فرار نخبگان و مغزها، عوامل و پیآمدهای آن

فرار نخبگان و مغزها، عوامل و پیآمدهای آن

از چند دهه بدینسو ما با پدیدهٔ فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان مواجه هستیم. افرادی که در تولید علم، هنر و فناوری کشور تآثیر بسزا دارند و دارای فهم، خلاقیت و نبوغ فکری، درامر تولید دانش و نوآوری اند و رشد و توسعه علمی و متوازن کشور را سرعت می بخشند، منحیث نخبگان شناخته میشوند.

اصطلاح فرار مغزها بعد ازآنکه  انجنیران و داکتران انگلیسی، جهت کسب درآمد بیشتر و دستیابی به محیط کار بهتر به امریکا مهاجرت نمودند، برای اولین بار توسط انگلیسها مورد استفاده قرار گرفت.

با ختم جنگ دوم جهانی، کشورهاى اروپایى جهت اعمار دوباره و بازسازى خرابیهاى جنگ ودرجهت صنعتى شدن، به متخصصین و نخبگان نیاز داشتند؛ به همین منظور به جذب نخبگان و متخصصین از کشورهاى جهانِ سومِ آنزمان آغاز نمودند. این امر منحیث یک صدمهٔ ناگوارِ اجتماعى و مخربترین بحرانِ اجتماعی برای این کشورها شناخته میشود.

این شیوه در واقع بیانگرِ استثمار کشورهاى  روبه توسعه، بوسیلهٔ کشورهاى صنعتی بزرگ میباشد.

عواملِ چون سطح فرهنگ، تحصیلات، عدم پیشرفت اجتماعى، سطح پائین عواید، کمبود امکانات رفاهی وعدم تضمین شغلى در بوجودآوردن پدیدهٔ فرار مغزها، نقشِ خاصِ را ایفأ میکند.

قابل تذکر است که نیروهاى اجتماعى، امنیتى، سیاسى و معنوى درجلوگیری از فرار مغزها بیشتر از عوامل مادى و معیشتى نقش دارند.

فرار مغزها یکی از پدیده هاى نهایت بغرنج بوده و دربرگیرندهٔ مهاجرت نخبگان، فرار مغزها و شکار مغزها میباشد، هرکدام اینها از ویژگی های ساختاری  و فعالیت های منحصر به خودشان برخوردار اند. باید با پلانگذاریهاى دقیق سعی به عمل آید تا دانشگاه ها و تحصیلکرده ها  درکشور از جایگاه و ارزشمندی بیشترى برخوردار باشند.

فرار مغزها اکثرأ از کشورهاى وابسته به کشورهاى صنعتی بزرگ صورت گرفته و باعث بحران درعرصهٔ سرمایه گذارى هاى آموزشى در این کشورها میگردد که این پروسه ناشی ازموجودیت رابطه نامتعادل میان کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته یا عقب نگهداشته شده میباشد و درنهایت این امربه نفع کشورهای صنعتی و به ضرر کشورهای روبه توسعه انجام میگردد.

درشرایط فعلی پدیدهٔ مهاجرت، جهان شمول گردیده که نه تنها کشورهای روبه توسعه، بلکه کشورهای صنعتی بزرگ نیزبا مهاجرت متخصصین و نخبگان مواجه اند، مثال برجستهٔ آن مهاجرت نخبگان از کانادا به کشور امریکا است.

مهاجرت درمجموع یک عمل ناپسند نیست، ولی فرار گستردهٔ متخصصین و اندیشمندانِ یک کشور که خود ازکمبودِ اینگونه افراد دچار مشکلات باشند، خیلی ها ناگوار و زیان آور بوده که این امر منحیث یک معضلهٔ اجتماعی بشمار میرود.

ازآنجائیکه متخصصین و اندیشمندان منحیثِ سرمایه انسانی محسوب میشوند، کمبود نیروی انسانی متخصص باعث بطی شدن رشد و پیشرفت اقتصادی کشور میگردد. کشوری باوجودِ داشتنِ منابع طبیعی وافر و سرمایه لازم، اگر از نیروی انسانی کافی برخوردار نباشد، نمیتواند برنامه های اساسی توسعوی خودرا تحقق بخشد. از همین سبب مهاجرت مغزها برای پروسهٔ توسعه، مصیبت بزرگ پنداشته میشود.

یکی از معضلات عمدهٔ عدم رشد اقتصادی درکشورهای عقب نگهداشته شدهٔ مثل کشورعزیز ما،  فرار سرمایه ازین کشورها است. فرار سرمایه  اشکال متفاوت داشته وعوامل متعدد دارد.

کادر ها و متخصصین مسلکی در کشورهای روبه انکشاف و عقب نگهداشته شده سرمایه ملی محسوب شده که بعضآ بنابر دلایل متعدد مجبور میشوند کشورشانرا با داشته هایشان ترک نموده و راهی خارج از کشور گردند.

قبل از سال ۱۹۹۲عیسوی در کشور عزیز ما توجه خاص جهت تربیه و پرورش کادرها و متخصصین مسلکی در رشته های مختلف صورت گرفت و در مدت زمان کوتاه، افغانستان از کادرها و متخصصین مجرب که در داخل و خارج از کشورتربیه و آموزش دیده بودند، بهره مند گردید، اما بعد از به قدرت رسیدن گروه های هفت گانه وهشت گانه تنظيمی! دراثرجنگهای خونین، اکثریت مطلق این متخصصین جبرآ جهت نجات جان شان کشور را ترک و راهی کشورهای همسایه و غرب گردیدند.

 در مدتِ کوتاه افغانستان این سرمایه مهم و ارزشمند خودرا از دست داد.

همانطوریکه برای رشد هر کشوربه سرمایه طبیعی و مالی ضرورت است، افراد متخصص و کادرهای مجرب نیز ضرورت مبرم برای ترقی و آبادانی کشور محسوب میگردند.

باید تذکر داد که مهاجرت مغزها در کشورهای توسعه یافته اهمیت بسزا ندارد، درحالیکه این امر برای کشورهای روبه توسعه یا عقب نگهداشته شده به یک بحران شدید مبدل میگردد. زیرا دراین کشورها، عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سبب میگردد تا آنها نتوانند نخبگان شانرا حفظ کنند. متأسفانه این پروسه از طریق مبادله مغزها بادیگر کشورها جبران نمیشود. (مبادله مغزها، پروسهٔ دو طرفهٔ مهاجرت میان کشورِ گیرنده و فرستنده را افاده میکند.) زمانیکه پروسهٔ خروجِ نیروهای متخصص و تحصیلکرده ثابت باشد؛ ولی جای آنها را متخصصین از کشورهای دیگر تکمیل نکنند، در نتیجه پدیده فرار مغزها بوقوع میپیوندد و کشور روبه توسعه یا مبدأ، بازندهٔ اصلی شمرده میشود.

طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۲ درحدود سیصد هزار نفر انجنیر، داکتر، تکنسین و کارگر ماهرِ کشورهای روبه توسعه در کشورهای امریکا، کانادا،  انگلستان و سایر کشورهای اروپایی اقامت گزیدند.

بنابر گزارش صندوق بین المللی پول، جریان مهاجرت نیروی انسانی ازکشورهای روبه توسعه وعقب نگهداشته شده به کشورهای بزرگ صنعتی از اوایل دهه ۹۰ قرن بیست بار دیگر افزایش یافت.

ازنتیجهٔ سرشماریِ سالِ ۱۹۹۰ در ایالات متحده امریکا، واضح گردید که از هفت میلیون مهاجرِ پذیرفته  شده در ایالات متحده امریکا،  تقریبأ ۱٫۵ میلیون آنها، از کشورهای آسیایی و حوزه اقیانوس آرام بوده و دارای تحصیلات عالی میباشند.

به  اساس ارقام موجود، متخصصینِ عرصهٔ تحقیق و پژوهش علمی، که از کشورهای روبه توسعه به کشورهای صنعتی مهاجرت نموده اند و فعلأ درکشورهای صنعتی دراین عرصه مشغول کارمیباشند، برابر به یک سوم تمام متخصصین و پژوهشگران علمی و صنعتی کشورهای روبه توسعه هستند.

 از همین سبب عرصهٔ تحقیق و توسعه در امریکا، اتحادیه اروپا و جاپان در زمینه نشر، ۴٫۵ برابر، و در تعداد اختراعات ثبت شده ده برابرِ کشورهای روبه توسعه سودمندتراست.

مهاجرت نخبگان و متخصصین از کشورهای روبه توسعه وعقب نگهداشته شده سبب میگردد تا این کشورها ازعلم و تکنالوژی معاصر استفاده کرده نتوانند، که این امر مستقیمأ تأثیر بالای  پروسهٔ تولید، صادرات و توانایی رقابتِ مؤسسات اقتصادی آنها بجا میگذارد.

با فرار و مهاجرت نخبگان، یک کشورنه تنها ثروت ملی خودرا از دست میدهد، بلکه این امر سبب میگردد تا درطویل المدت از نظر ژنتیکی، کشورهای نخبه  پذیر به کشورهای نخبه تبدیل شوند. زیرا دربوجود آمدن نخبگی دو عامل عمده، وراثت، یعنی خصوصیات ژنتیکی افراد، و محیطِ که شرایطِ لازم را جهت رشد علمی و ذهنی مهیا میسازد، نقش بسزا دارد.

 بنابرآن  گفته میتوانیم که با فرار هرنخبه از کشور، یک ژنوم یا «دی ـ  اِن ـ آ ـ خردمند» از کشور خارج، و با آغاز زندگی در کشور دیگر و ازدواج و تولید نسل به تکثیر ژنهای خردمند درآن کشور

می افزاید، که درنتیجه ژنهای خردمند درکشورهای نخبه پذیر بیشتر شده وبا گذشت زمان، اختلاف بزرگ دراین راستا میان کشور روبه توسعه یا مبدا و کشور توسعه یافته یا مقصد، ایجاد میگردد.

به همین ترتیب کشورهای نخبه پذیر به جوامع نخبگان مبدل گردیده و درعرصه تولیدِ علم وتکنالوژی، تقدُم خواهند داشت.

 بنابرآن  کشورهای روبه توسعه و عقب نگهداشته شده با فرار نخبگان شان، درطویل المدت متضرر شده و جهت تولیدِ علم، تکنالوژی و صنایع جدید فرصت های شایانی را از دست خواهند داد.

طوریکه میدانیم نخبگان منحیث سرمايه انسانی در رشد و توسعه اقتصادی عامل عمده و مؤثر محسوب میگردند. به همين منظور کشورهای روبه توسعه، دراین عرصه توجهٔ خاص مبذول داشته ومنابع مالی هنگفت را صرف آموزش نيروهای انسانی میکنند؛ ولی زمانیکه سرمايه انسانی، آمادهٔ بهره برداری میگردد، با تأسف بنابرعواملِ چون، سطح بلند بیکاری، دستمزدهای پائین، شرایط نامناسب زندگی و عوامل سياسی ـ اجتماعی به خصوص جنگ و نا امنی، محدودیت حقوق سياسی، عدم موجودیت  آزادی های مدنی، فساد گسترده و بوروکراسی، این افراد از کشور فرار نموده که درنتیجه خسارهٔ جبران ناپذير به کشورِ روبه توسعه وارد میگردد.

بيش از ۹۰ فیصد مهاجرانِ متخصص جهان در ۳۰ کشور عضو پیمان اتلانتیک شمالی زندگی میکنند و بيش از ۹۰ فیصد مهاجران متخصص در اين ۳۰ کشور، در ۶ کشورِ امريکا، انگلستان، کانادا، آلمان، استراليا و فرانسه زندگی میکنند.

مهاجرت نیروهای متخصص و ماهرِ که جامعه به علم، دانش، تخصص و مهارت های فنی آن ها نیاز دارد؛ ولی آنها نظربه دلایل مختلف به کشورهای دیگر فرار و اقامت دایمی کسب مینمایند، فرار مغزها نامیده می شود.

زمانی از فرار مغزها میتوان صحبت نمود که مهاجرین شامل دانشمندان، متخصصین مسلکیِ که جامعه به تخصص آن ها نیاز دارد، باشد. بنأ مهاجرتِ افرادِ که جامعه به تخصص و مهارت آن ها نیازی ندارد، منحیثِ فرار مغزها شناخته نمی شود، بلکه صرف مهاجرت گفته می شود. به اساس تعریف دیگر، فرار مغزها، فرار سرمایه های انسانی است. بنابراین منابع انسانی مانند دانشمندان، انجنیران، متخصصین و سایر نیروهای مسلکی و مجرب منحیث سرمایه های انسانی محسوب گردیده که فرار این نیروها کشور را از علم، تخصص و مهارت های فنی ومسلکیِ آنها محروم میسازد.

مهاجرت نخبگان پدیده تازه نبوده و منحصر به یک کشور خاص هم نیست، بلکه درسراسر جهان وجود دارد، تا زمانیکه این پدیده تابع عرضه و تقاضا باشد، باعث ایجاد پرابلم نمیگردد، ولی پیشرفت سریع در بعضی از کشورهای توسعه یافته و عقب ماندگی تعدادی ازکشورهای دیگر و درکنار اینها موجودیت امکانات و شرایط  زندگی بهتر و مرفه  درکشورهای صنعتی باعث می شود تا افراد متخصص و ماهر به این کشورها مهاجرت کنند که این امر سبب یک معضلهٔ اجتماعی و عدم تعادل نیروهای انسانی درکشورها میگردد.

 کشورعزیز ما نیز با این معضله مواجه بوده و طی چند دهه اخیر بیشترین فرار مغزها را متقبل شده است. فرار نخبگان در واقع، هدر رفتنِ مصارفِ است که جهت تعلیم و تربیت کادرهای مسلکی درکشور صورت گرفته که فرار آنها زیان بزرگ به اقتصاد کشور وارد نموده است.

واژهٔ فرار مغزها دراکثرِ زبان های اروپایی، به سوی خود کشیدن و جذب مغزهای پرورش یافته را افاده میکند، ولی درزبان فارسی، مفهوم فرار کردن و دفع را بیان میدارد.

از دهه۶۰ قرن بیست بدینسو درنشرات علمی بین المللی درمورد فرار مغزها مطالبِ به نشر رسیده است.

اولین گردهمایی بین المللی با ا شتراک دانشمندان و صاحب نظران ده کشورجهان در سال ۱۹۶۷ میلادی توسط مرکز پژوهشهای اروپا و کمیسیون مشورتی ایالات متحده امریکا در لوزان سوئیس برگزار شد.

دراین کنفرانس درمورد فرار مغزها تحت عنوان" فرار مادهٔ خاکستری" بحث به عمل آمده و با صدور اعلامیهٔ که حاوی هشت ماده بود، به پایان رسید.

 ازآن تاریخ به بعد سازمان ملل متحد هم به پدیدهٔ فرار مغزها توجهٔ بیشتر معطوف داشت. چنانچه یونسکو و مؤسسه کارآموزی و پژوهش سازمان ملل متحد درسال ۱۹۶۸ کنفرانسی را ترتیب دادند که درآن درمورد شیوه های جلوگیری از فرار مغزها بحث به عمل آمد.

درعصرحاضر نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده، یکی ازعوامل اساسی توسعه شمرده میشود و آنها درحقیقت موتور محرکهٔ جامعه میباشند. بنأ از دست دادن این نیرو، به معنی از دست دادن سرمایه های اصلی کشور تلقی میگردد، زیرا سرمایه انسانی ازمهمترین ابزارهای توسعه است.

 در قرن بیست و یکم، تجارت صرف دربرگیرندهٔ کالاهای اقتصادی نبوده، بلکه مغزها را نیز منحیث یک کالای استراتژیک و قابل معامله احتوأ میکند.

سرمایه‌ اصلی کشورهای روبه توسعه که همانا نیروی انسانی متخصص است، به قیمت نهایت ناچیز در اختیار کشورهای توسعه یافته و صنعتی قرار می‌گیرد که ازاین ناحیه کشورهای روبه توسعه سالانه میلیاردها دالر را از دست می‌دهند. به اساس محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی بزرگ، ازجذب هر فرد تحصیل کردهٔ کشورهای روبه توسعه با اسناد مسلکی و تخصصی یا دکترا، آنها تقریبأ یک میلیون دالر مفاد کسب می‌کنند، ازهمین رو کشورهای روبه توسعه باوجود آنکه ۸۰ فیصد جمعیت جهان را دارا اند، صرف ۲۰ فیصد درآمد جهان و ۱۰ فیصد توان علمی جهان را در اختیار دارند.

زیربنای اقتصادِ جهانِ امروزی را صنعت و تکنالوژی، که اساسگذاری جامعه پیشرفته بدون آن ناممکن است، تشکیل میدهد، زیرا زراعت و  مالداری، صحت عامه، اعمارمساکن و ازهمه مهمتر، دفاع ملی، شدیدأ وابسته به تکنالوژی اند، عدم توجه و آگاهی به آن، رسیدن به استقلال اقتصادی را ناممکن میسازد که توانایی و مهارت انسانها عامل عمدهٔ رسیدن به آن، و درحقیقت منحیث عامل کلیدی شناخته میشود. افراد دانشمند، مخترع، مبتکر و سایر افرادی که از دانش بلند برخوردار اند و منحیث  مغزهای متفکرِ یک کشورهم شناخته میشوند، همان نیروهای انسانی متخصص و ماهری اند که دارای نقش ارزنده در رشد و  پیشرفت جامعه دارند، بنأ ارزشمندی افراد متخصص و مسلکی یک کشور با منابع زیرزمینی و ثروت های آن مقایسه می‌شود.

 قابل تذکر است که بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای صنعتی بزرگ مانع بزرگِ در راه پیشرفت و توسعه کشورهای روبه توسعه گردیدند، زیرا آنها درکنار تسلط بر منابع طبیعی این کشورها، به غارت سرمایه‌های انسانی آن‌ها نیز اقدام ورزیدند. پیشرفت‌های شایانِ علمی درکشورهای توسعه‌یافته ازبرکت این مغزها و تمایل و علاقمندی نسل جوان کشورهای روبه توسعه به کسب دانش، درموجودیتِ کمبود امکانات و شرایط مساعدِ زندگی در کشورشان، باعث تشدید این پروسه گردید. برعلاوه کشورهای توسعه یافته ازسال‌ها بدینسو جهت جذب هرچه بیشتر نیروهای کارآمد و با تجربه، میتودها وشیوه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، روانی و تبلیغاتی را به کار برده تا بدون هیچ‌نوع سرمایه‌گذاری، این نیروها را به سوی خویش جلب نمایند، زیرا نیروی انسانی متخصص و ماهر است که باعث پیشرفت و استفادهٔ مؤثر از امکانات و منابع کشورها می گردد.سرمایه نیروی انسانـی مسلکی و متخصص، یگانه سرمایهٔ است که نمی توان مثل سایر منابع فیزیکی، ارزش آنرا با مقدار پول محاسبه کرد.

مهاجرت جهت کسب آموزش بلندتر درکشورهای توسعه یافته عمل نادرست نیست، همچنان نخبگانی که جهت ادامه فعالیت‌های تحقیقاتی خود به خارج سفر می‌کنند، علایق شان باکشور قطع نمیگردد، ولی بازنگشتن دوباره آنها و سایر تحصیل یافته ها به وطن موضوعی است که بادرنظر داشتِ زیان آن، نوع از استثمار شدن کشورهای روبه توسعه را توسط کشورهای توسعه یافته بیان می‌دارد و این معضله منحیثِ مخربترین بحران اجتماعی شناخته شده که ازاثر آن این کشورها صدمات جبران ناپذیری درعرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متحمل می‌شوند و تلافی آن کار بس مشکل و دشوار برای این کشورها خواهد بود.

توانایی فکری و علمی نیروی انسانی کشورها بر رشد اقتصادی اثرِ مستقیم دارد، زیرا ارزش اضافی نیروی انسانی با ارزش اضافی سایر منابع غیرقابل مقایسه است. انسان ها باداشتن خلّاقیت خارق العادهٔ که دارند، با استفاده از طبیعت و منابع طبیعی میتوانند محصولات جدید تولید نمایند و این پروسه با بکاربردنِ تکنالوژی مدرن روبه کاهش است، بنأ همیشه باید درفکر جانشینِ جدید منابع طبیعت بود.

باید گفت که نخبگان آرزو دارند در محیطی که تاثیرگذار باشند و بیشتر بتوانند خدمت کنند، زندگی نمایند و بخاطر بازگشت دوبارهٔ آنها باید امکانات مادی و امکان تاثیرگذاری آنها بر تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و فرهنگی کشور مهیا گردد. درصورت ارتباط حسنه میان دولت و نخبگان، آنها علاقمندی بیشتر به بازگشت دوباره به کشورشان خواهند داشت.

برعلاوه مسائل سیاسی و غیر سیاسی هم دربر نگشتن نخبگان از خارج از کشور نقش دارد، زیرا آنها زندگی در انزوا را دوست ندارند، چرا که انزوای مطلق، مرگ دانشمندان است.

ازچند دهه بدینسو که کشورما درآتش جنگهای خانمانسوز می سوزد، بخش اعظم جوانان و تحصیل یافته های کشور، به دلیل فقر، عدم اشتغال، فساد گسترده در ادارات دولتی، تعصبات قومی و زبانی، نسپردنِ کار به اهلِ کار، شگافِ عمیقِ طبقاتی در کشور، محدودیت بر آزادی اندیشه و بیان، میراثی بودنِ وظایف دولتی از طرفِ تیکه‌دارنِ و رهبران سیاسی، کنارگذاشتنِ مردم در تصمیم‌گیری‌های بزرگِ سیاسی و تعین کنندهٔ کشور، تهدید گروه‌های بنیادگرا، نبود امنیت، زنده ماندن و نجات از حملات گروه های تروریستی که توسط کشورهای ارتجاعی منطقه و امپریالیزم جهانخوار ایجاد،  تمویل و تجهیز گردیده اند و به قدرت رسیدن دوبارهٔ طالبان، مجبور به مهاجرت و فرار ازکشور گردیده اند. فرار جوانان و نخبگان زیان‌های جبران‌ناپذیرِ فراوانِ انسانی و اقتصادی به کشورما وارد نموده است. کشورما طی چند سالِ اخیر بالاترین سطح مهاجرت را درسطح جهان به خود اختصاص داده است.

همچنان بعد از حملهٔ نظامی امریکا و متحدینش درسال ۲۰۰۱ میلادی به افغانستان، بسیاری از افغان‌های که مدتِ مدیدی درامریکا و اروپا زندگی نموده بودند، بعداز بازگشت دوباره به وطن، حتی بدون داشتن تحصیلات و تخصص مسلکی، فقط بخاطر اینکه بر زبان خارجی تسلط داشتند، امکانات کاریِ بهتر و عالی در اختیارشان قرار گرفت که این امر هم سبب تشویق بسیاری از جوانان جهت مهاجرت ‌به اروپا و سایر کشورها گردید، زیرا آنها فکر مینمودند که با رفتن به اروپا آن‌ها پرستیژ و شخصیت کسب می‌کنند واگر بعداز مدتی به بازگشت دوباره به کشورمجبور شوند، شانس بهترجهت بدست آوردن شغل مناسب و دلخواه خواهند داشت.

اگر دقت نمائیم ، طی این سالها هیچ یک از گروه های ساکن درکشور از مشکلاتِ یاد شده، درامان نبوده اند، مردمِ عادی از فقر و نبود کار رنج می‌برند، افرادی که اسنادِ تحصیلی معتبرِ لیسانس ویا ماستری دارند، ولی شناخت ونزدیکی با حلقاتِ مافیایی ندارند، ازنبود شغل رنج می‌برَند، کارمندان رسانه‌ها، ازعدمِ آزادی بیان و سرمایه‌دار ازعدم امنیت وتهدیدِ گروه‌های اختطاف‌گر، درامان نبوده و آسیب‌پذیر هستند.

گرچه جنگ، نا امنی و ادامه تحصیل ازعوامل عمدهٔ مهاجرت می باشد، ولی نیاز به کار و اشتغال در کشورهای دارای رشد اقتصادی پائین و ضرورت به کارگران مسلکی در کشورهای پیشرفتهٔ اقتصادی باعث گردیده تا بیشترِ مهاجرتها دلیل اقتصادی داشته باشد. بایست یادآور شد که علت اساسی سیاست مهاجر پذیری کشورهای اروپایی، ضرورت آن‌ها به کارگران ارزان است، زیرا درمجموع، کشورهای اروپایی به کاهش رشد جمعیت و فرسوده شدن اتباع شان مواجه بوده و به نیروی کارِ جوان و ارزان نیاز دارند. پذیرشِ زیادِ مهاجرین که مصارفِ چندانی هم برای دولتهای شان درقبال ندارد، در طویل المدت به نفع کشورهای مهاجر‌پذیر تمام میگردد، زیرا تعدادِ زیادِ از مهاجرین دارای تحصیلات عالی و مسلکی هستند که آنها برای کشورهای اروپایی، سرمایهٔ بزرگِ انسانی محسوب می‌گردند.

طورمثال، تعدادِ ازکشورهای پیشرفتهٔ مثلِ، سوئیس، آلمان و سویدن که از جمعیت کمتر برخوردار هستند و به کارگران مسلکی در بخش های مختلف اقتصادی ضرورت دارند، سیاستِ مهاجرپذیری را در پیش گرفته اند تا از نیروی کار کشورهای دیگر مستفید گردند که این امر منافع اقتصادی قابل ملاحظه برایشان درقبال دارد. چنانچه براساس ارقام اعلام شده توسط دولت سویدن، مهاجرین بعد از جنگ جهانی دوم تا فعلأ ۶۵ میلیارد کرون سویدنی برای این کشور عاید به بار آورده اند و همچنان درحال حاضر مهاجرین سالانه ۲ میلیارد کرون سویدنی به اقتصاد شان می افزایند.

همچنان کشور هند مثالِ بارزی است که ازطریقِ توجهٔ فراوان در زمینهٔ مهاجرت، موفق گردیده تا اقتصاد کشورش را تقویه نماید. گرچه هند در دهه های ۷۰ و ۸۰ قرن بیست، کشوری بود که فرار مغزها در آن به سطح بلند قرار داشت و بیشترِ نخبگانِ آن به کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی مهاجرت کردند، ولی وابستگی شدید این مهاجرین به کشورشان سبب شد که سالانه کمکهای فراوانی به اقارب شان در هند ارسال نمایند که مجموع این کمک ها به اساس ارقام موجود، سالانه تقریبأ به ۷۲ میلیارد دالر میرسد، مبلغ ذکرشده از صادرات فناوری این کشور بیشترمی باشد. قابل تذکر است که اکثرِ نخبگان هندی دوباره به هند بازگشته و درانتقال دانش و علم معاصر به کشورشان کمک بسزا نموده اند. ازاثر انتقال دانش و تکنالوژی معاصر طی دو دهه اخیر اقتصاد هند رشد قابل ملاحظه نموده است.

برعلاوه یک عده از کشورهای روبه توسعه از نیروی کار جوان به حد کافی برخوردار اند که امکاناتِ زیاد جهت جذب آنها در داخل کشورشان موجود نیست، بنأ آنها به اعزام نیروی کار به کشورهای دیگر مبادرت میورزند.

بعد ازسقوط حکومت دست نشانده در افغانستان وبه قدرت رسیدن دوبارهٔ طالبان، طی مدت کوتاه تعدادِ زیادی از نخبگان، متخصصین و دانشمندان افغانستان مجبور به ترکِ کشور شدند.

طوریکه بیان نمودم، علت مهاجرت گسترده و فرار نخبگان و متخصصین اکثرأ جنگها، قحطی یا بحران اقتصادی در یک کشور میباشد، ولی بحران فعلی درکشورما ازاثرِ برهم خوردن و فروپاشی نظم سیاسی و بنیادهای اجتماعی اتفاق افتاد که درنتیجه، تاجران، تحصیلکرده‌ ها، سیاستمداران، کارمندان عالی‌رتبه، نخبگان اجتماعی و فعالان جامعه مدنی، همه کشور را ترک نمودند.

 پیامدهای مهاجرت و فرار مغزها از کشور فعلأ و در طویل المدت درتمام عرصه ها نهایت سنگین و ناگوار خواهد بود.این امر کشورمارا به بحران عمیق مواجه ساخته و باعث بطی شدن رشد و توسعه درکشور خواهد گردید، زیرا رشد و توسعه در یک کشور مبتنی بر سرمایه انسانی است. زمانیکه سرمایه انسانی ازیک کشور خارج می‌شود، درحقیقت ضربه شدید و ناگوار بر پیکر اجتماعی و اقتصادی آن وارد میگردد.

دوکتور نظیفه "توخی"

مقالات مرتبط

...

«اتباع غیر مجاز حق اجاره کردن خانه و ملک ندارند، از تنظیم قرارداد اجاره خانه و هرگونه ملک برای اتباع... ادامه

...

در چند ماه اخیر بصورت سیستماتیک و مهندسی شده، تمرکز خبری بر حضور مهاجرین و پناهندگان افغانستانی در ا... ادامه

...

از چند دهه بدینسو ما با پدیدهٔ فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان مواجه هستیم. افرادی که در تولید علم، هنر... ادامه

...

 روز جهانی مهاجرت  روز تجلیل از کنوانسیون بین المللی حمایت از حقوق همه کارگران مهاجر و خانواده های آ... ادامه

...

آتش سوزی مهیبی که اخیرا در بزرگترین اردوگاه پناهندگان در یونان به راه افتاده واکنش‌های انتقادی زیا... ادامه

...

پنج تن از جوانان هموطن، در اثر شلیک مرزبانان حکومت دجال اخوندی خودکامه ی ایران در موتر قاچاقبران سوخ... ادامه

...

قضیه  آسیبدیده گان هموطن ما در کشور شاهی هالند ناشی از تطبیق ماده 1- اف کنوانسیون پناهنده گی ادامه

...

سلامت نیوز: نورا و مینا دو خواهر اهل افغانستان تنها یک سال است از خانه بیرون می‌آیند؛ یک سال طلایی.... ادامه

...

  بیستم جون روز جهانی مهاجرین نام گذاری شده است. کشور ما همانطوریکه در فساد اداری  کشت خشخاش  ادامه

...

طوریکه اطلاع دارید، درچنین شرایطی که دولت های غربی با حملات بیسابقه پناهجویان وآورگان کشورجنگ زده و... ادامه

...

باز گذاشتن چند روزه دروازه اروپا باز نگهذاشتن دروازه‌های ترکیه از مدت چند سال به اینطرف تکتیک است که... ادامه

...

 هجدهم دسامبر بر اساس فیصله سازمان ملل متحد « روز بین المللی مهاجرت » شناخته شده است ،  د... ادامه