حقه بازی های ديپلماتيک و مکر ورزی های استراتژيک

 

حقه بازی های ديپلماتيک و مکر ورزی های استراتژيک

pakistan politics

 

 نوشتۀ : غفار عريف

            در اين روزها، درميان شهروندان افغانستان (درداخل کشورو برون از مرز ها)، بويژه درنزد شخصيتهای سياسی ـ علمی و فرهنگی، اعم از آگاهان، صاحب نظران و تحليل گران سياسی، نويسندگان، ژورناليستان، پژوهشگران، اساتيد و دانشجويان دانشگاهها... دو موضوع بس بحث برانگيز،  سر و صداها را ايجاد کرده است:

               ـ سفر يوسف رضا گيلانی صدراعظم پاکستان به افغانستان و ارائه پيشنهادهای آمرانه و مداخله گرانۀ او به زمامداران افغانستان ؛

               ـ طرح امضاء پيمان همکاری های استراتژيک بين افغانستان و ايالات متحدۀ امريکا .

               حال بايست اين دو رويداد، درپيوند با همدگر به بررسی گرفته شوند و برپايۀ دانش جامعه شناسی علمی ، ماهيت اين بازی های فريبکارانه و مداخله گرانه ، از لحاظ سوابق ، روابط و علايق سياسی و عملکردهای تاريخی ای که از آغاز نيمۀ دوم سدۀ بيستم تا ايندم دربرابرمردم افغانستان و سايرکشورها انجام داده اند واصل های رياکاری و ترفندهای پليد سيطره جويی درونمايۀ آنها را تشکيل می دهند، توضيح و افشاء گردد.

               قابل تذکاراست که هرگاه با اين حقه بازی های ديپلماتيک و مکاره گی ها و نيرنگ بازی های استراتژيک ، برخورد عاقلانه ، ماهرانه و مدبرانه ، توأم با واکنش لازم، جدی و بموقع صورت نگيرد، بدون شک برای مردم افغانستان : تباهی عام و تام سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ـ نظامی و فرهنگی به دنبال خواهد آورد و جامعه را درپرتگاه سقوط درگودال بد بختی ، قرارخواهد داد و نابودی مادی و معنوی دايمی را درپی خواهد داشت.

               دراين جا پرسشی مطرح می گردد: آيا دروجود حاکمان برسر اقتدار کنونی در افغانستان ( بدون استثناء )، قابليت ، صلاحيت، ظرفيت و توانايی لگام زدن به هدف های شوم و ناپاک دولتمردان پاکستانی و عقيم ساختن نيرنگ های استراتژيک امپرياليسم بين المللی ديده می شود ويا خير؟

               پاسخ خيلی ها روشن ، صاف و ساده است:

               هرگز ، نه ! هرگز ، نه !

               زيرا : جريان زندگی سياسی امروزی و فعاليتهای جهادی (!) ديروزی ايشان بوضاحت نشان می دهد که همۀ آنان محصول و مخلوق ديپلماسی استعماری و نو استعماری دنيای سرمايه داری ( ازآغاز دهۀ چهل خورشيدی مطابق دهۀ شصت قرن بيست ترسايی ) بوده وتعدادی از آنان ازسال 1352 ( 1973) به بعد، با حمايت، رهنمايی و کمک های کلان مالی دولت ها و محافل ارتجاعی کشورهای عربی؛ سازمان اخوان المسلمين مصر و جمعيت های بنيادگرای متحجر مذهبی پاکستان، دست به تشکيل سازمانهای بنيادگرای مماثل زدند؛ سپس بطور مستقيم درخدمت پياده نمودن پلان ها و پروگرام های اسارت آور وذلت بار " آی. اس. آی " و " سی. آی. ای " و ساير دستگاههای استخباراتی خرابکار قرارداشتند و در دهۀ شصت خورشيدی ( دهۀ هشتاد ترسايی ) بادريافت سهم و جيره بندی مالی، تسليحاتی و لوژستيکی از " آی. اس. آی " ، سخاوت مغرضانه و زندگی برانداز ساير مراکز ارتجاعی و امپرياليستی؛ به قتل و کشتار، شکنجه و آزار، اختطاف و سربه نيست کردن شهروندان افغانستان ؛ تخريب ، ويرانی، غارت، چپاول و بربادی سرزمين تاريخی مان، دست يازيدند وبا تمام توانايی ای که داشتند، سد راه آبادانی ميهن و شگوفايی علم ـ اقتصاد و فرهنگ شدند و در يک کلام، برضد منافع عام مردم و مصالح عليای سرزمين افغانستان ، عمل کردند....

               جان مطلب دراين جاست: صدراعظم پاکستان درديدار خود ازکشورما، زمامداران امروزی افغانستان را، هنوزهم به چشم همان اجيران زرخريد و بردگان فرمانبردار ديروزی

( دهۀ شصت خورشيدی ) ديده، از اينرو باگستاخی و وقاحت تمام ، افغانستان را باداشتن ارزشهای عالی فرهنگی، تمدن ديرين پايه و تاريخ پنج هزارساله اش، درسيمای يکی از صوبه های کشور خود تجسم داده و تحقق دستورالعمل و تعميل خواستهای پنجابی ها را نيز از زمرۀ وظايف تأخيرناپذير حکمرانان افغانستان دانسته است.

               واما بخاطر سردرآوردن از کلاف سردرگم ديپلماسی نواستعماری امپرياليزم و ارتجاع جهانی که با سياست سيطره جويانۀ امريکايی « ورشکست نما ، حکومت کن » و سياست استعمارگرانۀ انگليسی « تفرقه انداز ، حکومت کن » درتار و پود نظام سياسی ميهن ما ريشه دوانيده ؛ بهتر است اندکی دربارۀ پاکستان صحبت شود:

 

qhada-azan-lord-mountbatten

               ازنظرتاريخی ، در جون 1947 Lord Mountbatten وايسرای هند برتانوی، پلان تقسيم نيم قارۀ هند را به دو دولت جداگانه : هند و پاکستان، به اطلاع رسانيد. مطابق اين نقشۀ شيطانی، بتاريخ 1948 / 8 / 14 ، حزب مسلم ليک به رهبری قايد اعظم محمد علی جناح ، سند تشکيل و به رسميت شناختن دولتی را با تفکرتعصب آميز " پاکستان " يعنی سرزمين " پاک شده " (!)، از کشورپهناور هندوستان ، در بندر کراچی ، از انگليسها بدست آورد و ازآن روز به بعد ، نام پاکستان دراطلس جهانی ، جا يافت.

               بدين ترتيب پاکستان بمثابۀ يک توليد مصنوعی از بيداد خانۀ استعمار کهن انگليس  درقالب يک نظام سياسی زهرآلود سم پاش با دولتمردان ( ملکی و نظامی ) شرير و با داشتن ظرفيت نيرومند تکثر ، بسط ، گسترش و صدور بنيادگرايی مذهبی نمونۀ قرون وسطايی، عرض اندام کرد.

               پاکستان پس از تأسيس و تولدش ، درواقعيت امر به کانون توطئه های رنگارنگ

( سياسی ـ اقتصادی ـ نظامی ـ مذهبی ... ) درمنطقه و جهان ؛ به محل زايش، پرورش، آموزش و افزايش فرقه گرايی مذهبی بنيادگرايانه؛ به مهد نظامی گری درسياست و اقتصاد و فتنه جويی در روابط ديپلماتيک باهمسايگان؛ به افزارفشار و آلۀ دسيسه سازی دردست ارتجاع جهانی و امپرياليسم و به بازيچۀ دست عظمت طلبی های مائويست های چين ـ بدل شد.

               بدين لحاظ پاکستان هميشه درگير بحرانهای متعدد سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ـ نظامی شده و هرگز درآن جا از استقرار يک دولت و حکومت باثبات، برشالودۀ قانون و اصول دموکراسی، پابند به ميثاق ها و مقاوله های پذيرفته شدۀ بين المللی ـ رعايت اعلاميۀ جهانی حقوق بشر ـ پيروی از سياست همزيستی مسالمت آميز و علايق نيک همسايگی... سخنی درميان بوده نمی تواند.

               بنابران به علت نداشتن يک خط مشی روشن و مشخص درکار تمثيل خود اراديت و حاکميت ملی، ازرسيدن به مرحلۀ پختگی سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و ارتقاء سطح ثبات سياسی و تثبيت هويت ملی، فرسخ ها فاصله دارد.

               ازاين رو ، به راحتی می توان گفت که ازبدو پايه گذاری کشوری به نام پاکستان در جنوب آسيا تابه اکنون، قدرتمندان ملکی و نظامی درآن جا بيشتر درمسير عملی نمودن پلان ها و پروگرام های محوله از سوی ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی ( به گونۀ زمامداران اسرائيلی وابسته به احزاب دست راستی، درشرق ميانه ) گام گذاشته اند؛ تا رسيدگی به خواستهای برحق مردم و کاهش فقر و درماندگی آنان و رفع نيازمندی های مبرم اجتماعی توده های زحمتکش !

               ازبدو تأسيس اين کشور تابه حال هيچ کسی درنيافته ، که دراصل درپاکستان در عرصۀ سياست و زمامداری ، کدام نهادها مرجع باصلاحيت و تصميم گيرنده هستند و کیها حرف اول را می زنند:

               ـ زمامداران ملکی ؟

               ـ نظاميان ( ارتش ) ؟

               ـ و يا دستگاههای استخباراتی، بويژه " آی. اس. آی ".

               اما يک چيز معلوم است که سازمانهای افراطی بنيادگرا و مدافع برقراری ديکتاتوری مذهبی، احزاب سياسی معامله گر ، با سابقۀ زشت و آلوده به بدنامی و نظاميان کل اختيار، درپی رسيدن به يک هدف که هستۀ آن را خواستهای سياسی و اقتصادی نامشروع تشکيل می دهد، روان بوده و کما کان روان می باشند.

               هدف هايی  را که زمامداران ملکی و نظامی پاکستان بمنظور دستيابی به خواستهای  ذکرشدۀ خويش نشانه می گيرند، عبارتند از: ايجاد بی ثباتی، نا امنی، ناآرامی و مشکلات سياسی و اقتصادی درافغانستان و هند و کوشش درراه کاهش نفوذ آخوندهای برسر اقتدار درايران و منطقه بوده است.

                سرانجام، می توان گفت که فرو رفتن پاکستان در مرداب مداخله پراز فسق و فساد؛ همسايه ستيزی جنون آميز ؛ گرايش به سمت برقراری استبداد مذهبی؛ وقوع کودتاهای عسکری و استقرار حکومتهای خشک و خشن نظامی؛ ورشکستگی اجتماعی ( سياسی ـ اقتصادی ) نيز ازهمين نقطه آغاز نهاد.

               محمد علی جناح ، فيلد مارشال محمد ايوب خان و ذوالفقار علی بوتو به اين پروسه ها سروسامان دادند؛ دردورۀ زمامداری جنرال ضياء الحق که درسال 1977 با راه اندازی يک کودتای نظامی برضد ذوالفقارعلی بوتو ، برسريرقدرت تکيه زد و با حضور او در صحنۀ سياسی، تصاميم کميتۀ 300 اجراء و پلان هنری کيسنجر تحقق يافت؛ مردم افغانستان بطور رسمی قربانی سياست توسعه طلبی های استيلا گرانۀ رژيم پاکستان گرديدند.

 

 

 

pakistan Inter-Services Intelligence ISI Director Generals of the ISI
pakistan Inter-Services Intelligence (Director Generals of the ISI)

دستگاه جهنمی استخبارات نظامی پاکستان ( Inter Services Intelligence به اختصار I.S.I ) که درسال 1948 توسط  Major General Cawthorne  جنرال بريگارد انگليس تأسيس يافته است، با درپيش گيری بازی های رنگارنگ نظامی و نيرنگ های سياسی، به کمک و همکاری مالی ـ تسليحاتی و معنوی C. I. A ، انتلجنت سرويس ، موساد ، ساواک و ادارۀ جانشين آن، خدمات مخفی چين ، موسسات استخباراتی دول مرتجع عرب، سازمانهای جاسوسی سايرکشورهای غربی؛ آشوبگران ، قاتلان و آدمکشان را پس ازآموزش و تربيت نظامی در مراکز و پايگاه های دهشت افگنی، با سلاح های متنوع سبک و سنگين تجهيز و به غرض خرابکاری و ويرانگری بداخل افغانستان گسيل و سرزمين تاريخی مان را به ميدان جنگ ، خون و آتش تبديل کردند ( حدود، مقياس و انواع خرابکاری های پاکستان درافغانستان، درکتاب " تلک خرس " ، " بازی شيطانی " و دهها اثر و رسالۀ پژوهشی، تحليلی و تاريخی با جزئيات آن شرح داده شده است).

 
Ronald Reagan meets Afghan Mujahideen

               درهمين زمان بود که مطابق استراتژی سياسی و نظامی رونالد ريگن و برطبق برنامۀ برژنسکی و پلان C. I. A در روند تشديد جنگ سرد و درجريان جنگ اعلام ناشده عليه مردم افغانستان، پاکستان به تختۀ خيز تجاوز و اجرای حملات مسلحانه بالای افغانستان و دروازۀ ورودی کمک های بزرگ مالی و نظامی و تاميناتی دنيای غرب و نفت سالاران مرتجع جهان عرب به گروههای جنگی آتش افروز و قاتلان حرفوی مستقر درخاک آن کشور، مبدل گرديد.

zia ul haq
zia ul haq

                درامتداد سياست انسان ستيزانۀ پاکستان درمقابل افغانستان، جنرال ضياء الحق خونخوار، ازطريق دستگاه I. S. I  و توظيف جنرالان ارتش، احزاب و تنظيم های بنياد گرا و متعصب و تنظيم های ميانه رو به رهبری : حکمتيار، سياف، خالص، ربانی، مجددی و گيلانی را از مخازن کمک های سيل آسای تسليحاتی جهان غرب ، به سردمداری ايالات متحده، تا دندان مسلح ساخت و ازسرجمع مليارد ها دالر پول های باد آوردۀ  جهان غرب و دولت های عربی، سه بر چهار حصۀ آن را درکشورخود صرف هزينه های نظامی نموده، يک برچهار آن  را درميان آنان بخاطر قتل و خونريزی مردم و ويرانی ميهن ما تقسيم کرد تا مانع رشد و انکشاف سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی افغانستان گردند.

rabani hekmatyar mojaddedi in pakistan
Rabani Hekmatyar Mojaddedi in Pakistan

               جنرال ضياء الحق، از مجموع ( يک برچهارم حصه ذکرشدۀ ) کمک های پولی، مالی و تسليحاتی دنيای غرب به رهبری ايالات متحدۀ امريکا ، عربستان سعودی و شيوخ عرب؛ 60 درصد آن را دراختيار گلبدين حکمتيار قرارداد؛ زيرا رهبر حزب اسلامی، پروژۀ کنفدراسيون افغانستان ـ پاکستان را روی دست داشت و می خواست تا آن را درچوکات نقشۀ  « پان اسلامی » که ازترکيه شروع تا چين می رسيد، وسعت بخشد.

hamid gul and jalal den hagani
Hamid gul ISI and Jalal den hagani

               درهمين وقت بود که جلال الدين حقانی با C.I.A و I.S.I و استخبارات عربستان سعودی، ارتباط قايم کرد و به هدايت آنها درضديت با مردم و نظام سياسی در افغانستان به فعاليت آغاز نمود وزمينۀ آن فراهم شد تا مقادير قابل ملاحظه سلاح و مهمات به شمول راکت های استنگر و مليون ها دالر پول نقد سهميه به دست آورد.

charlie wilson AK 47
Charlie wilson AK 47

 

               ضياء الحق نه تنها اين ؛ بلکه او بر طبق برنامه یی استراتژیی جنگیی ايالات متحدۀ امريکا و با سرازير شدن مقادير

مقالات مرتبط

...

از مدتی است که اتاق فکری امریکا (کانون نظم نوین جهانی) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسل... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

افغانستان را خطر جدی سقوط در پرتگاه نیستی تهدید می کند! یک بازی خطرناک دیگر در راه است، که باید با ه... ادامه

...

طوری که خوانندگان گرامی و هم ميهنان عزيز آگاهی دارند؛ عمران خان نخست وزير پيشين پاکستان، ادامه

...

گروه بین الملل: سال گذشته پاکستان به لبه پرتگاه کشانده شد. مجموعه‌ای از بلایا از جمله سیل‌های فاجعه... ادامه

...

طبق گزارش رسانه ها روز دوشنبه هفته گذشته یک هيأت علمای دینی پاکستان به رهبری مفتی تقی عثمانی به کابل... ادامه

...

پاكستان ازبنيادش كشوري است سرگردان وپيوسته درحال استحاله وستيزه جوئي. خلقت اين كشور كه درآن استعمارن... ادامه

...

پس از آن که امريکايی ها با امضای توافق نامه ی قطر با طالبان بوسيله زلمی خليلزاد برنامه ی کشيدن سرباز... ادامه

...

آيا وقعاً طالبان افغانهای با غيرت اند؟ غرور افغانی شان همانا قتل دکتر نجيب الله ولی‌نعمتِ‌ شما آقای... ادامه

...

پاکستان با توجه به هزینه های بزرگ مالی در پروژه های تروریستی،هزینه سرشار نظامی،اوج فساد در ارکان بلن... ادامه

...

جبهه یا اتحاد چپ مترقی ومارکسیستی یک ضرورت است یا یک آرزو، هوس یا دیکوریشن بورژوازی؟ اکنون بشریت وار... ادامه

...

هم ميهنان عزيز، خوانندگان گران ارج! محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر خارجه قطر، درحاشیه نشست سالانه م... ادامه