مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز ! بخش بيست وپنجم(قسمت دوم)

عبدالواحد فيضی

مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز !

از برچيدن بساط اشغالگران کهن تا افتيدن به دام غارتگران نوين!

(1709ـ 2018)

بخش بيست وپنجم

(قسمت دوم)

(درانتخابات رياست جمهوری و پارلمانی جعل و تقلب بحدی صورت گرفت که حامد کرزی درحالی که در جايگاه چهارم قرارداشت، بحيث رئيس جمهور وعبدالسلام راکتی بحيث وکيل درمجلس نمايندگان افغانستان از جانب کميسيون ساخت امريکا(!)، اعلان شدند!)

در نگارش قسمت اول اين بخش گفته شد که پس از رويداد 11 سپتمامبر 2001 ترسايی کنفرانس

"بن" در آلمان به مديريت مستقيم سازمان "سيا"  برگزار و دست حامد کرزی يگانه نماينده ی خوش شانس(!) ايالات متحده ی امريکا بعنوان برنده ی اين نمايش، در سِمت رئيس اداره موقت افغانستان بلند شد.

سرويس بی. بی. سی، در نشرات اين هفته خويش جريان انتقال قدرت از برهان الدين ربانی به حامد کرزی را، بمناسبت بيستمين سال روز آن، اين گونه بازتاب داد:

"به تاريخ اول جدی 1380 مراسم تحويل قدرت از برهان الدين ربانی به حامد کرزی در ارگ رياست جمهوری افغانستان انجام شد.

برهان الدين ربانی رئيس دولت اسلامی افغانستان بود، که پس از حمله ی امريکا و سرنگونی امارت اسلامی طالبان، به کابل باز گشت. او درمراسمی در ارگ رياست جمهوری قدرت را به حامد کرزی انتقال داد، که در کنفرانس بن آلمان به عنوان رئيس دولت مؤقت شش ماهه در افغانستان انتخاب شده بود.

حاميان ربانی معتقد اند که اين اولين تجربه انتقال مسالمت آميز قدرت درافغانستان بود.(بی.بی.سی) 

[اين گفته ی بی.بی.سی درست نيست؛ زيرا انتقال قدرت از ببرک کارمل به دکتر نجيب الله، در دهه 80 ترسايی علی رغم اين که از نظر شکل وماهيت، يک کودتای تمام عيار بود؛ اما اين انتقال قدرت به گونه ی مسالمت آميز و بدون خونريزی صورت گرفت و کدام تلفات جانی را با خود ندشت.]

آقای کرزی پس از شش ماه در لويه جرگه اضطراری 2002 نيز برای يک دوره ی انتقالی 18 ماهه تا تدوين قانون اساسی جديد،[ در جايش ابقا] شد(!). او در دو انتخابات رياست جمهوری بعدی سال های 2004 و 2009 نيز به عنوان رئيس جمهور منتخب افغانستان،[ برنده ی ميدان اعلان] گرديد.

صبغت الله احمدی، سخنگوی جبهه مقاومت ملی افغانستان در تويتی با اشاره به نقش آقای ربانی نوشته است، که ميراث انتقال مسالمت آميز قدرت، بعد تر "خدشه دار" شد و زمينه بازگشت طالبان به زور، فراهم شد." (بی.بی. سی ـ 2021 ـ 12 ـ 23)

بيمورد نخواهد بود تا بمنظور ارائه معلومات بيشتر پيرامون چگونگی انتخابات اکتوبر 2004 رياست جمهوری و انتخاب(!) آقای کرزی، که يک ماه بعد آن از رشحه ی قلم نگارنده در شماره ی 64 ماه دسامبر همان سال، درماه نامه آزادی چاپ دنمارک منتشر گرديده، مروری مختصر صورت گيرد:

« انتخابات رياست جمهوری افغانستان، که مدت زمانی هياهوی تبليغاتی را در رسانه های گروهی غرب و داخل کشور ببار آورده بود؛ سرانجام در نهم اکتوبر مطابق سناريوی قبلاً تنظيم شده ی سازمان " سيا" پايان يافت.

گرچه نتايج انتخابات نه تنها برای اهل بصيرت؛ بلکه برای همه کسانی که در جريان رويدادهای سی ساله کشورما قرارداشتند، با وضاحت کامل مفهوم شده بود، که حتا يک هفته قبل يکی از فرماندهان طالبان به خبرنگار بی. بی. سی، گفت: " کرزی را مدت ها قبل بوش تبريکی گفته و رئيس جمهور شما قبلاً در واشينگتن تعيين شده است".

از آن جايی که امريکايی ها در زمينه ی تطبيق ماستر پلان سه دهه اخيرشان در تسخير قاره ی آسيا، از جمله افغانستان بحدی با مقاومتهای سرسخت احزاب و نهضتهای ترقيخواه و تحول طلب ملی و اجتماعی مواجه گرديدند، که حتا مزدوران زرخريد شان نيز گاه گاه دست به گستاخی ها، گردن کشی ها و نافرمانی ها زده اتازونی را مجبور نمودند، تا هريکی را در موقعش مجازات کرده، يکی را بجای ديگری:(مجاهدين را به طالبان و آنان را به کرزی با شرکت طالبان اصلاح شده بشمول افغان ملتی های پيرو شاه سابق) تعويض و تغيير چهره دهند. مگر با آنهم اوضاع افغانستان به نظر مونوپول های غارتگر بين المللی نسبت به پلان ها و پيشبينی های قبلی شان پيچيده تر ديده می شد....

بنابرآن اداره ی بوش طی سه و نيم سال اخير از مجموع امکانات و اساليب دست داشته ی نظامی ـ سياسی ـ اقتصادی و اگنتوری آتی  تا سرحد جعل و تقلب استفاده نمود، تا ضرورت تغيير و تبديل مجدد اين عروسک ها مرفوع گرديده، رسوايی بيشتری را ببار نياورد:

1 ـ بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 که مسؤوليت آن بدوش اسامه بن لادن حواله گرديد؛ نيروهای نظامی امريکا وبه تعقيب آن قوای ناتو به اشغال افغانستان دست يازيدند. آنها در عمليات های هوايی

و زمينی نه برضد طالبان؛ بلکه در بسی موارد مناطق مسکونی و مراکز تجمع مردم، بشمول مراسم عروسی را بمباران نموده، بدين طريق خواستند تا روحيه دشمن ستيزی مردم ما را در شرايط کنونی که از جنگ خسته شده اند، تضعيف نموده آنها را به اطاعت از اوامر و دساتير خويش وادار سازند.

2 ـ همزمان با سقوط طالبان و تشکيل اداره ی مؤقت، اداره بوش آقای خليلزاد را بحيث نماينده فوق العاده و سپس در پُست سفير کبير آن کشور در کابل منصوب نمود، که در حقيقت او بحيث زمامدار اصلی افغانستان تعيين و وظيفه اش را مطابق پلان درزمينه ی تأمين ارتباط منظم کاری با مجاهدين و طالبان، سلطنت طلبان، جنگسالاران و فرماندهان مستقل محلی، روشنفکران وابسته به غرب و ساير عناصر فرصت طلب، تأمين نموده دساتير و هدايات لازم را از آدرس يگانه ابرقدرت جهان به هريک آنان صادر کرده، خدمت گذاران را مکافات و گستاخان را مجازات نمود.

3 ـ آقای خليلزاد بخاطر موجه جلوه دادن اشغال افغانستان و تداوم حضور نظامی امريکا و ناتو در ميهن ما، تبليغات برتری جويی هريک از اقوام، قبايل و مليت ها را نسبت به ديگری توسط مبلغين و عناصر معلوم الحال مزدور سازماندهی نموده، آتش جنگ و خصومت را مثل دوران مجاهدين وطالبان دوباره در مرکز و ولايات [اسُتانها] مشتعل نموده سپس ملاقات های سرباز و علنی را با فرماندهان و رهبران تنظيم های جهادی و طالبان تجريد شده از مردم، که هرگز حق ادعای نمايندگی را به نام اين ويا آن مليت و قوم ندارند، انجام داده، حتا در جلسه ی به اصطلاح لويه جرگه تصويب قانون اساسی، ايشان در داخل تالار جلسه، دفتر رسمی باز کرده، هريک از نماينده های اين جرگه پوشالی را می خواست و هدايت می داد، که همچو اعمال در تاريخ کشور ما نظير نداشته است.

4 ـ آقای خليلزاد در هرماه و حتی در جريان هفته به ولايات افغانستان سفر کرده در بروز رخدادهای گرم ميان والی ها و فرماندهان نظامی محلات که خود ايجادگر اين رويدادها بوده، به حيث زمامدار اصلی کشور حضور بهم رسانيده، هدايات لازم را صادر می نمود.

چنانچه سفر وی به کندهار وهرات و آشتی دادن گل آقا والی کندهار با اسماعيل خان درمورد تقسيم پول گمرک هرات؛ ملاقات با اسماعيل خان در حوادث خونين هرات و مصالحه بين قاتلان صدها انسان آن ولايت؛ سفرهايش به شمال کشور و ملاقات با جنرال دوستم و عطا محمد نور و آشتی آن دو؛ ملاقات مجدد با جنرال دوستم در فرو نشاندن حوادث فارياب که خود ايجادگرآن بود؛ حمايت همه جانبه ی نظامی ـ سياسی و پولی از پادشاه خان جدران در طول دوران بغاوت و جنگ افروزی های وی با حکومت کابل بخاطر فشار آوردن به جبهه شمال و چگونگی تقسيم قدرت ميان شمال و جنوب، که منجر به قتل صدها انسان بيگناه گرديد و سپس عفو کردن گناهان وی و اعزامش به ولايات جنوب شرق (لوی پکتيا)، بخاطر انجام کار به نفع کرزی و تطبيق پلان انتخابات در تمام عرصه های ذکرشده؛ ملاقات های روزانه با رهبران تنظيمهای بنيادگرای جهادی و طالبی، که منتج به کنارآمدن ربانی ـ سياف ـ محسنی ـ مجددی ـ گيلانی و برادران مسعود با کرزی در انتخابات گرديد؛ جلب و جذب هيأت رهبری حزب اسلامی حکمتيار ـ خالص و قاضی محمد امين وقاد واعلان پشتی بانی آنها از کرزی در انتخابات؛ همين گونه اعلان حمايت باند گروپ های بقايای رژيم منفور حفيظ الله امين و شهنواز تنی و شرکاء، از جمله وظايفی بود، که خليلزاد همه را به حيث يک کارمند حرفه يی [سازمان سيا]، موفقانه انجام داد.

5 ـ اداره بوش برغم اين که صد در صد معتقد بود، که کدام موانعی در زمينه ی تطبيق پلان مطروحه [اشغالگران امريکايی] وجود ندارد و کانديدهای رياست جمهوری اکثراً از عناصر وابسته به امريکا بوده؛ آنهايی که وابستگی هم ندارند، درميان مردم چهره های آشنا و پرمقياس در سراسر افغانستان نبوده، آنقدر قابل تشويش نيستند [زيرا آنان نظر به شرايط حاکم برکشور، در حالتی قرارنداشتند تا دريک مبارزه ی تنگاتنگ با کانديد اتازونی رقابت کنند]؛ ولی با آنهم،[تيم خليلزاد] درکنار کرزی عناصر ديگری را بحيث الترناتيف دوم نيز کانديد نمودند.

مزيد برآن، بمنظور آرامش خاطر و ايقان کامل شان کميته ی برگزاری و نظارت بر انتخابات را از کارمندان حکومت کابل و کادرهای خارجی وابسته به خود شان تعيين و آنها برنامه ی اداره بوش را، که بوسيله خليلزاد ويا دفتر مرکزی سازمان " سيا" در کابل داده می شد، يکايک پياده می کردند.

مطابق اطلاعات واصله از کابل، که سايتهای انترنتی نيز آن را تاييد می کند، کميسون تدوير انتخابات، طی مدت کارش تلاش فراوان بخرچ داد تا نورم معين ثبت نام را به ده مليون [رأی دهنده] برساند؛

ولی برغم همه تلاش ها، تبليغات و مصارف هنگفت پولی، که حتی روی نرخ دالر و افغانی نيز تأثير مستقيم[منفی] را برجا گذاشت؛ [آمار شرکت کنندگان] از 5 مليون نفر، فراتر نرفت.

بنابرآن، تجويز بعمل آمد تا بخاطر تکميل چهار مليون نفر کمبود، در حدود چهار مليون کارت سفيد طبع و در دوطرف نوار سرحدی، [خط ديورند] به نام "کوچی ها و قبايل سرحدی  که تذکره تابعيت نداشته اند(!)" [يعنی تابع دولت و قوانين افغانستان، مانند ساير شهروندان کشور نيستند(!)]؛ در آن ولاياتی که طرفداران شاه سابق و کرزی بيشتر فعال بوده و طالبان نيز تسلط زياد نداشتند؛ [ويا آنها هم با هدايای نقدی دالر و کلدار، تطميع می شدند]؛ توزيع گردد. همانا کميسيون انتخابات تدابير اتخاذ شده را در جاده عمل پياده کرده، طی چند روز نزديک به انتخابات، يکباره اعلان نمودند که ده و نيم مليون مرد و زن در سراسر افغانستان ثبت نام کردند.[به به، چشم بد دور(!)]

6 ـ در کنار تدابير و اقدامات ذکرشده، کميسيون تدوير انتخابات، بخاطر تعادل و هم آهنگی بين تعداد کارت های ثبت شده و سفيد جعلی، با تعداد رأی دهندگان داخلی و خارجی(!) در کنار رنگ اصلی، که در انتخابات برای جلوگيری از دوبار رآی دادن يک شخص،[تجويزشده بود تا] در شست دست رأی دهنده استفاده شود؛ اما به عين مارک و شکل رنگ تقلبی را در پاکستان، که هميشه سرزمين جعل وتقلب کاری بوده است، تهيه کرده برای مسؤولين مربوط در ولايات ذکرشده توزيع نموده زميه ی رأی دادن دو مراتبه را برای اشخاصی که دو کارت گرفته بودند، مساعد و بدين ترتيب برنامه اصلی و هدايات صادرشده را در جريان انتخابات تطبيق نمودند، که نمونه ی آن را ميتوان صرف در ولايات پکتيا ـ پکتيکا ـ خوست ـ هرات و بادغيس در مقايسه با پنج ولايت ديگر که امکان تقلب کاری در آنها وجود نداشت، در جدول زير بصورت " مشت نمونه ی خروار" ملاحظه و قضاوت نمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ولايت ـ  تعداد نفوس ـ  بالاتر از سن 18ـ آراء ريخته شده ـ  فيصدی آراء ـ  اصلی ـ جعلی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ پکتيا ـ 401300  ـ  170953 ــــــــــ  230322 ـــــــ ;7 134 درصد ـ امکان ندارد آراء جعلی است

2 ـ بغلان ـ  719400 ـ 306464  ــــــــــ  211302  ـــــــ ;9 68 درصد ـ مطابق نورم و منطقی است

3 ـ پکتيکاـ 357300 ـ 152209 ـــــــــ 267557 ــــــــ ;7 175  درصد ـ امکان ندارد آراء جعلی است

4 باميان ـ  391700  ـ 166864 ــــــــ  132581 ــــــــ ;4 79  درصد ــ مطابق نورم و منطقی است

5 ـ خوست ـ 304600 ـ 129759 ــــــــ  209878 ــــــــ ;7 161 درصد ـ امکان ندارد آراء جعلی است

6 ـ کاپيسا ـ 364900 ـ 155447 ــــــــ  98467 ـــــــــ  ;363 درصد ـ مطابق نورم و منطقی است

7 ـ هرات ـ 1208000 ـ 514608 ــــــ  592794 ـــــ ;2 115 درصد ـ امکان ندارد آراء جعلی است

8 ـ کابل ـ  3440000 ـ  1456440 ــــ  628613 ــــ ;8 42  درصد ـ دستبرد در رأی صورت گرفته

9 ـ بادغيس ـ 305600 ـ  130185 ــــ  173351 ـــ ;2 132 درصد ـ امکان ندارد آراء جعلی است

10 ـ سرپل ـ 474800 ـ 202268 ـ  142517 ـــ ;4 70   درصد ـ مطابق نورم و منطقی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  بدين ترتيب، در جريان انتخابات رياست جمهوری افغانستان، که آن را معجزه ی الهی(!)،(معجزه ی امريکايی) و نقطه عطفی در تاريخ معاصرکشور موعظه کردند، سلسله ی همان رسوايی های قبلی در لويه جرگه های فرمايشی در مورد نصب کرزی، تصويب قانون اساسی جديد؛ صدور حکم تکفير 150 نماينده ی آزاديخواه و دستبرد به مواد تصويب شده ی قانون اساسی؛ اينک رسوايی ديگری بوسيله ی کميسيون انتصابی دولتی تنظيم انتخابات، مبنی بر تقلب در رنگ دست، توزيع 4 مليون کارت های سفيد و استفاده ازآن در انتخابات؛ اشتراک دادن قبايل پاکستانی آن طرف مرز(خط ديورند) در انتخابات؛ مداخله بی حد و حصر وزارت داخله و ساير اعضای حکومت دراين پروسه؛ شکستادن قفل صندوق های رأی و ريختاندن آراء تقلبی به نفع کانديد معين؛ مخلوط کردن آراء صندوق های ولايات، بمنظور کتمان حقايق در مورد آراء اصلی و جعلی و عدم کوچک ترين توجه به شکايات کانديدها بوده، که بر رسوايی های قبلی افزود.

جالبتر اين که قومی در پکتيا فيصله کردند که " هر کسی که بجر به کرزی، به کانديدهای ديگری رأی دهد، خانه اش آتش زده می شود و آقای کرزی ازاين احساس پاک(!) شان ابراز قدردانی و سپاس نموده آن را دموکراسی قبايل توصيف نمود.

همان طوری که سازمان "سيا" در سالهای1357ـ 1358؛ بوسيله باند جنايتکار حفيظ الله امين، با برافراشتن بيرق های سرخ و شعارهای کاذبانه ی چپ، انديشه های تابناک عدالت ـ مساوات ـ برادری و برابری...(سوسياليسم) را، که عاليترين آرمان بشريت و يگانه راه نجات انسان از زير يوغ نظام بيدادگری(سرمايه داری و امپرياليسم) است؛ آن را با انجام اعمال جنايتبارضدانسانی،بمثابه يک پديده ی زشت جلوه دادند؛ به همان گونه مجاهدين و طالبان، تمام اعمال ضد انسانی شان را از قبيل قتل و غارت؛ وحشت و بربريت؛ چور و چپاول دارايی های عامه و مردم را به نام مال غنيمت... احکام دين اسلام تبليغ و به نمايش گذاشتنند و ديانت اسلام و احکام آن را [ به کريه ترين شيوه] بدنام کردند.

سرانجام آقايان خليلزاد و کرزی هردو کارمند اين سازمان با شرکای داخلی و بين المللی شان نيز مثل آنها مقوله دموکراسی را بمثابه ی وسيله ای برای فريب، جعل،تقلب، دروغگويی، دسيسه سازی و تاراج دارايی های عامه به نمايش گذاشتند و راديو بی. بی. سی و صدای امريکا، بمثابه ی ارگانهای نشراتی انحصارات غارتگر امريکايی و انگليسی همه اين جنايات مشهود را کتمان نموده چهره ی حقيقی هردو مرکز تبليغاتی را برملا نمودند. درحالی که خود آقای کرزی درمقابل سوال خبرنگاران با صراحت اظهار نمود که " داشتن چندين کارت اصلاً مرا نگران نمی سازد. اگر افغانها دوکارت داشته باشند و بخواهند دوبار رأی بدهند، ما آن را استقبال می کنيم. زيرا اين يک تمرين دموکراسی است. بياييد تا دوبار آن را امتحان کنيم"....

سير حوادث و رويدادهای اخير می رساند، که مردم افغانستان از جنگ و شرارت 25 ساله مجاهدين و طالبان سيه دل و جنايت پيشه، بحدی متنفر و بيزارشده اند، که اگردرجريان انتخابات رياست جمهوری افغانستان، امريکايی ها، آرل شارون صهيونيست، اين جنايتکارترين زمامدار کره ی زمين را هم در مقابل مجاهدين و طالبان کانديد می دادند؛ مردم ما، شارون را نسبت به اين دين فروشان اسلام نما، که شرف، حيثيت و آبروی خود و کشورشان را در برابر دالر، آيرو و کلدار در بازارهای بين المللی، بار بار فروختند، ترجيح می دادند.

چنانچه همه ديديم،که مردم نگون بخت وخسته از جنگ، باراول، بخاطر برچيدن بساط جنايات مجاهدين ، آمدن طالبان را استقبال کردند و سپس بمنظور خاتمه بخشيدن به حيات ننگين طالبان مزدور، دربرابر اشغال افغانستان بوسيله دشمنان تاريخی خود و پدران شان، سکوت کرده، به اصطلاح "جام زهر استعمار نوين" را نوشيدند.

درغيرآن همه می دانيم که کرزی نه کدام شخصيت ملی و سياسی بوده و نه انديشمند بخشی از دانشهای علوم انسانی. او نه تنها در مبارزات انتخاباتی کدام برنامه علمی و تنظيم شده نداشته؛ بلکه هيچ گاه در صحبت هايش بمثابه ی شخص اول کشور، اجندای مشخصی نيز نداشته است. او در مجموع صحبت هايش هرگز قادر نشده است تا مبتدای(نهاد) يک جمله ی صحبت اش را با خبر(گزاره) آن وصل نمايد.

همه مردم افغانستان اورا به صفت يک عنصر زرخريد امريکايی دانسته کاملاً می فهمند که او درميان مردم، حد اقل يک صد انسان مطمئن و مورد اعتماد هم ندارد. ازاين رو امنيت اورا نظاميان امريکايی تأمين می کنند. ولی همين که وی مخالفت خود را با تنظيم های بنياد گرای جنگ سالار و طالبان ستم پيشه اعلان نمود؛ برغم اين که خود وی نيز عضو همين گروه ها و حلقات سياه بوده و همه ی آنها، بشمول شاه سابق، يک جا در طول 25 سال دوران طلايی جهاد(!) و ويرانگری افغانستان، در دسترخوان واشينگتن نان خورده و درزير دهل و ساز آنها رقصيده اند.

ولی اکنون مردم ما بدين باور رسيده اند، که انحصارات غارتگر، بشمول امريکا و انگليس از مجاهدين و طالبان صرف بخاطر تأمين مقاصد و پياده کردن برنامه های شان استفاده ی ابزاری نمودند. اکنون برای انجام برنامه های جديد، چهره های نو و انسانهای پرانرژی ديگری نياز بوده، که دربين مردم جنايات مشهودی را مانند مجاهدين و طالبان، مرتکب نشده باشند، که يکی ازاين چهره های مبارک، آقای کرزی را سراغ و شخصيت سازی کردند.

بدينصورت، آن عده مردمی که به آقای کرزی[ جدا از آراء جعلی و کارت های سفيد] ويا برای ساير کانديدهای مستقل غير جهادی، رأی دادند؛ در حقيقت امر با اين رأی و تصميم شان، بالای جهاد 14 ساله پيشن وحاکميت 10 ساله ی دوران سياه مجاهدين و طالبان پاکستانی، خط بطلان(چليپا) کشيدند.

چنانچه يکی از خبرنگاران بی. بی. سی گفت، که يک در صد مردم افغانستان هم حکومت اسلامی پيشکش شده ی احمد شاه احمدزی معاون عبدالرب رسول سياف را نه پذيرفتند و سلسله ی طريقت پيرگيلانی و سيد اسحاق آغا را هم به موزيم تاريخ سپردند. درحالی که رأی طرفداران عبدالطيف پدرام کانديد مخالف حکومت اسلامی که خواهان حکومت سيکولار، تساوی کامل حقوق مليت ها و زنان و مخالف تعدد زوجات است، به مراتب بيشتر از احمدزی وگيلانی می باشد.»(شماره 64 ماهنامه آزادی)   

همچنان آنچه که در بالا گفته شد؛ يکی از انتقاد های پيشين شهروندان افغانستان؛ که درماه عقرب 1384 پيرامون انتخابات رياست جمهوری؛ پارلمانی و شوراهای اُستانها(ولايات) صورت گرفته بود و در شماره 69 ماه نامه آزادی چاب دنمارک، از رشحه ی قلم نگارنده بازتاب يافت؛ همانا طبع و تقسيم 8 مليون کارت اضافی از تعداد کُل رأی دهندگان واجد شرايط بشمول زن و مرد؛ بخاطر تقلب و دستبرد در انتخابات از جانب دولت کرزی وحاميان جهادی و قبيله گرای وی برای حفظ قدرت باهمی آنان در هردو ارکان دولت بود.

يکی از اين ترفندها، جمع آوری و انتقال صندوقهای انتخابات از شهرستان (ولسوالی)ها به مراکز اُستانها(ولايات)؛ تعلل در رأی شماری؛ موجوديت 8 مليون کارت جعلی و ريختن آن بداخل صندوقها و تقلب در جريان شمارش آراء بوده است.

بنابرهمين جعلکاری ها بود که تعداد بيشتری از کانديدان درمرکز و اُستانها از پروسه انتخابات و رأی شماری به شدت انتقاد کرده، درکابل در تظاهرات خيابانی شان از طريق بلندگوها به مردم افغانستان و جامعه ی جهانی با صراحت اظهار داشتند که درجريان انتخابات و شمارش آراء جعل و تقلب آشکار و گسترده صورت گرفته است.

يکی از کانديدان گفت:« پارلمان آينده ی افغانستان، شامل همان مجاهدين مسلح، طالبان معتدل نيکتايی پوش و فروشندگان مواد مخدراست، که با کرزی روی تقسيم قدرت و پول کنارآمده اند. آنها برای فريب مردم و گرم کردن بازار تبليغات، اختلافات زبان و مسائل ديگری را مطرح می کنند؛ ولی هيچ گاهی کدام برنامه ی علمی و راهکارهای اساسی برای تشکيل يک دولت دموکراتيک؛ تأمين نظم و امنيت و اعمار مجدد افغانستان، مورد نظرشان نبوده است. زيرا پارلمانی که از برهان الدين ربانی وعبدالرسول سياف گرفته تا ملا عبدالسلام راکتی و امثالهم وکيل و نماينده ی مردم باشند، چی نتايجی را می توان ازآن انتظارداشت؟ فقط جای حکمتيار و ملا محمد عمر آخوند و ساير مجاهدين آزرده خاطر(!) دراين تالار باشکوه(!) خاليست.

شخص ديگری گفت: کميسيونهای انتخابات نامستقل بوده و سيستم انتخابات نمايشی و غير حقيقی است. او اضافه نمود: من باورندارم که شهريان کابل به کسانی رأی داده باشند،که خون اعضای فاميل و اقارب شان شامل (65) هزار نفر را در جنگ های خانمانسوز جهادی و طالبی ريخته اند. بعوض اين که اين جنايتکاران به پنجه ی قانون تسليم و به کيفر اعمال شان برسند، برعکس آنها با رأی تقلبی به پارلمان فرستاده می شوند.

شخص سوم گفت: ما از روز رأی گيری تا اکنون شاهد بی شرمانه ترين تقلب و جعلکاری ها بوده ايم. "جبهه تفاهم" در حقيقت همان جبهه خود کرزی است، که می خواهد با پيشکش کردن آن از شکل گيری اپوزيسيون واقعی و کارا جلوگيری کند.

چهارمين شخص گفت: نمايندگان پارلمان را قبلاً امريکايی ها در پست های وزارت تعيين کرده بودند؛ سپس آنها را از وزارت به وکالت و اشغال پست های حساس در پارلمان برگزيدند. درحقيقت امر نمايندگان پارلمان همان وزرای جهادی کابينه ی پيشين کرزی هستند. درغيرآن علت تکثير 40 مليون کارت چه بوده است؛ جز اين که بعد از ختم جريان انتخابات صندوقها را باز کرده در کارتهای سفيد اسمای کانديدان مورد نظر خود را نوشته کارتها را در صندوق انداخته به تناسب آن تعداد معينی از کارتهای کانديدان مخالف را از صندوق کشيده ازبين برده اند. درغيرآن چگونه خانم ثريا پرليکا رهبر شورای سراسری زنان افغانستان و غوتی خاوری که از زنان مبارز و پيشتاز نهضت زن درافغانستان هستند، موفق نشدند به پارلمان بروند.

سازمان فيفا نيز طی اعلاميه ای که از طريق بی بی سی به نشر رسيد گفت، که در جريان رأی گيری و شمارش آراء تقلب بحدی بوده است که مشروعيت انتخابات را زير سوال قرار می دهد.

گرچه به تاريخ 16 ـ 10 ـ 2005 دفتر کميسيون نظارت بر انتخابات افغانستان" ريچارد داتسون" اعلان نمود، که در اثر تقلب و دستکاری درجريان انتخابات 50 تن از افراد نظارت بر انتخابات را از وظايف شان سبکدوش نموده است؛ ولی واقعيت امراين است که امريکايی ها از اجلاس  روم و کنفرانس بن گرفته تا نمايش نامه های لويه جرگه های فرمايشی و انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی، خيلی ها تشويش داشته و دارند تا پروسه تطبيق ماسترپلان از کنترول شان خارج نشود.

[ درغير آن هنگامی که در پروسه ی انتخابات تقلب به حدی صورت می گيرد، که سازمان فيفا مشروعيت آن را زير سؤال برده باطل می پندارد و ريچارد داتسون همه کاره ی برگزاری انتخابات

50 تن کارمندان انتخابات را از وظايف شان برکنار می کند؛ می بايست انتخابات باطل اعلان و پروسه ی انتخابات و رأی گيری دوباره آغاز می گرديد.

 زيرا، تا جايی که بخاطر دارم، در قواعد حقوقی و قضايی افغانستان احکامی بدين شرح، يا مثل آن، مرعی الاجراء بود:

« هر اجراآتی که بر بنای يک سند جعلی مُرتب و استوار باشد، با تثبيت جعل بودن آن، تمام تصاميم و اجراآت بعدی ناشئ از آن، بشمول اسناد قضايی، باطل و از اعتبار ساقط می گردد.  

بنابر قاعده ی حقوقی، ذکر شده همين که در انجام امر بزرگ برگزاری انتخابات و تعيين سرنوشت مردم افغانستان، دست به ترتيب و تنظيم اسناد جعل و تزوير وتقلب، زده و سپس جعلکاری برملا و افشا گريد، تمام اسناد برآمده از تقلب و تزوير باطل اعلان و تقلب کاران را، بايست به پنجه ی قانون سپرده و مجازات می گرديدند؛ نه اين که تنها به سبکدوشی آنان اکتفاء گرديد، و روی اسناد مرتب شده از جعل و تزوير و تقلب، مهرُ صحه گذاشته با سرنوشت پنج سال مردم يک سرزمين بازی جنايتبار و سبکسرانه صورت گرفت.

درحالی که در فصل ششم، جرايم انتخاباتی ـ کود جزای افغانستان که معتبر ترين قانون درامور جزايی کشورمان می باشد، چنين حکم صادر شده است:

« ماده ی 424 ـ شخصی که بمنظور کتمان حقايق فورم نتايج ويا اوراق رأی دهی را پنهان نمايد، به حبس متوسط تا سه سال محکوم می گردد.

تغيير دراسناد انتخاباتی يا دريافت مساعدت

ماده ی 425 ـ شخصی که يکی از اعمال ذيل را مرتکب شود، به حبس متوسط تا سه سال، محکوم

می گردد:

1 ـ جابجايی، انتقال يا تصرف در اسناد انتخاباتی خلاف احکام قانون.

2 ـ دريافت وجوه مالی از منابع غير قانونی.

3 ـ دريافت يا قبول مساعدت های مالی نقدی يا جنسی از اتباع و دول خارجی ويا نمايندگی های سياسی کشورهای خارجی مقيم افغانستان.

4 ـ وارد کردن تغيير در فورم های نتايج با آرای استعمال شده در صندوق طوری که باهم مطابقت نداشته باشد.

همين گونه در قانون جزای افغانستان، فصل يازدهم برگه های 189 ـ 193 مربوط به جرايم "تزوير" از ماده ی 309 تا 318 عين موارد نوع جرم و اندازه مجازات آن صراحت کامل داشته است.

اما شوربختانه ازاين که افغانستان تحت حاکميت اشغالگران قرارداشت، نی تنها انتخابات را باطل اعلان نکرده و تقلب کاران را محاکمه و مجازات نکردند؛ بلکه] اداره بوش و متحدينش نيز از مجموع امکانات و اساليب دست داشته ی نظامی ـ سياسی ـ اقتصادی و اگنتوری تا سرحد جعل و تزوير وتقلب استفاده نمودند تا عناصر زرخريد و راجسترشده ی خويش را در پستهای کليدی دولت و نمايندگان پارلمان جابجا کرده، از نفوذ کادرهای ملی، مسلکی و شخصيتهای مستقل و آزاد انديش و نيروهای مربوط به نهضت دموکراتيک جامعه افغانستان که با امر و نهی آنها موافق و هم نظر نبوده و نيستند، تا حد ممکن جلوگيری بعمل آيد....

بهر حال نتايج انتخابات هرطوری که اعلان گرديد مردم افغانستان بخوبی درک کرده و می دانند که در شرايط موجود( اشغال کشور توسط امريکا و ناتو) فقط بوش است که روی سرنوشت مردم افغانستان تصميم می گيرد و هر کسی را که خواسته باشد می تواند بهر شکل و شيوه در افغانستان اشغال شده عزل و نصب نمايد و درامه پيشين مبارزه با کمونيزم و دفاع از اسلام را اکنون در زير شعار مبارزه با تروريزم و دفاع از دموکراسی مودل امريکايی برای سال های متمادی تا تسخير و تصرف کامل قاره آسيا و دستيابی به منابع طبيعی آن؛ از جمله" ذخاير نفتی دريای خزر" ادامه دهد. او هيچ گاه برای هيچ کسی اجازه نخواهد داد تا در مقابل اوامرش تمرد نموده دست به گردن کشی و بغاوت بزنند.

فقط اين مردم آزاده و پرغرور افغانستان و فرزندان صديق و راستين شان اند، که پرچم پرافتخار آزاديخواهی را از مدرسه ی نهضت مشروطيت ضد استعماری فرا گرفتند و در متن نهضت دادخواهانه ضد امپرياليستی، آن را به ثمر رسانيدند؛ می توانند از طريق تدوين و پياده نمودن يک برنامه علماً تنظيم شده، همه نيروهای ملی و دموکراتيک را در يک جبهه واحد و وسيع ضد بنيادگرايی اسلامی؛ ضد تروريزم و اشغالگران بين المللی، بسيج و متشکل نموده، با فشردن دست های توانای همه مليت ها و اقوام برادر و باهم برابر کشور، جامعه ی افغانستان را از پنجه های خونين اين جنايتکاران سفاک که دست های شان به خون مليونها انسان در افغانستان،عراق،ايران،نيکاراگوا،انگولا،موزمبيق،ايتوپی، ويتنام، شيلی، اندونيزيا و سايرکشورهای جهان آلوده است، نجات داده، زمينه مشارکت فعال و همه جانبه تمام مردم آزاده و زحمتکش کشورما را در امر استقرار حاکميت قانون و نظام دموکراسی و تأمين تساوی حقوق و آزادی های شهروندان مساعد نموده، عملاً راه اعمار يک افغانستان واقعاً آزاد، آباد، مستقل و مترقی را که درآن " نه سردارباشد و نه بادارـ فقط کارباشد و مردم سالار؛ بگشايد.

( شماره 69 ماه عقرب 1384 ـ اکتوبر 2005 ميلادی ماه نامه آزادی چاپ دنمارک)

  خلاصه نتایج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در تاریخ ۱۸ مهر/میزان ۱۳۸۳[۱۲]

کاندیداها

نامزد حزب/حزب

قومیت

تعداد آراء اعلان شده

فيصدی

 

حامد کرزی

مستقل

پشتون

۴٬۴۴۳٬۰۲۹

٪۵۵٫۴

 

یونس قانونی

حزب افغانستان نوین

تاجیک

۱٬۳۰۶٬۵۰۳

٪۱۶٫۳

 

محمد محقق

مستقل/حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان

هزاره

۹۳۵٬۳۲۵

٪۱۱٫۷

 

عبدالرشید دوستم

مستقل/جنبش ملی اسلامی افغانستان

ازبک‌ها

۸۰۴٬۸۶۱

٪۱۰٫۰

 

لطیف پدرام

کنگره ملی

تاجیک

۱۱۰٬۱۶۰

٪۱٫۴

 

مسعوده جلال

مستقل

تاجیک

۹۱٬۴۱۵

٪۱٫۱

 

اسحاق گیلانی

همبستگی ملی

پشتون

۸۰٬۰۸۱

٪۱٫۰

 

احمدشاه احمدزی

مستقل/حزب اتحاد اسلامی افغانستان

پشتون

۶۰٬۱۹۹

٪۰٫۸

 

عبدالستار سیرت

مستقل

ازبک‌ها

۳۰٬۲۰۱

٪۰٫۴

 

همایون شاه آصفی

مستقل

پشتون

۲۶٬۲۲۴

٪۰٫۳

 

غلام فاروق نجرابی

حزب استقلال افغانستان

تاجیک

۲۴٬۲۳۲

٪۰٫۳

 

سید عبدالهادی دبیر

مستقل

تاجیک

۲۴٬۰۵۷

٪۰٫۳

 

عبدالحفیظ منصور

مستقل/جمعیت اسلامی افغانستان

تاجیک

۱۹٬۷۲۸

٪۰٫۲

 

عبدالهادی خلیلزی

مستقل

پشتون

۱۸٬۰۸۲

٪۰٫۲

 

میر محفوظ ندایی

مستقل

پشتون

۱۶٬۰۵۴

٪۰٫۲

 

محمد ابراهیم رشید

مستقل

پشتون

۱۴٬۲۴۲

٪۰٫۲

 

وکیل منگل

مستقل

پشتون

۱۱٬۷۷۰

٪۰٫۱

 

عبدالحسیب آرین

مستقل

تاجیک

۸٬۳۷۳

٪۰٫۱

مجموع آرا صحیح  و جعلی (شامل کارت های سفيد توزيع شده به آقای کرزی ؛ جمعاً مشارکت ۷۰٪) در صد را اعلان نمودند.

۸٬۰۲۴٬۵۳۶

٪۱۰۰٫۰

آرا باطل

۱۰۴٬۴۰۴

 

کل آرا اصلی و جعلی ، و باطل شده ها

۸٬۱۲۸٬۹۴۰

 

نتيجه گيری:

طوری که در نگارش بالا ذکر شد؛ چهار مليون کارت سفيد مطابق دستور اوليای امور طبع و در ولاياتی که طرفداران جناب حامد کرزی حضور داشتند و والی های ولايات، فرماندهان پوليس، رؤسای امنيت ملی و مسؤولين کميسيون انتخابات هم در خدمت وی قرارداشتند؛ اين کارت های سفيد در صندوق رئيس جمهور انداخته شد و خود آقای کرزی هم گفت که هرگاه يک شخص دوبار رأی دهد، اين يک تمرين دموکراسی است و آن را بايد استقبال کرد. ازجمله نمونه ی بارز اين جعلکاری کارت سفيد را که به نام جناب کرزی سياه و در صندوق وی ريخته شده درجدول ذکرشده ی بالا ، که تعداد آراء از صد فيصد هم زيادتر به نمايش گذاشته شده ؛ هرگاه تمام زن و مرد بدون ترس از مجاهد و طالب در رأی گيری حاضرمی شدند وکارت رأی خود را استعمال می کردند؛ آنگاه تعداد کلُ آرأ صد درصد رأی محسوب و به ساکنين آن ولايات آفرين و شادباش گفته می شد؛ اما طوری که در جدول بالا ذکرشد؛ در ولايات: پکتيا ـ  134 فيصد؛ در پکتيکا 175 درصد؛ در خوست 161 درصد؛ در هرات 115 درصد؛ در باغيس 132 درصد؛ يعنی بالاتر از صد درصد کارت ها خلاف نورم فيصدی، مورد استفاده ی نامشروع قرارداده شده که جعل و تقلب را در روند انتخابات در جدول ذکرشده ی بالا به اثبات می رساند.

بنابرمشاهده ی جدول بالا و اظهارات خود جناب کرزی که  چهارمليون کارت سفيد در ولايت ذکر شده و ساير استانها و مراکز انتخاباتی که تحت حکم و فرمان حکومت بودند، در صندوق مورد نظر با استفاده از رنگ تقلبی ساخت پاکستان درشست دست استعمال کننده ها...؛ توانست با بيرون کشيدن ۴٬۴۴۳٬۰۲۹  رأی از صندوق های خويش از مجموع حوزه های انتخاباتی گوی سبقت را از ديگران ربود و از طرف کميسيون انتخابات و نماينده غرب که در ترکيب اعضای کميسيون حضور فعال داشتند برنده ی انتخابات و رئيس جمهور افغانستان اعلام گرديد.

اما اگر  تنها چهار مليون کارت سفيد استعمال شده را که نمونه های آن تنها در پنج ولايت در متن بالا بازتاب يافت؛ بدون ساير جعلکاری ها از تعداد آرای بيرون شده از صندوق های آقای کرزی جدا و کارت سياه اصلی را از کارت های سفيد جعلی تفريق کنيم درآن صورت ۴۴۳٬۰۲۹ کارت برای کرزی صاحب باقی می ماند و دراين صورت آقای محمد يونس قانونی با اخذ ۱٬۳۰۶٬۵۰۳ رأی در جايگاه اول و حاجی محمد محقق با گرفتن ۹۳۵٬۳۲۵ رأی در مقام دوم و عبدالرشيد دوستم با بدست آوردن ۸۰۴٬۸۶۱ رأی در جايگاه سوم و جناب حامد کرزی با ۴۴۳٬۰۲۹ کارت تصفيه شده از کارت های سفيد جعلی در مقام چهارم و عبالطيف پدرام با اخذ ۱۱۰٬۱۶۰ رأی در رديف پنجم قرار می گيرد.

13 کانديد ديگر از داکترمسعوده جلال دارای ۹۱٬۴۱۵ رأی تا آخرين کانديد عبدالحسيب آرين ۸٬۳۷۳ رأی در کتگوری های پايين تر از صدهزار رأی قرارداشته اند.

 هرگاه از  ۸٬۰۲۴٬۵۳۶ کارت اصلی و تقلبی سفيد ، چهار مليون کارت سفيد جعلی تفريق گردد مجموع کارت های اصلی استفاده شده ( صرف نظر از جعلکاری های کوچک که حساب آن را هفت مستوفی هم محاسبه کرده نمی تواند) (۴٬۰۲۴٬۵۳۶) رأی در صندوق ها استفاده شده است.

بدين صورت هيچ کدام از کانديدها بيشتر از 50 درصد آراء مردم را که بالاتر از 2 مليون رأی می شود بدست نياورده اند. بنابرآن انتخابات به دور دوم ميان دو کانديد پيشتاز برمی گردد.

با اين محاسبه که آقای کرزی در رديف چهارم قرارداشت و با استعمال چهارمليون کارت سفيد و با استفاده از رنگ دست جعلی ساخت پاکستان برنده ی انتخابات اعلان گرديد؛ رئيس جمهور قانونی افغانستان نبوده دوره ی کارش از هيچ گونه مشروعيت حقوقی و قانونی برخوردار نمی باشد.

(ادامه دارد)

 

مقالات مرتبط

...

آقايان جورج دبليو بوش و زلمی خليلزاد، که گردانندگان اصلی چرخ تاريخ پر ازخون و حقارت و زندگی اسارت با... ادامه

...

(درانتخابات رياست جمهوری و پارلمانی جعل و تقلب بحدی صورت گرفت که حامد کرزی درحالی که در جايگاه چهارم... ادامه

...

حادثۀ فاجعه بار 11 سپتامبر 2001 بر مرکز تجارت جهانی در نيويارک، اثرات مخرب پايه داری برتحولات سياسی... ادامه

...

رويداد 11 سپتامبر2001 دوره تسليمی قدرت را از ارتجاع سياه، به غارتگر سپيد به نمايش گذاشت. ادامه

...

به تاريخ 16 قوس 1380 مطابق 7 دسامبر 2001 حکمروايی پنج ساله امارت سياه طالبان پايان يافت. قندهار، هلم... ادامه

...

انتقال قدرت از مجاهدين به طالبان توسط پاکستان و امريکا و ادامه جنگهای خونين و ويرانی کشور:      ط... ادامه

...

طوری که در بخش قبلی تذکر رفت، شورای رهبری تنظيم های هفت گانه مقيم پيشاورپاکستان در منزل نوازشريف نخس... ادامه

...

قبل ازآمدن مجددی به کابل، گلبدين حکمتيار با تصميم تنظيم های جهادی پاکستان، مبنی بر تشکيل شورای انت... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن: کودتا چگونه صورت گرفت؟ چرا تصميم دو جنرال... ادامه

...

جنگ قدرت در درون حاکميت؛ عروج خونبار و سقوط مرگبار حفيظ الله امين و باند جنايتکارش ( از 25 سنبله... ادامه

...

روز نهم ماه می 1946 برابر با 19 ثور 1325 خبر استعفای محمد هاشم خان صدراعطم بنابرخرابی وضع صحی وی از... ادامه