالاب خون است؛

پلیدی ها با روشنایی گلاویز شده اند.

        و، تبهکاران وحشی در باغ های عشق و زندگی با جوانه ها در جنگ اند و شکوفه ها را به خاک و خون می کشند! 

                   در این برهوت ظلمانی؛ 

       پلیدی ها با خوبی و مهربانی و آرامش ناسازگاری دارند و باغ های عشق و زندگی در شعله های آتش کینه ی پلید ها می سوزند. 

        وحشی ها، شب چراغ های مهر و دوستی را خاموش می سازند تا بر سرنوشت باغ نشینان، جهل حاکم گردد و جاهلان داوری کنند! 

                    در این ماتم کده؛

    به سوی:

                 نغمه ی شادی، سرود دوستی، ترانه ی مهر - با سنگ ستم نشانه گیری

می شود و مهربانی و لبخند را با دشنه های کین زخم می زنند!

          به جای نغمه و سرود و ترانه، شغال ها و گرگان زوزه می کشند و به جای مهربانی و لبخند، خشونت و کینه جویی دندان تیز می کنند. 

                 در این ستم آباد؛

       پرستوها در سوگ شاخه های شکسته و گل های به خون نشسته، ترانه ی غم را می خوانند و گنجشکان دلباخته در ماتم سر به نیست شدن نیلوفرهای آبی، از فراز شاخساران سرود اندوهگین را ترنم می کنند.

          پرستوها و گنجشکان عاشق بر پلیدان و پلیدی ها نفرین می گویند!

یکی به پرسش بی پاسخم جواب دهد!

                               یکی پیام مرا

از این قلمرو ظلمت، به آفتاب دهد!

که در زمین،- که اسیر سیاهکاری هاست،-

و قلب ها دگر از آشتی گریزان است -

هنوز رهگذری خسته را تواند دید

که با هزار امید،

چراغ در کف،

در جستجوی انسان است!

(فریدون مشیری)

(پایان )

۷ / ۶ / ۲۰۲۱