اقوام ساکن در آن سوی دیورند درکنارافغانستان نخواهند ایستاد

عبدالاحمد فیض

اقوام ساکن در آن سوی دیورند درکنارافغانستان نخواهند ایستاد

بربنیاد مستدات ومدارک اشکار تاریخی وجود پروبلمهای مرزی فی ما بین کشورهای پسا استعماری، میراث غم انگیزسیاستهای غارتگرانه وسلطه جویانه استعماربود که تلاش نمودند حتی بعد ازفروپاشی نیزبا ایجاد نوارهای خود ساخته مرزی وجدای اجباری خلقهای تحت ستم ، جنگهای خونین ، مخا صما ت ومنازعات مستدام وهمیشگی را برکشورها وخلقهای ازبند رسته تحمیل نموده وباتوسل به ابزارهای خدعه وفریب بقاء ونفوذ نئوکلونیالیستی خود را با بهره برداری ازوجود محورها وکانونهای اختلافات سرحدی میا ن کشورهای مستقل نوظهور حفظ نماید که منجمله میتوان ازمعضل حقوقی وتاریخی دیورند نا مبرد که یکصد وبیست وسه سال قبل ازامروزیعنی درسال (۱۸۹۳) میلادی ازمجرای یک قرارداد نامشروع استعماری برامیروقت افغا نستان یعنی امیر عبدالرحمان تحمیل شد.

 لازم به یاداوری است که قرارداد تجزیه اجباری کشورکه ازچترال الی پولان بلوچستان را دربرگرفت وسوبه های بلوچستان وخیبرپختونخواه کنونی را احتوامیکند، درچنان فضای حاکم سیاسی درمنطقه ما توسط نماینده امور خارجی هند بریتانوی (سرماتیمه دیورند) برکابل قبولانه شد که مقدم برین استعماربرتانیه اداره امورسیاست خارجی کشورما رادرسال (۱۸۷۳) با امضای یک چنین تفاهم استعماری بنام معاهده گندمک با سردارافغانی محمد یعقوب خا ن ازان خود ساخته وکشوردرعمل درفقدان حاکمیت ملی وازادی سیاسی بسرمیبرد.

معماران تجزیه افغانستان بعد ازاجرائی نمودن مفردات قرارداد دیورند که بصورت قطع به استثنای برخی تعهدات فریبنده ای استعماری مشمول اعطای کمکهای پولی وتعهد مبنی برعدم ازسرگیری حمله مسلحانه علیه افغانستان، به سود طراحان تجزیه کشورما انجامید، فکتور اصلی اعمال سیاست دوپارچگی افغانستان را اعتشاش ومخالفت اقوام ان سوی دیورند علیه استعمارعنوان نموده درحالیکه عده ای ازاگاهان اموربدین باورند که بریتانیا ازقرارداد دیورند بمنظورایجاد یک منطقه حایل که حوزه نفوذ هند برتانوی خوانده میشد، بهره برداری نموده تا ازتوسعه نفوذ روبه گسترش امپراتوری روسیه جلوگیری نماید.

قطع نظرازچگونگی وانگیزه ایجاد خط دیورند ، هرگاه پدیده استعماری دیورندازنگاه حقوقی مورد توجه قرارگیرد ، این قرارداد درفقدان کامل ازادی اراده جانب افغانستان ،عدم تساوی حقوقی طرفین به تائید رسیده که بادرنظرداشت معیارهای حقوق بین المللی تعا ملی درنظام بین الملل وهمچنان باتوجه به نورمهای حاکم درکانسیون (۱۹۶۹) یا میثاق حقوق معاهدات بعد از فروپاشی کلونیالیزم هیچگونه اثارحقوقی برچنین توافقات که عنصراجبار،اکراه وخدعه درایجاد ان نقش داشته است، مرتب نگردیده و چنا ن پنداشته میشود که معامله حقوقی تحت نام معاهده محقق نگردیده است.فلهذا مردم افغانستان با تحمیل اینگونه دسایس استعماری تجزیه یک قسمت بزرگ ازخاک خویش، جدای وتجرید همیشکی مردم خودرا با تعمیل قرارداد نامشروع و ظالمانه دیورند شاهد گردیده که مصایب وپیا مدهای مرگباری بعد ازسقوط استعمارتاکنون برای کشورومردم افغانستا ن درقبال داشته است.

لذا سوالیکه درپیوند به معضل حقوقی دیورند بمثابه یک غده سرطانی برای مردم ومیهنم ازمبرمیت ویژه ای برخوردارمیگردد این خواهد بود، که چرا رهبران وزعمای شناخته شده ملی وسیاسی قبایل ان سوی دیورند ونظامهای سیاسی حاکم درکابل موازی وهمزمان با سقوط استعماروظهورکشورهای هند وپاکستان در(۱۹۴۷) م به رهايی وا دغام مناطق ازدست رفته اقدام نکردند؟  چگونه وچه وقت به مصا یب ناشی ازدیورند که اثارناگواران فقط برافغانها بجا مانده ومیما ند پایان داده خواهد شد؟ ایا شعاربرادران پشتون وبلوچ وادغام اراضی جداشده یک داعیه مشترک فی ما بین اقوام دوطرف دیورند خواهد بود ؟

برای دریافت پاسخ به سوالات فوق بطورمؤجزمیتوان اذعان داشت که علی رغم پیروزی های درخشان بزرگترین جنبش رهای بخش درنیم قاره هند، استعمارگران غارتگر کماکان توانست نفوذ گسترده خودرا درسطوح مختلف حفظ وبوضوح درراستای تعمیق ان دروجود مزدوران وجواسیس خود درمنطقه تلاش همه جانبه بخرج داده که بی تردید توطئه خلقت پاکستان از پیکرنیم قاره هند بزرگ بلافاصله بعد ازرهايی ازسلطه استعماربخش ازسیاستهای مداخله گرانه انان محسوب میگردد. گماشتگان بریتانوی ازاداره اطلاعاتی ان کشوربطورمستقیم درایجاد ساختار های جدید نظامی ، سیاسی واداری پاکستان دست داشته وبوضوح درتحکیم حاکمیت وحفظ میراثهای استعماری ازجمله پاسداری ازمناطق طرف منازعه درانسوی دیورند دولت جدید رادراسلام اباد یاری رسانید. فلهذا همین نفوذ گسترده استعماری بعد ازفروپاشی درمنطقه موجب گردید که حتی رهبران وبزرگان قبایلی ازجمله عبدالغفار خان که خود یکی ازچهره های مؤثر، بانفوذ وازرهبران جنبش ازادیخواهی درنیم قاره هند شمرده میشد، نخواست ویانتوانست همزمان باشکست استعماروتشکیل پاکستان نقشی را درراستای ادغام مجدد مناطق جداشده ایفاء نماید.

هکذا ازمسوولیت ملی وتاریخی دولت وقت درافغانستان پنداشته میشد که بدون تأخیردرفرصت تاریخی پدید امده با بهره گیری ازفضای جدید که ترک کامل نیروهای اشغالگروشکست انها درمنطقه ما ایجاد نموده بود، بابکارگیری ابزارهای دیپلوماتیک به احاله پرونده منازعه ی استعماری دیورند به شورای امنیت ملل متحد ویا دیوان بین المللی عدالت مبادرت نموده وبااتکاء به اصل حل صلح امیز ، خواهان حل عادلانه معضل حقوقی دیورند ازمجرای حقوقی ودیپلوماتیک میگردید که باتأسف چنین اقداماتی ازسوی کابل دران فرصت بدلایل گوناگون ازجمله قرار گرفتن درتحت تحکم و نفوذ گسترده منطقوی بریتانیا که مداخلات ونفوذش در شکل گیری پاکستان متبارزبود ، صورت نگرفته ومعضل تاریخی وحقوقی دیورند درمحور سیاست خارجی ما فقط درمحدوده شعارها وابرازهمبستگی به اصطلاح برادرانه با اقوام پشتون وبلوچ درتمام مراحل تکوین پاکستان که کنون بیش از(۶۹) سال ازعمران بمثابه وارث نامشروع استعمارمیگذرد ادامه یافت که مسلمأ استمراریک چنین پالیسی وسیاست پاسیف در نظامهای سیاسی حاکم درکشور موجب ان گردید تاروحیه ازادیخواهی وپیوند های خونی فی مابین اقوام ویا قبایل ساکن درقلمروتحت سیطره اسلام اباد بطورفزاینده وروزافزون تضعیف گردد وهکذا تغیرات گسترده دربافت اجتماعی، ظهورنسلهای  جدید دران طرف خط تحمیلی ونیزتلاش مستمراسلام اباد درراستای ترویج بنیادگرائی دینی درمنا طق قبایلی که ازمجرای سیاستهای خشن محرومیت اقوام ساکن درانطرف دیورند ازدسترسی به معارف وتوسعه ، ترویج خشونت ونفرت درمیان مردم قبایل علیه افغانستان موجب ان گردیده تااقوام مذکورعملأ درخط عداولت ودشمنی با افغانها قرارگیرند.

 همین اکنون وهکذا درپیش ازسه دهه گذشته پاکستان قادربوده است تا مناطق قبایلی زیر فرمانش را به کانون دهشت وحشت علیه افغانستان مبدل نموده، با ایجاد مراکزمتعدد دهشت افگنی، بسیج واستقرار گروهای تروریستی چندین ملیتی درین مراکز،طیف وسیع ازنسل جوان قبایلی را جهت مشارکت درجنگ نیابتی اش علیه کشورومردم ما تشکل دهد.هکذا درین شکی نیست که بیشترین نیروی جنگی قبایلی درتحت اداره جاسوسی پاکستان درقتل وکشتارافغانها دست داشته ودارند.هرگاه موضوع ازمنظرسیاسی وباعنایت به حضوراحزاب وگروهای سیاسی متعدد درمناطق قبایل مورد برر سی قرارگیرد،بوضوح میتوان اذعان داشت که احزاب وچهره های مطرح درجامعه سیاسی قبایلی بیشترینه منافع شانرا درقالب حفظ وگسترش خود مختاریهای داخلی، دستیابی به ازادیهای بیشتردرزیرچترفیدراسیون پاکستا ن جستجومی نمایند. رهبران سنتی قبایل ونیززعمای شناخته شده درین منطقه هرگزودرهیچ تریبون با اعتبارازحق خویش مبنی برادغام بوطن نیاکان شان (افغانستان) نه تنها اسمی نبرده ونمی برند؛ بلکه به هویت پاکستانی شان بمثابه زادگاه انها پیوسته وهوشیارانه مباهات نموده اند.

بنابران باتوجه به فکتورهای فوق ونیزبادرنظرات واقعیتهای تاریخی نهفته دربطن جامعه قبایلی، هرگاه معضل دیورند وادعای مبنی برحق مالکیت کشورما دریک نهاد ذیصلاح جهانی مطرح گردد، بدیهی است برای بررسی ادعای حقوقی وسیاسی کشورما چه دردیوان جهانی وهم درشورای امنیت دواصول حاکم درمناسبات بین المللی یعنی اصل حق ازادی درتعیین سرنوشت وپرنسيپ احترام به حق حاکمیت ومرزهای بین المللی اهمیت کسب مینماید.

 لذا باشندگان مناطق تحت سلطه پاکستان ازچترال تابلوچستان با درنظرداشت اصل حق تعیين سرنوشت، بردوام زندگی درتحت حاکمیت پاکستان با تأکید برحق خود مختاری داخلی از پاکستان حمایت خواهند نمود، نه الحاق به افغانستان؛ یعنی ادعای حقوقی شعارگونه ایکه از سالیان متمادی خون فرزندان کشوردراین راه ریخته شده وپیامدهای مرگباران کماکان برمردم ما تحمیل میگردد.

بنابران بمثابه یک ضرورت تاریخی پایان بخشیدن به معضل دیورند درشرایطی مبرمیت و استعجالیت ویژه کسب میناید که مردم افغانستان بهای گزاف وغیرقابل جبران را درطی چندین دهه برای دیورند پرداخته واستمرارجنگ اعلام ناشده کنونی پاکستان دروجود مخوفترین گروه های تروریستی وتجاوزات بی رویه اداره بدنام جاسوسی ونظامی پاکستان درامورداخلی افغانستان که دراین روزها حتی ازخط استعماری نیزپا فراترگذاشته است، ازجلوه های بارزی ادعای شعارگونه و بدون اقدامات عملی جانب کشورما درخصوص داعیه به اصطلاح همبستگی برادرانه ی ما با خلقهای پشتون وبلوچ است؛ مردمی که به اطمینان راسخ درکنار افغانستان نخواهند ایستاد ودیورند را مرزی کشوری می خوانند که درتحت اداره ان زندگی مینمایند .

 

فلهذا بردولت افغانستان است تا بادرک حساسیت موضوع وباعطف توجه به منافع ملی با مراجعه رسمی به نهادهای ذیصلاح بین المللی اقدامات هرچه عاجلی رادر راستای حل وفصل جامع معضل تاریخی دیورند ومشکلات مرزی کشور با اسلام اباد به منصه اجراگذاشته ودر جهت رهايی مردم ما ازمصایب ناشی ازدیورند بانظارت ملل متحد وتضمینات معتبربین المللی مبارزه وتلاش مؤثری را روی دست گیرد.

مقالات مرتبط

...

به گواهي تاريخ ازبدوي خلقت تصنوعي كشوري درپيرامون افغانستان بنام پاكستان در(١٩٤٧)، كه وارث استعمارخو... ادامه

...

بحث « خط دیورند» همیشه درین سوی خط ( افغانستان) یک وسیلۀ برای بازی سیاسی، امتیاز گیری، شخصیت سازی بو... ادامه

...

«شاه محمود قریشی» وزیر امور خارجه پاکستان، دیروز شنبه ۲۹ جوزا طی مصاحبه ی عام و همگون خود به طلوع نی... ادامه

...

اخیراً سرتاج عزیزمشاورامنیت ملی پاکستان، کابل را به عدم تکرارمداخله درمسائل داخلی کشور خویش ادامه

...

پالیسی سازان وعده ای که برپایه سکتاریزم قومی وزبانی سیاست ارگ را سمت و سومیدهند سعی داشته ادامه

...

درین روزهای پسین درجنب مبرمترین مسوولیتهای امنیتی کابل ، معضل دیورند بیکی ازمباحث داغ درمحافل سیاسی... ادامه

...

۱. موقف لیگ سراسری مسلمانان هند و محمد علی جناح. کمپاین مقاومت مدنی مسلم لیگ در ولایت مرزی شمالغرب (... ادامه

...

مگر کلید گذر به کوتل خیبر در دست مهاراجه پنجاب رنجیت سنگ بود.37  و. آ. رومودین مینویسد که در سال ۱۸۳... ادامه

...

بربنیاد مستدات ومدارک اشکار تاریخی وجود پروبلمهای مرزی فی ما بین کشورهای پسا استعماری، میراث غم ادامه

...

یکی ازعوامل عمده و ریشه دار " بن بست در روابط افغانستان و پا کستان " همانا خط استعماری د یورند بود... ادامه

...

    بعد از عودت قطعات شوروی و تغيير در پيچ و مهره های حاکميت ح.د.خ.ا. و در شرايط پيدايی گرايشهای نوي... ادامه

...

يکی از مسايل تاريخی مهمی که زمينه های تشنج منطقه و اسباب تيرگی مناسبات افغانستان و پاکستان را فراهم... ادامه