آزادی وحق ادامۀ حيات برای يک دانشجوی جوان

غفارعريف 

        فريا د ! فريا د ! فريا د داد خواهانه!  

              آزادی وحق ادامۀ حيات برای يک دانشجوی جوان

           اين بار تير بد خواهان د موکراسی ومخالفان جامعۀ مدنی، در جمهوری اسلامی افغانستان، که زمامداران ازديرباز بدين سو، بظاهراز آزادی (!) مطبوعات سخن می گويند و با خود پرستی سنگ د موکراسی را به سينه می کوبند؛ قلب پرويزکامبخش را نشانه گرفته است.

    پرويزکامبخش، دانشجوی دانشکدۀ ژورناليزم دانشگاه بلخ، درعين حال خبرنگارتازه کار ومطبوعاتی کم تجربه درمسلک ژورناليزم، با دست زدن به يک عمل خيلی عادی، خشم آن دسته ازنيروهای تاريک انديش وطرفدار استبداد سياسی- مذهبی را برانگيخته، که با کليه سلول های بدن با چسبيدن به گرايشهای تنگ نظرانه وتفکر طالبانی، به سرکوب انديشه، زدودن آزادی بيان وتباهی فرهنگی ، کمربسته اند.

    کامبخش جوان به اتهام اين که مقاله ای را راجع به زن وحقوق آن در اسلام، دريک سايت انترنتی مربوط به شهروندان ايران خوانده، کاپی نموده وبه غرض مطالعه دراختياردوستان خود قرارداده است؛ بدون اين که دربارۀ محتوای مقاله، معنی جويی ولفظ پردازی کرده باشد ويا کلمه ای دردفاع وحرفی درستايش ازآن بيان داشته باشد؛ مدت بيش ازسه ماه ميشود که ازحق آزادی، يعنی مبرم ترين ضرورت زندگی محروم ساخته شده ودرپشت ميله های زندان درانتظارسرنوشت، دقيقه شماری ميکند.

    قرار گزارشها واخبارمنتشره در رسانه های جمعی، کامبخش دانشجو دريک جلسۀ سر بسته وغيرعلنی محکمۀ ابتدائيۀ مرکزولايت بلخ، خلاف احکام صريح مواد ( 27- 31- 34- 128 ) قانون اساسی افغانستان و اصول مندرج دراعلاميۀ جهانی حقوق بشر وبدون داشتن وکيل مدافع و دادن حق دفاع قانونی برايش، به اتهام نقد وبدبينی درقبال اسلام وعقايد دينی،گناهی را که هرگز مرتکب نشده است؛ به اشد مجازات، يعنی اعدام محکوم گرديده است.

        به هيچ کس پوشيده نيست که درقوۀ قضائيۀ جمهوری اسلامی افغانستان، شمار زيادی ازعناصر تاريک انديش ودارای طرز تفکر عصرحجر، که با حقوق وآزادی های مصرح درقانون اساسی، ازجمله آزادی بيان، مطبوعات وتساوی حقوق زنان با مردان در مخالفت اشکارقرار دارند؛ حضور ونفوذ کامل داشته وميخواهند تا با طرح وتطبيق برنامه های سرکوب گرانه، برحيات اجتماعی ( سياسی- اقتصادی) مردم تسلط داشته باشند، که اين عمل آنها يک اصل پذيرفته شدۀ بين المللی (آزادی بيان ومطبوعات ) را لگد مال می نمايد.

       اما معيارهای پذيرفته شدۀ حقوقی وانسانی درجهان امروز به نويسنده، شاعر، ژورنالست، هنرمند، ، فلاسفه، پژوهشگر، دانش آموز وکليه دست اندرکاران عرصۀ علم و ادب و فرهنگ، حق ميدهد تا بصورت واقع بينانه وخلاقانه دردفاع ازحقيقت و کسب آگاهی از راز و رمز زندگی وشناسايی پهلوهای آن ، جستجوگرباشند ودرهمه فعاليتهای خلاقۀ انسانی، استقلال عمل داشته باشند.

    ازآن جاييکه اين حق طبيعی وجهانشمول فرهنگيان کشورمان درحال سلب شدن است،  بدين لحاظ وقت آن فرارسيده ، تا همه فرهنگ دوستان قلم بدست ومدافعين آزادی، د موکراسی وحقوق بشر، به حمايت ازحقوق وآزادی های د موکراتيک ، بويژه ازآزادی قلم وسخن ومبادلۀ اطلاعات، صدای اعتراض خويش را بلند کنند ورهايی هرچه عاجل وبی قيد وشرط پرويز کامبخش را مطالبه نمايند.

         نگارنده بحکم وجدان وظيفۀ خود می شمارد تا دردفاع ازخرد ، فرهنگ و انسانيت درکارزار گستردۀ اعتراضی، بمقصد رهايی ونجات جان پرويزکامبخش ودرضديت به بازداشت ، نگهداری در سلول زندان وصدورغيرقانونی حکم اعدام به اين جوان دانشجو، همگام وهم صدا با سايرمدافعين آزادی و د موکراسی، برخيزد وطومار سياهی را که نيروهای قرون وسطايی به هدف ترورانديشمندان ، روشنفکران، ادباء ، نويسندگان، پژوهشگران، هنرمندان، اهل مطبوعات، دانشجويان، اعضا ونمايندگان نهادهای مدافع جامعۀ مدنی طرح ريخته اند، محکوم نمايد

 

                      4 / 2 / 2008